۱۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۸
کد خبر: ۲۷۸۷۹۹
گزارشی از سیاست‎های پنهان فعال‎ترین دولت استعمارگر در آفریقا؛

مسلمانان «آفریقای مرکزی» قربانی استعمار مخفی فرانسه

خبرگزاری رسا ـ کشور آفریقای مرکزی یکی از کشورهایی است که مدت ها از استعمار رنج برده است و مسلمانان این کشور از قربانیان اصلی این سیاست های استعماری بوده اند.
آفريقاي مرکزي
به گزارش خبرگزاری رسا با وجود گذشت یک سال از جنایات رخ داده علیه مسلمانان آفریقای مرکزی، این عده هنوز برای زندگی باید بهای سنگینی بپردازند. طی چند سال اخیر در سکوت منابع خبری غربی، عده زیادی از مسلمانان آفریقای مرکزی به فجیع ترین شکل ممکن به دست شبه نظامیان تندروی مسیحی به قتل رسیدند.
 
در قرن نوزدهم با تسلط استعمار فرانسه، این کشور به همراه سیزده کشور آفریقایی دیگر به "آفریقای سیاه فرانسه" موسوم شد. از آنجا که آفریقای مرکزی در مرکز قاره سیاه قرار گرفته است، در جریان مبارزات استقلال طلبانه مردم این کشور، برای نخستین بار نام "آفریقای مرکزی" برای آن رایج شد.
 
این کشور در سال 1960م استقلال خود را از فرانسه بدست آورد و به جمهوری آفریقای مرکزی (Central African Republic) معروف شد که این نام، نام رسمی و بین المللی این کشور نیز هست.
 
این کشور شاهد بیشترین بهره‌کشی‌های استعمارگران فرانسوی در بین تمامی کشورهای آفریقایی بوده‌است و بیشترین زیان‌های دوران استعمار را تجربه کرده‌است.
 
 آفریقای مرکزی مانند بسیاری از کشورهای دیگر آفریقایی کشوری فقیر بوده و سال ها از استعمار فرانسه رنج برده است.
 
بعد از استقلال آفریقای مرکزی از دولت فرانسه در سال 1960، این کشور به مدت سی سال از سوی رؤسای جمهوری که قدرت را به زور و با انتخابات تقلب‌آمیز به‌دست آورده‌بودند اداره شد. نخستین انتخابات دموکراتیک در سال 1993 برگزار شد که درپی آن آنگه-فلیکس پاتاسه به ریاست‌جمهوری رسید. اما وی در سال 2003 به دست ژنرال فرانسوا بوزیزه کنار زده‌شد.
 
در سال 2013 نیروهای شبه نظامی سِلِکا طی کودتایی خشونت آمیز در آفریقای مرکزی به قدرت رسیدند. این اندیشه در آفریقای مرکزی رواج یافت که شبه نظامیان سلکا خارجی هستند و از کشورهای چاد و سودان به این کشور حمله کرده اند و قوم مسلمانان را در آفریقای مرکزی تقویت می کنند.
 
این برداشت عمومی از قوم سلکا و نیز خشونت این شبه نظامیان موجب شد که مسیحیان و نیز طرفداران برخی مذاهب بومی گروه های شبه نظامی جدیدی را به نام آنتی بالاکا تشکیل دهند. آنتی بالاکا از سوی فرماندهان سابق ارتش رییس جمهور بوزیزه حمایت و رهبری می شدند.
 
در سال 2013 آنتی بالاکاها به بهانه مبارزه با شبه نظامیان سلکا به مسلمانان حمله کردند. این در حالی بود که هر دو گروه شبه نظامی به غیر نظامیان و شهروندان عادی حمله کرده و آن ها را به قتل می رساندند.
 
در این مرحله، نیروهای حافظ صلح اتحادیه آفریقا و نیز ارتش فرانسه برای برقراری به اصطلاح صلح وارد آفریقای مرکزی شدند. این نیروها شبه نظامیان سلکا را خلع سلاح و نیروی آن ها را محدود کردند و از طرف دیگر فضا را برای فعالیت شبه نظامیان خشن آنتی بالاکا باز گذاشتند.
 
در سال 2014 و به دنبال بالا گرفتن خشونت ها، مایکل دیوتودیا رییس جمهور آفریقای مرکزی از قدرت کناره گیری کرد و به دنبال این استعفا همه شبه نظامیان سلکا از مواضع خود عقب نشینی کردند.
 
