رابطه امام خمینی با مردم باید الگوی اسلامگرایان باشد
خبرگزاری رسا ـ گروه بینالملل: از زمان تشکیل حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) در ایران، شبهات گستردهای در تلقین ناکارآمدی نظام اسلامی ترویج شده است. برخی با ادعای مخالفت متون دینی با تشکیل حکومت اسلامی سعی در وجهه بخشیدن به شبهات خود دارند از این رو در گفتوگو با شیخ حسین الحنفی الازهری از علمای برجسته اهل سنت لبنان و از دانش آموختگان و علمای الازهر به بررسی برخی از این سخنان پرداختیم. متن این گفتوگو تقدیم میشود:
رسا: به عنوان سوال اول بفرمایید از نظر حضرتعالی آیا تشکیل حکومت دینی میتواند منجر به اختلافات و درگیریهای مذهبی میان حکومتها شود؟
دین اسلام دین عدل و عدالت است. خداوند تبارک و تعالی میفرماید «إنّ الله یأمر بالعدل و الإحسان» و یا در جای دیگر میفرماید «إذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل» سایر نصوص دینی نیز تاکید دارد که انسان مسلمان بایستی عادل بوده و با رعیّت و زیردستان با عطوفت و مهربانی برخورد کند.
مساله دستیابی به حکومت، هرچند با مسلمان بودن، عادل بودن و سایر ویژگیهای دیگر مرتبط است اما از آن مهمتر به نظر میرسد که حکمرانی بر مردم بیشتر به تلاش و کوشش دستگاههای اجرایی در خدمت به مردم و مساله وابسته نبودن رهبر جامعه به دولتهای استعماری و استکباری و تکیه نکردن به کشورهای خارجی وابسته است.
ما در سایر حکومتها و دولتها نیز مساله ناکارآمدی و شکست را داشتیم. در یک حکومت پسری علیه پدر کودتا میکند یا مردم علیه نظام حاکم شورش میکنند. در نظام لائیکی و حتی پادشاهی نیز درگیریها و اختلافها وجود دارد. بنابراین مساله اختلاف و درگیری در هرم قدرت هیچ ارتباطی با اسلام و دین ندارد.
رهبر یک حکومت اسلامی نیز طبیعتا یک فرد غیر معصوم و انسان ممکن الخطائی است اما باز این مساله ارتباطی با اسلام ندارد. به عنوان مثال در جنگهای صلیبی یا حتی در میان گروهکهای تروریستی مانند داعش یا جبهة النصرة که نام اسلام را یدک میکشند هیچ دلیلی نیست که به مجرّد منسوب بودن به اسلام نتیجه بگیریم که اسلام مجوّز چنین رفتارهایی را صادر کرده است.
رسا: آیا تشکیل حکومت دینی به قطع ارتباط میان علما و مردمی منتهی میشود؟
قطع رابطه میان علما و مردم معنا ندارد بلکه این مساله در میان حاکم و محکوم فرض میشود زیرا غالبا اینطور هست که محکوم از حاکم تمجید و تعریف میکند تا از رهگذر این تعریفها منافع مادی و معنوی خود را تأمین کند یا به پست و ریاستی دست یابد یا اینکه محکوم نسبت به حاکم خشم و کینه به دل میگیرد و به صورت توطئه چینی علیه حاکمیت خشم خود را نشان میدهد.
میان نظام حاکم و رعیّتی با نظام علمایی و مردمی تفاوت فراوانی وجود دارد. حاکم و پادشاه کاخ نشین است اما عالم دین کوخ نشین. اگر عالم دین که به حکومت میرسد در حکومتداری موفق باشد، از دستورات اسلام صحیح و اصیل پیروی کند، دغدغه مردم را داشته باشد هیچگاه ارتباط میان مردم و رهبر قطع نخواهد شد. و بزرگترین دلیل بر این سخن مصادیق فراوانی است که وجود دارد.
ما بسیاری از متدینان را مشاهده کردیم که با پیروی از دستورات دینی و خدمت به مردم بسیار محبوب شدند. امام خمینی (ره) مصداق بارز چنین شخصی است. مردم در تشییع جنازه امام خمینی از عمق جان گریه میکردند و همگی در فراغ امام محزون و نالان بودند چون امام خمینی با آنکه مرجعیت دینی و حاکمیت نظام اسلامی را در اختیار داشت اما با این وجود در میان مردم و همانند آنها زندگی کرد. تمامی صفات اسلامی در او جمع شده بود و به معنای واقعی کلمه ایشان میتواند الگوی اسلامگرایان باشد.
بنده قبول دارم که ممکن است قدرت یا حاکمیت انسان را مفتون خود کرده یا روحیه تکبّر و فخر فروشی را در برخی افراد ایجاد کند اما عالم دین یقینا کمتر در معرض چنین خطرهایی بوده و نسبت به دیگران شایستگی بیشتری را دارد تا مانع قطع ارتباط مردم با دین و حاکمیت شود.
رسا: برخی با استناد به تجربه تلخ برخی اسلامگرایان در حکومتداری معتقدند که نباید حکومت دینی برپا کرد. نظر شما چیست؟
حقیقت آن است که برخی اسلامگراها شایستگی دست پیدا کردن به حاکمیت را ندارند، آنان افرادی انحصارطلب بوده که هرکس با آنها مخالفت کند را سرکوب میکنند و فرقی نیست که این تفاوت نگرش در عرصه دین، مذهب و یا رویکرد سیاسی باشد. متاسفانه برخی اوقات از شیوه حذف مخالف نیز استفاده میکنند در حالیکه اسلام کاملا با این شیوه مخالف است. خداوند در قرآن میفرماید «ولا تجادلوا أهل الكتاب إلا بالتي هي أحسن إلا الذين ظلموا منهم» که حتی برای مجادله با اهل کتاب هم شیوه صحیح را ارائه میکند.
