گسل اختلاف در ساختار قدرت عربستان
به گزراش خبرگزاری رسا، چندی قبل شورای ۳۴ نفره بیعت با ۳۱ رای مثبت با ولیعهدی محمد بین سلمان موافقت کرد. با این رای محمد بن نایف از سمت ولیعهدی عربستان کنار گذارده و حتی مجبور شد با محمد بن سلمان بیعت کند. روزنامه صهیونیستی اسرائیل الیوم در این باره نوشت: وقتی شورای بیعت تشکیل شد محمد بن نایف در برابر دو گزینه قرار گرفت. اول در قبال دریافت چند میلیارد دلار از سمت ولیعهدی بطور آرام کناره گیری کند. دوم اینکه از سمت خود کناره گیری نکند اما در برابر شرایط پیچیده ای قرار خواهد گرفت و او گزینه اول را انتخاب کرد. اکنون محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد، معاون نخست وزیری و وزیر دفاع عربستان شناخته می شود. در اینجا چند نکته به نظر می رسد که می تواند در ساختار سیاسی عربستان و چشم انداز تحولات آینده این کشور حائز اهمیت باشد.
* برخی رسانه ها و محافل سیاسی صعود محمد بن سلمان را به سمت ولیعهدی عربستان یک کودتای آرام نامیدند و بعضی دیگر این صعود را چنان شتابناک خوانند که از تعبیر صبح مرد ناآشنایی بود اما شب اولین مرد قدرتمند عربستان بود استفاده کردند. با نگاهی به روند سیاسی این کشور و نحوه به قدرت رسید محمد بن سلمان ملاحظه می شود که این تعابیر چندان با واقعیت همخوانی ندارد.
از زمانی که بنیانگذار حکومت آل سعود از دنیا رفت رقابت برای به دست گیری قدرت در بین فرزندان او شروع شد تا اینکه قدرت به ملک فهد رسید. او در دروان حکومتش سازکاری نظام مند در جانشینی تعیین کرد اما این نظامنامه نتوانست به رقابت های جناح های درون خاندان آل سعود پایان دهد. پس از او ملک عبدالله با هدف نهادینه کردن شیوه انتقال قدرت و تثبیت جایگاه فرزندانش در سلسله قدرت شواری بیعت را تشکیل داد. وی آئین نامه جدید را به گونه ای تنظیم کرد که پس از مرگش این شورا نقش زیادی در تعیین ولیعهد داشته باشد. با دستور ملک عبدالله در 27 مارس 2014 مسئله ولیعهدی وارد مرحله جدیدی شد. وی با اعلام منصب جانشین ولیعهد، برادرش شاهزاده مقرن بن عبدالعز یز را به این سمت منصوب کرد تا به گونهای ولیعهد آینده را تعیین کرده باشد اما بعد از گذشت یک ماه و در 29 آوریل 2015 شاهزاده مقرن با صدور دستور شاه جدید یعنی سلمان بن عبدالعزیز از سمت خود برکنار شد و شاهزاده محمد بن نایف به عنوان ولیعهد ملک سلمان انتخاب شد و محمد بن سلمان فرزند پادشاه نیز جایگاه جانشین ولیعهد را تصاحب کرد. در اینجا باید به این نکته اشاره شود، اهمیت جایگاه ولیعهدی در دوره کنونی دو چندان شده است چرا که با کنار گذاشته شدن باقی فرزندان ذکور عبدالعزیز (هریک به بهانهای) نوبت به ولیعهدی نسل جدید و نوادگان عبدالعزیز رسیده است و با روی کار آمدن اولین نفر از این نسل او فرصت و قدرت کافی برای نهادینه کردن قدرت در خانواده و فرزندان خود را دارد.
