۱۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۵۰
کد خبر: ۵۰۳۳۹۳
یادداشتی از سید سلمان صفوی؛

تفاوت روزه فقهی و روزه عرفانی

افطارکننده روزه ‏دار کسی است که می‏ خورد و می ‏آشامد، لیکن اعضای خود را از گناه باز می‏ دارد. و روزه ‏دار در حال افطار آن است که گرسنگی را تحمل می‏ کند اما اعضایش را از گناه باز نمی دارد.
صفوی

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام سید سلمان صفوی رئیس آکادمی مطالعات ایرانی در لندن، مولوی شناس و عرفان پژوه است که در ادامه می خوانید؛

روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل     صحبتـش موهبتـــی دان و شـــدن انـعــــامی(حافظ)

روزه همچون جهان هستی، قرآن کریم و  همه عبادات نظیر نماز و حج  ظاهری دارد و باطنی. شروط و احکام ظاهر روزه را فقهای فقه الجوارح در رساله های عملیه بیان کرده اند. اما جنبه های باطنی روزه را عرفای عظام و علمای اصحاب قلوب نظیر عطار، غزالی، مولوی، فیض کاشانی، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بر اساس قرآن، روایات از نبی اکرم(ص) و اهل بیت(علیهم السلام)  و تجربیات معنوی اولیالله بیان کرده اند. جناب مولانا سروده:

مـــاه رمضـــان آمــد، ای یـار قمـــر سیــــما     بـربنـــــد ســـــر سفـــــره، بـگشـــــا ره بـالا

ای یاوه‌ی هر جایــی، وقت است که بـازآیــی     بنگــر ســوی حلــوایی، تا کِـی طلبــی حـلـــوا

بـر یـاد لب دلبـــــر، خشـک است لبِ مهتــــر     خوش با شکلــم خالــی، می‌نالــد و چون سرنا

خالــی شــو و خالــی ِبِه، لب بر لب نایی نِـــه     چون نی ز دمش پرشو، و آن گاه شِکر می‌خا*

ماه رمضان ماه تمرین عروج بسوی حضرت محبوب است. وقت بازگشت قطره به اقیانوس وجود است. وقت دوستی و موانست با رفیق و شفیق اعلا است.

حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) فرمودند: عرض کردم یا رسول الله (ص) با فضیلت ‌ترین اعمال در این ماه کدام است؟ فرمودند: یا اباالحسن افضل‌ ترین اعمال در این ماه پارسایی و دوری است از آنچه خدای عزوجل حرام نموده است.**

مؤمنان در این ماه می بایست علاوه بر امساک های ظاهری، درون را نیز به روزه فراخوانده، به پاک سازی روح خویش بپردازند. نفس خود را از زشتی های اخلاقی خالی نمایند و تخلق به صفات زیبای اخلاق را پیشه کنند تا این صفات الهی ملکه وجودشان گردد. با طاهر کردن دل از غیرخدا، حضرت حق در آن تجلی می یابد، دیدن و شنیدن و عمل کردن با نور الهی صورت می پذیرد وَ بدین سان رایحۀ الهی که در سراسر عالم وجود ساری و جاری است به  مشام می رسد.

حضرت مولانا فرماید:

ایـن دهــان بستــی دهانــی بـاز شــــد     تـا خـورنـــده لقـمـــــه‌های راز شـــــد

لب فـرو بنــد از طعــام و از شـــراب     ســوی خـوان آسمـانـــی کــن شتــــاب

گـر تـو این انبـان ز نان خالــی کنـــی     پـر ز گـوهــــرهـای اجـلالــــی کنـــی

طفـل جان از شیــر شیـــطان بـاز کـن     بعــد از آنــش با مَلَـــک انـبــــاز کـــن

