سرمایهگذاری کلان ترکیه و اسرائیل در آمریکای لاتین/ اسپانیا را نمیتوان با تاریخ اندلس مسلمان کرد
خبرگزاری رسا ـ گروه بینالملل: آمریکای لاتین منطقهای با ظرفیتهای فراوان و آماده پذیرش معارف اهل بیت(ع) است. به اعتراف مبلغان حاضر در این منطقه، بسترهای بسیار مناسبی برای تعامل میان شیعیان و سایر ادیان وجود دارد و با حمایت و حضور مبلغان دینی در این منطقه میتوان شاهد گرایش هرچه بیشتر مردم به سمت تشیّع باشیم. دکتر سهیل اسعد از اساتید و مبلغان با سابقه عرصه بینالملل است که سالها در کشورهای آمریکای لاتین و اروپایی به ترویج معارف اهل بیت(ع) مشغول بوده است.
وی از تجربیات تبلیغی خود برایمان گفت. از وجود بسترهای مناسب برای تبلیغ معارف اسلامی در کشورهای آمریکای لاتین سخن گفت. سهیل اسعد معتقد است که طلبه اگر دغدغه تبلیغ و نشر معارف حقه را داشته باشد هیچ مانعی برسر راهش وجود ندارد. نفوذ وهابیت، ترکیه، رژیم صهیونیستی در این کشورها از دیگر مسائلی بود که در گفتوگویی صمیمی با فعال عرصه بینالملل بدان پرداختیم. در ادامه متن این گفتوگو تقدیم شما میشود:
در ابتدا خودتان را معرفی بفرمایید و توضیحی از فعالیتهای تبلیغی خود ارائه دهید.
بنده سهیل اسعد لبنانی الاصل و متولد آرژانتین هستم. تا بیست سالگی در آرژانتین زندگی کردم. سپس به لبنان رفته و سه سال در آنجا ساکن شدم و از سال 76 ایران آمدم و از فارغالتحصیلان جامعة المصطفی هستم. بیشتر عمر خود را مشغول تبلیغ معارف اهل بیت(ع) در منطقه آمریکای لاتین و اروپا بودم. در اروپا البته تمرکز کار تبلیغی در کشور اسپانیا بود. در آمریکای لاتین هم در بیست کشور مشغول فعالیت بودیم. شش ماه از سال را در ایران و شش ماه دیگر را در خارج از کشور هستم و هر سال به چند کشور برای تبلیغ مسافرت میکنم.
فعالیت اصلی بنده تاسیس مراکز اسلامی و فرهنگی در کشورهایی است که حضور نهادهای شیعی یا کمرنگ بوده و یا اصلا حضوری نداشتند. بسیاری از کشورهایی که حتی یک شیعه هم نداشتند ما آنجا ورود کردیم و با کارهایی که انجام شد، عدهای از شیعیان جمع شده و در قالب مراکز دینی و اسلامی به ساماندهی شیعیان مشغول شدیم. میدان تبلیغی ما بسیار وسیع است و مخصوص یک مجال خاصی نیست و در تمامی این سالها تلاش کردیم که شمولیت و فراگیری در عرصه تبلیغ را رعایت کنیم.
در سطح آکادمیک در هشتاد دانشگاها سخنرانی، کنفرانس، سمینار برگزار کردیم. در رسانهها مانند تلویزیون، رادیو، مجلات و روزنامهها فعالیت کردیم. در بحث تقریب با اهل سنت در جایی که مجال بود ورود پیدا کردیم و بعضا در مساجد اهل سنت فعالیتهای تبلیغی خود را انجام میدادیم. در گفتگوی میان ادیان مانند مسیحیت ارتودوکس، مسحیت کاتولیک و پروتستان خیلی فعال بودیم و سعی کردیم این روابط را حفظ کنیم. تبلیغ به سبک سنتی در مساجد و مراکز دینی مانند برگزاری مراسم مذهبی در ایام شهادت، ولادت، نمازجماعت، قرائت ادعیه را حفظ کردیم. الان هم در قم کارهایی مربوط به حوزه تا حدودی مشغول هستیم.
