تحلیلی از اشغالگری کشور اسلامی افغانستان از سوی آمریکا
به گزارش خبرگزاری رسا، به نقل از «نئو ایسترن اوتلوک»، رییسجمهور آمریکا پس از ماهها بررسی، استراتژی جدید این کشور برای افغانستان را اعلام کرد.
وزیر دفاع آمریکا چندی پیش از اعلام استراتژی ترامپ گفته بود: تمام گزینهها از جمله خروج کامل نظامیان این کشور از افغانستان در حال بررسی است.
با این حال ترامپ در سخنرانی اعلام استراتژی خود گفت: بر خلاف خواست اولیهاش تصمیم گرفته تا حضور نظامیان آمریکایی در افغانستان ادامه یابد، حال پرسش اینجاست که چه چیزی باعث 16 سال حضور آمریکا در افغانستان شده است؟
تروریسم، منابع معدنی و یا چیزی دیگر؟
آمریکا از سال 2001 در افغانستان حضور دارد و مخالفان و موافقان سیاست واشنگتن پاسخهای متفاوتی به این پرسش میدهند. موافقان اظهار میکنند که آمریکا در این کشور حضور دارد تا با تروریسم مبارزه کند و به بازسازی این کشور و حرکت آن به سوی دموکراسی کمک کند.
مخالفان اما اظهار میکنند که واشنگتن میخواهد منابع غنی معدنی افغانستان به ارزش چند تریلیون دلار را تحت کنترل درآورد.
با این حال چنین پاسخهایی نادرست است، به عنوان مثال از سال 2001 تاکنون حضور و قدرت گروههای تروریستی افزایش بسیاری یافته است؛ اما بسیاری از گروههای تروریستی دیگر در زمان حضور دولت طالبان یا ابراز وجود نمیکردند و یا حضور آنها بسیار محدود بود.
حتی پس از سقوط دولت طالبان؛ این گروه همچنان مناطق گستردهای از افغانستان را تحت کنترل خود دارد.
اگر آمریکا برای مبارزه با تروریسم در افغانستان حضور دارد، نه تنها تلاشهایش ناکام بوده و شکست خورده است، بلکه نتیجه معکوس خواسته آن را داشته است.
بنابراین آیا حضور آمریکا بخاطر منابع معدنی افغانستان است؟
شاید این موضوع تاثیرگذاری برای کنترل افغانستان از سوی آمریکا باشد، اما در 16 سال اخیر نه آمریکا و نه دولت افغانستان برای استخراج این منابع حرکتی نکردهاند.
اگر اشغال افغانستان تنها با انگیزه غارت منابع معدنی افغانستان صورت گرفته باشد، آیا تاکنون این اتفاق نباید صورت میگرفت؟ 16 سال زمان بسیار زیادی است تا کسی برنامهای را به تاخیر بیندازد.
در واقع گفتوگو درباره منابع معدنی افغانستان و ارزش چند تریلیون دلاری آن پیش از سال 2010 در رسانهها جایی نداشت، در حالی که در آن وقت 9 سال از سرنگونی دولت طالبان میگذشت.
از سوی دیگر نیز مدتها پس از این حمله بود که زمینشناسان قادر بودند تا وجود این منابع در افغانستان را کشف کنند. منابع معدنی افغانستان و احتمال بهرهبرداری از آن قطعا میتواند نقشی در ادامه اشغال افغانستان داشته باشد، اما نه استخراج این منابع و نه مبارزه با تروریسم دلیل اصلی حضور آمریکا در افغانستان نیست.
آمریکا و ایجاد ناامنی در افغانستان و منطقه
اخیرا «نیویورک تایمز» در گزارشی نوشت: دو مامور سازمان سیا در حالی در افغانستان کشته شدند که در نزدیکی خط مقدم درگیریها حضور داشتند.
براساس این گزارش، این دو عضو ارشد سازمان سیا مسؤولیت «مشاوره به ارتش کوچکی از شبهنظامیان افغان» را بر عهده داشتند و در کنار نیروهای مسلح غیر دولتی بودند.
در ادامه گزارش نیویورک تایمز آمده است که این استراتژی در دولت اوباما استفاده میشد و بدلیل ماهیت مخفی عملیات و نبود ردپایی از این نیروها، امکان انجام عملیات سری و تکذیب آن نیز وجود داشت.