چند خوردی چرب و شیرین از طعـام     امتحــان کـن چنـــد روزی در صیـــام

چنــد شب‌ها خـواب را گشتــی اسیــــر     یک شبــی بیــــدار شــو دولت بگیــــر

 در آغار این ماه بر مؤمنان است که توبه کرده، حق الناس را بپردازند، حق الله را جبران نمایند و با خداوند عهد کنند از آغار این ماه شریف انسانی نوین در طراز زیبایی های اسماء و صفات الهی گردند؛ انسانی که همه وجودش نور، صفا، محبت، وفا و گذشت است. سخی، حلیم، صبور، متوکل، قانع، طالب و مشتاق است. کمک به محتاجان، اعانت در امور خیر، صله ارحام و افطاری دادن به روزه داران از کردارهای نیکِ مؤکد ماه مبارک رمضان است.

مراتب روزه داران:

 عارف بزرگ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب "مراقبات" در باب مراتب روزه داران می فرماید: "مراتب روزه سه نوع است: یک نوع روزه عوام یعنی روزه همگان است و آن ترک خوردنی وآشامیدنی است، به نحوی که فقهاء واجبات و محرمات آن را مقرر داشته اند. نوع دیگر روزه خواص یعنی روزه ویژگان است و آن علاوه بر ترک موارد مذکور حفظ جوارح از مخالفت های خدای جل جلاله است. نوع سوم روزه خاص الخواص یعنی روزه ویژه ویژگان است و آن متروک داشتن هر آن چیزی است که آدمی را از خدای بازدارد؛ خواه حلال باشد، خواه حرام. برای هر یک از دو مرتبه اخیر اقسام بسیاری است خصوصاً نوع اول دارای اقسام بسیار زیاد است که به شماره و آمار در نیاید.

نیایش های رمضان:

هر شب دعای اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذی اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ علی عِبادِکَ فیهِ الصِّیامَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَارْزُقْنی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامِ فی عامی هذا وَ فی کُلِّ عامٍ وَاغْفِرْ لی تِلْکَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُها غَیْرُکَ یا رَحْمنُ یا عَلاّمُ.(خداوندا ای پروردگار ماه رمضان که در آن قرآن را فرستادی و بر بندگانت روزه را در این ماه واجب کردی، بر محمد و آل محمد درود فرست و حج خانه محترم خود کعبه را در این سال و در هر سال روزیم گردان و گناهان بزرگم را بیامرز، که به راستی جز تو ای بخشاینده و ای بسیار دانا کسی آنها را نیامرزد.)

دعای سحر

دعای ابو حمزه ثمالی

دعای مجیر

دعای جوشن کبیر

ثـواب روزه و حـج قبـول آن کس برد     که خاک میکـده عشق را زیارت کرد

درجات روزه

سادگی است که کسی پندارد روزه و روزه داران دارای درجه ای واحد هستند. روزه و روزه داران همچون نور دارای دارای درجات بالا و پایین هستند. بالاترین درجه روزه آن است که روزهدار در طول روزه جز خدا در دل او حضور نداشته باشد. و پایین ترین درجه آن است که فقط از روزه گرشنگی نصیبش شده باشد بدوه بهره بردن معنوی، بدون گامی برداشتن بسوی خوبی و انسان سالم شدن. ملا محسن فیض کاشانی فرموده:  بدان برای روزه سه درجه است: روزه عام، خاصّ و اخصّ. روزه عامّ عبارت است از بازداشتن شکم و فرج از ارضای شهوات آنها، چنان که در رساله های عملیه فقها بیان شده است.روزه خاصّ بازداشتن گوش، چشم، زبان، دست، پا و دیگر اعضا از گناه است.