در سطح دانشگاهها نیز تلاش کردیم که تجربیات خود را در اختیار علاقه مندان قرار دهیم. در بخش رسانه برنامهای با نام «اسلام پاسخ میدهد» را راه اندازی کردیم که امسال این برنامه آغاز به کار کرد. چهارسال قبل نیز برنامه دیگری با نام «گفتگوی آزاد» اجرا کردیم که در آنجا به عنوان مجری و کارشناس مشغول به فعالیت بودم. مدرسه حوزوی در قم داریم به نام علیبنابیطالب با اشراف حجت الاسلام والمسلمین ربانی که ایشان اولین شخصیتی است که بعد از انقلاب در منطقه آمریکای لاتین فعالیتهای تبلیغی را آغاز کرد. البته به دلیل نیاز شدید به مبلغان در منطقه و کمبود نیروهای خبره و مبلغان زباندان، بیشتر فعالیتهای خود را در کشورهای آمریکای لاتین متمرکز کردم.
تعامل مردم و نخبگان کشورهای آمریکای لاتین و ادیان الهی با شیعیان چگونه است؟
آمریکای لاتین دارای تنوع فرهنگی بسیار گوناگونی است. سرخ پوست، سیاه پوست، مهاجر اروپایی، عرب و کسانی که با یکدیگر ازدواج کرده اند سبب شده تا میدان فرهنگی قوی در آمریکای لاتین داشته باشیم. در برخی فضاها استقبال تامّ داشتیم. در برخی موارد حتی شاهد بودیم که بلیت هواپیما برای ما تهیه میشود و یا مساعدتهای مالی انجام میشد تا بتوانیم فعالیتهای خود را انجام دهیم. در برخی پروژههای اجتماعی سهیم هستیم.
ما با خود مردم و در متن جامعه مشکل خاصی نداریم. اگر برخی موارد استقبال نیست یا ارتباطات صمیمی ایجاد نمیشود، مشکلات سیاسی، امنیتی و یا تبلیغات سوء علت این موضوع است. با دید کلی نگری بخواهیم جواب دهیم من معتقدم که تعامل خوبی را شاهدیم. البته این که میگویم خوب به این معنا نیست که در سطح کلان و در کل کشور این تعامل وجود دارد بلکه مراد جاهایی است که توانستیم فعالیتی را آغاز کنیم. به عنوان مثال با اساتید دانشگاه، کشیشان مسیحی و رؤسای قبایل ارتباطات سازندهای برقرار کردیم.
مشکل عدم استقبال از دیدگاه شما در چیست؟
ببینید به دلیل کمبود نیرو اصل کار ما با نخبگان است و نمیتوانیم در سطح جامعه با تمامی مردم در ارتباط باشیم، از لحاظ کمیّت پرتغالی زبانها و اسپانیایی زبانها نزدیک به یک میلیارد نفر هستند از این جهت وقتی نیروی بشری برای کار میدانی ندارید طبیعی است که نمیتوانید مستقیم با مردم در تعامل باشید لذا سعی کردیم که کار ما در سطوح نخبگان دانشگاهی، رسانهای و بینالادیان و مذاهب باشد. در این فضا استقبال خوبی را شاهدیم. البته این که میگویم استقبال، همیشه به این معنا نیست که رغبت شدیدی در آنان وجود دارد و با آغوش باز ما را میپذیرند، خیر این طور نیست اما مجال برای رساندن پیغام هست و بستر برای تبلیغ فراهم است.
در حقیقت یکسری نیازهای متقابل است که مجال را برای تعامل فراهم میسازد، در برخی موارد آنها به دنبال فهم معارف تشیّع هستند، برخی موارد هدف تبدیل مجهول مطلق به معلوم است هرچند که این معلوم ممکن است به نحو تردید باشد. در برخی موارد هم نیازها اساسا مادی بود به عنوان مثال آنان گمان میکردند که شیعیان یعنی ایران و ایران هم یعنی نفت و نفت هم یعنی ثروت. امروزه در دنیا حاکمیت با مصالح است یعنی نگاه مصلحتی است.
البته مسائل امنیتی و سیاسی را هم نباید نادیده بگیریم. برخی موارد این تعامل وجود دارد تا بتوانند نفوذ بیشتری روی ما پیدا کنند لذا همیشه نیتها از جانب آنان خیر نیست. ما هم از این فرصتهای ایجاد شده استفاده میکنیم. اینکه ما میدانیم آنان با حسن نیت در مواردی با ما تعامل نمیکنند مانع از این نیست که از فرصت استفاده نکنیم. به صورت طبیعی هرجا فرصتی برای رساندن معارف اسلامی و الهی پیدا شود ما در آنجا حضور پیدا میکنیم.
