۲۲ دی ۱۳۹۵ - ۲۲:۵۲
کد خبر: ۴۷۳۱۶۹
کنکاشی در اصطلاحات اصول فقه؛

نگاهی اجمالی به مبانی کتاب فرهنگ و اصطلاحات اصول فقه

کتاب فرهنگ اصطلاحات اصول فقه نوشته احمد قلی زاده از سوی انتشارات تحسین منتشر شد.
کتاب فرهنگ اصطلاحات اصول فقه

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، کتاب فرهنگ اصطلاحات اصول فقه نوشته احمد قلی زاده از سوی انتشارات تحسین منتشر شد.

بر اساس این گزارش، آنچه در این کتاب تقدیم خوانندگان می‌شود، کوششی است در زمینه آشنایی با بیش از 900 واژه اصطلاح کاربردی در علم اصول فقه همراه با توضیح آن‌ها به شیوه‌ای ساده و شیوا که طلاب و دانشجویان را در بهره‌برداری بیشتر از کتب اصولی، فقهی و حقوقی یاری خواهد کرد.

عناوین

گفتنی است، این کتاب از 26 بخش تشکیل شده که در هر بخش آن بر اساس حروف الفبا تعدادی از اصطلاحات اصول فقه بررسی شده که مهم‌ترین این اصطلاحات به شرح ذیل است:

در عنوان حرف الفبایی«آ» اصطلاح «آلی» مورد بررسی قرار داده شده است.

در عنوان حرف الفبایی«الف» اجتماع امر و نهی، احتیاط شرعی، اراده انشایی، استقراء و اصالةالاطلاق از جمله اصطلاحاتی است که به آن‌ها پرداخته شده است.

در عنوان حرف الفبایی«ب» اصطلاحاتی که مورد بحث قرار گرفته بالوضع، بِدار، برائت، برائت شرعی، برائت عقلی و بنای عقلا است.

مهم‌ترین  اصطلاحاتی که در عنوان حرف الفبایی«ت» بررسی شده تبادر، تباین، تجرّی، تخییر، ترک، تقسیمات ثانویه، تواتر و توقف است.

عنوان حرف الفبایی«ث» شامل اصطلاحات ثبوت ظاهری، ثبوت نفس‌الامری و ثبوت واقعی است.

مهم‌ترین اصطلاحاتی که در عنوان حرف الفبایی«ج» آمده عبارتند از جامع انتزاعی، جاهل به حکم شرعی، جزا، جعل، جمع دلالی، جمله غائیّه، جنس و جواز.

اهم اصطلاحات بررسی شده در عنوان حرف الفبایی«ح» حال، حجت، حسن و قبح، حصر، حمل و حیثیت تعلیلیّه است.

در  عنوان حرف الفبایی«خ» اصطلاحاتی همچون خارج معمول، خبر، و خصائص وجوب غیری مورد بررسی و توضیح قرار داده شده است.

مهم‌ترین اصطلاحات عنوان حرف الفبایی«د» عبارتند از دلالت، دلالت إنّی، دلیل أخصّ، دور مصرّح.

عنوان حرف الفبایی«ذ» شامل ذاتی باب برهان، ذاتی کلیات خمس(باب ایساغوجی) و ذی‌المقدمه است.

اهم اصطلاحاتی که در عنوان حرف الفبایی«س» مورد بررسی واقع شده سببیّت، سکوت معصوم علیه السلام، سلب تشریعی، سنّت و سیره است.

در عنوان حرف الفبایی«ش» اصطلاحاتی از قبیل شبهه، شخص‌الحکم، شرط متأخر، شک، شک مسبّبی و شهرت توضیح داده شده است.

موضوع حرف الفبایی«ص و ض» شامل صحت حمل، صحت سلب، صحیح، صحیحی، صرف وجود، صیغه امر، صیغه نهی، ضدّ، ضدّ خاص و ضدّ عام است.

در عنوان حرف الفبایی«ط» اصطلاحات طرق عملیه، طریقت، طریقیّت، طریقّت خاصّه، طریقه عقلا و طلب توضیح داده شده است.

فصل‌های مهم حرف الفبایی«ظ» عبارتند از ظنّ، ظهور، ظواهر الفاظ، ظهور با قرینه.

در بخش حرف الفبایی«ع» فصل‌هایی همچون عادت، عامّ، عدم ابتلا، عرف، عقل، عقود بررسی شده است.