امام صادق(ع) فرموده است: «هنگامی که روزه گرفتی باید گوش، چشم، مو و پوست تو- و جز این‏ها چیزهای دیگری را نیز شمردند روزه بگیرند»، و فرمود: «روز روزه‏ات نباید مانند روز افطارت باشد.»[۱] در حدیث دیگری افزوده شده است: «نزاع و جدال و آزار به خدمتکار را فروگذار، و باید وقار روزه در تو موجود باشد، چه پیامبر خدا (ص) شنید زنی روزه‏دار به کنیزش دشنام می‏دهد. دستور داد طعامی حاضر کردند و به آن زن فرمود: بخور، آن زن عرض کرد: روزه هستم، فرمود: تو چگونه روزه می‏باشی و حال آن که به کنیزت دشنام دادی، روزه تنها خودداری از خوردن و نوشیدن نیست.»[۲]

غزّالی می ‏گوید: امّا روزه اخصّ روزه دل است از مقاصد پست و اندیشه‏ های دنیوی و بطور کلّی بازداشتن آن از هر چه غیر خداست؛ این روزه با تفکّر درباره آنچه غیر از خدا و آخرت است و اندیشیدن در امور دنیا افطار می‏شود، مگر دنیایی که برای دین خواسته شود چه آن توشه آخرت است و از دنیا نیست تا آنجا که صاحبدلان گفته ‏اند: هر کس پیرامون روز خود فکر کند تا چیزی فراهم سازد که با آن افطار کند گناهی بر وی نوشته می ‏شود، زیرا این نشانه کمی وثوق به فضل خداوند و قلّت یقین به رزق مقسوم است و این مرتبه پیامبران و صدّیقان و مقرّبان می‏ باشد.

البتّه گفتن این امر آسان است لیکن تحقّق دادن و به کار بستن آن بسیار دشوار می‏ باشد، چه، آن روی آوردن به سوی خدا با منتهای همّت و روی گردانیدن از غیر او با تمامی وجود است و تشبّه به قول اوست که فرموده است: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ‏[۳] می ‏گویم: آنچه از امام صادق (ع) روایت شده به همین مطلب اشاره دارد که: پیامبر خدا (ص) فرموده است: «روزه سپر است»[۴]؛ یعنی مانعی است در برابر آفات دنیا و حجابی است میان انسان و عذاب های آخرت. از این رو هرگاه بر آن شدی که روزه بگیری نیّت کن که نفس را از شهوات بازداری و عزم خود را در پیروی از شیطان قطع کنی، و خویشتن را به منزله بیماری قرار ده که میل به خوردن و نوشیدن ندارد بلکه در هر لحظه منتظر است که از بیماری گناه بهبود یابد.

باید درون خویش را از هرگونه آلودگی و تیرگی و غفلت که مانع قصد تو در اخلاص عمل برای رضای خداست، پاک‏سازی، پیامبر خدا (ص) گفته است: «خدا فرموده است: روزه برای من است و من پاداش آن را می‏ دهم.»[۵]

بنابراین روزه موادّ نفس و شهوات طبع را می‏میراند و باعث صفای دل، پاکیزگی اعضا، آبادی ظاهر و باطن، شکر نعمتهای پروردگار، کمک به مستمندان، مزید تضرّع و خشوع و گریه، التجاء به درگاه پروردگار، انصراف از دنیا، سبک شدن حساب و افزایش حسنات می‏شود و فوائد دیگری دارد که از شمار بیرون است و برای کسی که دارای خرد و توفیق عمل است آنچه را ذکر کردیم کافی است.

غزّالی می‏ گوید: امّا روزه خاصّ روزه شایستگان و صالحان است، و آن عبارت است از بازداشتن اعضا از گناه، و کمال آن به شش چیز است:

۱- فرو بستن چشم از نظر کردن به آنچه ناپسند است‏

(۱) و از هر چه دل را مشغول و از یاد خدا غافل کند، پیامبر خدا (ص) فرموده است: «نگاه تیری زهرناک از تیرهای ابلیس است، هر کس از بیم خداوند آن را ترک کند خداوند به او ایمانی می‏دهد که شیرینی آن را در دل خود می‏یابد.»[۶] و نیز فرموده است: «پنج چیز روزه را باطل می‏کند: دروغ، غیبت، سخن‏چینی، سوگند دروغ و نگاه از روی شهوت.»[۷]