* سلمان بن عبدالعزیز از سال ها قبل محمد را برای صعود به هرم قدرت در نظر گرفته بود چرا که او را از لحاظ شخصیتی نزدیک ترین فرد به خودش می دانست. به همین دلیل، محمد را زیر چترحمایتی خویش قرار داد. اولین کار محمد بن سلمان در سال 2007 بود که به عنوان مشاور هیات کارشناسان نخست وزیری فعالیت خود را آغاز کرد. درسال 2003 به سمت مشاور ویژه استاندار ریاض انتخاب شد. این فارغ التحصیل کارشناسی حقوق از دانشگاه ملک سعود در سال 2013 به عنوان مشاور ویژه ولیعهد ( پدرش ) و رئیس دفتر وزیر دفاع عربستان برگزیده شد. از این سال به بعد، با حمایت های سلمان بن عبدالعزیز پله های قدرت را به سرعت طی کرد، به گونه ای که در سال بعد با هیات وزیران مرتبط شد. محمد بن سلمان در سال 2015 به عنوان وزیر دفاع و رئیس دربار و مشاور پادشاه یعنی پدرش تعیین گشت. با بسترسازی های سلمان بن عبدالعزیز پادشاه جدید عربستان انجام داد، در همان سال مقرن بن عبدالعزیز از سمت جانشین ولیعهدی برکنار و محمد جایگزین او شد. درهمین سال، محمدبن سلمان نمی توانست در مقابله رسانه ها سخن بگوید و تا مدت ها در هیچ برنامه مستقیمی شرکت نداشت. در این مدت محمد تحت آموزش شدید قرار گرفت. پدرش با نفوذی که در ساختار قدرت، سیاست، اقتصاد و رسانه داشت، توانست شخصیت هایی را برای همراهی با محمد انتخاب و در مناصب مختلف آنان را بکار بگیرد لذا وقتی که محمدبن سلمان در جایگاههای عالی همچون وزارت دفاع و شورای عالی اقتصاد عربستان قرار گرفت، توانست تصمیمات حکومتی همچون حمله به یمن، برنامه چشمانداز اقتصادی 2030 و ائتلاف نظامی اسلامی مبارزه با تروریسم را به نام خود رقم بزند. محمد بن سلمان اگر چه تاکنون در این دو موضوع مهم دستاورد مثبتی نداشته است اما تصویرسازی گسترده داخلی و بینالمللی از سوی امپراطوری رسانهای سعودی و شرکتهای روابط عمومی آمریکایی پذیرش او را تسهیل کرد. این در حالی بود که محمد بن نایف طی دو سال گذشته در موضعی کاملا انفعالی قرار داشت و منزولی بود. تقریباً در هیچیک از مسائل مهم عربستان طی این سال ها نامی از وی برده نشد. سرانجام محمد در سال 2017 به عنوان ولیعهد عربستان معرفی شد.
* اکنون تعداد زیادی از اعضای خاندان حاکم با محمد بن سلمان بیعت کرده اند که بسیاری از آنان در مناصب حساس سیاسی، اقتصادی و غیره قرار دارند. در میان مدیران عالی رتبه و حتی وزیران عربستان افرادی غیر از خاندان آل سعود مثل عادل الجبیر وزیر خارجه این کشور، به چشم می خوردند که همسویی و همراهی آنان با قدرت حاکم خیلی زیاد است. ناگفته نماند بکارگیری افرادی بیرون از دایره خاندان آل سعود سبب می شود تا ساختار قدرت در عربستان رنگ دموکراتیک و مردمی تری به خود بگیرد. همچنین از قدرت افراد ناراضی خاندان سعودی کاسته می شود و آنان مطرود می گردند. همانطوری که درخصوص شاهزاده بندربن سلطان مشاهده شد. وی سفیر سابق عربستان در آمریکا و یکی از قدرتمندترین شاهزادگان سعودی بود اما منصب اش خلع و عادل الجبیر را جایگزین او کردند. اکنون نامی از بندر بن سلطان در محافل سیاسی سعود و رسانه های این کشور و جهان برده نمی شود. به هرحال، حلقه ای که اطراف سلمان بن عبدالعزیز و پسرش زده هدفشان این است که برنامه های اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در عربستان را براساس برنامه های مدون اجرایی سازند تا در سایه آن این کشور از وابستگی به درآمدهای نفتی رها شود، مشارکت زنان در امور جامعه افزایش یابد، بیکاری جوانان از این کشور رخت ببندد، فضای سیاسی توسعه یابد، ریشه