هدف نتانیاهو از سفر به آمریکا رأی آوردن در انتخابات اسرائیل است
به گزارش خبرگزاری رسا، پایگاه اینترنتی تحلیلی – خبری میدل ایست آنلاین در مقاله ای به بررسی اهداف و نیات نتانیاهو از سفر به واشنگتن پرداخته و آن را بیشتر در راستای اهداف شخصی دانسته است.
این مقاله که به قلم "خوان کول" نویسنده و مدیر مرکز مطالعات غرب آسیا و شمال آفریقا دانشگاه میشیگان نوشته شده است، میگوید نخست وزیر رژیم صهیونیستی از سفر به واشنگتن سه هدف را دنبال میکند تحکیم جایگاه سیاسی متزلزل خود در آستانه انتخابات، برداشتن فشار واشنگتن از روی اسرائیل برای امضای طرح صلح با فلسطینیان و استفاده از تهدید جلوه دادن ایران برای بهرهبرداری به نفع خود و دولتش.
این استاد دانشگاه در مقاله خود مینویسد: بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، که در دو هفته آینده با یک انتخابات دشوار مواجه است، به واشنگتن آمد تا وانمود کند که عمیقا از توان بالقوه ایران برای ساخت سلاح هسته ای بیمناک است و بگوید که او مصمم است اطمینان حاصل کند که مذاکرات رئیس جمهور باراک اوباما با تهران به " قراردادی بهتر " از آنچه که در حال حاضر پیشبینی میشود منجر شود. (بدون اینکه توضیح دهد چگونه این قرارداد می تواند انجام شود).
در واقع، نتانیاهو سه هدف گفته نشده داشت: اولین و مهمترین هدف او تقویت بخت و اقبال سیاسی ضعیف خود در اسرائیل بود. دوم، او میخواست در برابر هرگونه فشار بیشتر از سوی اوباما، وزیر امور خارجه جان کری و دموکرات کنگره برای انعقاد قرارداد صلح با فلسطینیها پیشدستی کند، همانطور که موفقیت مذاکرات 2014 -2013 را از بین برده بود. سوم، او میخواست مانع گرم شدن روابط ایران و آمریکا شود، که هم در مذاکرات هسته ای و در میدان عراق آشکار است، جایی که در آن واشنگتن، بغداد و تهران در حال حاضر متحدان عملی در برابر داعش هستند.
این تحلیلگر برجسته آمریکایی در ادامه به تشریح اهداف یاد شده پرداخته و مینویسد:
سیاستمداران در درجه اول نوعا میخواهند در انتخابات، مجددا انتخاب شوند. در حالی که شانس موفقیت نتانیاهو تضمین شده نیست. پس از حمله فاجعهآمیز اسرائیل به غزه در تابستان گذشته، که به نظر می رسد هیچ یک از اهداف اعلام شدهاش محقق نشد و منجر به یک سلسله شکستهای دیپلماتیک برای اسرائیل در اروپا شد، اعتبار نتانیاهو ضربه خورد. با توجه به اینکه تزیپی لیونی شخصیت برجسته سابق جناح راست در حال حاضر با حزب کارگر متحد شده است،نتانیاهو با معتبرترین چالشهای جناح چپ در چند سال اخیر مواجه است.
با وجود رشد اقتصادی قوی در سه ماهه چهارم، اسرائیل با مشکلاتی مشابه مشکلات ایالات متحده مواجه است، به این معنی که ثروت جدید به جیب بخش کوچکی از میلیاردرها می رود. افزایش فقر (یک سوم از اسرائیلی ها در حال حاضر فقیرند)، انتظار طولانی برای خدمات درمانی، اجاره بهای بالا و شکاف رو به رشد ثروت، سیاست داخلی اسرائیل را گیج و سردرگم کرده، و نتانیاهو در کنار میلیاردرهایی است که هزینه مبارزات انتخاباتی او را تامین می کنند،نه در کنار کارگران و دانشجویان. به عنوان راهی برای منحرف کردن اذهان مردم از مشکلات داخلی، از دیرباز یک تاکتیک درست-و- آزموده شده سیاسی بازی کردن با تهدیدات خارجی و یا ایجاد شکاف بین طبقه کارگر با توسل به نژاد پرستی بوده است.
