۲۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۷:۰۸
کد خبر: ۴۸۶۸۰۵
روحانی لبنانی در گفت‌و‌گو با رسا مطرح کرد:

رابطه فقاهت با حکومت‌داری از منظر اسلام/ چرایی تشکیک در توانمندی حکومت اسلامی

دبیرکل جنبش توحید اسلامی لبنان تاکید کرد که عالم دینی با دانستن علم حکومت‌داری بسیار شایسته‌تر از سایرین به تصدّی منصب حکومتی است.
شيخ بلال شعبان

خبرگزاری رسا ـ گروه بین‌الملل: فقه اسلامی دارای ظرفیت بالایی برای پاسخگویی به تمامی ابعاد زندگی انسانی از سیاست و اقتصاد گرفته تا جامعه و خانواده است. پیشرفت روز افزون علوم و تکنولوژی نیاز هرچه بیشتر جامعه اسلامی را به فقه مشخص می‌کند. از سوی دیگر با تشکیل حکومت اسلامی بسیاری از موضوعات و فروعات فقهی مورد ابتلای جامعه پدید می‌آید که باید موضع دین نسبت به این موضوعات به صورت شفاف مشخص شود. در گفت‌‌وگو با شیخ بلال شعبان دبیرکل جنبش توحید اسلامی لبنان از علمای اهل تسنن این کشور به بررسی مساله حکومت اسلامی از منظر فقه و نصوص دینی و نیز ظرفیت و فقه در پاسخگویی به مسائل مستحدثه پرداختیم. متن این گفت‌و‌گو تقدیم شما می‌شود:

رسا: برخی معتقدند که تشکیل حکومت دینی به اختلافات و درگیری‌های مذهبی منجر خواهد شد. نظر شما چیست؟
مقوله دین یک شمشیر دو لبه است. اگر دین در راه برپایی عدل و عدالت، مساوات و برابری مورد استفاده قرار گیرد برای بسیاری از دشمنان دین ترس و وحشت به همراه خواهد آورد چون اساس دین بر محبت و تنظیم روابط دوستانه میان انسان‌ها است. خداوند هم پیامبرش را رحمة للعالمین خطاب کرد که نشان از جهان شمول بودن آن دارد.

اگر دین یا مذهب برای رویارویی و دشمنی با دیگران استفاده شود حالا فرقی نیست که طرف مقابل در دایره دین اسلام قرار بگیرد یا نه و یا از یک مذهب خاصی باشد و یا نباشد، بی‌شک این نحوه استفاده بسیار ناپسند و نامطلوب است. از باب تشبیه مانند دارو که اگر صحیح مصرف شود به سلامت و بهبودی کمک خواهد کرد اما اگر به صورت ناصحیح مورد اسفتاده قرار گیرد تنها به تشدید بیماری منجر خواهد شد.

رسا: آیا با این سخن موافق هستید که «دین ظرفیت تشکیل و مدیریت حکومت را ندارد»؟
خیر. ببینید حکومت‌داری و رهبری، یک فن و یک حرفه است که انسان باید آن را فرا بگیرد. رهبری یک حکومت مانند مدیریت یک ماشین یا یک وسیله نقلیه یا مانند علم اقتصاد، سیاست و سایر علوم است که باید آموخته شود. کسی نمی‌تواند بدون آموزش کافی پا به عرصه رهبری جامعه بگذارد اما اگر فردی که عالم دین است و در مسائل دینی متخصص است همراه با این تخصص، علم حکومت‌داری و شیوه رهبری را نیز آموخته باشد بسیار در امر رهبری موفق‌تر خواهد بود زیرا همراه با اصول مدیریتی، مبانی اخلاقی و دینی را نیز آموخته است. لذا به نظر بنده عالم دینی با دانستن علم حکومت‌داری بسیار شایسته‌تر از سایرین به تصدّی منصب حکومتی است.

در احادیث هم تعبیر «ليؤذن لكم خياركم وليؤمكم أقرؤكم» را داریم که برای افراد فقیه و آشناتر به مبانی و احکام دینی تقدّم قائل شده است. یعنی مشرب دین همواره بر بهترین است و یا در آیات قرآن داریم که فرمود: «یرفع الله الذین امنوا منکم والذین أوتوا العلم درجات» که هم علم و هم ایمان را با یکدیگر ذکر کرده است.