عنوان حرف الفبایی«غ» شامل فصل‌های غایت و غیر مستقلات عقلیه است.

در موضوع حرف الفبایی«ف» فصل‌هایی همچون فاسد، فعل در نهی، فحوی‌الخطاب، فقه و فور و تراخی مورد بررسی قرار گرفته است.

مهم‌ترین فصل‌های عنوان حرف الفبایی«ق» عبارتند از قاعده، قبح فعلی، قرینه، قیاس اخاله، قطّاع، قطع، قول لغوی، قضیّه محصّله، قطع قطاع، قید احترازی و قید توضیحی.

بخش حرف الفبایی«ک» شامل فصل‌های کتاب، کراهت، کراهت ارشادیه، کشف، کفّ‌النفس، کل ما حَکَمَ به‌الشرعُ حَکَمَ به‌العقل، کل ما حَکَمَ به‌العقل ‌حَکَمَ به‌الشرعُ،‌ کلّی متواطئ، کلّی مشکک است.

فصل‌های عنوان حرف الفبایی«ل» لاخلاف، لاضرر و لا ضرار، لا نعلم خلافاً، لُبّ، لحن‌الخطاب، لزوم بیّن، لزوم بّن بالمعنی‌الأخصّ، لزوم بّن بالمعنی‌الأعمّ، لزوم غیر بیّن، لطف، لغت، لقب است.

مهم‌ترین فصل‌های عنوان حرف الفبایی«م» عبارتند از مانع، ماهیّت اعتباری، ماهیّات بسیطه، جعلی، حقیقیه و مرکّبه، ما یصلح للقرینه، مبیّن، مجاری‌ اصول، مجاز در اسناد، حذف و کلمه، مخصّص، مرجّحات، مطلق، مقتضی، مقدّمه،مقیّد، منطوق، منسوخ و موضوع حکم.

در موضوع حرف الفبایی«ن» فصل‌هایی همچون ناسخ، ناقل و مقرر، نسخ، نسخ در حکم، نسخ در تلاوت، نصّ، نهی، نهی ارشادی، نهی تحریمی، نهی تنزیهی، نهی غیری، نهی نفسی و نهی مولوی مورد بررسی قرار گرفته است.

مهم‌ترین فصل‌های عنوان حرف الفبایی«و» واجب(و انواع واجب)، واحد، واسطه در ثبوت و در عروض، وجوب، وجوب ذهنی، وجود(وانواع آن)، ورود، وصف، وضع، وضع تخصّصی و تخصیصی، وضع تعينی و وضع نوعی.

بخش حرف الفبایی«ه» شامل هدف علم اصول، هلیت بسیطه، هلیت مرکبه، هیأت داله‌ علی‌الحصر است.

مقدمه

در مقدمه این کتاب می‌خوانیم: اول؛ ایمان به خدا: ایمان به خدا و پذیرش شریعت آسمانی اسلام گام اول به دینداری است و بندگی از همین‌جا آغاز می‌شود، و این بندگی یعنی احساس مسؤولیت در برابر پروردگار جهت امتثال اوامر و اجتناب از نواحی اوست، لازمه این کار این است که انسان، گفتار، رفتار و کردار خود را بر اساس آن‌چه پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(صلی‌الله علیه و آله) از طریق وحی به مردم ابلاغ نمود تنظیم نماید و بر اساس آن حرکت نماید. این به این معنا است که خود را ملزم بداند که بر اساس آن‌چه دینش به او فرمان داده حرکت کند.

دوم؛ حیات رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله): در زمان رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) بهترین راه شناخت احکام و وظایف در مواردی که قابل استنباط از قرآن نبود، خود رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله) بود و لذا مردم با این واسطه به وجود نازنینآن حضرت مراجعه وپاسخ مورد نیاز را دریافت می‌کردند، و بر اساس آن عمل می‌نمودند.

بنابراین در زمان رسول خدا مشکلات مردم به راحتی حل می‌شد و نسبت به مسائل و احکام شرعی مورد نیاز خودشان آگاهی پیدا می‌نمودند.

