مواجهه راهبردی ایران با گسترش اندیشههای اسلام گرایانه افراطی
به گزارش خبرگزاری رسا، همانگونه که به روشنی از عنوان رسمی «جمهوری اسلامی ایران» پیداست، حاکمیت در ایران نظامی است ایدئولوژیک و شکل گرفته بر مبنای اندیشه اسلامی: «نهضت ما اسلامی است ... نهضت مستضعفین سراسر جهان است قبل از آنکه به منطقهای خاص متعلق باشد».[1] از طرف دیگر، تمامی جریان های تکفیری نیز از آغاز تاکنون، با همه عناوین و برچسب های عربی و غیر عربی که بر خود نهاده اند در یک چیز مشترک بوده اند: «توسل به یک ایدئولوژی بظاهر اسلامی برا حذف فیزیکی و همراه با خشونت دیگران»، درست برعکس آنچه اساس و مبنای حاکمیت در جمهوری اسلامی بوده و بصراحت در کلام بنیانگذار راحل آن نیز آمده است: « مایی که میخواهیم اسلام در همه جا باشد و میخواهیم اسلام صادر بشود، ما که نمیگوییم که میخواهیم با سر نیزه صادر بکنیم؛ ما میخواهیم با دعوت، با دعوت به همه جا، اسلام را صادر کنیم».[2]
بدلیل چنین تقابل و تضادی در اجرا و پیاده سازی اسلام از سوی جمهوری اسلامی و جریانات تکفیری و حامیان آنهاست که این جریانات بنوعی راهبرد حذف و مبارزه با نظام اسلامی و هواداران آن را از اولویتهای اصلی خود و یا حتی در برخی موارد علت اصلی شکلگیری خود معرفی کردهاند. در چنین تقابل ایدئولوژیکی است که جریانهای تکفیری کوشیدهاند، نخست امت اسلامی را با مرزبندی سنی و شیعی به اکثریت سنی (80%) و اقلیت شیعه (20%) تقسیم کنند و سپس با تکیه بر یک گرایش افراطی و تکفیری از اهل سنت - مانند: وهابیت ( حدود2% از اهل سنت) که حتی در خود این جماعت نیز منفور و مطرود بوده و اقلیتی بمراتب ناچیز محسوب می شوند – و با بهره بردن از منابع گسترده مالی و سیاست قدرتهای استکباری و ارتجاعی، آن را نماینده عموم و اکثریت اهل سنت معرفی نمایند.در چنین فضایی است که شناخت ابعاد یک نبرد ایدئولوژیک بسیار ضروری و لازم خواهد بود و البته نه در زمین شیعی و سنی بلکه در تقابل میان اسلام گرایی با افراطگرایی و تکفیر. آنگونه که رهبر معظم انقلاب فرموده است: «اینها دروغ میگویند اگر میگویند ما با شیعه مخالفیم، با سنّی موافقیم؛ ... برای آمریکاییها مسئله مسئلهی شیعه و سنّی نیست... دشمن آمریکا «اسلامگرایی» است».[3]
تمامی جریانهای تکفیری از آغاز تاکنون، با همه عناوین و برچسبهای عربی و غیر عربی که بر خود نهادهاند در «توسل به یک ایدئولوژی بظاهر اسلامی برای حذف فیزیکی و همراه با خشونت دیگر گروهها» مشترک هستند؛ رویکردی که انقلاب اسلامی در تقابل با آن است.
در این بین، با تامل در فرمایشی از مقام معظم رهبری[4] میتوان دو بال و یا دو رکن اساسی را در شکل دهی «نهضت اسلامگرایی»، بعنوان یک استراتژی و راهبرد در مقابل پدیده شوم تفرقه و تکفیر، سهیم دانست؛ نخست، تقریب مذاهب و دیگری آگاهی بخشی یا بیدار سازی:
1ـ تقریب مذاهب:
درباره تقریب می توان گفت: تقریب مذاهب اسلامی، با محوریت تاکید بر مشترکات و نادیده گرفتن اختلافات، با وجود ریشههای قوی و مستحکم در میراث دینی، نخستین بار بعنوان یک استراتژی و نظریهای راهبردی در نفی تکفیر و ایجاد اخوت و برادری در اسلام، از سوی فقهای معظمی چون مرحوم شیخ محمد تقی قمی (متوفی: 1368 ش)، مطرح گردید و پس از آن در سایه حمایت مراجع دینی شاخصی چون آیت الله بروجردی (متوفی: 1340 ش) و شیخ شلتوت رئیس وقت الازهر مصر (متوفی: 1342 ش)، از هر دو طیف شیعه و اهل سنت، بصورت یک اصل در سیاستگذاریهای برخی از نهادها و موسسات دینی ورود یافت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز، بدرستی به اصلی بنیادین در سیاستهای جمهوری اسلامی مبدل گشت. اما در اینجا نباید از دو نکته اساسی غفلت نمود:
الف: پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حاکمیتی مبتنی بر اندیشه ناب اسلامی، در جهان اسلام و عرصه بین الملل پیامد های متعددی را بدنبال داشت؛ از مشروعیت یافتن مبارزات ضد صهیونیستی گرفته تا نهضت های آزادی بخش دینی در میان ملت های مسلمان. از همین رو و از همان آغاز؛ این انقلاب چالش و مانعی اساسی را در مقابل قدرتهای ذی نفوذ منطقهای و بین المللی بوجود آورد تا آنجا که آنها را در ضدیت و مهار این انقلاب به هر وسیله ممکن از جنگ گرفته تا ترور و خشونت و... متوسل ساخت. در این بین، توسل به حربه تکفیر شیعیان و طرد اندیشه اسلامی برآمده از مکتب اهل بیت (ع)، بعنوان پایه و اساس شکلگیری انقلاب اسلامی، از نخستین اقدامات ایشان بود. اقدامی که هرچند در تقابل و ضدیت با ایران اسلامی دامن زده شد اما فراتر از آن، امروزه به بحرانی جهانی مبدل گشته است.
