فرهنگ ايران هديهاي سرشار از انسانيت به جهانيان است
به گزارش خبرگزاری رسا، سيد عبدالمجيد ميردامادي، رایزن فرهنگی ايران در سوئد در دیدار با کارل گوران اکروالد، ايرانشناس مطرح سوئدي، از شش دهه تلاش و پویايی علمی و فرهنگی وي در حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی قدردانی کرد. ميردامادي با انتشار متني، شرح اين ديدار را نگاشته است كه با هم ميخوانيم.
«پروفسور کارل گوران اکروالد در سپتامبر سال 1923 میلادی در استکهلم سوئد متولد شد. ایرانشناس شهیر سوئدی که شش دهه از دوران عمر خود را با ایران و آثار نامآوران عرصه علم و فرهنگ ایران زمین گذرانده، هم اینک در میانه دهه نهم از زندگی خود همچنان با نام و یاد ایران روزگار میگذراند. مطالعه و پژوهش در آثار گرانسنگ فرهنگ ایران، همچنان دلمشغولی این ایرانشناس کهنسال است که مجموعه آثار او از داستانهای کودکانه ایرانی که با اثر فاخر «آتش و پرنده کوچک» که در سال 1959 نگاشته تا آخرین اثر نفیس او «در شعر مولانا جلالالدین رومی» که سال گذشته در جریان نمایشگاه بینالمللی کتاب گوتنبرگ معرفی شد، همه و همه تفسیر ادبیات و بیان جلوههای فاخر و زیبای زبان و ادب فارسی در این گوشه دنیاست.
به نوشته سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، اکروالد در برابر پرسشهای من که از شرح احوال او و چگونگی صرف عمر در حوزه فرهنگ ایران و ایرانشناسی گذرانده ميپرسم و اينكه چگونه با مقوله ایرانشناسی آشنا شده است و چه دیدگاهی در خصوص مقوله ایرانشناسی دارد، چه آثاری در این عرصه به جهانیان عرضه داشته و با یک کوله بار سنگین از تجربه و آگاهی از شناخت خود از فرهنگ ایران، چه سخنی برای گفتن دارد، پاسخ ميدهد: «خیلی خرسندم و تشکر میکنم از اینکه با اشعار و ادب فارسی آشنا شدم به ویژه با اشعار مولانا، عطار، ابوسعید و باباطاهر. من همه عمر با اشعار این شاعران بزرگ ایرانی زندگی کردهام و قلب من مملو از تشکر و قدردانی برای ایران برای این هدیه سرشار از انسانیت است. اشعاری که میتوان مطالعه کرد و مضامین آن را دنبال کرد و میدانم که در تمام جهان افراد و گروههایی هستند که این اشعار را میخوانند. پیام من تنها تشکر است. قلب من پر است از قدردانی برای ایران و فرهنگ ایرانزمین، نه تنها برای شعر ایران؛ بلکه جنبههای دیگر این فرهنگ و فلسفه ایرانی.»
وي در ادامه سخن خود اظهار ميكند: «نخستين باری که در سال 1971 به ایران رفته بودم، بعضیها میتوانستند فرانسه صحبت کنند؛ اما در سفری که در چند سال اخیر به ایران داشتم، دیدم که تعداد زیادی از مردم توانایی صحبت به زبان انگلیسی را دارند.»
پروفسور اکر والد تنها یک جمله فارسی از عطار نیشابوری بر تارک اتاق خود به خط زیبای فارسی نگاشته و وقتی از سرّ این سخن را در قالب سؤالي مطرح ميكنم، ميگويد:
«من با همسرم 60 سال زندگی کردم. در مقطعی در زندگی مشترک با همسرم صادق نبودم. یک روز طوفان شدیدی بود و آسمان ناآرام و رعد و برق میزد. فرزندم خواب بود. همسرم گفت؛ بیا به بیرون از خانه برویم. باران شدیدی میآمد. در اثنای قدم زدن به همسرم گفتم مرا ببخش. من دورهای با شما صادق نبودم. تا آمدم ادامه بدهم، همسرم نگذاشت. گفت؛ هیچ نگو. همسرم اجازه نداد از بدیهایم صحبت کنم. او در آن هنگام اشعار عطار را میخواند. او به خوبی از این مضامین در زندگیاش استفاده میکرد. همسرم چند سال قبل فوت کرد. روی مزارش به فارسی این شعر عطار نوشته شده است: «باش دایم بردبار» و این سخن اساس زندگی من شد.»
در بخشی از این گفتوگو به او گفتم؛ استاد گرامی در این گفتوگوی طولانی که پیرامون و در خصوص شعر و ادب فارسی داشتیم، شما از بسیاری سخن گفتید و نامهای فراوانی چون حافظ و سعدی و عطار و مولانا و سنايی و خیام و حتی گوته و شکسپیر و نیچه و هایدگر و دیگران را بر زبان آوردید، اگر از شما بپرسم در عالم هستی کدامین شخص از این بزرگان علم و ادب را بر دیگران پر اهمیت میدانید، چه پاسخی دارید؟ بدون مكث پاسخ ميدهد: «مولانا، مولانا و مولانا جلالالدین رومی که از همگان ممتازتر است. من با او زندگی میکنم، با او صبح از خواب برمیخیزم و با شعر او شب به خواب میروم.»/982/ب102/د