دیدگاه های غالب درباره اساسنامه جدید حماس
مقدمه
اختصاصی طنین؛ اخیراً و در روزهای گذشته حماس سند جدیدی را منتشر کرده که یک بار دیگر این گروه را در کانون توجه محافل سیاسی و رسانه ای منطقه قرار داده است. انتشار این سند که تدوین آن دو سال زمان برده است و در بر گیرنده اصلاحات و تغییرات مهمی از نظر محتوایی است، سؤالات متعددی را در پیش روی تحلیلگران و ناظران مسائل فلسطین قرار داده است، چرا که سند جدید لحنی بسیار ملایم تر و معتدل پیدا کرده، ضمن اینکه در جلسه ارائه اساسنامه در دوحه قطر نیز خالد مشعل در یک سخنرانی طولانی از اعتدال و میانه روی در سیاست سخن گفته است.
دیدگاه های مطروحه پیرامون سند جدید حماس
در باره سؤالاتی که تاکنون در زمینه ماهیت سند جدید و کم و کیف آن طرح شده، تاکنون دیدگاه های مختلفی از سوی صاحبنظران و ناظران مسائل فلسطین ارائه شده است که سند جدید را با توجه به شرایط داخلی، منطقه ای و بین المللی موجود مورد تحلیل و بررسی قرار داده اند.
نخست؛ بازگشت به عملگرایی
دیدگاه نخست در تحلیل سند جدید معتقد است که بخشی از طیف های حماس از همان ابتدا با توجه به گرایش های فکری خود، تمایلی به حرکت حماس در مسیر گذشته و مبارزه مسلحانه نداشتند و در مقابل راه مذاکره و نوع عملگرایی (پراگماتیسم) را در سیاست خود گنجانده بودند، لذا این طیف از نظر راهبردی با طیف دیگر حماس که سیاست نظامی را در پیش داشتند، بسیار متفاوت بود و این طیف سرانجام توانست در سایه اساسنامه جدید که قالبی پراگماتیستی داشته و شرایط روز فلسطین و مشکلات اقتصادی و بیکاری فلسطینیان را در نظر می گیرد، اندیشه های خود را عملی کند.
دوم؛ در نظر داشتن شرایط جدید فلسطین
دیدگاه دوم که از منظر دیگری به سند مذکور نگریسته است، بر این باور است آنچه در لوای اساسنامه جدید حماس اتفاق افتاده به شرایط داخلی کنونی فلسطین به خصوص در مناسبات با فتح به ویژه انتخابات برجای مانده ای باز می گردد که علاقه مندند با توجه به نیازهای مردم فلسطین، خود را با این شرایط هماهنگ نمایند، چرا که این اساسنامه فقط به بحث تشکیل دولت باز نگشته و در پی آن است که یک ایدئولوژی و مرامنامه را تحت عنوان تعریف فلسطین، بازخوانی جدید حماس و ارائه شرایط و مشکلات امروز فلسطین و ... را برای همسان سازی دیدگاه ها و منشور مشترک سیاسی مطرح کند. از این رو این دیدگاه معتقد است شرایط امروز فلسطین موجب شده تا این اساسنامه حماس در حکم میثاق ملی ایجاد کند، بنابراین اساسنامه جدید، نه یک عقب نشینی سیاسی، بلکه کوششی است در جهت تامین نیازهای امروز فلسطین و علاوه بر آن معتقدند این منشور، خلاء وجود یک سند سیاسی جامع که بتواند همه دیدگاه ها را ذیل خود گرد آورد، پر کرده است.
سوم؛ اعمال نفوذ قطر و ترکیه
دیدگاه سوم معتقد است آن چیزی که به نام اساسنامه جدید حماس به وقوع پیوسته است به دلیل تأثیرات کشورهایی مانند قطر و ترکیه و اعمال نفوذ دو کشور است چرا که قطر به واسطه میزبانی از حماس در پی تحمیل شرایط سیاست های ارتجاعی خود بر حماس است. در واقع با توجه به اینکه آنکارا و دوحه از شاخه های فکری اخوان المسلمین هستند و چون حماس هم از شاخه های اصلی این گروه (اخوان المسلمین) است بنابراین در چهارچوب مناسبات اخوانی فشارهای خود را بر تغییر سیاست در حماس داشته اند. باید توجه داشت اخوان المسلمین در طی چند سال اخیر سیاست هایی متفاوت را در کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا داشته است، مثلاً در تونس تحت لوای این اندیشه ها جدید اخوانی، راشد الغنوشی رهبر حزب "النهضه" سیاست را از دین جدا دانست یا در سودان عمرالبشیر، تعدیل هایی را در مواضعش نسبت به ایران و سایر مسائل داشت، بنابراین اخوان المسلمین بعد از شکست در مصر به واسطه سقوط دولت مرسی، در سایر کشورها به دنبال تغییرات جدیدی است؛ تغییراتی که قطعاً تغییرات اخوانی نامیده می شوند.