تروریسم خشک شود و مقابله با ایران به سرمنزل مقصود برسد. در کنار این حلقه طیفی از مخالفان قرار دارند که گروهی از آنان از اسب قدرت به زیر کشیده شده اند. مانند شاهزاده محمد بن نایف، شاهزاده بندر بن سلطان و غیره به تازگی 21 تن از شاهزادگان سعودی نامه ای به شاه عربستان ارسال کرده و طی آن مخالفت خود را با انتصاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد این کشور اعلام کرده اند. آنطوری که پایگاه خبری العهد نوشته است این شاهزادگان نسبت به پیامدهای خطرناک این انتخاب برآینده حاکمی آل سعود درعربستان و فروپاشی این نظام هشدار داده اند. بندر بن سلطان، متعب بن عبد الله، ترکی الفیصل، ولید بن طلال، محمد بن نواف و خالد بن ترکی برجسته ترین شاهزادگان امضا کننده این نامه را تشکیل می دهند. این نامه عزل و نصب های صورت گرفته از سوی پادشاه عربستان را بخوبی نشان می دهد. درکنار این مخالفان افراطیون وهابی قرار دارند که انحام هرگونه اصلاحات اجتماعی را خروج دین می دانند. مثلا چنانچه به زنان سعودی حق رانندگی اعطاء شود و آزادی های اجتماعی افزایش پیدا کنند، معلوم نیست علمای افراطی وهابی چه فتواهایی صادر کند و عربستان چه سمت و سویی کشیده شود. ناگفته نماند کسانی که درعربستان آزادی های اجتماعی و مذهبی بی بهره اند و امیدی به دستیابی بدانها ندارند، باید به جرگه این مخالفان افزود.
* با توجه شرایط کنونی چنین به نظر می رسد برنامه های محمد بن سلمان در معرض تند بادهای شدید تحولات داخلی و خارجی قرار دارد. این شاهزاده سعودی که جنگ علیه یمن را شلعه ور ساخت، اکنون در باتلاق این جنگ گرفتار شده و انگشت اتهام افکار عمومی جهان او را نشانه گرفته که عامل مرگ هزاران نفر غیرنظامی بویژه زنان و کودکان است. همچنین برنامه های ریاض علیه تهران راه بجایی نبرده و درعرصه تحولات سوریه و عراق با شکست مواجه شده است. روزنامه آمریکای هافینگتون پست درباره برنامه موسوم به چشم انداز سعودی 2030 که بازتاب نظرات مشاوران آمریکایی است، نوشت: این برنامه ابتدا جامعه بین المللی را به تحسین واداشت و جوانان سعودی را که فرصت های اندکی برای ایجاد تغییر و بیان نظرات تازه داشتند، هیجان زده کرد. اما اجرای آن ناهمگون و دردناک بود و دولت اخیراً ناچار شد، اجرای برخی سیاست های ریاضتی مصرحه در این طرح را متوقف کند. این روزنامه با تاکید براینکه نفت همچنان نقش محوری را در اقتصاد عربستان بازی می کند، تصریح کرد: دربرخی مواردی محمد بن سلمان در مدیریت منابع حیاتی کشور با بی فکر عمل کرده است. در نهایت با جود غرغرهای برخی اعضای خاندان سلطنتی سعودی که ممکن است با کنار رفتن ولیعهد پیشین که بسیار مورد احترام بود، شدت یابد. درهمین حال، برخی رسانه های غربی از وجود تشدید سرکوب مخالفان تحت پوشش لیبرال کردن جامعه سعودی خبر می دهند حتی گفته می شود محمد بن نایف در بازداشت به سر می برد.
* این وضعیت کنونی سیاست ها و برنامه های سلمان بن عبدالعزیز و پسرش برای عربستان است. حال، چنانچه برنامه های محمد بن سلمان بر روی همین ریل حرکت کند، چه سرنوشتی در انتظار مردم عربستان خواهد بود؟ چنانچه برنامه های محمدبن سلمان دستاورد چندانی به همراه نداشته باشد، این احتمال وجود دارد، گسل های مخالفت گسترده تر و عمیق تر شود و این گسل ها با نزدیک شدن به یکدیگر زلزله ای بزرگی در ساختار قدرت عربستان بوجود بیاورند. باید منتظر بود و دید که تحولات داخلی، منطقه ای و حتی جهانی چه سرنوشتی را برای عربستان و حاکمان آن رقم خواهد زد./۸۴۷/ب۱۰۱/ف
عباس سیدمیر جمکرانی