نکته دیگر که در عرصه تبلیغ بسیار به ما کمک کرده استفاده از بومیهای منطقه است. مثلا وضعیت اسلام و مسلمین را اگر در همین مدت چند دهه بعد از انقلاب در آمریکای لاتین مقایسه کنید، در اوایل انقلاب تمامی مساجد مسلمانان در آمریکای لاتین متعلق به اهل سنت بود و تمامی رؤسا و متولیان مساجد از عربها بودند. ما وارد میدان شدیم و امروز بحمدالله بعد از چند دهه فعالیت این معادله تغییر کرده است و نمایندگیهای ما در کشورهای آمریکای لاتین به رسمیت شناخته شده و در نهادهای تصمیمگیری نفوذ دارند. استفاده از ظرفیتهای داخلی کشورها مثل تربیت نیروهای متخصص در هر کشوری یک استراتژی بسیار موفق بوده که این اتفاق الان افتاده و تمام مراکز به دست بومیها در حال مدیریت شدن است و ما فقط تغذیه و پشتیبانی فکری را انجام میدهیم که این دستاورد بسیار مهمی در این سالها است.
به مساله انقلاب اسلامی اشاره کردید. دیدگاه مردم آمریکای لاتین به نسبت به انقلاب اسلامی و امام خمینی و مقام معظم رهبری چگونه است؟
مهمترین مشکلی که ما در دنیا داریم و در غرب خصوصا آمریکای لاتین کاملا مشهود است مساله جهل و بیاطلاعی آنان از ایران و انقلاب اسلامی است. آنچه که در تمامی این سالها حاکم بر فضای اندیشهای مردم بود جهل مطلق است. البته من به نخبگان کاری ندارم که ممکن است در گوشه و کناری تعداد اندکی هم در مورد انقلاب و ایران و تشیّع قلم بزنند اما قاطبه مردم آمریکای لاتین دیدگاه درستی از انقلاب اسلامی و اسلام ندارند.
انقلاب نتوانسته جای خود را در این کشورها باز کند. فعالیتهایی در زمان هوگوچاوز و احمدی نژاد و تقویت روابط دیپلماتیک و اقتصادی و ... صورت گرفت که تاثیر هم داشت اما قبل از این اقدامات تبلیغات جمهوری اسلامی بسیار کمرنگ بود. در کشوری مثل برزیل با نزدیک به دویست و پنجاه میلیون جمعیت، تعداد بسیار کمی مرکز اسلامی تاسیس شده که نسبت به حجم جهلی که در آمریکای لاتین وجود دارد این فعالیتها بسیار ناچیز است.
به نظر حضرتعالی علت این ضعف در تبلیغ چیست؟
چند عامل وجود دارد. یکی همان مساله جهل ساختگی است که عرض کردم. نظام امنیتی، نظام آموزشی، نظام فرهنگی و نظام اقتصادی آنان متفق القول هستند که انقلاب اسلامی ایران در منطقه آمریکای لاتین دیده نشود چون میدانند که در بیداری و آگاهی بعضی از ملتها میتوانیم موثر باشیم. لذا بافت معرفتی منطقه بر این است که انقلاب و ایران و تشیّع دیده نشود و در این فضا شما مشغول فعالیت هستید البته با قطع نظر از تبلیغات سوء علیه اسلام و انقلاب که مشکل را دوچندان میکند.
از طرفی امکانات تبلیغی و مادی ما هم بسیار اندک است. الان طلبهای که در سطح بینالمللی تبلیغ میکند و فردا قرار است که رهبری شیعیان در یک کشور را به عهده داشته باشد، تنها صد دلار شهریه دریافت میکند که این مبلغ هزینه جاری یکماه را هم جوابگو نیست و مشخصا این مساله بر کیفیت تبلیغ تاثیر گذار است یا فرض بفرمایید برای اداره یک مرکز دینی در یکسال تنها پانصد دلار هزینه اختصاص پیدا کند که با این مبلغ هم باید حقوق کارمندان تامین شود و هم باید کارهای تبلیغی صورت بگیرد، با این شرایط نباید توقّع تاثیر چندانی در امر تبلیغ داشت.
همین مخصتر هزینههای تبلیغ از سوی چه نهادی تأمین میشود؟
متولی خاصی ندارد. سازمان فرهنگ و ارتباطات، حوزه، جامعة المصطفی، دفتر مقام معظم رهبری، دفاتر برخی از مراجع و خیّرین مساعدتهایی انجام میدهند اما اینگونه نیست که بودجه ثابتی داشته باشیم و یا مرکز خاصی هزینههای تبلیغی را تامین کند با این وجود ما کارهای تبلیغی را همچنان با همین مختصر امکانات انجام میدهیم.
