قدرت محور مقاومت افزایش یافته است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از تسنیم، حسن حردان در مقاله خود نوشت: جالب توجه است که با روی کار آمدن دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا و آغاز روند تشکیل تیم دولتش و نیز با وجود موانع پیش روی ترامپ در انتخاب اعضای این تیم، اما او به سرعت نشان داده که در سطح گستردهای با سیاست بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی همراه است و سیاست شهرک سازی نتانیاهو و رویکرد او را برای از بین بردن امکان راه حل دو دولت تایید می کند.
ترامپ از راهکاری حمایت کرد که متکی به دیدگاه رژیم صهیونیستی درخصوص به رسمیت شناختن دولت یهودی در سرزمین تاریخی فلسطین در مقابل اعطای خودمختاری به فلسطینیها در مناطق حضور آنها در قالب حاکمیت رژیم صهیونیستی بود؛ بودن اینکه برای آنها هرگونه حق سیاسی نظیر مشارکت در انتخابات به عنوان نامزد یا رای دهنده وجود داشته باشد.
ترامپ با تشویق تشکیل یک ائتلاف عربی- ترکی- رژیم صهیونیستیی در مقابل ایران به خاطر اینکه این کشور خطری راهبردی برای رژیم صهیونیستی به شمار می رود، از رویکرد تل آویو به سرعت حمایت کرد.
قابل توجه بود که اجلاس امنیتی اخیر مونیخ شاهد نشانههای آغازین ظهور چنین ائتلافی از طریق حمله مشترک سعودی- ترکی- رژیم صهیونیستیی علیه ایران و متهم کردن این کشور به حمایت از تروریسم و دخالت در کشورهای عربی و تلاش برای گسترش دادن مذهب شیعه در سوریه و عراق و دیگر کشورهای عربی بود. همه اینها اتهاماتی بی پایه و اساس است که به هدف سرپوش گذاشتن بر نقش این کشورها در حمایت از تروریسم در سوریه و سایر کشورهای عربی مطرح می شود.
حدود مرز این ائتلاف نیز به تشدید تنش سیاسی و رسانهای و تبلیغاتی علیه ایران باقی خواهد ماند.
حردان افزود: تمرکز روی ایران و تجمیع تلاش رژیم های مرتجع عربی هم پیمان آمریکا با تلاش های رژیم صهیونیستی همزمان با تحولاتی در منطقه و جهان شده است که به نفع رژیم صهیونیستی و عربستان و آمریکا پیش نمی رود. هدف از این تلاش ها، محاصره ایران یا دستکم کاستن از تاثیر منفی آن بر رژیم صهیونیستی و رژیم های عرب طرفدار آمریکا و هم پیمان رژیم صهیونیستی است که در راستای عادی سازی روابط با این رژیم گام برمی دارند.
تحولات و رویدادهایی را که در سطح منطقه و جهان به نفع رژیم صهیونیستی و عربستان و آمریکا پیش نمی رود، می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
در وهله اول، شکست جنگ مورد حمایت آمریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان و ترکیه در سرنگون کردن دولت ملی سوریه و تبدیل مسیر جنگ به نفع سوریه و پیمان مقاوم این کشور و به نفع روسیه که حضور ویژه اش در کمک به ارتش سوریه و هم پیمانانش به ایجاد تغییرات زیادی در موازنه قوا در میدان نبرد کمک کرد.
در وهله دوم، موفقیت روسیه در همکاری با گروه کشورهای "بریکس" به منظور کاستن از سلطه یکجانبه آمریکا بر تصمیم گیریهای بین المللی. این امر خود را در استفاده چندین باره چین و روسیه از حق وتوی خود علیه پیش نویس های قطعنامه های آمریکا و غرب برای دخالت در امور داخلی سوریه نشان داده است. این امر همچنین در مجبور کردن واشنگتن به ورود به روند مذاکرات برای حل بحران در سوریه تجلی یافته است. وقتی دولت باراک اوباما رییس جمهور سابق آمریکا توافق خود با مسکو در این باره را نقض کرد، ترکیه جای آمریکا را گرفت و متعهد به اجرای چیزهایی شد که واشنگتن علیه آن کودتا کرد. این امر بعد از شست عناصر مسلح در شرق حلب و از بین رفتن رویای رجب طیب اردوغان رییس جمهور ترکیه برای کنترل بر شهر حلب و تمام شمال سوریه در راستای نقشه اش برای بازگردادندن شکوه امپراطوری عثمانی روی داد.
در پی رشد قدرت کُردها در ترکیه و شمال سوریه و تشدید بحران اقتصادی ترکیه و نیاز ضروری این کشور به تقویت روابط اقتصادی و سیاسی خود با روسیه و ایران برای مقابله با این چالش ها؛ اولویت های اردوغان تغییر کرد؛ بویژه که واشنگتن نیز از کنار رقیب ترکیه یعنی نیروهای کُرد سوریه حمایت کرد.
در وهله سوم، اقدام گروه 1+5 در امضای توافق با ایران درباره برنامه هسته ای این کشور. کشورهای غربی تسلیم حق تهران برای حفظ برنامه هستهای صلح آمیزش شدند.
روشن بود که این توافق شامل هیچ یک از مسائل دیگر مورد اختلاف و درگیری بین ایران با آمریکا و کشورهای غربی و هم پیمانان آنها نخواهد شد و تهران سیاست مستقل خود را حفظ کرد. فراتر از آن، این توافق به منزله اذعان غرب برای اولین بار به ایران هسته ای بود. این امر طبیعتا قدرت ایران و قدرت هم پیمانانش را تقویت کرد.
