حکایت مسیحی آمریکایی که شیعه شد
به گزارش خبرگزاری رسا، کیوان ابراهیمی، دانشجوی دکترا در دانشگاه «آیووا»ی آمریکا و از دانشجویان ایرانی مقیم این کشور، گفتوگویی را که در یک گردهمایی مذهبی با مایکل احمد، مسیحی مسلمانشده آمریکایی انجام داده است، در اختیار ایکنا قرار داد.
تمام اجداد مایکل، مسیحی آمریکایی هستند و او پس از مسلمان شدن، نام خود را به احمد تغییر داد، در ادامه، به این گفتگوی خواندنی میپردازیم.
چه مدت است که مسلمان شدهاید؟ چطور شد مسلمان شدید؟
حدود بیست سال میشود. مسلمانشدن من یک فرآیند چند ساله بود. من در یک خانواده مذهبی مسیحی به دنیا آمدم. به صورت مرتب هفتهای دوبار به صورت خانوادگی به کلیسا میرفتیم. علاوه بر این، در خانه هم جلسات خانوادگی مطالعه کتاب مقدس را داشتیم. لذا قبل از اسلام آوردن هم مذهبی بودم و به ارتباط با خدا علاقه داشتم.
در دوران دبیرستان با اسلام از طریق دوستان مسلمانم آشنا شدم. بعضی از آنها من را به مسجد دعوت کردند و کم کم با اسلام بیشتر آشنا شدم. در اثر آشنایی با اسلام و دید اسلام به توحید، کم کم در بعضی از باورهای مسیحی خودم مثل تثلیث دچار تردید شدم. نتیجهاش این شد که در کلیسا دیگر آن احساس آرامش گذشته را نداشتم و از تردیدهایم دچار حس گناه بودم. وقتی دبیرستان تمام شد، بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که باید این تردیدها را حل کنم. شروع به مطالعه کردم و با گذر زمان، الحمدالله مسلمان شدم.
برخورد والدینت پس از مسلمان شدنت چگونه بود؟
خب ناراحت شدند و روابطمان دچار تنش شد. هر دو مسیحیهای مذهبی هستند. اما این طور هم نبود که من را طرد کنند. شاید عجیب به نظر برسد. اما من برای عمل به اسلام، نسبت به بعضی از دوستان مسلمان زادهام کمتر دچار مشکل بودم. چون خانواده بعضیهایشان غیر مذهبی بود و از مذهبیشدن بچههایشان ناراضی بودند.
آیا توانستی رابطه خوبی با والدینت ایجاد کنی؟ میدانی که اسلام در مورد والدین دستوراتی دارد که مستقل از دین و مذهب آنها باید رعایت شود.
من همیشه سعی کردهام احترام آنها را حفظ و اینگونه رفتار کنم. میتوانم بگویم اکنون دیگر انتخاب من را قبول کردهاند ولی بالاخره هنوز ناراحت هستند. خود ما اگر بچههایمان مسیحی شوند، ناراحت نمیشویم؟
به نظر من اگر واقعاً بر اساس تحقیق و مطالعه کسی به این نتیجه رسید، نباید جلویش را بگیریم و رابطه خانوادگی را سرد کنیم. ایمان از مسائلی است که قابل اجبار و اکراه نیست. بله ناراحتی دارد اما لزومی نیست که به قطع رحم هم برسد.
اما به هر حال به عنوان یک مسلمان، من فکر نمیکنم کسی با تحقیق و مطالعه به غیر اسلام برسد.
چطور به مذهب شیعه رسیدی؟
من هم دوستان شیعه داشتم و هم دوستان سنی. در مورد هر دو مطالعه کردم و با منابع هر دو آشنا شدم. بیش از هر چیز شخصیت امام علی علیه السلام من را به تشیع جذب کرد. شخصیت مشابه در هیچ کدام از خلفای اسلام وجود ندارد.
وقتی مطالعه میکردی، به نظرت نمیآمد تشیع توهم یک توطئه است؟ ۸۰-۹۰ درصد مسلمانها یک روایت تاریخی دارند و شیعیان آن روایت را رد میکنند. به نظرت منطقی میآمد؟
اولاً نظر اکثریت به حق ربطی ندارد. من اگر میخواستم به اکثریت و تعداد توجه کنم که باید مسیحی میماندم. دوم اینکه همه چیز را که در تاریخ نباید جستجو کرد. شما آموزههای این دو مکتب را مقایسه کنید، به نتیجه میرسید.
تشیع قانعکننده و اطمینانآور است. ما باید مثل سلمان فارسی باشیم که اول زرتشتی بود و بعد یهودی و بعد مسیحی شد و بعد مسلمان تا به اطمینان برسد.
هیچ وقت فکر نکردهای که مثلاً شاید بهائیت نسبت به اسلام کاملتر باشد؟ شاید چیزی باشد که بهتر باشد؟
نه! من به اطمینان و آرامش رسیدهام و دیگر کمبودی ندارم که دنبال دین دیگری باشم.
با توجه به فرهنگ غربی، آیا همه دستورات اسلام برایت قابل پذیرش است؟ مثلاً در اسلام مجازات زنای محصنه، اعدام است. در حالی که در فرهنگ غربی شایع است (برای مثال ترامپ هم دچار این رذیله بوده و بعد از خیانت به همسر اول خود، از او جدا شد. حتی یک سایت اینترنتی در غرب ایجاد شده که افرادی دنبال چنین روابطی بروند). چنین مجازاتی برایت منطقی است؟
کاملاً منطقی است! واحد جامعه فرد نیست، بلکه خانواده است. اگر اینجا را محکم نگیریم، جامعه به هم میریزد و میشود وضعیت امروز آمریکا. ضمناً فرهنگ یک امر پویاست و اصلاً نمیشود طبق آن به باور رسید. مثلاً بیست سال قبل اگر در آمریکا از فردی در مورد ازدواج همجنسبازان سؤال میکردی، اکثریت قریب به اتفاق میگفتند اشتباه است. اما الان چون فرهنگ عوض شده، قانونی شده است. پس نمیشود با توجه به فرهنگ دستورات دین را رد کرد. البته لزومی هم ندارد ما با علم به دلیل همه دستورات دین عامل به دستورات دین باشیم. مثلا من با توجه به فرهنگم، برایم آسان نیست که با دخترخالهام دست ندهم یا او را در مراسم خانوادگی در آغوش نگیرم اما دستور دین است و نیازی نیست من دلیل هر دستوری را بدانم.
فکر می کنی چرا دیگر افراد به اسلام گرایش پیدا نمیکنند؟ اگر اسلام این قدر منطقی است، چرا اکثریت قاطع مسلمانها مسلمانزاده هستند و اسلام را از والدین خود گرفتهاند؟
من هدایت خود را مدیون خداوند میدانم اما فکر میکنم اگر کسی مسلمان نباشد، به احساس اطمینان و آرامش نخواهد رسید. من این را تجربه کردهام که میگویم. زندگی در آمریکا یعنی آشنایی با ادیان و مذاهب مختلف. من از کودکی در یک جامعه چند فرهنگی بزرگ شدهام و با ادیان و آداب و رسوم و ملیتهای مختلف آشنا هستم. خودم هم در یک خانه مسیحی بزرگ شدهام. با این تجربه فکر نمیکنم آنها به اطمینان قلبی برسند. این که چرا مسلمان نمیشوند، خب خیلیها اصلاً دنبال مطالعه در مورد اسلام نمیروند. اگر بروند، نتیجه متفاوت میشود./۹۹۴/ب۱۰۱/ف
منبع: ایکنا