سوم؛ بعد از رحلت رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله): بعد از وفات رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) که رسیدن به خدمت پیامبر عظیم‌الشأن برای آگاهی از مسایل و احکام و رفع مشکلات منتفی شده بود، آن‌چه پاسخگوی نیاز مردم بود کتاب خدا و سنت بود، در سال‌های اولیه پس از وفات رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله) این کار چندان مشکل نبود؛ زیرا از یک طرف در میان اصحاب پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) کسانی بودند که بر اساس آن‌چه از پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) دیده و شنیده بودند به مردم پاسخ می‌دادند و از طرف دیگر هنوز اسلام گسترش چندانی نیافته بود و همچنین مسایل جدیدی مطرح نبود که پاسخ آن‌ها سخت باشد؛ بلکه هرچه مطرح بود پاسخ آنها همان مطالب بود که پاسخ به آنها از قرآن و سنت قابل استنباط بود.

چهارم؛ گذشت زمان و نیاز به علم فقه: با گذشت زمان و دور شدن از عصر تسریع یعنی از بعثت تا وفات پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) و دور شدن از عصر صحابه(تقریباً صد سال پس از طلوع خورشید اسلام) و تابعین و ورود مسائل جدید در عرصه احکام و بروز مشکلات در چگونگی عمل کردن در مقابل مسایل جدید باعث بروز مشکلاتی در به دست آوردن احکام و وظایف شرعی برای مسلمانان گردید و روز به روز ابهامات رو به فزونی نهاد.

همه این مسایل سبب شد تا مسلمین به دنبال راهی بگردند که براساس آن بتوانند وظایف دینی خود را جامه عمل بپوشانند و این نیاز به بحث علمی دقیق و گسترده‌ای داشت تا وظایف مسلمین از آن استخراج و نحوه عملشان معلوم گردد.

این علم چیزی جز علم فقه نبود، علمی که در صدد بود مسلمین را در شناخت احکام شرعی و وظایف دینی از روی دلیل معتبر و منطق صحیح کمک کند. با گسترش موضوعات، علم فقه نیز گسترش می‌یابد و استنباط‌ها هم گسترده‌تر می‌شود زیرا برای به دست آوردن حکم شرعی هر واقعه‌ای، نیاز به استنباط خاص خود بود.

پنجم؛ علم اصول: با توجه به گسترش استنباط‌ها در علم فقه که همگی از قوانین کلی و عناصر خاص پیروی می‌کردند که بهره‌گیری از آن اصول و قوانین موجب شکل‌گیری استنباط شد، همه اینها موجب شد تا علم دیگری به وجود آید که آن عناصر مشترک در استنباط قوانین را مورد ملاحظه قرار دهد و آنها را برای استفاده در علم فقه آماده سازد؛ به‌گونه‌ای که فقیه را استنباط احکام برایش هموارتر شود.

این علم، چیزی نبود جز علم اصول؛ علم اصول نقش مهم و سازنده‌ای را در استنباط احکام شرعی از منابع و اصولِ اصلی استنباط دارد.

ششم؛ پربار شدن اصول: با گذشت زمان، اندیشمندان و عالمان بزرگ، آن قواعد و قوانین را به صورت علمی و فنی مطرح و تدوین ساختند، و در این راه کوشش‌های زیادی نمودند و کتاب‌های ارزنده‌ای در این زمینه تألیف نمودند و توانستند در برابر مسائل جدیدِ به وجود آمده و مشکلات و نابسامانی فقهی پاسخگو باشند.

زحمات این متفکران باعث ابتکارها و نو‌آوری‌هایی شد که آرام آرام منجر به تکامل و گسترش علم اصول گردید به گونه‌ای که امروز شاهد قدرت و قوت این علم در حوزه‌های علمیه و مراکز استنباط احکام هستیم.

هفتم؛ اصولیون امامیه از دیرباز تا کنون: عالمان شیعی در این زمینه زحمات زیادی کشیدند، نخستین اصول شیعی که دست به تدوین کتاب زد ابومحمدبن علی عمانی معروف به ابن عقیل(م329) بوده است؛ نام کتاب او«التمسک بحبل آل‌الرسول» بود؛ گرچه قبل از او عالمانی مانند علی‌بن ابراهیم قمی(استاد مرحوم کلینی)، وهب‌بن حفص جریری و یونس‌بن عبد‌الرحمن بودند، اما گسترش و قوت این علم از او و بعد از اوست.

بعد از ابن ابی عقیل، عالمان بزرگی مانند علی‌بن بابویه قمی معروف به صدوق(م381) صاحب کتاب مقنع و هدایه و کتاب من لا یحضره الفقیه، شیخ مفید در مقنعه و شیخ طوسی در نهایه و... بودند که همگی باعث تنومند شدن و رشد این علم دقیق شدند. این جریان تا به امروز ادامه دارد و کتب  اصولی فراوانی از اصولیین در این زمینه نوشته شده است.