ضمن آنکه، نتانیاهو امیدوار است با استقبالی که میدانست در کنگره از او به عمل می آید،دوباره ارج و قربی به دست آورد. صحبت درباره تهدید فرضی ایران هدف نهایی این اسرائیلی بود.
نتانیاهو با استفاده از این تهدید ادعایی متاصلانه سعی دارد شباهت روز افزون خود را به ،پیتر ویلیام بوتا، رهبر آفریقای جنوبی، پنهان سازد. بوتا یا همان "تمساح بزرگ" سیاهان آفریقا را از مشارکت سیاسی در سیاستهای آفریقای جنوبی محروم کرد- درست همانطور که اسرائیل برای همیشه فلسطینیها را به مناطق مجزا و منفصل در کرانه غربی کوچاند یا آنها را در یک زندان بزرگ رو باز در غزه زندانی کرد.
با این حال، بیاعتنایی به این شباهت، غیر ممکن شده است. ائتلاف جناح راست نتانیاهو خود را وقف الحاق کرانه باختری رود اردن کرده است و اکنون بسیاری از اعضای آن آشکارا میگویند که هرگز اجازه تشکیل یک دولت فلسطینی را نخواهد داد. بسیاری از شرکتهای اسرائیلی سرمایه گذاری گسترده ای در کرانه باختری انجام داده اند، که یک حوزه اصلی برای نتانیاهو است.
سمت دیگر این نسخه راه حل تک دولتی جناح راست، آن است که چند میلیون فلسطینی بدون دولت، بدون حقوق اساسی بشر و یا حقوق مالکیت پایدار باقی میمانند. فلسطینیهای غزه نمیتوانند بیشتر تولیدات خود را به دلیل سیاستهای تنبیهی اسرائیل صادر کنند (این امر به دلایل امنیتی نیست: صادرات نمیتواند اسرائیل را تهدید کند). کشاورزان کرانه باختری هم به طور فزاینده شاهد قطع درختان زیتون خود توسط شبه نظامیان اسرائیل هستند و زمینهای آنها اغلب به سادگی و بدون پرداخت غرامت تصرف شده است. رویای اسرائیلیهای دست راستی که فلسطینیها به مصر یا اردن پراکنده شوند، افسانهها است. سیاستهای آنها در عوض باعث به وجود آمدن یک نسخه از آپارتاید ملال آور آفریقای جنوبی در دهه 1960 و 70 شده است.
دولت اوباما تلاش کرد برای انعقاد قراردادی بین نتانیاهو و فلسطین میانجیگری کند، اما چیزی جز توهین، خفت و خواری و تحقیر از سوی کابینه اسرائیل عایدش نشد. آن مذاکرات طبق پیش بینیها در بهار 2014 شکست خورد و از بین رفت. سیاستهای سختگیرانه اسرائیل به ویژه اروپا را، که اسرائیل یک سوم مبادلات تجاری خود را با آن انجام میدهد، خشمگین کرده است.
همین چند ماه گذشته، سوئد کشور فلسطین را به رسمیت شناخت و تعدادی از اعضای پارلمان اروپا، از جمله بریتانیا، فرانسه و ایتالیا، با تهدید به این که اگر اسرائیل از غصب مستمر کرانه باختری دست بر ندارد و گسیل شهروندان خود به سرزمینهای اشغالی را (نقض جدی کنوانسیون 1949 ژنو و اساسنامه رم سال 2002) متوقف نسازد، فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت، بر بیحوصلگی خود از سختگیری های اسرائیل تاکید کردند ، وقتی که نتانیاهو رهبری یک رژیم نظامی را برعهده دارد، از زرادخانه هسته ای برخوردار است و میلیون ها فلسطینی را سرکوب میکند، جهان، دیگر به پذیرش داستان "قربانی " نتانیاهو تمایلی ندارد.
سومین هدف نتانیاهو جلوگیری از کاهش تنش میان ایالات متحده و ایران بود. ارتش اسرائیل بر ارتشهای متعارف همسایگان عرب تسلط دارد. یک نیروی منطقهای که مانعی بر سر راه این هژمونی است، حزبالله است، که به عنوان یک حزب سیاسی تاکنون بر سیاست لبنان تسلط دارد. جنگ سال 2006 اسرائیل با حزبالله یک شکست بود. موشکهای حزب الله یک چهارم از جمعیت اسرائیل را مجبور کرد از خانههای خود خارج شوند و به دنبال پناهگاه در جای دیگر باشند. اگر جناح راست اسرائیل هنوز هم خیال الحاق جنوب لبنان سرشار از منابع آبی (که اسرائیل 1982-2000 اشغال کرد) را در سر میپروراند، جنگ سال 2006 نشان داد که این آرزویی محال است.
