استراتژی های آینده محمد بن سلمان برای جنگ یمن
به گزارش خبرگزاری رسا، انتخاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد جدید پادشاهی سعودی همه توجهات را معطوف به خود کرد و تحلیلهای بسیاری را از سوی کارشناسان به دنبال داشت. بر این اساس محمد بن سلمان با استفاده از موقعیت پادشاهی پدر، قدرت را مستقیم و موروثی برای خود تضمین و دست دیگر مدعیان را از رسیدن به قدرت کوتاه کرد. محمد بن سلمان که پیش از این در مقام وزیر دفاع عربستان سعودی فعالیت کرده و به عنوان معمار جنگ یمن شناخته می شود اینک با حفظ سمت به مقام ولایتعهدی عربستان سعودی منصوب شد. تا این کشور در سالهای آتی شاهد تاثیرات این شیب تند تغییر باشد. از دید بسیاری از تحلیلگران در دور تازه ای که با قدرت یابی بن سلمان در رباض آغاز شده است، بیشتر شاهد رفتارهای تهاجمی این کشور خواهیم بود . از این منظر ، تحولات تازه در راس نظام پادشاهی عربستان بیش از هر چیر سیاست خارجی این کشور را دستخوش تغییر خواهد کرد.محمد بن سلمان، اکنون در حالی قدرت را به دست می گیرد که معتقد است عربستان با توجه به ظرفیت و منابع اقتصادی خود نتوانسته است نقش مهمی را در منطقه ایفا کند . عربستان از زمان شکل گیری دولت معاصر آن(سلمان بن عبدالعزیز) تا زمان جنگ علیه یمن در هیچ کشور خارجی وارد جنگ نشده بود. اما پس از سه ماه از رسیدن به قدرت محمد بن سلمان به سمت وزیر دفاع، به یمن حمله نظامی کرده که این جنگ تا کنون نیز ادامه دارد. حمله عربستان به یمن در سیاست خارجی این کشور نامرسوم است چراکه پیش از آن نیز عربستان دخالتهای خود در یمن را به دلیل آنچه منافع خود می دانست بر این کشور اعمال کرده اما این دخالتها اغلب به صورت سیاسی و یا حمایت مقطعی از گروههای داخلی این کشور بوده است . محمد بن سلمان در حالی وارد جنگ با یمن به همراه ائتلافی مرکب از کشورهای عربی شد که مهمترین اهداف خود را خارج کردن گروه مردمی انصارالله و همپیمانانش از صنعا و بازگرداندن عبد ربه منصور هادی به قدرت عنوان می کرد. در حالیکه دلایل و انگیزه های اصلی عربستان سعودی در آغاز کردن چنین جنگی درمحدود سازی قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه و در میان جنبش های شیعی منطقه حکایت داشت.همچنین مواردی همچون معمای امنیتی عربستان ناشی از قدرت جمهوری اسلامی ایران، تغییر در موازنه قدرت منطقه ای، ارتقای جایگاه منطقه ای و بین المللی، کاهش نفوذ شیعیان حوثی ،تلاش برای به قدرت رساندن جریانهای وابسته به خود، جلوگیری از شکل گیری دموکراسی در یمن وارزش ژئوپلتیکی یمن برای عربستان، دلایل لازم را برای این کشور جهت ورود مستقیم به جنگ را توجیه می کرد. اکنون جنگ در یمن بیش از دوسال است که به طول انجامیده و پیامدهای ناراحت کننده ای از جمله تخریب زیرساختهای این کشور، شیوع بیماری وبا، از بین رفتن غیر نظامیان، قحطی و گرسنگی را برای مردم در پی داشته است.ائتلاف پوشالی کشورهای عربی، یمن را در محاصره زمینی، هوایی و دریایی نگه داشته و ارسال کمک به مردم این کشور را با مشکل مواجه ساخته اند.
بن سلمان و رویکرد تهاجمی نسبت به یمن
بسیاری بر این باورند که با انتخاب محمد بن سلمان به ولیعهدی عربستان، جنگ در یمن وارد ابعاد تهاجمی تری شده و درگیری و ویرانی در این کشور ابعاد گسترده تری می یابد. روی کار آمدن ترامپ نیز این آتش قدرت طلبی در عربستان را برای مقابله با نفوذ ایران و روسیه در منطقه از سوی آمریکا موجه ساخته و با تسلیح کردن روز افزون رژیم سعودی سیاستهای ریاض را در منطقه را مورد تأیید قرار داده است. این مساله ورود بحران یمن را به راه حل های سیاسی با مشکل مواجه ساخته و ریاض تلاش می کند تا با حمایت از احزاب و گروههای داخلی متمایل به سیاستهای خود در یمن همچون حزب الاصلاح به لحاظ سازو کارهای سیاسی نیز بر آینده یمن پسا جنگ تاثیرگذاری کند. در بررسی وضعیت کنونی یمن توجه به چند نکته ضروری به نظر می رسد.