۲- نگهداشتن زبان از دروغ، غیبت، سخن‏چینی، دشنام،

(۱) بدرفتاری، دشمنی، نزاع و التزام به سکوت یا اشتغال به ذکر خدا و تلاوت قرآن. روزه زبان همین است. پیامبر خدا (ص) فرموده است: «روزه سپری است چون یکی از شما روزه گیرد باید ناسزا نگوید و نادانی نکند، و اگر کسی با او بجنگد یا به او دشنام دهد بگوید: من روزه دارم.»[۸] در خبر است‏[۹] که در زمان پیامبر خدا (ص) دو زن روزه داشتند. در اواخر روز گرسنگی و تشنگی آنها را به ستوه آورده بود به گونه‏ای که نزدیک بود تلف شوند.

کسی را نزد پیامبر (ص) فرستادند و اجازه خواستند تا افطار کنند. آن حضرت قدحی برای آنها فرستاد و به آنها پیغام داد که از آنچه خورده‏اند در آن قی کنند. از گلوی هر کدام چیزی که نیم آن خون تازه و نیم دیگر گوشت خام بود بالا آمد تا قدح پر شد. مردم در شگفت شدند. پیامبر (ص) فرمود: «این دو زن از آنچه خداوند بر آنها حلال کرده بود روزه گرفتند و به آنچه بر آنها حرام کرده بود افطار کردند با هم نشستند و به غیبت مردمان مشغول شدند، و آنچه از گلوی آنها برآمد گوشت مردم است که آن دو زن خورده‏اند.» می‏گویم: از طریق خاصّه (شیعه) شیخ صدوق به سند خود از پیامبر خدا (ص) روایت می‏کند که فرموده است: کسی که از مسلمانی غیبت کند روزه و وضویش باطل‏ می‏شود، و اگر به همین حال بمیرد کسی است که حرام خدا را حلال کرده است.»[۱۰] کافی‏[۱۱] به سند خود از امام صادق (ع) روایت کرده که فرموده است: «دروغ روزه را باطل می‏کند».

۳- بازداشتن گوش از شنیدن هر چه مکروه و ناپسند است:

آنچه گفتن آن حرام است گوش دادن به آن نیز حرام است. از همین رو خداوند متعال میان شنونده دروغ و حرام‏خور تفاوتی نگذاشته و فرموده است: سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ‏؛[۱۲] و نیز: لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ‏[۱۳] زیرا سکوت در برابر غیبت حرام است، و خداوند فرموده است: إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ‏[۱۴]، به همین سبب پیامبر (ص) فرموده است: «غیبت‏کننده و شنونده هر دو در گناه شریکند.»[۱۵]

۴- بازداشتن دیگر اعضا اعمّ از دست و پا از رفتار ناپسند:

نگه داشتن شکم از خوراک شبهه‏ ناک در هنگام افطار، چه روزه که عبارت از بازداشتن شکم از طعام حلال است در صورت افطار بر حرام معنا نخواهد داشت و چنین روزه ‏داری مانند کسی است که کاخی بسازد و شهری را خراب کند، زیرا طعام حلال تنها زیاد خوردن آن زیان دارد نه نوع آن و روزه برای تقلیل آن است. حال اگر کسی زیاد خوردن دوا را از بیم ضرر آن ترک کند و به خوردن سمّ روآورد سفیه و بی‏خرد است؛ و بی‏ شکّ حرام سمّی است که دین را نابود می‏ کند و حلال دارویی است که اندکش سودمند و زیاد آن زیانبار است و هدف روزه تقلیل آن می‏باشد. پیامبر خدا (ص) فرموده است: «چه بسیار روزه‏داری که از روزه‏اش جز گرسنگی و تشنگی بهره‏ای برای او نیست.»[۱۶] گفته شده مراد روزه‏داری است که به حرام افطار می ‏کند، و نیز گفته ‏اند: مقصود روزه ‏داری است که از خوردن حلال امساک و با غیبت که خوردن گوشت مردم است و حرام می ‏باشد افطار می‏ کند؛ و نیز گفته شده: منظور روزه ‏داری است که اعضاء و جوارح خود را از گناه باز نمی‏ دارد.