به بیان دیگر با توجه به گذشت نزدیک به چهار سال از افول قدرت اخوان المسلمین در مصر، حماس که خاستگاه اخوانی دارد، پس از به محاق رفتن سیاسی رهبران اخوان در جامعه مصر که خسارتی بزرگ برای این گروه سیاسی اسلام گرا بود، بر احساس ناکامی سیاسی حماس افزوده است.
شایان ذکر است جنبش حماس امتداد و ادامه گروه اخوان المسلمین است که در فلسطین و در اوایل دهه چهل شکل گرفت. فروع و شاخه های این گروه در برهه پیش از جنگ ۱۹۴۸ به ۲۵ مورد می رسید. اخوان المسلمین فلسطین با قدرت در جنگ ۱۹۴۸ شرکت کرد و نقش قابل ملاحظه ای را در یافا، قدس، غزه و دیگر مناطق داشت و توانست محبوبیتی بسیار و احترامی فراوان برای خود در میان فلسطینیان کسب کند.
چهارم؛ فشارهای آمریکا و اعراب مرتجع
در کنار سه دیدگاه مذکور، دیدگاه چهارم نیز وجود دارد که معتقد است آن چه به نام اساسنامه جدید حماس روی داده است نتیجه فشارهای واشنگتن و دولت های عربی ارتجاعی غیر اخوانی مانند عربستان، امارات متحده عربی و کشورهای هم پیمان آن ها بوده است. لذا سیاست های تحمیلی بازیگرانی که نام برده شد در قالب فشار، سبب شده تا حماس هم مانند فتح به عقب رانده شود. به دیگر سخن، این بازیگران در حال تکرار تجربه "فتح" هستند.
این دیدگاه همچنین معتقد است، رهبران حماس مانند سایر گروه های فلسطینی این بیانیه را تحت تاثیر سیاست های برخی دولت های عرب دخیل در پرونده فلسطین صادر کرده اند، به خصوص در شرایط شکننده فعلی منطقه، و از سوی دیگر اختلافات حل نشده حماس و فتح پس از نزدیک به یک دهه، حماس ترجیح داده با نزدیک ساختن نگاه خود به فتح، گشایشی برای بن بست اختلافات با محمود عباس ایجاد کند و بستری بین المللی برای شروع مذاکرات صلح با اسرائیل بر اساس تاسیس کشور مستقل فلسطینی بنا کند. در همین رابطه برخی ناظران تحولات منطقه معتقدند بیانیه سیاسی جدید حماس محصول مذاکرات طولانی حماس و فتح برای آشتی ملی است که با هدایت برخی کشورهای عربی نظیر مصر و قطر پیگیری شده و طبیعتاً خروجی آن در چارچوب نزدیک کردن حماس به فتح و جریان سازش بوده نه همراه کردن فتح با مقاومت.
مواردی که بیان شد، مجموعه دیدگاه هایی است که شرایط، دلایل و چرایی ارائه اساسنامه حماس را در زمان کنونی پوشش می دهد.
درونمای رخداد
به عنوان یک ارزیابی نهایی باید تأکید کرد دورنمای چنین بیانیه هایی تا کنون منجر به دستاورد قابل توجهی برای فلسطینی ها نشده است. این در حالی می باشد مهمترین انتقاد بر این بیانیه این است که اسرائیل بدون حضور در میز مذاکره، امتیاز مهم دیگری به دست آورده، در صورتی که حماس می توانست حداقل چشم پوشی از نابودی اسرائیل را به عنوان برگی در مذاکرات رودررو با مقامات تل آویو استفاده کند. کوتاه آنکه در سایه ارائه چنین اساسنامه ای قطعا تل آویو خشنود است، چرا که به این آسودگی خاطر رسیده اند که دیگر حماس وارد رویه و ساز و کار سیاسی شده است و مرزهای ۱۹۶۷ را تحت لوای این اساسنامه پذیرفته است. /۹۱۶/ ۱۰۲/ع
برسام محمدی