عالم دینی که نه علم سیاست می‌داند و نه با مسائل روز آشناست نمی‌تواند مدیریت را به دست بگیرد اما باز این نکته مهم است که بدانیم این عدم توانایی در مدیریت به دلیل عالم دین بودن و یا معلومات دینی نیست بلکه به این خاطر است که در علوم مورد نیاز حکومت‌داری مطالعه‌ای نداشته است.

رسا: به نظر شما آیا شکست گروه‌های حاکم دینی ممکن است به این دیدگاه منتهی شود که اسلام یا دین فاقد صلاحیت برای حکومت است؟
شکست یا پیروزی یک رویکرد دینی، معیار کاملی برای نقص، ضعف یا قوت آن رویکرد نیست. ما بسیاری از حکومت‌های غیر دینی فروپاشیده شدند و در مقابل حکومت‌های دینی را نیز داریم که توانسته در جامعه خود پیشرفت ایجاد کرده و از یک کشور مستعمره به یک کشور تاثیرگذار در منطقه تبدیل شود مانند جمهوری اسلامی ایران که نمونه بارز این موفقیت است.

شکست یا موفقیت حکومت‌ دینی لزوما به مبانی دینی بازگشت ندارد. مبناهای دینی صحیح همواره موفقیت، سربلندی، عزت و اقتدار را به همراه خواهد داشت این فهم اشتباه و برداشت‌های غلط ما از دین است که در مراحل تشکیل حکومت دینی به شکست آن حکومت‌ها منجر خواهد شد اما همانطور که گفته شد باید میان حقیقت دین و برداشت‌ها و فهم‌های اشتباه ما از دین تمایز قائل شد.

بگذارید یک مثال عرض کنم. فرض کنید شما یک ماشین دارید که با این ماشین می‌توانید به مسجد بروید به مراسم مذهبی بروید و در مسیر طاعت و بندگی خدا از این امکانات استفاده کنید اما همچنان می‌توانید با همین ماشین به مجالس گناه و معصیت الهی بروید. اینجا کسی نمی‌گوید مشکل از ماشین است بلکه مشکل از فردی است که از این ماشین استفاده کرده است. پس مشکل در دین نیست بلکه مشکل در چگونگی استفاده از دین است.

رسا: اما برخی می‌گویند که علمای دین تنها مسائل فقهی را می‌دانند و اطلاعی از مبانی سیاسی و حکومتی ندارند لذا نباید وارد مسائل سیاسی شوند؟
این حرف بسیار اشتباه است. شما که نمی‌توانید اسلام و احکام فقهی را به طهارت، صلاة و احکام عبادی تنها خلاصه کنید. ما فقه سیاسی هم داریم. مساله رهبری همانطور که عرض شد موضوع خاص خودش را دارد که در فقه باید مورد بررسی قرار بگیرد. ما باید از همه نظریات مطرح در عصر حاضر که عدالت، آزادی، مساوات، برابری و ... را محقق می‌سازد استفاده کنیم و با ترازوی فقه آن را بسنجیم.

الان مدارس دینی ما بیشتر به مسائل اختلاف فقهی و ارکان اصلی توحید، ایمان و فقه عبادی می‌پردازند که البته نیاز هم بوده و باید در این مسائل نیز بحث و تبادل نظر باشد اما فقه سیاسی نیز مساله مبتلابه جامعه است و مدارس دینی و حوزه‌های علمیه ضروری است که به سمت مباحث فقه السیاسة حرکت کنند و با مراجعه به متون دینی بتوانیم فقه جدیدی که مورد نیاز جامعه است را به مردم عرضه کنیم.

مساله حکومت‌داری، رهبری، حاکمیت و مدیریت نظام‌های سیاسی به یک علم تبدیل شده که می‌توان با فراگرفتن آن مردم را به سمت اهداف دینی پیش برد لذا عالم دین باید این علوم جدید را فرا بگیرد و اگر متخصص دینی در عرصه مسائل جدید آموزش نبیند و ورود پیدا نکند و نتواند تشخیص دهدچه کسی دوست و چه کسی دشمن است چه بسا نتواند وظیفه خود را به نحو صحیح انجام دهد.