۵- عدم پرخوری موقع افطار:

هیچ ظرفی نزد خداوند از شکم پر مبغوض ‏تر نیست اگر چه از حلال باشد، زیرا هرگاه روزه‏ دار آنچه را در چاشت از او فوت شده به هنگام افطار جبران کند، چگونه می‏ تواند از روزه بهره برد و به وسیله آن دشمن خود را سرکوب کند و نیروی شهوت را بشکند؟ امّا بسا آن که در ماه رمضان به خوراکهای رنگارنگ می‏افزایند تا آنجا که عادت بر این جاری شده که همه خوردنیها را برای ماه رمضان ذخیره می ‏سازند، و در این ماه به‏ اندازه چندین ماه غذا می ‏خورند؛ در حالی که روشن است مقصود از روزه خالی داشتن شکم و شکستن هوس است تا نفس بر رعایت تقوا قوّت یابد، لیکن اگر چاشت روز را در شام به شکم وعده دهی به حدّی که شهوتش برانگیخته شود و رغبتش قوّت گیرد سپس غذاهای لذیذ به آن بخورانی و آن را پر و اشباع کنی لذّت نفس فزونی یابد و نیرویش چند برابر شود و بسا شهواتی در او بیدار شود که اگر آن را به حال خود رها می‏ کردی آن شهوات در او خفته بود. از این رو روح روزه و سرّ آن ضعیف گردانیدن نیروهایی است که دستمایه شیطان برای کشانیدن انسان به سوی شرّ و بدی است؛ و این امر جز با تقلیل طعام حاصل نمی ‏شود بدین گونه که هر شب به همان اندازه بخورد که اگر روزه نمی‏ گرفت می‏ خورد.

امّا اگر طعام روز را با شام شب جمع و صرف کند روزه او سودی نخواهد داشت. بلکه یکی از آداب روزه این است که در روز زیاد نخوابد تا گرسنگی و تشنگی را احساس و ضعف قوایش را درک کند و در نتیجه صفا و جلا یابد، و در هر شب مقداری از این‏ ضعف را در بدن باقی نگهدارد تا اقامه نماز شب و اذکار و اوراد بر او آسان شود؛ و بسا شیطان به گرد دل او نگردد و بتواند به ملکوت آسمان ها بنگرد، و شب قدر شبی است که چیزی از ملکوت بر او مکشوف گردد، و مراد در قول حق تعالی که فرموده است: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ[۱۷] همین است. آن که میان دل و سینه خود توبره ‏ای از خوردنیها قرار داده از این حالت محجوب می‏ باشد؛ و کسی که شکم را خالی نگه داشته نیز مجرّد این کار برای برداشتن حجاب از پیش چشم او کافی نیست بلکه باید هدف و مقصودش را از غیر خدا تهی سازد، چه او همه مقصود است و اساس همه این‏ها تقلیل طعام است. به خواست خداوند توضیح بیشتر این مطالب در کتاب اطعمه خواهد آمد.

