تعهد به مسیر بنیانگذار جمهوری اسلامی یکی از ۲ عامل بقای نظام ایران است
به گزارش خبرگزاری رسا، مطالعه جدیدی از اندیشکده «بگین- سادات» در تلآویو میگوید که پس از گذشت 39 سال از انقلاب اسلامی در ایران این کشور تغییرات بزرگی را تجربه کرده است که بر مفاهیم و اصول اساسی و دیدگاه رهبران آن تاثیرگذاشته است.
در این پژوهش آمده است: «فرآیند تغییر در ایران پس از پیروزی انقلاب را می توان به پنج دوره تقسیم کرد که هر کدام به تأثیراتی که بر گفتمان جمهوری اسلامی ایران داشته متمایز است، اما نظام دینسالاری که در نتیجه انقلاب اسلامی در ایران روی کار آمد توانسته قدرت خود را کاملا حفظ کند و از سوی دیگر تلاش تهران برای تسلط بر منطقه موجی از اعتراضات اجتماعی را ایجاد کرد که از شکاف بین آرمانهایهای خارجی شامل رهبری جهان اسلام و تمایل مردم برای برخورداری از زندگی بهتر نشأت میگیرد».
القدس العربی به نقل از این گزارش اندیشکده رژیم صهیونیستی مینویسد که [در مرحله نخست]، تغییر ناشی از انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و تاثیر آن بر ایران مدرن، غیر قابل انکار است و این تحول در بازسازی هویت، ارزش ها، هنجارها و الگوهای تفکر در مورد دیدگاه رهبر انقلاب در جهان بوده است.
بگین سادات آورده است، جنگ خونین با عراق منجر به ساخت مفهوم «اعتماد به نفس» در ایران شد که در نتیجه انزوا پدید آمد، «در نتیجه ایران توانست بر چالش بزرگی که با درگذشت رهبر عالی آن در ژوئن 1989 روبهرو شد، غلبه کند» و انتخاب آیت الله «علی خامنهای» (رهبر انقلاب)...، گواهی برای بقای نظام انقلابی در ایران شد.
بر اساس پژوهش مذکور مرحله دوم انقلاب اسلامی ایران را میتوان دوره «نوسازی [و احیای] ایران» نامید، زمانی که اقتصاد ایران پیامدهای جنگ با عراق را طی این سالها هضم کرد و از جمله نتایج این مرحله انتقال بخش بزرگی از پروژههای بازسازی و اقتصادی به سپاه پاسداران بود... .
بگین سادات آورده است، انتخاب «محمد خاتمی» برای ریاست جمهوری (1997-2005) سومین دوره انقلاب ایران را آغاز کرد، دوره ای که دوره تغییر در توازن سیاسی قدرت در ایران بود. دوره خاتمی «دوره لیبرالی» بود تا باز بودن [سیاست دولت] وی در سیاست خارجی و روابط با غرب را منعکس کند. انتخاب وی تمایل مردم برای دور شدن از سیاست خارجی انزوا را نشان داد و نارضایتی نسل جوان از الگوی کلی سیاست ایران در آن دوره را برجسته کرد.
در ادامه آمده است که انتخاب محمود احمدی نژاد برای ریاست جمهوری ایران در سال 2005، آغاز یک دوره جدید بود؛ دوره او به دلیل سیاست و اظهارات وی در مورد مسائل داخلی و خارجی، پر هیاهو بود. اظهارات صریح احمدی نژاد در زمینه سیاست خارجی تنها شکاف میان ایران و غرب را تقویت کرد...
«از جمله برجستهترین مسائل حکومت احمدی نژاد، خواسته او برای حذف اسرائیل از روی نقشه، انکار هولوکاست و ارتباطش با هوگو چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا بود که از طریق آن، او توانست نفوذ ایران در آمریکای لاتین را تقویت کند».
این پژوهش به نقش ناآرامیها پس از انتخابات سال 88 در ضربه زدن به ایران اشاره و تصریح میکند که دوره احمدی نژاد در درجه اول یادآور اعتراضات گستردهای است که پس از انتشار نتایج انتخابات در ماه ژوئن سال 2009 در ایران اتفاق افتاد و... پایههای جمهوری اسلامی را تضعیف کرد.