رصد وضعیت و شرایط رژیم سعودی نشان می دهد که این رژیم با وجود هزینه های فراوانی که در یمن برای خلع سلاح و نابودی جنبش مردمی انصارالله صورت داده است ، نتوانسته به این هدف جامه عمل بپوشاند. از سویی اختلافات رژیم سعودی با موتلفانش، آینده نتیجه گیری از جنگ یمن را برای این کشور مشکوک می سازد . نباید از نظر دور داشت که امارات با توجه به اینکه عنوان مهمترین متحد سعودی را با خود یدکی میکشد لکن از مواضع و منافع خود در جنوب یمن چشم پوشی نخواهد کرد و بدست اوردن این منافه نامشروع را حق مسلم خود می داند. مخصوصأ آنکه آمریکا در این نزاع درون اتحادی جانب امارات را نیز داشته وبرای مدیریت و کنترل غیر مستقیم کشورهای عربی، ازبروز شکاف در میان آنان استقبال می کند. رژیم سعودی با برداشتن گام بلند تشکیل ناتوی عربی که بیش از هر چیز به هدف مقابله با ایران و جلوگیری از گسترش نفوذ و عمق راهبردی این کشور در منطقه صورت گرفته ، سودای انزوای ایران را در سر می پروراند.اگر چه ضروری بنظر میرسد که تا رسیدن به این هدف ، وضعیت خود را در حوزه های منازعه سوریه و یمن مشخص کند. بازگرداندن موازنه قدرت در منطقه و جلوگیری از قدرت یابی بیشتر ایران و روسیه از اهداف رژیم سعودی است که در جبهه یمن این هدف را بطور مشخص دنبال می کند.
از سوی دیگر؛ تعاملات رژیم سعودی با اسرائیل نیز وارد مرحله جدیدی شده که برسر هدف مشترک مقابله با ایران و سرکوب جنبش مردمی انصارالله این دو را در کنار همدیگر نگه میدارد .منافع سعودی در یمن، با منافع سایر کنشگران داخلی و خارجی درگیر در این بحران به گونه ای گره خورده که هرگونه نقسیم قدرت و ایجاد ساختار سیاسی جدید در این کشور را برای داشتن صلحی پایدار، منوط به جلب نظر همه طرفها می کند .همچنین رژیم سعودی باید بتواند از اتهامات حقوق بشری عبور کرده و ضمن واگذاری بخش های مورد مطالبه از سوی همراهان خود به آنها، به تامین منافع ملی خود نیز مبادرت کند. باید به خاطر داشت که ورود نیروهای سعودی به یمن و تلاش برای تحمیل اوضاع بر همپیمانان در کشورهای عربی تصمیم آسانی نبوده است. عربستان از قابلیتهای جنگ چریکی به واسطه ویژگی های جغرافیایی در یمن بی بهره مانده است و اکنون با کنار گذاشتن قطر از معادلات سیاسی- نظامی در یمن بیش از پیش به تعیین تکلیف شدن این جنگ نیازمند می باشد. بنظر می رسد که عربستان در شرایط فعلی راهکار مشخصی برای مدیریت جنگ ندارند و آنان متحدان قابل اعتمادی در این جنگ نداشته و امارات به عنوان مهمترین متحد ریاض، در راستای منافع خود عمل کرده و بر پایه راهبرد خود برنامه ریزی می کند . اگر چه عربستان و امارات به تأثیر کنار گذاشتن قطر در این جنگ و آثار آن در مدیریت این جنگ اعتراف نمی کنند، اما نمی توان این مساله را نادیده انگاشت که دوحه از زمان ملحق شدن به کشورهای ائتلاف نقش برجسته ای را در سطوح سیاسی ، نظامی و امدادرسانی بر عهده گرفته است .این کشور در روزهای آغازین حمله به یمن، ۱۲ جنگنده خود را با خلبانانی ماهر به این جنگ روانه کرد تا زرادخانه های انصارالله و هواداران عبدالله صالح را بمباران کنند. همچنین قطر تعدادی از نیروهای خود را به مرزهای جنوبی عربستان فرستاد که در جریان مقابله با حوثی ها از مرزهای سعودی محافظت کنند. به هر صورت با انتخاب محمد بن سلمان به ولیعهدی عربستان و احتمال به تخت نشستن زودهنگام او، آگاهی از راهبردهای آتی وی در جنگ یمن با توجه به موارد برشمرده شده و چالشهای این کشور در یمن ضروری به نظر می رسد که در دو سطح فردی و ساختاری قابل تبیین می باشد. در حوزه فردی ، همانگونه که پیشتر بدان اشاره شد محمد بن سلمان معمار اصلی جنگ یمن بود و به دلایل بیان شده وقوع این جنگ را برای تثبیت جایگاه و موقعیت سعودی در منطقه لازم و برای کنترل قدرت و نفوذ ایران ضروری می دانست.