این نشریه آمریکایی در ادامه تاکید کرد: نیروهایی که مخفیانه تحت هدایت سازمان سیا بودند، بارها به کشتار غیرنظامیان و مردم بیگناه متهم شده بودند.
گزارشها حاکی از آن است که آمریکا تنها با دولت افغانستان و برای ایجاد ثبات در این کشور همکاری میکند، اما بنظر میرسد که گزارش نیویورک تایمز خلاف این مسأله را نشان میدهد.
اکنون پرسشی باید پرسیده شود، در حالی که افغانستان با حضور تروریستها، سندیکاهای مواد مخدر و جنگسالارانی که یکدیگر را سلاخی میکنند در وضعیت وخیم امنیتی قرار دارد، کدام یک از این گروههای مسلح تحت هدایت سازمان سیا بودند؟
با این حال، جواب این سؤال در گزارش نیویورک تایمز وجود ندارد و به احتمال زیاد نیز این اطلاعاتی نیست که در دسترس عموم قرار گیرد.
مشخص است که فرماندهی مخفیانه شبهنظامیانی که وابسته به دولت مرکزی افغانستان نیستند، برای کشتن دیگر افغانها با هدف ایجاد ثبات در افغانستان صورت نگرفته است.
براساس بررسی و تحلیل نویسنده این نوشتار، دلیل اصلی اشغال افغانستان از سوی آمریکا تنها یک چیز است؛ گسترش ناامنی و مقابله با کشورهای همسایه.
اما چرا آمریکا به ناامن بودن افغانستان تمایل دارد؟
اگر به نقشه نگاهی بیندازید، افغانستان در آسیای مرکزی قرار دارد. افغانستان کشوری فقیر و توسعهنیافته است که دسترسی به آبهای آزاد نیز ندارد. همچنین با سه کشور رقیب آمریکا یعنی روسیه، چین و ایران نزدیک و یا هممرز است. گرچه افغانستان با روسیه مرز مشترک ندارد اما این کشور دروازه ورود به آسیای مرکزی محسوب میشود.
مواد مخدر و تروریسم علیه ایران
ایران هموار در تلاش است تا از ورود مواد مخدر افغانستان به این کشور جلوگیری کند.
مزارع کشت خشخاش از زمان سقوط دولت طالبان افزایش چشمگیری داشته است و ضمن گسیل شدن به بازار جهانی مواد مخدر زندگی چندین هزار نفر در ایران را نیز از بین برده است.
از سوی دیگر نیز گروه تروریستی موسوم به «جندالله»، ماموریت خود را براندازی دولت ایران اعلام کرده است. این گروه مسؤول کشتار بسیاری از ایرانیان در مرز این کشور است و در تجارت مواد مخدر از افغانستان نیز دست دارد.
در سال 2014 آشکار شد که یک افسر پلیس آمریکا نیز در گروه تروریستی جندالله مشغول فعالیت بوده و از افغانستان قصد ورود به خاک ایران را داشته است.
گسترش ناامنیها در چین
قرن بیستم در بخش اعظم آن شاهد تلاش چین برای رهایی از کنترل خارجی بوده است؛ اعتیاد به مواد مخدر، فقر و تلاش برای تبدیل شدن به قدرت جهانی.
اولین مداخله آمریکا در چین به سال 1900 باز میگردد، زمانی که واشنگتن «شورش مشتزنها» را سرکوب کرد. شورش مشتزنها جنبشی میهنپرستانه بود که با تجار تریاک، تهاجم سیاسی و دخالتهای اقتصادی در این کشور مقابله میکرد و در تلاش بود تا فرهنگ سنتی چین را گسترش دهد.
پیش از آن نیز انگلیسیها دو بار «جنگ تریاک» را علیه چینیها به راه انداختند که در آن ارتش انگلیس چین را مجبور کرد تا برای ورود تریاک به این کشور تعرفهای در نظر نگیرد و از ورود تریاک به چین نیز جلوگیری نکند.
اکنون دولت چین تلاش میکند تا هروئین به این کشور قاچاق نشود و شمار بسیاری از افراد که در چین نیز اعدام میشوند در رابطه با قاچاق مواد مخدر است.
