اولویتهای اصلی سیاست خارجی ترامپ در جنوب غرب آسیا
به گزارش خبرگزاری رسا، در رویکرد سیاست خارجی آمریکا نظریه «تطابق» حکمفرما میباشد که بر این اساس رویکار آمدن هر شخص برای ریاست جمهوری را باید بر مبنای شرایط و مقتضیات هر دوره در نظر گرفت. بنابراین زمانی که خلاف این روند به وجود آید، نوعی جریان نامتعارف اتفاق افتاده است. این شرایط در تاریخ هر کشوری نشان از یک بازنگری در رفتارها، خواسته ها، نگرشها و منافع می باشد. انتخاب ترامپ نیز همین روند نامتعارف را تداعی می کند که اکثر رهبران جهان را شوکه کرده است. استثنای این قاعده پوتین و بشاراسد بود که انتظار پیروزی ترامپ را داشتند. با این حال در رقابت انتخاباتی، ترامپ پیروز این عرصه گردید و اکنون باید دید چه برنامهها و اهدافی را در سر میپروراند.
تبیین سیاست خارجی ترامپ به سادگی قابل تشخیص نیست و بیان آن در این فاصله کوتاه از زمان ریاست جمهوری اش کار آسانی نخواهد بود؛ با این حال چنان که در سخنرانیهای قبل از انتخابات و اقدامات وی به چشم میخورد، میتوان رگه هایی از اصول و برنامه های وی را مشخص کرد. برخلاف رویکرد سیاست خارجی دولت سابق که خواستار مداخله در سرزمینهای گوناگون بود، دولت جدید بیشتر خواهان انزواطلبی و تمرکز داخلی شبیه به رویکرد جکسون رییس جمهور سابق آمریکا میباشد. این نگاه به سیاست خارجی ترامپ را باید از زاویه مشکلات و مسائل کنونی آمریکا نگریست که به دنبال اعتباربخشی به آمریکا و نقد گفتمان سیاست خارجی دولت اوباماست و در همین راستا به طرح کم رنگ کردن بخش نظامی به واسطه ضعف اقتصادی، هزینه های فراوان، قرض زیاد، رشد کم اقتصادی، مرزهای باز و کسری ۱ تریلیون دلاری سالانه بودجه آمریکا می توان اشاره کرد.
از طرفی در طول چندین دهه گذشته و پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا نقش مهمی در جنوب غرب آسیا ایفا کرده و این منطقه همواره برای آنان حائز اهمیت بوده است. جنوب غرب آسیا دارای منابع غنی انرژی و مواد اولیه است که در طی سالهای گذشته آمریکا و دیگر دولتهای بیگانه را بر آن داشته تا نگاه ویژهای در راستای اهداف خود به آن داشته باشند و متحدانی را برای خویش در این منطقه گرد آورند. بنابراین یکی از مسائلی که ترامپ در عرصه سیاست خارجی با آن درگیر خواهد بود، منطقه جنوب غرب آسیا و مسائل جاری در آن است که در وهله اول منافع آمریکا و متحدان آن را تأمین کند.
با آغاز ریاست جمهوری ترامپ، در رابطه با سیاست خارجی وی در جنوب غرب آسیا، به دلیل نداشتن یک رویکرد خاص در برنامه های تبلیغاتی اش و بیان صحبتهای متناقض، ابهامات زیادی وجود دارد. برای روشن شدن مسأله باید موضوعاتی که در چند دهة اخیر در منطقه جنوب غرب آسیا شکل گرفته اند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در سیاست خارجی آمریکا نقش داشته اند، بیان کرد و سپس چشماندازهای مختلفی را که امکان دارد ترامپ در مقابل این موضوعات اتخاذ نماید، مورد واکاوی قرار داد.