هنوز هم در میان برخی از علمای اهل سنت و شیعه هستند افرادی که نسبت به مسائل اختلافی دوطرف اشراف و آگاهی کامل دارند و می‌دانند که چگونه باید پیرامون این موضوعات به صحبت بنشینند لکن در مسائل سیاسی اشراف کامل ندارند که همین مساله سبب می‌شود تا جنگ‌های مذهبی از سوی دشمنان شرقی و غربی به راه بیفتد.

رسا: به نظر حضرتعالی تخصص برای مدیریت کشور کافی است یا تعهد؟
تخصص نیاز است اما به تنهایی کافی نیست. به عنوان مثال شما به نحوه کارآیی انواع سلاح‌ها آشنا هستید اما اگر فقهی نباشد که نحوه چگونگی آن را برای شما مشخص کند چه بسا که از این سلاح‌ها در موارد ناصحیح استفاده کنید. علم و تخصص شما در زمینه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... در کنار تعهد لازمه پیشرفت و موفقیت است. پس در حکومت اسلامی بایستی هم تخصص و هم تعهد با هم همراه باشند.

در شیوه حکومت‌داری غربی تخصص وجود دارد اما چون تعهد نیست این قاعده که «هدف وسیله را توجیه می‌کند» را سرلوحه کار خود قرار دادند. لذا از هر شیوه‌ای حتی محرّمات برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند. هیتلر با همین تفکرات نیمی از جهان را درگیر جنگ جهانی دوم کرد. پس انسان برای رهبری همانگونه که علم و تخصص را نیاز دارد بایستی تعهد و التزام اخلاقی داشته باشد تا بداند چگونه باید از قدرت‌ استفاده کند. سخنی است که می‌گوید: «لابدّ للقرآن من سیف یدعمه و لابدّ للسیف من قرآن یؤهله»

رسا: ویژگی‌های یک رهبر و علوم مورد نیاز برای حکومت‌داری مطابق با نصوص دینی چیست؟
علوم فراوانی و ویژگی‌های مختلفی برای رهبری مورد نیاز است. ابتدا باید به درستی این مساله را درک کنیم که چه کسی شایستگی رهبری امت اسلامی را دارد. با مراجعه به قرآن برخی از این ویژگی‌ها استخراج می‌شود. قرآن می‌فرماید «إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم» یا «یرفع الله الذین امنوا منکم والذین أوتوا العلم درجات» یا «أنى يكون له الملك علينا ونحن أحق بالملك منه ولم يؤت سعة من المال قال إن الله اصطفاه عليكم وزاده بسطة في العلم والجسم» و آیات دیگر که نشان دهنده لزوم تقوا، سلامت جسم، سلامت روان، اطلاع از علوم دینی و روز، مقبولیت در نزد مردم است.

پیرامون علوم مورد نیاز باید گفت که علم دین نیاز است همانطور که قبلا عرض شد. آگاهی از مسائل سیاسی و علم سیاست نیز ضروری است تا بتوان میان دوست و دشمن تمایز قائل شد. گاهی افرادی هستند که حتی علوم دینی و یا سیاسی را هم می‌دانند اما درتشخیص ضعیف هستند و در مسیرهایی قدم بر می‌دارند که مطابق با دستورات قرآن و شرع در راه حفظ کرامت انسانی و جامعه نیست.

مشکل اساسی امروز به عقیده بنده بی‌سوادی سیاسی است. این بی‌سوادی سبب شده تا برخی از رجال دین ندانسته با برخی دیگر درگیر شوند و همین بی‌اطلاعی در ابعاد بزرگتر منجر به دشمنی میان فرقه‌ها مثل شیعه و سنی شده و در این میان آمریکا به عنوان حاکم عادل و اسرائیل به عنوان رهبر کشورهای نفتی عربی معرفی می‌شود. نتیجه این بی‌بصیرتی آن است که به جای وحدت و ایستادگی در برابر طرح‌های استعماری، خودمان را درگیر مسائل داخلی می‌کنیم.