بدون حمایت ایران، که رهبران اسرائیلی جناح نتانیاهو آن را به عنوان تهدید اصلی دراز مدت برای اسرائیل تلقی میکنند،حزبالله چیزی که الان هست، نبود. نتانیاهو در سخنرانی خود ایران را به عنوان یک کشور "تسخیر کننده"(!) به تصویر کشید، در حالی که ایران در تاریخ مدرن خود به هیچ کشوری تجاوز نکرده است. نتانیاهو حتی کمک ایران به بغداد در برابر داعش را به عنوان نوعی تهاجم ضد غربی به حساب آورد.
نخست وزیر اسرائیل همچنین ایران را به عنوان یک کشور تسخیر کننده یمن (!) به تصویر کشید، که احمقانه است. آنجا، جنبش انصارالله با کمکهای مردمی شمال کشور را در اختیار گرفته است. حمایت ایران از بشار اسد در دمشق مشخص است، اما این امر "تسخیر" (سوریه) نیست و تصور میشود که خود نتانیاهو اسد را به تروریستها (که بسیاری از آنها در حال حاضر با القاعده و یا داعش متحدند) ترجیح می دهد. به طور خلاصه، تصویرسازی نتانیاهو از ایران به عنوان یک ارتش تسخیر کننده که در منطقه ترکتازی میکند، کاملا تخیلی است.
رد استدلال غیر منطقی نتانیاهو در برنامه غنیسازی هسته ای غیرنظامی ایران نباید ضرورتی داشته باشد. برخلاف آنچه نخست وزیر اسرائیل اظهار داشت، برنامه هستهای ایران تسلیحاتی نبوده است، و وزیر جنگ سابق اسرائیل و وزیر اطلاعات اسرائیل اذعان کرده اند که ایران هیچ برنامه هستهای تسلیحاتی ندارد. سلاحهای هستهای در هر صورتی دفاعی هستند نه تهاجمی و ایران نمیتواند از یک بمب اتم (اگر داشته باشد که ندارد) علیه اسرائیل استفاده کند.
رهبر ایران، آیت الله علی خامنه ای، متعهد است هیچ گاه اول به کشور دیگری حمله نکند و ساخت، انباشت و یا استقرار سلاحهای هسته ای را به دلیل مغایرت با قوانین اسلامی ممنوع کرده است.
شبح ایران برای نتانیاهو مانند چاقوی ارتش سوئیس است، که ابزاری کوچک اما بسیار مفید است.
او با آن، نگرانیهای حقوق بشر اروپا را منحرف میسازد. او از تهدید ایران به عنوان راهی برای تحکیم روابط پشت صحنه با مصر، اردن و عربستان سعودی استفاده میکند. او تصور میکند که در این پایتختهای عربی ترس از ایران قوی تر از نگرانی برای فلسطینیها است. او همچنین از تهدید ادعایی ایران به عنوان یک راه توسل به جنگ طلبان جمهوریخواه در ایالات متحده استفاده می کند.
برای اوباما حل مشکل ایران و آغاز لغو تحریمها علیه تهران و برای ایالات متحده و ناتو دیدن ایران به عنوان طرفی مفید در مبارزه علیه داعش، جغرافیای سیاسی خاورمیانه طوری بازترسیم خواهد کرد که سیاستهای فعلی نتانیاهو را به چالش خواهد کشید و چاقوی ارتش سوئیس او را کند خواهد کرد.
پس، بدون سایه این ایران به عنوان یک حواس پرت کن، نتانیاهو در برابر جهان، عریان خواهد ایستاد و به عنوان "تمساح بزرگ " آپارتاید احیا شده، کیسه دار میلیاردرهای فاسد و فقرساز اسرائیل،به عنوان آزار دهنده سریالی ساکنان غیر نظامی غزه، به عنوان فریبکاری که در برابر داعش حتی انگشت خود را بلند نکرده است، به عنوان مردی که کدهای پرتاب چند صد کلاهک هستهای علیه نیروگاه های برق هسته ای غیرنظامی قدرت دیگر منطقه، در اختیار دارد نمایان و رسوا خواهد شد./982/د102/ک