نفوذ عربستان و کشورهای عربی حامی وهابیّت در آمریکای لاتین چگونه است؟
ببینید بحث ما با عربستان سعودی تقریبا مانند جهان اسلام و جهان غرب است که در جهان اسلام فکر، فرهنگ اصیل و معنویت هست اما امکانات نیست ولی در جهان غرب علاوه بر برنامهریزی و فکر، امکانات مناسبی هم دارند. همین مساله را در رابطه با عربستان شاهد هستیم. معرکه ما با سعودیها در سطح فرهنگی و فکری و محتوایی نیست بلکه مساله تماما بر محور امکانات مادی خلاصه میشود. عربستان سعودی نه از لحاظ نیروی بشری، نه از لحاظ فکری و نه حتی از لحاظ شیوه و سبک تبلیغ از ما قویتر نیست اما چون امکانات بسیار خوبی دارد ضعف خود را پشت این امکانات پر زرق و برق پنهان میکند.
اگر بخواهم تشبیه کنم شما نوشابه کوکاکولا را در نظر بگیرید که در همهجا تبلیغات آن هست و بسیاری از مردم هم از این نوشابه مصرف میکنند اما از نظر سلامت همه میدانیم که نوشابه بسیار برای سلامتی مضرّ است با این وجود تبلیغات و وجود امکانات تاثیر خودش را در خرید این محصول میگذارد. وهابیت در همهجا حضور دارد. شما در کشوری مثل فرانسه هزار مسجد اهل سنت میبینید. در آلمان نزدیک به هشتصد و پنجاه مسجد وابسته به اهل سنت داریم اما در مقابل ما نصف آن و حتی ربع بلکه به جرأت بگویم پنج درصد آنها هم مسجد شیعیان در این کشورها وجود ندارد. از لحاظ کمّی در برابر صدتا مسجد آنها ما یک مسجد میسازیم. در برابر صدتا روحانی اعزامی از سوی آنها ما یک روحانی برای تبلیغ میفرستیم. در برابر صد میلیون دلار که آنها هزینه میکنند ما صد دلار هزینه میکنیم و طبیعی است که در یک پروسه بلند مدت خروجی ما بسیار کم است.
از طرفی این را هم باید بگویم که قطع نظر از کمبود امکانات یک کوتاهی و اشکال جدی به خود ما طلبهها وارد است. ما متاسفانه فرهنگ فداکاری در باب تبلیغ را بسیار کم مشاهده کردیم. در مسائل دیگر مانند سیاست، جهاد و اقتصاد فداکاریهای زیادی شده اما در فرهنگ اینگونه نیست. نمیشود که بعد از سیسال انقلاب ما هنوز یک روحانی ثابت در کشورهای آمریکای لاتین نداشته باشیم. این مساله اصلا با منطق دین و تبلیغ همخوانی ندارد. اهل سنت، مسیحیت و حتی هندوها در منطقه حضور بسیار پررنگی دارند و فارغ از مسائل مادی مشغول فعالیتهای تبلیغی هستند.
شاید مشکل از این ناحیه است که هنوز احساس نیاز در طلبهها ایجاد نشده؟
نمیدانم. شما تاریخ استعمار را اگر ببینید متوجه میشوید که هرچند آمریکای لاتین را با زور و اجبار مسیحی کردند اما در کنار آن فداکاری هم از سوی کشیشان و مردم مسیحی بود. کشیشها زبانهای مختلف قبایل را یاد گرفتند، ترجمه کردند، تجربیات خود را منتقل کردند، کادر سازی انجام دادند و «کان فیهم کأحدهم» میشدند و خب تاثیرش را الان مشاهده میکنید. اما مبلغان ما فقط به یکماه ایام تبلیغی اکتفا کردند و گویا با همین مساله تکلیف از آنان ساقط شده است. این کوتاهی نه مرتبط با حوزهاست، نه به ساختار باز میگردد بلکه تقصیر از افراد است.
باید یک بستری فراهم شود و حداقلّ امکانات زندگی مهیّا باشد تا طلبه بتواند در آنجا به کار تبلیغی مشغول شود.