خلأ قدرت در این کشور، فضا را بیش از پیش برای اقدامات جنایت کارانه آنتی بالاکاها باز گذاشت. این گروه شبه نظامی مسیحی با قدرت تمام و بدون هیچ مانعی شروع به نسل کشی مسلمانان کرد. در نتیجه این حملات هزاران تن از مسلمانان شکنجه شده و به فجیع ترین شکل ممکن به قتل رسیدند و عده زیادی نیز برای حفظ جان، خانه و کاشانه خود را رها کرده و به مناطق مختلف فرار کردند.
 
در حال حاضر مناطق گسترده ای از آفریقای مرکزی خالی از سکنه مسلمان شده است. مناطقی که در سال 2014 جنایت های زیادی در آن ها علیه مسلمانان رخ داده هنوز از عواقب آن روزها رنج می برد.
 
مساجد این مناطق یا به شدت آسیب دیده و یا به کلی تخریب شده اند و دیگر صدای اذان از آن ها شنیده نمی شود.در بعضی مناطق اما اندکی از مسلمانان به تدریج در حال بازگشت هستند اما مهمترین چالش پیش روی آنان امنیت است.در حال حاضر شورشیان آنتی بالاکا در برخی از مناطق دوباره به تهدید مسلمانان می پردازند و شرط زندگی را برای مسلمانان مسیحی شدن می دانند. مسلمانان همچنین اجازه انجام فرایض خود را ندارند.
 
با افزایش اقدامات گروه های تروریستی مختلف از جمله بوکوحرام در نیجریه و الشباب در سومالی که هر دوی این گروه های داعیه دار دین اسلام هستند، بیم آن می رود که احساسات ضد اسلامی در کشورهای مسیحی نشین آفریقا بیش از پیش افزایش یافته و منجر به جنگی جدید بین فرقه ها و قبایل مختلف صورت گیرد.
 
نکته قابل توجه این که گروه های شبه نظامی و تروریستی چه داعیه دار اسلام باشند و چه مسیحیت، تنها به دنبال منافع گروهی خود هستند و با ادعای حمایت از دین و مردم، هیچ تعهدی به رعایت دستورات دینی ندارند و نیز هیچ اقدام عملی در حمایت از مردم انجام نمی دهند.
 
 
به طور کلی در دوران استعمار سنتی (1) بنا به قدرت دولت های استعمار گر و یا طبق توافقات نانوشته میان استعمار گران، کشورهای مختلف میان آنها تقسیم شد. آمریکای شمالی، شبه قاره هند، استرالیا و اقیانوسیه عمدتا به پیر استعمار یعنی انگلستان رسید. آمریکای جنوبی نیز سهم اسپانیا و پرتغال شد.
 
اما قاره سیاه از دیرباز صحنه تاخت و تاز و نفوذ غالب دولت فرانسه بوده است. فرانسه، این استعمار پنهان، تا جایی در آفریقا نفوذ و داشته است که در حال حاضر زبان حدود 60 در صد از مردم آفریقا و نیز زبان رسمی 21 کشور آفریقایی فرانسوی است.
 
در هر دوره ای از استعمار، استعمارگران به طریقی منابع مستعمرات خود را غارت کرده اند. در دوره استعمار سنتی که کشورها به طور رسمی زیر پرچم و سلطه کشور استعمار گر قرار می گرفتند، منابع آنان نیز رسما به تاراج برده می شد. فرانسه در این دوران منابع بسیاری از کشورهای آفریقایی نظیر ماداگاسکار، کنگو و آفریقای مرکزی را به این شکل غارت کرده است.
 
در دوره استعمار نو که دولت های دست نشانده استعمار در کشورهای مختلف منابع استعمار گر را تامین می کردند، فرانسه برای تامین منافع خود، کودتاهای زیادی را برای سرنگونی دولت های مردمی در آفریقا ترتیب داد. کودتای سال 2003 در آفریقای مرکزی تنها یکی از این موارد است.
 