«دوره پنجم انقلاب ایران با انتخاب روحانی برای ریاست جمهوری در تابستان سال 2013 آغاز شد، تا حد زیادی می توان انتخاب روحانی را منعکس کننده اراده مردم و مکانیزمهای نظام دینسالاری تعریف کرد. در این دوره ایران، توسعه نفوذ خود را در خاورمیانه ادامه داد و ثبات رژیمهای خلیج فارس را سنجید و به چالش کشیدن امنیت اسرائیل را پی گرفت.
گزارش بگین-سادات آورده است، دومین دوره ریاست جمهوری روحانی به سمت خطی که تندروها و... دیکته میکنند تغییر یافته و ... این بر خلاف تبلیغاتش درباره آزادی سیاسی بیشتر و آزاد کردن زندانیان سیاسی است.
در این گزارش آمده که به نظر میرسد تلاشهای ایران برای گسترش نفوذ در منطقه به خوبی پیش میرود، ایجاد حزب الله در لبنان منبع الهامبخش به ایران بوده است و با مرور زمان موجب تشکیل شبکهای از شبه نظامیان مبارزی شد که ارتقاء منافع ایران در زمینههای مختلف کلیدی را دنبال میکند، بنابراین تعجبی نیست که یک مدل مشابه حزب الله بعد از مارس 2003 در عراق و بعدا در سوریه و یمن اجرا شد.
این پژوهش دو عامل را موجب ثبات نظام جمهوری اسلامی ایران برشمرد؛ نخست قدرت نظام در حفظ قدرت خود در رویارویی با موج ناآرامیهای داخلی و و چالشهایی که حکومت دشمنان ایجاد میکنند و حاکمیت این کشور را پس از انقلاب تهدید کردند و دوم تعهد به مسیر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران که اساس فلسفه نهاد حاکمیتی در ایران است با وجود اینکه دیگر کشورهای اسلامی آموزههای خمینی را مبنای خود قرار ندادند اما راه او در تقویت نفوذ منطقهای ایران از طریق برخورداری از پشتیبانی نظامهای حامی ایران موفق بود و این دستاورد مهم برای نظام ایران پس از انقلاب است.
بگین-سادات مدعی اختلاف میان مردم و حکومت در ایران شد و نقش منطقهای ایران را «تلاش برای تسلط بر منطقه» توصیف و اعتراض اقتصادی مردم را به مسائل منطقهای مرتبط و ادعا کرد که تلاش تهران برای تسلط بر منطقه موجی از اعتراض اجتماعی را به وجود آورد که ناشی از شکاف میان آرمانهای سران و میل مردم عادی برای برخورداری از زندگی بهتر بود؛ گرچه پیشبینی آینده غیرممکن است، اما اعتراضهای اخیر موجب شکاف میان نظام و جامعه شده است که نمی توان آن را نادیده گرفت.
مرکز مطالعات راهبردی بگین ـ سادات، بنیاد و بخشی از بخشهای پژوهشی دپارتمان مطالعات سیاسی دانشگاه بار ـ ایلان اسرائیل و فقط یکی از مراکز تحقیقاتی وابسته به این دپارتمان مطالعات سیاسی است که توماس او هچت (Thomas O Hecht) رهبر جامعه یهودیان کانادا در سال 1991 آن را تأسیس کرد.
فعالیت این مرکز بررسی مسائل امنیتی و صلح در خاورمیانه بخصوص سیاست خارجی و امنیت داخلی رژیم صهیونیستی است؛ موضوعاتی مثل کنترل تسلیحات در خاورمیانه، روابط آمریکا و اسرائیل، نیروهای نظامی اسرائیل، منابع آبی خاورمیانه، صنایع نظامی، مواضع فلسطینیان در فرایند صلح یا سازش، گسترش سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم، افکار عمومی اسرائیل در مورد امنیت داخلی، در دستور کار مؤسسان مرکز قرار دارد.
مرکز مطالعات بگین ـ سادات، همواره ایران را مهمترین و خطرناکترین دشمن منطقه و اسرائیل دانسته و معتقد است، ایران به دنبال سلاح اتمی است و دستیابی تهران به این سلاح، جهت تهدید اسرائیل و سلطه بر منطقه است. لذا به تکرار، ایران اتمی را مهمترین دشمن اسرائیل و اعراب در منطقه معرفی کرده است./۹۹۴/ب۱۰۱/ف