روحیه جاه طلبی و جنگ افروزی محمد بن سلمان بر هیچ یک از رهبران سیاسی منطقه و جهان پوشیده نیست و این روحیه را می توان در مواجه با همپیمان دیروز این کشور یعنی قطر نیز مشاهده کرد. علاوه بر آن سخنان اخیر وی در شبکه تلویزیونی عربستان وتهدید مستقیم جمهوری اسلامی ایران به کشاندن جنگ به داخل کشور نیز این مشی و روحیه جنگ طلبی را در وی بطور صریحی آشکار می سازد. بر این اساس پایان بخشیدن به جنگ یمن تا پیش از تحقق شروط و اهداف عربستان در این کشور و یا دریافت سهمی از مطالبات خود با توجه به هزینه های هنگفت نظامی این کشور در جنگ یمن چندان نزدیک به نظر نمی رسد. خصوصا آنکه یمن به واسطه جایگاه بسیار مهم و استراتژبکی که برای عربستان در حوزه دریای سرخ و حتی دستیابی به مدیترانه دارد، تسلط بر آن از سوی سعودی را لازم به شمار می آورد. به لحاظ ساختاری نیز آنچه در بافت منطقه بر روی استراتژیهای عربستان در قطع یا تداوم جنگ یمن موثر است در رقابتهای پنهان عربستان و ایران ودر لایه های بعد ترکیه ، قطر و رژیم صهیونیستی با عربستان قابل مشاهده است. بی شک تداوم پیشرویهای متحدین ایران در سوریه و عراق و بیرون راندن گروهک تروریستی داعش از این مناطق در موازنه قدرت منطقه به سود ایران و متحدانش تاثیر مثبتی خواهد گذاشت و جبران بخشی از این کسری موازنه توسط عربستان در یمن می تواند از سیاستهای سعودی در منطقه پرده بردارد. در صورت تسلط بیشتر عربستان بر یمن، در میان مدت این کشور می تواند وابستگی خود را به حوزه خلیج فارس محدود تر کرده و در حالیکه مالکیت دو جزیره مهم تیران وصنافیر را در دریای سرخ و خلیج عقبه به دست آورده است با تسلط بر بخشهایی از سرزمین یمن همچون حضرالموت (به خاطر ارتباط مستقیم با دریای آزاد)، جزیره پریم و تنگه باب المندب، بر کل منطقه دریای سرخ و دریای عرب حضوری پر رنگ و راهبردی داشته باشد و ایران را از اثر گذاری مستقیم بر حوزه دریایی مدیترانه محروم کند.
استراتژی های ولیعهد جدید عربستان در یمن
محمد بن سلمان در تدوین استراتژی های خود در جنگ با یمن و درقالب راهکارهای سه گانه ارائه شده با این گزینه ها روبرو است:
- تداوم جنگ و فرسایشی کردن روند منازعه جهت عقب نشینی جنبش انصارالله از خواسته های خود
- تداوم بخشیدن به محاصره و بحران انسانی جهت تسلیم و ایجاد یأس در طرفداران جنبش انصارالله
- ایجاد جنگ روانی در قالب اتهام زنی فرماندهان( انصارالله و عبدالله صالح) به یکدیگر مبنی بر ترسو بودن و فرار از جبهه ها که خود موجب شکاف و تفرقه میان نیروهای انصارالله و عبدالله صالح
- تجهیز و پشتیبانی بیشتر از احزاب و نیروهای سیاسی متمایل به عربستان همچون حزب الاصلاح
- بهره گیری از دیپیلماسی ونفوذ عربستان سعودی در سازمانهای بین المللی همچون سازمان ملل وسازمان همکاریهای اسلامی جهت تحت فشار قرار دادن انصارالله و حامیانش جهت قبول طرح هایی همچون بین المللی سازی بندر الحدیده (که طرحی آمریکایی- صهیونیستی می باشد).
- بیان اتهام و ادعای حمایت کشورهای مقاومت(بویژه ایران) از انصارالله در مجامع بین المللی و درخواست اجماع و ائتلاف منطقه ای وبین المللی علیه کشورهای یاد شده
-حمایت از گروه های تجزیه طلب جنوبی
-در فاز نظامی افزایش شمار حملات نظامی به مقر انصارالله و تجهیز گروههای تکفیری و القاعده مستقر در یمن
-تداوم محاصره یمن به ویژه بندر حدیده.
با توجه به چنین ملاحظاتی تلفیق این مولفه ها این راهکار را برای محمد بن سلمان می تواند در پی داشته باشد:
- مقابله با انصارالله و خلع سلاح سنگین این جنبش واعطا و پذیرش مشروعیت کنش سیاسی محدود این جنبش در یمن پسا جنگ .در این حالت به دلیل غلبه رژیم سعودی بر اوضاع جنگ و حمایتهای سازمان ملل و سایر بازیگران بین المللی جنگ متوقف شده و در نتیجه رژیم سعودی از هزینه های قابل توجه جنگ یمن نیز رهایی می یابد. این کشور از طریق تضعیف نظامی انصارالله، تقویت سیاسی آن را پذیرفته و در تلاش است تا خود را جایگزین ایران در تعامل با انصارالله کند.
- ادامه جنگ رژیم سعودی بدون نتیجه قابل توجه وصرفا برای تقلیل منابع انصارالله و فرسایشی کردن جنگ و ادامه بحرانهای انسانی و محاصره این کشور./۹۹۴/ب۹۰۴/ف
احسان رفایی