ترامپ را باید وارث سیاستهایی در منطقه جنوب غرب آسیا دانست که از گذشته برای وی به جای مانده است که به طور عمده در پنج محور خلاصه میگردد: نخست، اسرائیل به عنوان مرکز ثقل آمریکا؛ دوم، ایران به عنوان تهدیدکنندة منافع آمریکا؛ سوم، کشورهای حوزة خلیج فارس به عنوان تأمین کننده انرژی آمریکا؛ چهارم، کشورهایی نظیر ترکیه و مصر به عنوان متحدان نظامی و استراتژیک آمریکا در منطقه؛ و پنجم، بحران سوریه و گروههای تروریستی نظیر داعش. حال باید سیاستهای ترامپ را نسبت به آنان بررسی کرد. اهمیت این موضوع زمانی مشخص می شود که ترامپ در برنامه های تبلیغاتی اش، از ۸ مسأله مورد اشاره، ۴ مورد به جنوب غرب آسیا اختصاص داده است که عبارتند از:
۱- حفاظت از امنیت ملی آمریکا در برابر تروریسم
۲- پایان بخشیدن به بحران سوریه و مبارزه با داعش به عنوان اسلام رادیکال
۳- مسأله هسته ای ایران
۴- بازنگری در تأمین هزینه های مالی برای کشورهای متحد خاص آمریکا در منطقه جنوب غرب آسیا نظیر کشورهای عربی.
از آنجا که این محورها در هم تنیده هستند بنابراین نمی توان آنها را از یکدیگر تفکیک کرد؛ چرا که آنان اجزایی از یک کلیت هستند که برای تحلیل وضعیت کنونی خاورمیانه و سیاستهای آتی آمریکا در آن باید به صورت همهجانبه به آنها نگریست.
آمریکا به عنوان قدرت جهانی، پس از افول هژمونی انگلستان، نقش اصلی حامی رژیم صهیونیستی را در جهان ایفا کرده است. مصداق بارز آن صلح اسرائیل و اعراب است که آمریکا به عنوان متحد استراتژیک رژیم صهیونیستی همیشه به صورت یک جانبه طرفدار اسرائیل در این موضوع بوده است. به نوعی که میتوان سیاست کلی آمریکا را نه حل این مسئله، بلکه مدیریت آن، مطابق و موازی با منافع رژیم صهیونیستی دانست. در دورة اوباما، مناسبات رژیم صهیونیستی و آمریکا در مسیر تنش پیش می رفت، تا جایی که در ۲۳ دسامبر سال گذشته دولت آمریکا برای اولین بار پس از سال ۱۹۶۹ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را علیه شهرکسازیهای اسرائیلی ها در سرزمینهای اشغالی وتو نکرد. قطعنامه تصویب شد؛ چرا که دولت اوباما این شهرک سازیها را غیر قانونی دانسته و آن را مانع ادامه روند صلح بین اعراب و رژیم صهیونیستی می شناخت. این در حالی است که دونالد ترامپ رییس جمهور جدید آمریکا، دیدگاهش در تقابل با نگاه اوباما نسبت به شهرکسازیها قرار دارد، به نوعی که گسترش آنها را مانع ادامه روند صلح نمی داند.