حربه تکفیر شیعیان و طرد اندیشه اسلامی برآمده از مکتب اهل بیت (ع)، بعنوان پایه و اساس شکلگیری انقلاب اسلامی، از نخستین اقدامات دولتهای غربی در تقابل با جمهوری اسلامی بوده است
ب: راهبرد تقریب محصول و زائیده دورانی است که علی رغم وجود یک کشور و جامعه مستقل شیعی در ایران، حاکمیت در میان این گروه، همچنان غیر دینی بوده و رهبری دینی جامعه شیعه، کماکان، تنها در نهاد مرجعیت خلاصه می گشت، یعنی دوران مرجعیت فقهاء شیعه و نه دوران مرجعیت و حاکمیت ایشان در قالب نظام ولایت فقیه. بدیهی است اکتفا صرف به راهبردی که از ابتدا بعنوان برنامهای برای یک نهاد دینی، با امکانات محدود مالی، سیاسی و... طراحی شده کجا؟ و راهبرد یک حاکمیت و قدرت منطقه ای کجا؟ آنهم در تقابل با تکفیری که از ابتدا، نه راهبرد یک کشور، بلکه راهبرد قدرتهای مختلف منطقهای و بینالمللی بوده و امروزه فراتر از حمایتهای سیاسی و اقتصادی، به حمایت در عرصههای نظامی و جنگهای منطقهای نیز کشیده شده است. پس در مقابل اتخاذ راهبرد «تامین مذاهب اسلامی» از سوی دشمنان جمهوری اسلامی به هدف گسترش تفرقه و تکفیر، انضمام مقوله بیداری سازی به تقریب مذاهب اسلامی و ارتقاء آن به راهبرد «نهضت اسلامگرایی» کاملا ضروری و لازم خواهد بود.
با تامل در دیدگاهها و بیانات مقام معظم رهبری، میتوان دو راهکار تقریب مذاهب و آگاهی بخشی یا بیداری سازی را از مبانی سازماندهی «نهضت اسلامگرایی»، به عنوان راهبردی عملیاتی در مقابله با حرکتهای افراط گرایانه در دنیای اسلام دانست.
۲ـ بیداری سازی
در بیداری سازی مسلمانان یا همان «اثاره دفائن العقول» و نقش آن در نهضت اسلام گرایی، گام برداشتن در سایه سیاستی معقول و واقع گرا و فارغ از احساسات مذهبی و برچسبهای شیعه و سنی، میتواند مهمترین اصل تلقی گردد. عقلانیت و واقعیت برآمده از تاریخ تحولات هزار و پانصد ساله شیعه و سنی نشان می دهد، بیداری سازی یک سویه و نادیده انگاشتن نقش و جایگاه یک فرقه و مذهب، نه تنها در دراز مدت راه بجایی نخواهد برد، بلکه بعکس، موجب گسترش نفرت و شکاف مذهبی نیز میگردد. از همین رو، محور و اساس بیداری سازی باید بر راهبرد «سنی- سنی و شیعی- شیعی» باشد؛ آگاهی بخشی به جامعه اهل سنت توسط خواص آگاه و دشمن شناس اهل سنت و آگاهی بخشی به جامعه شیعه توسط خواص آگاه و دشمن شناس شیعه. با این راهبرد، «اسلام گرایی» گفتمانی خواهد شد فراتر از یک فرقه و مذهب خاص و متعلق به همه مخالفان تکفیر و افراط گرایی، فارغ از شیعه و سنی و یا حتی مسلمان و غیر مسلمان.