باز مساله به فداکاری که عرض کردم بر میگردد. اینکه ما منتظر باشیم تا ساختار درست شود، امکانات تماما مهیّا شود، بعد هزینه زندگی و سکونت خودم و همسر و فرزندانم فراهم شود، هر ماه مبلغی به حسابم واریز بشود و بعد من مشغول به تبلیغ شوم پس فداکاری کجا میرود؟ اگر این سطح از امکانات باشد، هرکسی میتواند در آمریکای لاتین فعالیت تبلیغی را انجام دهد. شما طلبهاید و طلبه جنس دیگری است. من قبول ندارم که طلبه منتظر امکانات باشد یا بستر آماده شود. طلبه خودش باید با فداکاری، معنویت، هوش و اخلاق بستر را فراهم کند. من معتقدم که طلبه باید به گونهای باشد که مولّد ثروت، امکانات و ایجاد کننده بسترها و فضاهای جدید باشد. اگر غیر از این باشد پس فرق میان طلبه و غیر طلبه در چیست؟
به نظر شما چه وقت این مساله عملیاتی شده و به این سطح خواهیم رسید؟
به نظرم آگاهی طلبهها باید افزایش پیدا کند. باید نیازهای ملتها، نیازهای تاریخ و نیازهای جغرافیایی را درک کنند. باید بدانند در همین لحظه که من با شما مشغول صحبت هستم صدها شیعه دچار شبهه میشوند. یک یهودی و مسلمان ازدواج میکنند. روابط نامشروع افزایش پیدا میکند. در همین لحظه هزارها شیعه دچار انحراف فکری، رفتاری و اخلاقی میشوند. ما باید بتوانیم این مسئله را با گوشت و پوست لمس کنیم، دیگر نباید کارهای اضافی انجام دهیم و بر مساله تبلیغ تمرکز کنیم. طلبهای که احساس مسئولیت میکند و بخاطر نقش آفرینی و انجام تکلیف الهی به حوزه می آید باید به این سطح از آگاهی برسد.
شما وقتی ببینید بچهای در دریا درحال غرق شدن است منتظر هیچ امکاناتی نمی مانید، بلکه تمام تلاش خود را برای نجات او انجام میدهید. کار تبلیغی هم باید همینگونه باشد. من بعضی وقتها که برای سخنرانی دعوت میشوم و در مورد آمریکای لاتین صحبت میکنم طلبهها طوری نگاه میکنند که انگار برای اولین بار است که اسم آمریکای لاتین به گوششان خورده است. انگار نمیدانند که ما در برزیل یک میلیون شیعه داریم. وقتی کسی نداند و آگاه نباشد طبیعتا احساس مسئولیت هم نمیکند. حوزه باید آگاه باشد و درک کند که در دنیا چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
نفوذ آمریکا در کشورهای آمریکای لاتین چگونه است؟
نفوذ آنها بسیار قوی است اما آنچه که من در آمریکای لاتین میبینم و با کشورهای اروپایی و حتی جهان اسلام مقایسه میکنم، شناخت مقوله نفوذ است. یک وقت نفوذ بسیار قوی است، امکانات و برنامهریزی و مدیریت و .. همه چیز برای نفوذ مهیاست و از ناحیه کشور و ملت تحت نفوذ هم استقبال از این نفوذ وجود دارد و با آغوش باز استقبال میکنند که این حالت در جهان اسلام مخصوصا در کشورهای حاشیه خلیج فارس بسیار زیاد و در ایران هم تقریبا وجود دارد. اما یک وقت شما نسبت به نفوذ آگاهی دارید که این حالت در آمریکای لاتین کاملا وجود دارد.
نکته مثبت در مردم آمریکای لاتین همین است که آمریکا تمام تلاش خود را برای نفوذ انجام میدهد اما راه به جایی نمیبرد. این حالت را من در کمتر کشوری دیدم. آمریکای لاتین به مردم ضد استعمار، ضد استکبار و مقاوم معروف است. اینکه شما در کشوری که برایتان فرش قرمز پهن میکند نفوذ کنید که هنر نیست، اگه توانستید چراغ خاموش در کشوری نفوذ کنید بدون آنکه آنها متوجه بشوند باید گفت شما هنرمند هستید.
در آمریکای لاتین نسبت به نفوذ استکبار همه آگاه هستند. آمریکا به شکل جدی در آمریکای لاتین فعالیت دارد اما مردم کاملا میدانند که این جریان آمریکایی است، تبعیت از آمریکا به ضرر ماست و از طرف احزاب و حکومتها موضع گیریهای کاملا شفاف و قاطعی صورت می گیرد.