با انتخاب سفیر جدید آمریکا، دیوید فریدمن که به شدت طرفدار سیاست رژیم صهیونیستی در منطقه است، نشان میدهد که آمریکا در راستای همسویی با سیاستهای رژیم صهیونیستی، موضوع دو دولت را منتفی و طرفدار یک کشور واحد، یعنی اسراییل است و خودبه خود این امر مهر تأییدی بر ادامه اشغالگریها و سیاستهای فتنه انگیزانه رژیم صهیونیستی در بین کشورهای مسلمان منطقه و ادامة سیاستهای ایران هراسی در آینده نزدیک می باشد. از سوی دیگر، روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی، به سرکردگی عربستان، به دلیل توافق هسته ای جمهوری اسلامی ایران و مخالفت کشورهای عرب حوزة خلیج فارس با آن، برای مهار و تضعیف ایران، ائتلافی تاکتیکی صورت دادهاند؛ این در حالی است که اگر نگاهی تاریخی به مسأله صلح اعراب و اسرائیل داشته باشیم، کشورهای عرب منطقه همواره در مقابله با حمایتهای آمریکا در روند صلح و نادیده گرفتن اشغال گریهای رژیم صهیونیستی مخالفت میکردند، اما به دلیل وضعیت خاص منطقه و مخالفت کشورهای عربی با ایران در بحران سوریه، عراق، یمن، بحرین و همچنین توافق برجام، اعراب در روند جدید، ایران را به عنوان تهدید اول منطقه میدانند و این امر نشان دهنده آن است که دولت های عربی با سیاستهای ترامپ در موضوع رژیم صهیونیستی و فلسطین همسو و یا سکوت خواهند کرد.
از سوی دیگر در قبال برنامه هسته ای ایران، اوباما نگاهی متفاوت با نگاه نتانیاهو داشت، تا جایی که رژیم صهیونیستی بر تشدید تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران تأکید داشت و مخالف مذاکره و راه حل دیپلماتیک برای حل این مناقشه بود. حال آنکه دولت اوباما راه حل دیپلماتیک را بهترین راه حل برای فیصله و خاتمه بخشیدن به این مسئله میدانست.
این در حالی است که رییس جمهور جدید آمریکا، در قبال برنامه هسته ای ایران و توافق برجام، موضعی مشابه با موضع نتایاهو و تا حدودی تعدیل یافته تر، در تبلیغات انتخاباتی خود اتخاذ کرده است. برای مثال در اظهار نظری در مقطع انتخابات، ترامپ بیان داشت که برجام وحشتناکترین و بدترین توافقی است که تاکنون دیده است و این رویکرد با بیانات نتایاهو در مورد برجام مشابه است؛ زیرا وی نیز توافق برجام را بسیار بد و به سود جمهوری اسلامی ایران توصیف کرده بود. همچنین نخست وزیر رژیم صهیونیستی در روز ۲۲ ژانویه سال جاری در تماسی تلفنی، در مورد برجام و تهدید بودن جمهوری اسلامی ایران با ترامپ گفتگو کرد، که نشان از تلاش رژیم صهیونیستی در جهت حفظ و تقویت متحد دیرین خود، یعنی آمریکاست.
موضوع دیگر مسئله گروههای تروریستی مخالف بشار اسد و داعش است که موضع رییس جمهور جدید آمریکا در این رابطه، با حمله به خاک سوریه، نمود عینی به خود گرفت. بر این اساس آمریکا به دنبال تحمیل هژمونی خود در منازعات بحران سوریه بر کشورهای منطقه است.
مسأله بعدی که باید بدان توجه داشت، رابطه دولت جدید آمریکا با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و به خصوص عربستان است. از آنجا که دولت آمریکا به عنوان تأمین کننده امنیت این کشورها نقش مهمی دارد (که برای مثال آمریکا چندین پایگاه نظامی در هر کدام از این کشورها دارد) و متقابلاً این کشورها نیز وابستگی شدیدی به آمریکا دارند، داشتن روابط خوب با دولت جدید آمریکا، برای کشورهای عربی بسیار مهم و حیاتی می باشد. ترامپ نسبت به عربستان موضعی شفاف گونه اتخاذ کرده و اعلام کرده است که اگر عربستان حمایتهای خود را از داعش قطع نکند، آمریکا نیز خرید نفت از عربستان را متوقف خواهد کرد و اجازه نخواهد داد تا نسبت به آمریکا بی احترامی گردد. ترامپ اعتقاد دارد که عربستان جز آغوش آمریکا، پناه دیگری ندارد بنابراین باید تابع آمریکا باشد و هزینه حمایتهای مالی آمریکا از آنها را پرداخت نماید. بنابراین به نظر میرسد با توجه به وضعیت منطقه و خریدهای تسلیحاتی هنگفت از آمریکا، چارهای جز همسویی با آمریکا ندارد.