۶- حال خوف و رجا:

داشتن حال خوف و رجا از این جهت که روزهدار نمیداند که روزه‏اش مقبول واقع شده و در زمره مقرّبین قرار گرفته و یا پذیرفته نشده و از جمله مردودین است، و او باید پس از فراغ از هر عبادتی چنین باشد. از حسن بن ابی الحسن روایت شده که وی در روز عید از کنار گروهی گذشت که می‏خندیدند. فرمود: همانا خداوند متعال ماه رمضان را برای خلق خود میدان مسابقه قرار داده تا در طاعت او بر یکدیگر سبقت گیرند. اقوامی سبقت گرفتند و رستگار شدند، و اقوامی عقب افتادند و زیانکار شدند. بسیار شگفت است در روزی که شتاب‏کنندگان رستگار و باطل‏گرایان زیانکار شدند کسی خنده کند و اوقاتش را به بازی بگذراند. آگاه باشید به خدا سوگند هرگاه پرده برداشته شود نیکوکار به کردار نیکش و بدکار به کردار بدش مشغول می‏شود؛ یعنی شادمانی کسی که در این مسابقه پذیرفته شده است او را از بازی باز می‏دارد، و اندوه آن که مردود شده است راه خنده را بر او می‏بندد.

می‏گویم: این حدیث را الفقیه‏[۱۸] در کتاب صلاة از حسن بن علی (ع) و در کتاب روزه‏[۱۹] از حسین بن علی (ع) با اندک تغییری در الفاظ نقل کرده است.

غزّالی می‏ گوید: این‏ها بود مقاصد باطنی در روزه.

تفاوت روزه فقهی و روزه عرفانی یا روزه ظاهری و باطنی:

اگر گفته شود که جلو شهوت شکم و فرج را گرفته و مقاصد مذکور را ترک کرده و فقیهان روزه ‏اش را صحیح می‏ دانند در این صورت این سخنان چه معنایی دارد؟ پاسخ این است که فقهای ظاهر شرائط ظاهر روزه را با ادلّه ‏ای اثبات می‏ کنند که از دلایلی که ما در اثبات شرائط باطنی روزه ذکر کرده‏ایم ضعیف‏ تر است، به‏ ویژه در مورد غیبت و امثال آن؛ لیکن بر فقیهان ظاهر تکالیفی غیر از آنچه ممکن است شامل همه غفلت ‏زدگان شیفته دنیا بشود متوجّه نیست.

امّا علمای آخرت قصدشان از صحّت، رسیدن عبادت به درجه قبول است و منظور آنها از قبول وصول به مقصود است، و مقصود از روزه را تخلّق به اخلاق باری تعالی می ‏دانند که عبارت از صمدیّت است، و در نگهداشتن خود از شهوات به ‏اندازه امکان به فرشتگان اقتدا می‏ کنند، زیرا آنها از شهوات به دورند. بی‏ شکّ مرتبه انسان از بهایم برتر است، زیرا در پرتو نور عقل می‏ تواند شهوتش را بشکند، لیکن درجه او از فرشتگان فروتر می‏ باشد؛ چه، شهوات بر او چیره است و به مجاهدت با آنها دچار است.

هر زمان در شهوات فرورود به پایین ‏ترین درجات نزول پیدا می‏ کند و هم طویله ستوران می‏ شود، و هرگاه شهوات را سرکوب کند به بالاترین درجات ترقّی می ‏یابد و به افق فرشتگان می‏پیوندد. فرشتگان مخلوقات مقرّب خداوندند و کسی که به آنها اقتدا کند و به اخلاق آنها تأسّی جوید مانند آنها به خداوند تقرّب می‏یابد؛ چه، شبیه قریب قریب است، و تقرّب در اینجا عبارت از نزدیکی به مکان نیست بلکه به صفات و اخلاق است.

هرگاه سرّ روزه در نزد خردمندان و صاحبدلان این باشد دیگر تأخیر یک وعده غذای روز و جبران آن با مصرف دو وعده در شب در حالی که سراسر روز آلوده به شهوات دیگر باشد چه سودی خواهد داشت، و اگر این گونه روزه‏ ها سودمند است دیگر قول پیامبر خدا (ص) که فرموده است: «چه بسیار روزه‏ دارانی که از روزه خود جز گرسنگی و تشنگی بهره‏ ای نمی‏ برند»، چه معنا دارد؟ از این رو ابو الدّرداء گفته است: چه خوش است خواب زیرکان و افطار آنها که برتری دارد بر روزه احمقان و بیداری آنان و بی‏ شکّ ذرّه‏ای عبادت صاحب یقین و تقوا برتر و بالاتر از کوه ها عبادت فریفته‏ شدگان است.