بنظر میرسد آنچه امروزه در ایران و جوامع شیعی کمتر مورد توجه قرار گرفته، همان راهکار سنی– سنی بوده است که می توان برای پیشبرد آن راهکارهای متعددی در پیش گرفت، از جمله:
1.ضرورت نگرشی علمی و جامع به مکتب سیاسی امام خمینی (ره) و پرهیز از معرفی و محدود سازی آن در قالبی صرفا فقهی و شیعی. «یک نقطه دیگر از نقاط روشن خط امام، جهانی بودن نهضت است. امام نهضت را جهانی میدانست و این انقلاب را متعلق به همه ملتهای مسلمان، بلکه غیر مسلمان معرفی میکرد».[5] بدیهی است با این انجام امر، دایره تاثیر اندیشههای امام (ره) چون هر متفکر دیگری از دایره پیروان یک مذهب یا گروه خاص فراتر رفته و پذیرش آن از سوی هر فرد شیعه و سنی یا مسلمان و غیر مسلمان هموار می گردد. بدین صورت، اولا پذیرش یک نظریه سیاسی با عنوان «نظریه امام خمینی» از سوی یک اندیشمند، روحانی و یا جوان اهل سنت بمعنی پذیرش و گرایش به مذهب شیعه تلقی نگشته و موجبات طرد و تکفیر وی نیز در جامعهاش فراهم نخواهد شد. همانگونه که امروزه و بدنبال تبلیغ گسترده جریان وهابیت متاسفانه شاهدیم، پذیرش این نگاه از سوی یک پیرو مذهب حنفی، شافعی و یا مالکی هرگز بمعنی دست کشیدن فرد مذکور از باورهای فقهی و اعتقادی خود محسوب نمیشود. ثانیا؛ با معرفی اندیشهای ناب، فرا مذهبی و ضد تکفیری به جامعه مسلمانان و بویژه جوانان آنها، تمایلات و انگیزههای ضد استکباری و ضد استبدادی آنها در بستر مناسبی بروز و ظهور یافته و از قرار گرفتن در مسیر تکفیر و ارهاب مصونیت خواهند یافت.
2. شناسایی و ارتباط با شخصیت ها و مراجع فکری و دینی ضد تکفیری در میان اکثریت اهل سنت و حمایت کامل از ایشان در راستای تقابل با جریان های تکفیری و وهابیت.
3. شناخت بسیار دقیق جامعه ای با بیش از یک میلیارد جمعیت که در عین حال متشکل از فرقه ها و نحله های فراوان، فرهنگ های مختلف و اقلیم های متفاوت است و ما امروزه آنها را تنها با یک نام کلی اهل سنت در مقابل شیعه می شناسیم. مسلما با این شناخت می توان با ارائه نسخه هایی منطبق بر ویژگی های خاص هر اقلیم و یا فرقه و مذهبی، تا حدی بسیار زیاد از نفوذ جریان های تکفیری در جوامع اسلامی و غیر اسلامی کاست. برای نمونه؛ در حوزه جهانی نوروز (ایران، افغانستان، ترکیه، مناطق کردنشین و کشورهای آسیای میانه و قفقاز) تقویت باورها و سنت های شایسته و اصیلی چون عید نوروز و... می توانند سد محکمی در برابر تکفیر باشند، چراکه شدیدا از سوی جریانات تکفیری و سلفی مطرود و غیرمشروع معرفی می شوند و یا تاکید بر زیارت اولیاء و صلحا که از اعتقادات ریشه ای مسلمانان در شمال آفریقاست.
4.کادر سازی در راستای اجرا و پیاده سازی راهبرد سنی – سنی با تاسیس یک قطب علمی و مرجعیت دینی برای اهل سنت، بر اساس سیاست های کلان جمهوری اسلامی، بسبک مراکزی چون الازهر مصر و یا دیوبند هندوستان. این مرکز میتواند در قالب شعب و موسسات متعدد، با تربیت امامان جماعت و شخصیت های مذهبی ضد تکفیری، نیازهای دینی و فکری اهل سنت را در سراسر جهان مرتفع ساخته و نقش ممتازی در مهار آتش خانمان سوز تکفیر داشته باشد. کاملا روشن است؛ القاعده، داعش، طالبان، جیش العدل، سپاه صحابه و... همه و همه از بذر هایی نشات گرفته اند که در برخی مدارس یا مراکز علمی و دینی تحت حمایت آل سعود و... در ذهنی بیمار کاشته شده اند و تا چنین مراکزی با تاسیس مراکزی روشنگر مهار نگشته اند، تکفیر وجود داشته و خواهد داشت و هر ازگاهی نیز با نابودی یک نام و عنوان، در قالب نام و عنوان جدیدی بروز خواهد یافت. تاریخ بخوبی نشان داده، «تکفیر اگرچه با سلاح و شمشیر پیش می رود اما با تفکر و اندیشه محو می گردد».
5. تاسیس نهاد، سازمان و یا معاونتی زیر نظر مستقیم رهبری معظم انقلاب و مقام ولایت امر مسلمین برای ساماندهی موارد فوق الذکر.*/۹۱۶/ ۱۰۲/ع
علی محمد سرلک
پی نوشت ها
[1] - امام خمینی، سید روح الله؛ (1385) صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی(س) تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (مؤسسه چاپ و نشر عروج). ج11. ص 110.
[2] - همان. ج18/ ص 157
[3] - بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى. 08/ 10/ 94.
[4] - بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامی. 06/ 03/ 1393
[5] - رهبر معظم انقلاب. خطبههای نماز جمعهی تهران در حرم امام خمینی (ره). ۱۳۸۹/۳/۱۴
منبع: کیهان