از طرف دیگر شورش ها و جنگ های فعلی که در مستعمرات سابق فرانسه در دوران استعمار سنتی رخ می دهد، با کمک تسلیحاتی فرانسه صورت می گیرد. البت تسلیحات سبک و نیمه سنگین فرانسه به طور رایگان در اختیار شورشیان آفریقا قرار نمی گیرد. گروه های شورشی در کشورهای مختلف آفریقایی از شیوه های مختلفی کسب درآمد می کنند. از جمله این روش ها گروگان گیری، غارت و دزدی از گروه های رقیب، برده فروشی و نیز کسب درآمد از معادن مختلف است. بدین صورت که کودکان و جوانان دزدیده شده از قبیله های مختلف به کار اجباری و بدون مزد در معادن گمارده می شوند و مواد خام معدنی به قاچاقچیان بین المللی فروخته می شود. پول کلان حاصل از این تجارت های غیرقانونی ثروت کلانی را برای برخی گروه های شورشی آفریقا به وجود آورده است. این گروه ها بخش زیادی از منابع مالی خود را برای خرید اسلحه از کشورهای مختلف از جمله فرانسه می کنند.
 
 به این صورت کشورهای استعمارگر و در راس آنان فرانسه به دو شکل از شورش های جاری در آفریقا بهره می برند: اول این که مواد خام معدنی برای تامین مواد اولیه صنعت خود را با کم ترین قیمت ممکن از گروه های تروریستی و شورشی می خرند و دوم این که همین پول پرداخت شده به شورشیان را از طریق فروش سلاح به آن ها با چند برابر سود ، به خزانه داری خود باز می گردانند.
 
 
به طور کلی پایان جنگ جهانی دوم و نیمه دوم قرن بیستم، جنگ های داخلی، و نزاع های قومی- فرقه ای زیادی در آفریقا صورت گرفته است و نه تنها این قاره روز به روز در باتلاق فقر مادی و معنوی فرور رفته است بلکه بیشترین سود و منفعت عاید کشورهای غربی و استعماری شده است.
 
در پایان باید گفت که استعمارگری و جنایات دولت فرانسه به قاره آفریقا محدود نمی شود و این کشور در هر نقطه ای از جهان کارنامه ای تیره از خود باقی گذاشته است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. فرانسه در دوران استعمار سنتی حتی بخش هایی از آمریکای شمالی (مناطقی در کانادا و آمریکا) را نیز تحت سلطه داشته است و شاهد این مدعا زبان و فرهنگ رسمی فرانسوی در یکی از بزرگترین ایالت های کانادا یعنی کبک است. در آمریکای جنوبی کشور گویانِ فرانسه هنوز تحت سلطه دولتمدان پاریس قرار دارد. در اقیانوس آرام نیز تعداد زیادی از جزایر پراکنده به فرانسه تعلق دارند./847/
 
* استعمار به طور کلی سه شکل برجسته دارد:
الف. استعمار سنتی یا قدیم: کشور مستعمره به طور مستقیم و رسمی تحت سلطه کشور استعمارگر قرار دارد و از قانون اساسی استعمارگر پیروی می کند. همانگونه که مشهور است برجسته ترین استعمارگر سنتی بریتانیا یا پیر استعمار است که زمانی کشورهای زیادی از جمله هندوستان، کانادا، استرالیا و اقیانوسیه را رسما تحت سلطه داشت. گرچه دولت های کانادا و استرالیا هنوز هم به طورت فرمانداری کل بوده و زیر نظر ملکه انگلستان هستند.
 
ب. استعمار نو: کشور مستعمره به دست حکومتی داخلی اداره می شود اما این گونه حکومت ها دست نشانده بوده و از سیاست های کشور استعمارگر پیروی می کند. بعضا این حکومت های دست نشانده نظامی بوده و اغلب با کودتای به قدرت می رسیدند. شید بتوان گفت که مهمترین استعمارگر دوران نو، ایالات متحده است. نمونه بارز حکومت های دیکتاتوری و تحت حمایت آمریکا، حکومت محمد رضا پهلوی، شاه مخلوع ایران؛ و نیز کودتای سال 1973، برکناری و قتل سالوادو آلنده رییس جمهور منتخب شیلی و برقراری حکومت مخوف آگوستو پینوشه دیکتاتور شیلی بود.
 
ج. استعمار فرانو: در این شیوه استعمار حکومت ها با چند واسطه و بعضا نادانسته منافع ابرقدرت ها و استعمارگران را تامین می کنند. حتی شاید کشور تحت استعمار با حکومتی به ظاهر دموکراتیک اداره شود اما با توجه به این که با سیاست گذاری های خود منافع ابرقدرت ها را تامین می کند، مستعمره محسوب می شود. البته مرزبندی این نوع استعمار بسیار دشوار است و شاید کشوری در بعضی موارد مستعمره باشد و از بعضی لحاظ مستقل به حساب آید./847/ی702/ک
 

امیر رحیمیان

ارسال نظرات