طبیعی بود که این امر خشم کابینه رژیم صهیونیستی به ریاست بنیامین نتانیاهو و دولت سعودی را به همراه داشته باشد که تلاش های آنها برای منصرف کردن دولت اوباما و کنگره از تصویب توافق هسته ای با ناکامی روبرو شد. این توافق عد از تصویب آن در شورای امنیت به یک توافق بین المللی تبدیل شد که آمریکا نمی تواند آن را لغو کند.
در وهله چهارم، تشدید بحران اقتصادی و مالی آمریکا و افزایش قدرت روسیه و چین و ایران در پی شکست و ناکامی جنگ های استعماری آمریکا در عراق و افغانستان و ناکامی واشنگتن در جنگ خود برای تحقق اهدافش در سوریه و عراق باعث تضعیف نفوذ و تاثیر آمریکا در عرصه جهانی شد و ناتوانی واشنگتن از به راه انداختن جنگ های نظامی مستقیم هزینه بر از نظر سیاسی و اقتصادی بر میزان این ضعف افزود؛ بویژه که به گفته زیبیگنیو برژینسکی میزان بدهی کل آمریکا به 19 تریلون دلار رسیده است. وی در کتاب خود با عنوان "نگاه راهبردی" می افزاید که آمریکا با علائم و نشانه های خطرناکی نظیر آنچه شوروی سابق در آستانه فروپاشی دچار آن شده بود، مواجه است.
در پرتو این بحران آمریکا، انتخاب دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا خارج از رغبت و تمایل نخبگان دموکرات و جمهوری خواه حاکم بود. این امر به منزله سرآغاز تحولی در داخل آمریکا به شمار رفت که هدف از آن متوقف کردن وخامت اوضاع اقتصادی آمریکا و کاهش قدرت این کشور بود. لذا ترامپ تلاش برای پاسداری از اقتصاد آمریکا، پایان دادن به مهاجران خارجی رقیب نیروی کار آمریکا، مبارزه ب تروریسم با همکاری روسیه و عدم ورود به هرگونه جنگی نظیر جنگ های عراق و افغانستان را در صدر اولویت های خود قرار داد.
در وهله پنجم، غرق شدن دولت سعودی در جنگ فرسایشی بسیار هزینه بر در یمن. این امر باعث کسری بودجه گسترده و تضعیف نفوذ عربستان در منطقه شد.
این تحولات عملا باعث تغییر در نقشه موازنه قوای منطقهای و بینالمللی به زیان طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی شد و نشان داد که قدرت و حضور محور مقاومت افزایش می یابد.
از این منظر، به نظر می رسد که راهبرد جدید رژیم صهیونیستی و عربستان و ترکیه تلاش برای کاستن از تاثیر این تحولات و نتایج منفی آن بر این کشورها باشد. آنها بدنبال این امر از طریق حمله (سیاسی و رسانهای) متمرکز بر ایران با بهره برداری از نیاز دولت ترامپ برای راضی کردن لابی صهیونیستی و رژیم صهیونیستی هستند. ترامپ نیاز به راضی کردن لابی صهیونیستی و در پس آن رژیم صهیونیستی به منظور مقابله با مخالفانش در کنگره و سازمان اطلاعات و رسانه ها دارد زیرا این مخالفان در مسیر تشکیل تیم دولتش و اجرای راهبرد جدیدش کارشکنی می کنند. این راهبردی است که اجرای آن، به منزله کودتا علیه جهانی سازی است و زیان زیادی به منافع شرکت های چند ملیتی آمریکایی وارد می کند.
اما این ائتلاف ترکی- سعودی- رژیم صهیونیستیی که در مقابله با ایران جنبه علنی به خود گرفته است، فاقد قدرت برای تغییر مسیر رویدادها و تحولات حاصل شده است زیرا رژیم صهیونیستی به خاطر رشد قدرت بازدارندگی ایران و محور مقاومت و نیز فرسایش توان عربستان در یمن و تلاش برای یافتن راهکاری به منظور برون رفت از این باتلاق، ناتوان از به راه انداختن جنگ است. در این میان، به خاطر نیاز ترکیه به حفظ روابط تجاری و اقتصادی با ایران، به نفع این کشور نیست که در مسیر سیاست خصمانه علیه ایران گام بردارد.
در سایه ناتوانی آمریکا از ورود به جنگ علیه ایران یا خودداری از کناره گیری از توافق هسته ای، این ائتلاف سعودی، ترکی، رژیم صهیونیستیی نخواهد توانست کاری از پیش ببرد و حد و مرز و توان این ائتلاف به تشدید مواضع سیاسی و رسانه ای علیه ایران محدود خواهد بود تا از این طریق تلاش کند تا نگاهها را از ناکاهی های اعضای خود منحرف کند زیرا طرح های آنها در سوریه، عراق و یمن شکست خورده است و طرح های آنها در منزوی کردن و محاصره ایران و تضعیف قدرت رو به رشد این کشور نیز با ناکامی روبرو شده است؛ بویژه بعد از بسته شدن توافق هستهای و تحکیم روابط تهران با روسیه و حرکت در مسیر ایجاد یک ائتلاف راهبردی بین دو کشور؛ همانطور که علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی ایران اخیر گفت.
در همین حال، مسئله فلسطین که در ورای جنگ تروریستی علیه سوریه از کانون توجهات خارج شده بود؛ بار دیگر به خاطر پیروزیهای محور مقاومت و از قلب پایتخت ایران با برگزاری کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین به صدر اولویت ها بازگشت. برگزاری این کنفرانس در این برهه زمانی، تاکیدی بر شکست طرح آمریکا و صهیونیست ها برای منحرف کردن قطب نمای عربی و اسلامی از فلسطین و رژیم صهیونیستی به عنوان دشمن امت اسلامی بود./982/ب102/د