هنگامی که یک عالم دین نتواند میان خواسته‌های مردم که اشغالگری فلسطین را محکوم، حمله به عراق را نادرست، اتفاقات سوریه را مردود اعلام کرده و میان پروژه و طرح‌های استعماری غربی که دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی مجریان آن هستند تمییز قائل شده و به درستی نتواند نقشه‌های دشمن را تشخیص دهد طبیعی است که این فرد شایستگی رهبری امت اسلامی را ندارد.

در اقتصاد نیز همین مسائل مطرح است. اگر حاکم اسلامی نتواند اقتصاد آزاد و غیر مبتنی بر اندیشه غربی ترسیم کند و یا آنکه نتواند متناسب با شرایط جنگ یا تحریم یا صلح و ... اقتصاد صحیح طرح‌ریزی کند، هیچگاه چنین فردی صلاحیت حاکمیت را ندارد. رهبر ایران با توجه به تحریم و وجود مشکلات در صادرات نفت موضوع اقتصاد مقاومتی را مطرح کرد که انسان می‌تواند با تکیه بر اقتصاد مقاومتی خود را بی‌نیاز کند چون اساسا نیازمندی مادر اختراعات و اکتشافات است.

دست دادن به استکبار از دست دادن به نامحرم مذموم تر است
هرگاه کشورهای عربی و اسلامی توانستند میان خود یک وحدت در تمامی ابعاد مانند اقتصاد، سیاست و ... برقرار کنند به گونه‌ای که دیگر هیچ نیازی به غرب نباشد آنگاه باید به پیشرفت امت اسلامی امیدوار بود. برای نمونه حکومت مصر را در زمان پیامبر حضرت یوسف(ع) در نظر بگیرید که در چه شکوه و اقتدار و عظمتی بود اما در طول سالیان متمادی از آن اقتدار و شکوه فاصله گرفت. پس از آنکه قیام مردمی علیه حکومت حسنی مبارک رخداد، از آنجا که وحدت و همدلی میان جریان‌ها و گروه‌های مختلف سیاسی نبود و از آنجا که یک دیدگاه و آینده نگری اقتصادی شفاف وجود نداشت، انقلاب مردمی مصر به نتایج مطلوب نرسید و هنوز مشکلات اقتصادی و سیاسی در مصر وجود دارد.

علم فقه به شکل عام تمامی این علوم مانند اقتصاد، سیاست، حکومت‌داری و ... را در بر می‌گیرد و باید مسائل مستحدثه در فقه ما مورد بررسی دقیق قرار بگیرد. متاسفانه ما مسلمان‌ها ـچه سنی و چه شیعه فرقی نداردـ هنوز در مورد فروعات نماز بحث فقهی می‌کنیم و حامیان اسلام آمریکایی و انگلیسی وقتی ببینند که ما مشغول این بحث‌ها هستیم دست در دست دولت‌های استکباری داده و از همین اختلافات فقهی دشمنی ایجاد کرده و ما را سرگرم فروعات کرده و از مسائل مهمی چون فقه السیاسة باز می‌مانیم.

ما در بحث‌های فقهی می‌گوییم که حرام است مرد نامحرم دست در دستان زن نامحرم بگذارد خب اگر این عمل حرام است پس دست در دست کشورهای استعماری و استکباری گذاشتن و نقشه کشیدن برای اشغال فلسطین یا حمله به عراق و افغانستان به طریق اولی حرام است. الان مسائل روز ما دوستی با استکبار است. باید این مسائل و فروعات آن مورد بررسی قرار بگیرد. علما باید بنشینند و بحث فقهی کنند که حکم ارتباط با کشورهای استکباری و استعماری چیست.

رسا: به مساله بی‌سوادی سیاسی اشاره کردید. به نظر شما این پدیده از کجا نشأت گرفته و راهکار مبارزه با آن چگونه است؟
امروزه شاهد به راه افتادن جنگ رسانه‌ای از سوی غربی‌ها هستیم یعنی یک نحوه جنگ علیه اعتقادات اسلامی در شبکه‌های اجتماعی و ابزار ارتباط جمعی به راه افتاده است. کشورهای غربی و شرقی از طریق همین رسانه‌ها توانستند فرهنگشان را بر مسلمانان تحمیل کنند. فرزندان ما اسم و اطلاعات شخصی تمامی فوتبالیست‌ها را می‌دانند اما اطلاع کاملی بر مسائل دینی ندارند.