دولت مصر از رویکار آمدن ترامپ، به دلیل رابطه سرد با اوباما خشنود است، تاجایی که به عنوان اولین دولت به ترامپ تبریک گفت و مشتاقانه در صدد آن است که رابطه ی نزدیک و مناسبی با ترامپ برقرار نماید. هدف مصر از این روند، نداشتن اوضاع اقتصادی مناسب داخلی و مشکلاتش با کشورهای منطقه همچون ترکیه و عربستان است که به جلب رضایت ترامپ و کمکهای مالی که آمریکا در طول چند دهه اخیر به ارتش مصر داشته است، نیاز دارد. همچنین السیسی به دنبال آن است که با حمایت ترامپ از میزان نفوذ اخوان المسلمین در مصر بکاهد و جایگاه خود را به عنوان یک «نیروی ثبات دهنده برای منطقه» به دست آورد. اما مشکل عمده مصر با آمریکا ممکن است بر سر مسألهی شهرک سازیهای غیرقانونی اسرائیل در فلسطین رقم بخورد که مصر خواستار توقف آن است. در عین حال مصر از سازمان ملل درخواست کرده است تا تصویب قطعنامه علیه شهرک سازیها را به تأخیر اندازد تا فرصتی برای آمریکا پیش آید که خود حل این مسأله را برعهده گیرد.
ترکیه در دوره دولت اوباما رابطه چندان مناسبی با آمریکا نداشت. این امر به دلایلی نظیر حمایت آمریکا از کردها، مسائل حقوق بشر و کودتای سال پیش در ترکیه که عامل آن را فتح الله گولنِ مقیم آمریکا می دانست، خواستار استرداد او از آمریکا بود که با مخالفت دولت این کشور مواجه شد، صورت گرفته است. در این زمینه دولت ترکیه که نگاه به غرب را به عنوان هدف اول سیاست خارجی خویش قرار داده بود، تعدیل کرده و گرایش به شرق با محوریت چین و روسیه را در پیش گرفته است. از سوی دیگر اردوغان به سمت رژیم صهیونیستی نیز نزدیک شد. با این حال سه چالش عمده در رابطه واشنگتن-آنکارا به چشم میخورد که میتواند رابطة دو کشور را تحت الشعاع قرار دهد:
نخست، موضوع دولت واحد اسرائیلی و بهحاشیه راندن فلسطین که همواره اردوغان مدافع فلسطین بوده است؛
دومین چالش عبارت است از بحران سوریه و داعش که ترامپ به حمایت از بشار اسد و مبارزه با داعش و گروههای تروریستی سوریه پرداخته، که این وضعیت در تقابل با منافع ترکیه است؛
سومین چالش نیز مربوط به مواضع ترامپ نسبت به مسلمانان در نطقهای تبلیغاتی میباشد که با توجه به لحن صریح اردوغان و اسلامگرایی وی، ممکن است موضعی مخالف با ترامپ اتخاذ کند.
با این وجود وضعیت موزاییک گونه جنوب غرب آسیا به گونهای است که کشورها سعی در تعقیب منافع خویش، فارغ از مباحث ایدئولوژیک هستند و هر یک خواستار بیشینه سازی قدرت خود در قبال دیگر کشورها میباشند. بر این اساس ترکیه نیز امکان دارد تا به شرط پیوند رابطه میان پوتین و ترامپ، به سمت دو کشور و همراستا با سیاستهای آنان قدم بردارد. . بنابراین در صورت همکاری ترامپ با روسیه و با ادامه روند تنش زدایی روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی، به احتمال قوی رابطه ترامپ و اردوغان رو به بهبودی خواهد رفت./994/ب۹۰۴/ف
حسن مرادخانی