به همین سبب دانشمندان گفته‏ اند: چه بسیار روزه ‏دارانی که در حال افطارند و افطارکنندگانی که روزه می ‏باشند. افطارکننده روزه ‏دار کسی است که می‏ خورد و می ‏آشامد، لیکن اعضای خود را از گناه باز می‏ دارد. و روزه ‏دار در حال افطار آن است که گرسنگی و تشنگی را تحمّل می‏ کند امّا اعضایش را از گناه باز نمی‏ دارد. آن که معنای روزه را دریافته و راز آن را شناخته می ‏داند که خودداری از خوردن و جماع و در همین حال افطار به ارتکاب گناه مانند آن است که کسی برای وضو همه اعضایی را که لازم است مسح کند و جمیع آداب و سنن و اذکار وضو را به‏ جا آورد که او اگر چه مستحبّات را انجام داده لیکن چون مهمّ را که شستن است به عمل نیاورده به سبب این نادانی نمازش باطل است.

همچنین مثل کسی که با خوراک افطار کند و با منع جوارح از ارتکاب معاصی و مکروهات روزه بگیرد مانند کسی است که به قصد وضو اعضایی را که واجب است شستشو دهد و مسح های واجب را به‏ جا آورد و به آنچه بر او فرض است بسنده کند که در این صورت نمازش صحیح و قابل قبول است؛ چه، احکام اصلی آن را به‏ جا آورده اگر چه مستحبّات را ترک کرده است. و مثل آن که هر دو را با هم جمع کند مثل کسی است که در وضو واجب و مستحبّ را به‏ جا آورد، و این وضوی کامل است.

پیامبر خدا (ص) فرموده است: «روزه امانتی است هر یک از شما امانتش را حفظ کند»[۲۰]؛ و هنگامی که آن حضرت آیه: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی‏ أَهْلِها را تلاوت کرد دستش را بر روی چشم و گوشش نهاد و فرمود: «گوش امانت و چشم امانت است»[۲۱] و اگر این‏ها از امانت های روزه نبودند نمی ‏فرمود: «باید بگوید من‏ روزه‏ام»، یعنی زبانم را به ودیعت به من داده ‏اند تا آن را حفظ کنم و چگونه ممکن است با دادن پاسخ به تو آن را آزاد کنم؟ بنابراین روشن می‏ شود که برای هر عبادتی ظاهر و باطن و پوست و مغزی است، و پوست هم دارای درجاتی است و هر درجه طبقاتی دارد، و تو اکنون مخیّری که به پوست مغز بسنده کنی یا در طلب مغز به جرگه اولو الالباب و خردمندان درآیی. (فیض کاشانی، ملا محسن، المحجه البیضا(راه روشن)، ترجمه فارسی، مشهد،۱۳۸۹، ج۲، صص۱۸۶-۱۹۴)

فریدالدین عطار نیشابوری در دیوان خویش در باب شروط روزه فرماید:  

ای در غــرور نفس به ســر بـــرده روزگار     برخیــر، کار کـــن که کنــون‌ است وقت کار

ای دوست ماه روزه رسیــد و تـو خفتـــه ‌ای     آخــر ز خـواب غفـلت دیـرینــه ســـــر بـــرآر

پنداشتـی که چـون بخـوری روزه تـــو نیست     بسیــار چیــــز است جـز آن شــرط روزه ‌دار

هر عضو را بدان که به تحقیق روزه‌ای‌ است     تـــا روزه تـــو روزه بـــود نـــزد کــردگــــار