در میان برخی مردم این دیدگاه وجود دارد که اگر یک شخصیت مذهبی یا دینی اشتباهی را انجام دهد آن اشتباه را به نام اسلام ثبت میکنند اما باید میان اشتباهات یک عالم دینی با آموزههای اسلام تمایز قائل شد. ضرب المثل معروفی هست که میگوید «اگر دیدید که یک عالم دینی دزدی کرد نگویید صاحب لباس روحانیت دزدی کرد بلکه بگویید دزدی خود را به لباس روحانیت درآورده است.»
خداوند در قرآن کریم به صراحت میگوید که هر فرد مسؤول رفتار خویش است و نباید گناه فردی را پای دیگری نوشت «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى». اگر فردی دچار لغزش شد شما حق ندارید خانواده، بستگان و یا خاندان او را متهم کنید. اگر فردی اشتباه کرد باید آن اشتباه را به حساب او نوشت و جایز نیست که جامعه متدیّنان یا علما را متهم کرد.
نکته دیگر آن که عالم دین نیز اگر در سمتی قرار گرفت باید تقوا را رعایت کرده و بداند که الان مردم به دین و لباسی که بر تن کرده نظر میکنند. اگر اشتباه کند همانطور که گفته شد در نظر مردم این اشتباه به نام دین تمام میشود. پس وظیفه او نیز سنگین و خطیر است.
از سوی دیگر سوء مدیریت و حکمرانی اشتباه بر مردم را بیشتر در حرکات اسلامی منتسب به اهل سنت مشاهده میکنیم چون در نزد اهل سنت یک مرجعیت واحد نیست که همگان را متّحد کند. وجود ولی فقیه یا مرجعیت عامّه در نزد شیعیان سبب شده تا علاوه بر اتحاد میان شیعیان شاهد کمترین میزان اشتباه و خطا در نزد اسلامگرایان شیعی باشیم.
رسا: برای اداره یک حکومت تخصص شرط لازم است یا تعهد؟
تخصص برای دستیابی به پستهای مدیریتی نیاز است. تدیّن ارتباط انسان با پروردگارش است. اگر انسانی وارسته و متّقی باشد دارای پاداش فراوانی خواهد بود اما اگر شایستگی پست و سمتی که در آن مشغول به فعالیت است را نداشته باشد باید در پیشگاه الهی پاسخگو باشد. فرض کنید پزشکی ماهر و حاذق اما غیر متدیّن است اما در مقابل پزشک دیگری متدیّن اما غیر متخصص است خب طبیعتا شما به نزد پزشک متخصّص میروید. حال اگر تخصص و تدیّن با هم جمع شود بسیار بهتر است.
ما حق نداریم فردی را تنها با این استدلال که انسان وارسته و متّقی است و هیچگونه تخصصی در امور سیاسی نداشته و تجربه کارهای مدیریتی نیز ندارد به عنوان حاکم مردم برگزینیم. اما خبره و تجربه به تنهایی نیز به نظر راهگشا نیست. رهبر جامعه باید علاوه بر پختگی و تجربه سیاسی علوم دینی را بداند تا رویکرد مطابق با دین را اتخاذ کند. البته در این زمینه میتوان از مشاوران و متخصصان دینی نیز استفاده کرد.
در صحیح مسلم آمده است که ابوذر غفاری به پیامبر اکرم گفت که «یا رسول الله آیا مرا به سمت و پستی بر نمیگزینی» پیامبر بر روی شانه اباذر زده و گفت که تو ضعیف هستی. مشخصا منظور از ضعیف بودن ضعف در امور دینی یا اخلاقی نیست بلکه مراد قدرت و توان سیاسی است. حاکمیت امانتی است و در روز قیامت ندامت و پشیمانی به همراه دارد مگر کسی که به حق به آن دست یابد. (حدثنا عبد الملك بن شعيب بن الليث حدثني أبي شعيب بن الليث حدثني الليث بن سعد حدثني يزيد بن أبي حبيب عن بكر بن عمرو عن الحارث بن يزيد الحضرمي عن ابن حجيرة الأكبر عن أبي ذر قال قلت يا رسول الله ألا تستعملني قال فضرب بيده على منكبي ثم قال يا أبا ذر إنك ضعيف وإنها أمانة وإنها يوم القيامة خزي وندامة إلا من أخذها بحقها وأدى الذي عليه فيها) یا در حدیث دیگری پیامبر اکرم(ص) فرمود «اللهُمَّ، مَنْ وَلِيَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِي شَيْئًا فَشَقَّ عَلَيْهِمْ ، فَاشْقُقْ عَلَيْهِ ، وَمَنْ وَلِيَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِي شَيْئًا فَرَفَقَ بِهِمْ ، فَارْفُقْ بِهِ)»
با توجه به نصوص دینی که برخی روایات آن عرض شد تخصص ضروری و لازم است اما کافی نیست بایستی تدیّن هم باشد چون این دین است که به مسؤولان شیوه تعامل و احترام به مردم را میآموزد. عالم دین اگر تنها اکتفا به علوم دینی کرده و در مسائل سیاسی و علوم روز تخصصی نداشته باشد مشخصا شایستگی حکومت ندارد اما عالمی که به علوم روز آگاهی داشته و از دقت و تیزبینی خوبی در مسائل سیاسی برخوردار است شایستگی دستیابی به مقام رهبری را دارد هرچند که میتواند از نقطه نظرات متخصصان نیز بهره ببرد./981/ب۹۱۲/ک
گفتوگو: محمد رایجی