هشتم؛ تعامل اصول فقه با دیگر علوم: اصول فقه تعامل زیادی با دیگر علوم دارد گرچه ممکن است در مواجه اول تأثیر گذاری آن در دامنه استنباطات فقهی و حقوقی دیده شود، اما به محض ورود و غور در آن متوجه می‌شویم که نه تنها فقه و حقوق اسلامی بلکه علوم بسیار دیگر مانند حدیث شناسی، علوم قرآنی، لغت، رجال و درایه، منطق و ... در تعامل مؤثر با این علم است.

نهم؛ اصطلاحات علم اصول فقه: شناخت درست مفاهیم و اصطلاحات یک علم به مثابه کلید فهم متون است و از ابزارهایضروری و لازم برای تحقیق عالمان در یک علم است. شناخت اصطلاحات هر علم آن‌قدر با اهمیت است که بی‌خبری از آن موجب می‌شود در فهم متون و عبارات مفاهیم هر علمی موفق نشویم، و همچنین در بیان اهداف خواسته‌ها و نظرات خود عاجز گردیم، آن‌چه در این کتاب تقدیم خوانندگان می‌شود کوششی است در زمینه شناسایی واژه‌ها و اصطلاحات علم اصول فقه و بیان آنها به شیوه‌ای ساده و شیوا که طلاب و دانشجویان گرامی را در بهره‌برداری بیشتر از کتب اصولی، فقهی و حقوقی یاری خواهد کرد.

دهم؛ سپاس و تشکر: در پایان بر خود لازم می‌دانم از زحمات مجموعه دوستانی که مرا در انجام این کار مورد تشویق قرار دادند و یا در انجام این کار همراه من بودند به خصوص از برادران محمودی که با گذاشتن وقت بسیار و با صداقت فراوان در تکمیل این کا یار و همراه من بودند تشکری از صمیم جان بنماییم.

اجتماع

در این فصل آمده: اجتماع یعنی جمع شدن چند چیز باهم.

عنوان مذکور در بیشتر ابواب عبادات و معاملات بیان شده است که مهم‌ترین موارد آن عبارت است از:

1- اجتماع اسباب: هنگام اجتماع چند سبب، مانند خوابیدن و خروج باد معده.

2- اجتماع افراد: اگر امر به معروف و نهی از منکر متوقّف بر اجتماع جمعی از مکلّفین باشد، اجتماع آنان واجب است.

3- اجتماع حدود:حدّی که اجرای آن موجب فوت حدّ دیگری نمی‌شود، مقدّم می‌گردد.

4- اجتماع نماز عید و جمعه: در صورت اجتماع این دو نماز در یک روز، به قول مشهور، کسانی که در نماز عید شرکت کرده‌اند، نسبت به حضور در نماز جمعه مخیّرند. البته بنابر مشهور.

لغت

در این فصل می‌خوانیم: لفظی را گویند که برای معنا وضع می‌شود، و جمع آن لغات است. و دارای انواعی است:

1- لغت اصلی؛ آن لغتی است که در اصل برای دلالت بر معنایی از سوی واضع وضع می‌شود، و همان‌گونه که وضع شده است، استعمال می‌شود.

2- لغت مؤکّده؛ که با تغییراتی از لغت اصلی استخراج می‌شود. به عنوان مثال لغت بدایة از لغت اصلی بداءة استخراج شده است. این لغت را مستحدث و عامّی نیز می‌نامند.

3- لغت معرَّب؛ غی عرب آن را برای دلالت بر معنایی وضع کرده، و اهل زبان عرب بر اساس آن وضع، آن را استعمال کرده‌انفته شده است.

4- لغت معجَّم؛ آن لغتی است که عجم با تغییری جزئی در اصل آن، از کلام عرب گرفته باشد.

5- لغت مختَلف؛ آن است که علمای لغت در اصل عربی یا عجمی بودن آن اختلاف داشته باشند.

6- لغت معروف؛ لغتی است که بدون هیچ‌گونه تغییری در زبان عربی و عجمی یکسان استعمال شود. مانند لفظ مکّه و مدینه.

گفتنی است، کتاب فرهنگ اصطلاحات اصول فقه نوشته احمد قلی زاده در 368 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 8500 تومان از سوی انتشارت تحسین منتشر شده است./841/پ201/ق

ارسال نظرات