خاطرنشان میشود که استان «سین کیانگ» چین در دهههای اخیر شاهد حضور گروههای مسلح مخالف دولت بوده است و تعجبی نیز ندارد که این استان با افغانستان هممرز است.
برخی از جنگجویان «اویغور» نیز با داعش بیعت کرده و در سوریه علیه دولت بعثی سوریه میجنگند.
چین، روسیه، ایران؛ کشورهای باثباتی که با خطر مواجه هستند
دلیل هدف قرار گرفتن چین، روسیه و ایران از سوی آمریکا نه به دلیل بیثباتی این کشورها، بلکه بخاطر ثبات آنها است.
پس از انقلاب ایران و تشکیل دولت در سال 1979، از عایدات ذخایر نفتی برای توسعه این کشور و ایجاد اقتصادی داخلی استفاده شد.
در حالی که کشورهای هممرز ایران یعنی سوریه، عراق و افغانستان با بحران امنیتی مواجه هستند، پس از پایان جنگ با عراق، ایران یکی از امنترین کشورهای منطقه بوده است؛ امید به زندگی افزایش یافته و اقتصاد بر پایه نگاه به داخل پایهریزی شده است.
از سال 1949، چین 700 میلیون نفر را از فقر خارج کرده و برای مقابله با ناامنی در منطقه خود مختار سین کیانگ و تبت، با سرمایهگذاری و ایجاد زیرساخت در این منطقه فرصتهای اقتصادی فراهم کرده است.
روسیه نیز در سالهای اخیر تلاش کرده از فاجعه انسانی و اقتصادی پس از فروپاشی شوروی سابق بیرون آمده است.
استراتژی جایگزین چین
سه کشور چین، روسیه و ایران لنگر ثبات در منطقه هستند و علاوه بر آن رقیب والاستریت نیز به شمار میآیند.
روسیه در بازارهای جهانی نفت و گاز میفروشد و هر بشکه نفتی که مسکو به فروش میرساند بشکهای است که میتوانست از سوی کمپانیهای نفتی آمریکایی و یا انگلیسی بفروش برسد.
ایران نیز یکی از صادرکنندگان نفت است که اخیرا به فروش گاز طبیعی نیز روی آورده است.
در حالی که در چین ذخایر نفتی زیادی وجود ندارد، پکن بیش از هر کشور دیگری در جهان به نوآوری در استخراج گاز طبیعی، تولید فولاد، مس و آلومینیوم روی آورده است.
گوشیهای هوشمند «هوآوی» که از سوی شرکت ارتباطاتی متعلق به دولت پکن تولید میشود در سراسر جهان فروخته میشوند. بنابراین چین باثبات حریفی برای آمریکا محسوب میشود.
در حالی که آمریکا اعضای سازمان سیا را به افغانستان اعزام میکند تا درون گروههای شبهنظامی فغالیت کنند و حملات پهپادی را در این کشور انجام میدهد، چین استراتژی کاملا متفاوتی برای افغانستان دارد.
چین هیچ حمله پهپادی و یا هوایی را در افغانستان انجام نداده، بسیاری در سراسر جهان تحت تاثیر برنامهای کمکی پکن در افغانستان قرار گرفتهاند.
جمعیت صلیب سرخ چین اخیرا «صندوق برادری راه و جاده» خود را در افغانستان راهاندازی کرده و از این پول برای جراحی کودکان زیر 14 سال افغان که شدیدا به آن احتیاج دارند استفاده میکند.
چین و ایران در سازمان ملل برای افغانستان برنامهای تحت عنوان «تجارت و حملونقل» ایجاد کردهاند. در این برنامه دو کشور خط ریلی در سراسر افغانستان ایجاد میکنند که دسترسی به بندر چابهار را ممکن میکند.
هدف از این برنامه این است که کارخانجات نساجی و دیگر کارخانهها در افغانستان ایجاد شود و دیگر صنایع نیز در افغانستان پا بگیرند، که جایگزینی برای تروریسم و تجارت مواد مخدر محسوب میشوند./۸۴۷/ب۱۰۲/ف
منبع: تسنیم