مثل کارهایی که چاوز انجام داد و ضد آمریکا و بوش، رییس جمهور وقت آمریکا موضعگیری کرد و یا فرض بفرمایید که از احمدی نژاد استقبال کرد. وقتی رییس جمهور اینطور باشد مسلما مردم هم با همین روحیه خواهند بود. حالا در این میان اگر یک نفوذ فرهنگی باشد، اما نسبت به فرهنگ نفوذی بودن آن اطلاع کامل دارید دیگر جای نگرانی چندانی نیست. به عنوان مثال مدارس در آمریکای لاتین، مدارسی آمریکایی است و ما مدارس اسلامی نداریم که آزادانه بتوانیم دست به انتخاب مدارس بزنیم. طبیعتا مجبوریم که به مدرسه آمریکایی برویم اما این به معنای خضوع و تسلیم در برابر آمریکا نیست بلکه صرفا اجبار است. خب اینجا مشکلی نیست.
اسلام ترکیهای چقدر در آمریکای لاتین ترویج دارد؟
بسیار زیاد، ترکها خیلی خوب تبلیغ میکنند. حرکتهای وابسته به فتح الله گولن، جریانهای دانشجویی و جریانهای تصوّف بسیار خوب تبلیغ میکنند. آنها هم امکانات مناسبی دارند و هم با نظم و مدیریت تبلیغ میکنند و هم جذابیت کاری آنها بالاست. آدمهای بسیار مستعدی هستند و منطبق با یک برنامه دقیق پیش میروند. ابتدا نیازسنجی میکنند، خلاءها، نقاط قوت و ضعف و راههای تبلیغ را شناسایی میکنند بعد با یک برنامه دقیق و منظم اقدام به فعالیت میکنند حالا یا مدرسه میسازند، یا مراکز علمی و فرهنگی تاسیس میکنند یا آموزشگاههای آموزش زبان ترکی راه اندازی میکنند.
جمعیت زیادی از دانشجویان ترکیهای وارد دانشگاهها میشوند، زبان اسپانیایی یاد میگیرند. خانوادهها مهاجرت میکنند. بچههایشان در مدارس ثبت نام میکنند. اصلا یک پروژه عجیب و غریبی است و ما تا به الان هرچقدر فکر کردیم که دقیقا به دنبال چه چیزی هستند به نتیجهای نرسیدیم. به نظرم ترکیه برای سالهای آینده برنامهریزی کلان کرده است. چینیها هم همینطور هستند. الان در هر روستا، شهر و استانی شما چینیهای زیادی را میبینید. در هر دانشکده بیست، سی نفر چینی میبینید.
یکی از بستگان ما چندین رشته مختلف در دانشگاه خوانده است. میگفت قاعدهای است که در هر کلاسی که ما حاضر میشدیم نصف جمعیت آن یهودی بودند. میگفت بیست سال قبل که مشغول تحصیل بودم نصف جمعیت کلاسها یهودی بودند. ده سال بعد بازهم وارد دانشگاه شد که رشته جدیدی بخواند باز همان یهودیها با همان درصد بودند. الان هم همینطور است. اینها حرکتهایی است که الان نه فایده و نه ضرری از آن میبینید اما پنجاه سال بعد به خود میآیید که دیگر دیر شده و راه خلاصی نیست.
ترکیه شاید درصدد تحقق رویای تشکیل دوباره امپراطوری عثمانی است. اما رژیم صهیونیستی به نظر شما چرا دنبال نفوذ است؟
صهیونیسم به یک قاعده طلایی اسلامی عمل کرده است که «العلم سلطان». آنها نظرشان همین است که علم تبدیل میشود به پول و ثروت و امکانات. از طرفی پول و ثروت و امکانات تبدیل میشود به قدرت سیاسی و رسانهای. قدرت هم میشود نفوذ و سیطره بر جهانیان. یهودیان صهیونیستی در بحث علم شاهکارند. مدیریت علمی و آموزشی آنها خیلی دقیق و با برنامه است. در هر رشتهای ورود پیدا میکنند. متاسفانه با اینکه از نظر کمیّتی بسیار جمعیت کمی دارند اما از نظر کیفیتی بسیار با برنامه پیش میروند.
با توجه به این شرایط آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
بعضی وقتها مشکل من این است که ذهنیت فلسفی بر من غلبه دارد. بنده به شدت به قاعده علت و معلول اعتقاد دارم. وقتی که علت ضعیف باشد معلول ضعیف است و مرور زمان هم علّت را قوی نمیکند و اینکه بگوییم آینده چون آینده است علت را قوی میکند خیر اینگونه نیست. یا شما از ابتدا بذر قوی میکارید و اگر ضعیف کاشتید باید ضعف میوه را هم بپذیرید. اگر بخواهیم روی دیدگاه مادّی حساب کنیم بنده آینده درخشانی نمیبینم؛ آیندهای که «یدخلون فی دین الله افواجاً» باشد. مگر اینکه تحولی پیش بیاید و به ضعف خودمان اعتراف کنیم و تصمیمی برای تغییر و تحوّل اتخاذ کنیم و طبیعتا باید برنامه ریزی و امکانات توأمان باشند که در این صورت بله آینده درخشان هست چون بستر مناسب وجود دارد، توانایی و تجربه نیز هست، در منطقه هرکسی که با امکانات خوب، فکر دقیق و جذابیت وارد شود میتواند تحولی را ایجاد کند. ادیان شرقی این کار را میکنند.