با تاسف فراوان باید بگویم که ما نتوانستیم الگوهای مناسبی برای فرزندانمان معرفی کنیم و در فرهنگ غرب هضم شدیم زیرا از همان دوران مدرسه به ما چگونگی اختلاف ایجاد کردن را می‌آموزند نه چگونگی تعامل و وحدت را. چه مسلمان و مسیحی و چه شیعه و سنی باید پیرامون اشتراکات مذهبی و دینی با یکدیگر به گفت‌‌گو نشسته و اختلافات را رها کنیم. چرا غرب به سمت سیاست سود مشترک حرکت می‌کند اما مسلمان‌ها هنوز بر سر اختلافات بحث و بررسی می‌کنند. ذهنیت اختلاف که در مسلمانان ریشه دوانده ناشی از آن است که حقیقت دین را به درستی درک نکردیم.

مسؤولیت امروز مسلمانان آن است که با یکدیگر وحدت داشته باشند، مقدسات یکدیگر را محترم بشمارند، فقه سیاسی را به صورت عملی و نظری ترویج دهند، به تولیدات داخلی خود اتکا کرده و وابسته نباشند. ضرب المثلی می‌گوید که «اگر کسی نان خود را از دیگری بگیرد توان تصمیم‌گیری مستقل ندارد.»

جهان اسلام باید صادر کننده فرهنگ باشد نه وارد کنند
اگر کشورهای اسلامی متکی به نیروهای متخصص، علما، مسؤولان، تولیدات داخلی، اقتصاد و سیاست خود باشند و خود را از اندیشه وابستگی نجات دهند پیشرفت خواهند کرد. در زمان نه چندان دور کشورهای اسلامی مهد تمدن بودند و بسیاری از غربی‌ها برای فراگرفتن علوم مختلف به دانشگاه‌ها و مراکز علمی مسلمانان سرازیر می‌شدند. امروز اما جوانان ما افتخار می‌کنند که در دانشگاه‌های غربی درس خواندند. در گذشته اگر یک عرب زبان می‌خواست فخر بفروشد و به دیگران فرهنگ و علم خود را نشان دهد با زبان عربی «اهلا و سهلا» می‌گفت اما الان غرب‌زدگی به حدی شده که همان افراد به جای تکلم به زبان عربی از الفاظ انگلیسی صحبت می‌کنند تا به همه بیان کنند ما زبان خارجی را می‌دانیم.

اگر بخواهیم از حالت ضعف خارج شویم، از وضعیت بی‌سوادی سیاسی نجات پیدا کنیم، به جای آنکه وارد کننده باشیم صادر کننده شویم، به جای آنکه مصرف کننده فرهنگی باشیم صادر کننده فرهنگ باشیم و از یک جامعه مصرف‌گرا به یک جامعه تولید‌گر تبدیل شویم باید اعتماد به نفس و تکیه بر توان داخلی خود کنیم.

امروزه کشورهای غربی تنها با هدف به دست آوردن نفت به خاورمیانه می‌آیند، بله ممکن است که در کنار این هدف از بناهای تاریخی هم بازدید کنند اما این بناها برای گذشتگان است ما چه کردیم؟ چین و هند تا چند دهه قبل جزو کشورهای عقب مانده بودند اما الان در زمره کشورهای پیشرفته جهان جا گرفتند. چین به جایی رسیده که حتی تسبیح و سجاده و چادر برای مسلمانان تولید می‌کنند. چین امروز در تمامی خانه‌ها حضور دارد. چرا ما نباید به چنین کشوری تبدیل شویم؟ به جای جنگ نظامی باید به سمت جنگ نرم پیش رفت. باید به مصلحت مردم نگاه کرد و باید فهمید که راهی جز اتکا به توان و ظرفیت داخلی مسلمانان نیست./981/ب912/ک

گفت‌و‌گو: محمد رایجی

 

 

ارسال نظرات