استیصال غربی - عربی در برابر اقتدار ایرانی
به گزارش خبرگزاری رسا، بر اساس نظریه توازن تهدید(balance of threat) استفن والت، کشورها نه در برابر قدرت، بلکه در برابر کشورهایی موازنه ایجاد میکنند که برایشان به شکل خاصی خطرناک جلوه میکنند. نکته مهمتر این است که در رقابت میان هژمونهای منطقهای، معمولاً طرفی که معادلهی تحولات منطقهای به ضرر وی در حال تغییر است، میکوشد تا با وارد کردن هژمون بینالمللی به تحولات منطقهای به نفع خود، معادلهی تحولات را تغییر داده و به نوعی در مقابل رقیب به موازنه دست یابد.
آنچه گفته شد را میتوان مبنای تحلیل اقدام کشورهای عربی منطقه برای تشکیل ناتوی عربی با همکاری و نظارت آمریکا قرار داد؛ بدین معنا که این کشورها، بویژه عربستان سعودی که به زعم خود توانایی مقابله با تهدیدات روزافزون ایران در منطقه (ولی در اصل قدرتیابی روزافزون ایران) را ندارد، میکوشد تا با وارد کردن بیش از پیش آمریکا به تحولات و پروندههای منطقهای، بزعم خود در برابر تهدیدات ایران نوعی موازنهی متقابل ایجاد کند. به تعبیر دقیقتر، اقدام و تلاش برای تشکیل ناتوی عربی که اتحاد کشورهای عربی با هم و اتحاد آنها با رژیم صهیونیستی را مدنظر دارد، را عمدتاً میتوان ناشی از استیصال و درماندگی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در رقابت با جمهوری اسلامی ایران دانست. بدین معنا که از آنجا که عربستان در رقابت با جمهوری اسلامی ایران، به عنوان دو هژمون منطقهای، شکست را پذیرفته است، برای اینکه معادلهی تحولات بیش از این به ضررش تغییر نکند، دست به دامن آمریکا به عنوان قدرت هژمون بینالمللی شده است تا شاید از این طریق بتواند مانع پیشرویهای روزافزون ایران و همپیمانان آن در منطقه شود.
هرچند این اقدام را میتوان نشانی از استیصال غربی - عربی در برابر اقتدار ایرانی در منطقه دانست، اما با نگاه به گذشته میتوان گفت که این ائتلاف همچون گذشته شکست خواهد خورد. به طور دقیقتر باید گفت که تلاش برای تشکیل ناتوی عربی یادآور تشکیل ائتلافی مشابه از شش کشور عربی حوزه خلیج فارس شامل؛ عربستان سعودی، بحرین، کویت، امارات متحده عربی، قطر و عمان در قالب «شورای همکاری خلیج فارس(GCC)» در سال ۱۹۸۱ با نظارت و تلاش آمریکا جهت مقابله با انقلاب اسلامی و جلوگیری از صدور آن به کشورهای منطقه است و میتوان پیشبینی کرد که همانگونه که شورای مذکور در مقابل انقلاب اسلامی ناتوان بود، تشکیل ناتوی عربی برای مقابله با جمهوری اسلامی نیز اقدامی از سر استیصال است که نمیتوان به موفقیت آن امیدوار بود.
درواقع، همانگونه که به طور تلویحی اشاره شد، کشورهای عربی که امروز خود را مجبور به مقابله با ایران در قالب ناتوی عربی میبینند، خود فاقد توان و ارادهی لازم برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران هستند و از اینرو، همواره سعی کردهاند با وارد کردن بیگانگان و قراردادن خود زیر چتر حمایتهای خارجی، به مقابله با اقدامات ایران در منطقه بپردازند. حال از آنجا که این دولتها خود دولتهایی ورشکسته هستند، حمایتهای خارجی نیز نمیتوان چارهای برای آنها باشد. به این نکته هم باید توجه داشت که اقدام مذکور صرفاً حکایت از درماندگی کشورهای عربی ندارد، بلکه آمریکا نیز که خود را مجبور به حمایت از این کشورها میداند، در مقابل ایران نیز مستأصل شده است. درواقع، آمریکا چون خود ناتوان از مقابله با ایران و پرداخت هزینههای آن است، میکوشد تا به طور غیرمستقیم و با قرارگرفتن در پشت کشورهای عرب منطقه با ایران مقابله کند. بنابراین، ناتوی عربی را میتوان ائتلاف «مستأصلین» در مقابل اقتدار ایران نامید.
البته آنچه گفته شد به معنای این نیست که جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه و کشورهای منطقه سیاستی تخاصمی دارد، بلکه جمهوری اسلامی ایران معتقد است که تواناییهای این کشور به هیچوجه تهدیدی برای کشورهای منطقه نیست و راهحل مسائل منطقه نه وارد کردن بیگانگان و فراهم کردن زمینه لازم برای دخالت آنها در منطقه، بلکه گفتگوی برادرانهی کشورهای مسلمان منطقه است./994/ب102/ف
مصطفی قربانی