پروتستانها معادلات تاریخی ادیان در منطقه را عوض کردند. منطقه آمریکای لاتین به بزرگترین و قویترین منطقه کاتولیکهای جهان معروف است. الان نصف آمریکای لاتین در مدت زمان سیسال پروتستانی شدند. با اینکه خاستگاه پروتستان در آمریکای شمالی است و کاتولیکها نزدیک به پنج قرن در آمریکای لاتین ساکن بودند اما میبینید که چطور تغییر صورت گرفت. لذا اگر کسی بخواهد فعالیت کند بستر آماده است و ما کار نشدنی نداریم. اینطور نیست که بگوییم فلانی مسیحی است و دیگر مسلمان نمیشود، خیر اینگونه نیست.
بنده خودم تجربه دارم که در یک منطقه کوچک به مدت بیست روز میماندم و هشتاد نفر را شیعه می شدند. البته کمیّت مهم نیست، فقط کافی است که بخواهیم.
در خصوص کشوری مثل اسپانیا که حضرتعالی هم در آنجا سالها فعالیت داشتید و یک سبقه اسلامی هم دارد و به هرحال به اسم آندلس از آن یاد شده، آیا میتوان بار دیگر شاهد بازگشت اسلام در اسپانیا باشیم؟
بخشی از تاریخ اسپانیا آندلس است که مردم مسلمان و سابقه اسلامی داشته اما از اسپانیای فعلی یعنی از زمان تشکیل کشوری به نام اسپانیا ما شاهد نفرت مردم نسبت به اسلام هستیم. اسپانیای فعلی برپایه دشمنی با اسلام بنا شده است و یک فرهنگ ضد اسلامی در آنجا شکل گرفته است لذا نسلهای جدید اطلاعی از تاریخ اسپانیا و آندلس ندارند. همانطور که جمهوری اسلامی ایران ضد مادیگری، اشرافیگری، ضد حکومت شاهنشاهی بنا شده و نسل جدید امام خمینی، مقام معظم رهبری و دشمنی با آمریکا را درک کردهاند، آنها هم با نفرت نسبت به گذشته رشد کردند و چیزی غیر از همین بغض و دشمنی ندیدند که بخواهند مقایسه کنند.
اسلام هراسی جزء فرهنگ مردم اسپانیا شده. اسپانیاییها وقتی بخواهند کسی را تمسخر کنند با لقب «مورو» آن فرد را صدا میزنند. مورو یعنی موریتانیایی یعنی همان کسانی که از موریتانی به اسپانیا آمدند و آندلس را پایه ریزی کردند. از این جهت بسیار بعید است که اسپانیا تغییری کند، شاهد این سخن هم این که الان بعد از گذشت بیش از سی سال از انقلاب، هنوز یک روحانی که بتواند در اسپانیا کار آخوندی کند را نداریم.
مشکل چیست؟ چرا نمیتوان در آنجا فعالیت کرد؟ آیا استعمار و استکبار دیگر حاضر نیست که آن تجربه تاریخی تکرار شود؟
بنده یک تحلیلی دارم که مربوط است به فرهنگ غربی و نگاه شرقی ما به برخی از مجالها. برای شما ایرانیها که اصل و نسب دارید، تاریخ ایران، تاریخ اهل بیت(ع) و تاریخ اجدادتان بسیار مهم است. ما الان بعد از گذشت چندین قرن برای امام حسین(ع) گریه میکنیم. در غرب فرهنگی یعنی کشورهایی که فرهنگ غربی حاکم است، واقعیت تنها همین لحظهای است که من در آن زندگی میکنم. خودم در ایامی که در اسپانیا زندگی میکردم کتابی را توّرق میکردم در مورد تاریخ اسپانیا بود. وقتی به آندلس رسیدم دیدم تمام هشت قرن این کشور را در یک صفحه خلاصه کردند اما شما ایران را در نظر بگیرید. با قطع نظر از این که نظام شاهنشاهی در ایران چگونه بود اما مگر میشود تاریخ شاهنشاهی ایران از ابتدا تا قبل از تشکیل جمهوری اسلامی ایران را در دو صفحه خلاصه کرد؟ اصلا مگر چنین چیزی با منطق سازگار است؟ اما در اسپانیا این اتفاق افتاده است چون تاریخ برایشان اهمیت ندارد.