اول نــگاه ‌دار نـظــــــر٬ تــا رخ چــــو گــــل     در چشــم تو نیفـنــد از عشــق خــویش خــوار

دیگــــر ببنــــد گــوش ز هــر نـاشنیــــدنـــــی     کـز گفتــــگوی هـرزه شــود عقــل تـار و مار

دیگـــر زبان خویش که جــای ثنـــــای اوست     از غـیـبـت و دروغ فـــــروبــنـــــد استــــــوار

دیگــر به وقت روزه گشــــادن مخور حــرام     زیرا که خـون خوری تو از آن به هــــزار بار

دیگــر بســی مخسب که در تنگنــــــای گــور     چندانت خواب هست که آن هست در شمــــار

این است شـــرط روزه اگـر کـــــرد روزه‌ای     گـرچه ز روی عقـل یکــی گفتــم از هـــــــزار

[۱] کافی، ج ۴، ص ۸۷، الفقیه ص ۱۷۷ همچنین حدیث بعدی.

[۲]  کافی، ج ۴، ص ۸۷، شماره ۳؛ الفقیه، ص ۱۸۷؛ تهذیب، ج ۱، ص ۴۰۷.

[۳] انعام/ ۹۱: بگو خدا. سپس آنها را واگذار ...

[۴] کافی، ج ۴، ص ۶۲. و در آن آمده که:« روزه سپر از آتش است».

[۵] عامّه و خاصّه آن را روایت کرده‏اند؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۹.

[۶]الکبیر طبرانی؛ مجمع الزّوائد، ج ۸، ص ۶۳.

[۷]عراقی گفته است: ازدی این حدیث را از روایات جابان نقل کرده و آن را ضعیف شمرده است.

[۸] مسند احمد، ج ۲، ص ۳۰۶ و ۳۱۳ و ۳۵۶ و ج ۶، ص ۲۴۴.

[۹] مسند احمد؛ مجمع الزّوائد، ج ۳، ص ۱۷۱.

[۱۰] عقاب الاعمال.

[۱۱] همان مأخذ، ج ۲، ص ۳۴، شماره ۹.

[۱۲] مائده/ ۴۲: آنها به گفتار دروغ بسیار گوش می‏دهند و خورندگان حرام هستند.

[۱۳] مائده/ ۶۳: چرا دانشمندان نصارا و علمای یهود آنها را از سخنان گناه‏آمیز و خوردن مال حرام نهی نمی‏کنند.

[۱۴] نساء/ ۱۴۰: ... در این صورت شما هم مانند آنان خواهید بود.

[۱۵] جامع الاخبار باب الغیبة نظیر آن، عراقی گفته است: حدیث مذکور عجیب است، طبرانی از حدیث ابن عمر با سندی ضعیف روایت کرده که پیامبر خدا( ص) از غیبت و گوش دادن به آن نهی فرموده است.

[۱۶]  مسند احمد، ج ۲، ص ۴۴۱.

[۱۷] قدر/ ۲: ما آن را در شب قدر نازل کردیم.

[۱۸] همان مأخذ، ص ۱۳۵، شماره ۲۷.

[۱۹] همان مأخذ، ص ۱۹۷، شماره ۱۹.

[۲۰] عراقی گفته است: این حدیث را خرایطی در مکارم الاخلاق از حدیث ابن مسعود درباره امانت و روزه نقل کرده و سند آن حسن است.

[۲۱] نساء/ ۵۸: خداوند به شما فرمان می‏دهد که امانتها را به صاحبان آنها برسانید. این خبر را ابن ابی حاتم، حاکم، ابن حبّان، ابو داود نقل کرده‏اند، الدرّ المنثور، ج ۲، ص ۱۷۵، بدون نقل« گوش امانت و چشم امانت است»./۱۳۲۵//۱۰۲/خ

ارسال نظرات