مبحث داروینیزم که در غرب گسترش یافت و قبول کردند که نسل انسان از میمون بوده کاملا موید این نکته است که تاریخ برایشان اهمیت خاصی ندارد. اگر من بخواهم نظریه ای خلق کنم میگویم پدر من فرشته بود خب این نظریه که معقولتر و مطلوبتر است. از این جهت اگر ما بخواهیم مدخل و باب ورودی تاثیرگذاری در اسپانیا را تاریخ آندلس بدانیم اشتباه استراتژیک بسیار بزرگی است. حرکتهای زیادی هم برای احیای میراث فرهنگی آندلس در اسپانیا شکل گرفت که همگی آنها ناکام ماندند. الان هم هستند افرادی که فریاد میزنند که آندلس اصل ماست اما هیچ تاثیری ندیدند.
چرا یک کشور تا این اندازه استحاله فرهنگی میشود؟
فرهنگ برخاسته از نیاز است وقتی نیازی باشد فرهنگهای متناسب با آن هم شکل میگیرد. وقتی نیاز به تفریح است مقولهای به اسم نوروز در فرهنگ ایرانی جای خود را باز میکند و الا عشق به نوروز که نیست. مشخصا فرهنگ فرع نیاز است. ما نتوانستیم بفهمانیم که آندلس هم نیاز است. آنها هم بالطبع احساس نیاز نکردند. وقتی شما بخواهید چیزی را معرفی کنید باید بتوانید آن را خوب معرفی کنید. ما اصلا آندلس را نشناختیم. آیا شما یک طلبه یا روحانی میشناسید که تخصصا تاریخ آندلس را بررسی کرده باشد؟ من که کسی را نمیشناسم. من این را میخواهم بگویم که اگر یک روز اسپانیا بخواهد مسلمان شود باید بخاطر امروزِ اسلام به اسلام علاقهمند شود نه به خاطر گذشته و چیزی که در سابق بوده.
در کلاسهای روش تبلیغ همواره به دوستان گفتم که من با این موضوع که عظمت اسلام و زیبایی اسلام را تنها با تاریخ نشان دهیم به شدت مخالفم. باید برگردیم به هزار و چهارصد سال قبل که بگوییم ببینید ما چقدر زیبایی داشتیم از باب تشبیه مثل پیرزنی که بسیار پیر است ولی همواره میگوید که من در جوانی زیبا بودم. خب طبیعی است که این پیرزن جذابیتی ندارد. ما هم به جای بیان زیباییهای اسلام فقط به تاریخ پناه بردیم. ما مشکل داریم و تا تاریخ گذشته اسلام را نتوانیم در امروز پیاده کنیم و با نیازهای روز تطبیق کنیم این مشکلات باقی میماند چون خودشان در مفهوم مدرنیته از تاریخ فرار میکنند. اصلا مدرنیته یعنی بستن درب تاریخ و نگرش به آن به عنوان نقطه سیاه زندگی بشریت. لذا شما نمیتوانی با تاریخ آندلس اسپانیا را مسلمان کنی. ما باید امروز اسلام را به جهانیان معرفی کنیم.
با حوادثی که در جهان اسلام رخداده آیا چنین چیزی ممکن است؟
متاسفانه نگذاشتند. مدیریت و برنامه ریزی فرع استقرار، ثبات و سکونت است. شما وقتی دغدغه جدی ندارید به صورت کاملا صحیح میتوانید بنشینید و برنامه ریزی کنید، طرح بدهید و اجرا کنید اما وقتی دغدغهها افزایش یابد فرصت فکر و برنامهریزی وجود ندارد. الان هر روز هزاران بلا بر سر ما میآید چون میدانند که اگر ما به آرامش و ثبات برسیم مطمئن باشید که غوغا میکنیم. هر روز مساله سازی میکنند، مشغولیت ایجاد میکنند تا به ثبات نرسیم. سیاستهای ما هم تا به امروز تدافعی بوده است. تفاوت ایدئولوژی هم در جهان اسلام وجود دارد خب طبیعی است که ما تا به امروز منفعلانه برخورد کردیم./981/ب401/ک
گفتوگو: محمد رایجی