وهابیت مکتب تکفیر است
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، سیصد سال بیشتر از آغاز یک برنامهای هماهنگ برای ایجاد تفرقه در میان دو مذهب بزرگ اسلامی یعنی شیعه و اهل سنت میگذرد؛ برنامهای که بعضی حواستند با کمک آن قرار بود با سوءاستفاده و ایجاد انحراف در مؤلفه ولایت و مهدویت در شیعه و توحید در اهل سنت، فضای انشقاق و تکفیر را تقویت کنند تا قدرتی که ثمره همافزایی امت اسلامی بود، شکسته و از این رهگذر سیطره کفر جهانی بر امت اسلامی قویتر شود.
با همین هدف، استعمار روسیه تزاری به خاطر نزدیکی به ایرانیان مأمور به ایجاد تفرقه در میان شیعه شد که ثمرهاش ظهور بابیت و بهاییت در ایران بود و دولت استعماری انگلستان یا همان بریتانیا به خاطره مراوده خوبی که با اعراب داشت ایجاد تفکر سلفی و تکفیری در میان اهل سنت را به عهده گرفت.
وهابیون در اصل حنبلیهایی هستند که اگر چه در فقه تابع احمد حنبل هستند؛ اما در نگرش کلامی و نیز مباحث سیاسی و اجتماعی تابع تفکرات ابن تیمیه حرانی هستند و جریان سلفی_تکفیری را که امروز در جهان وجود دارند میتوان عینیتیافته تفکرات ابن تیمیه دانست. البته آنها بنا به نظر محمد بن عبدالوهاب از مذهب گذشتهاند و خود را پایهگذار اسلام منهای مذهب در جهان اسلام میدانند که این موضع، ادعایی بیش نیست؛ زیرا الگویی که آنها مطرح کنند خود، نوعی مذهب و یا فرقه است که در جهان اسلام به فرقه سلفی تکفیری شهرت یافته است.
ابن تیمیه از اندیشمندان و متفکران مشهور در جهان اسلام است؛ شاید بتوان گفت، بعد از ائمه اربعه اهل سنت شخصیتی به اثرگذاری او در میان اهل سنت وجود نداشته است؛ وی که در علوم مختلف اسلامی صاحبنظر است، در میان عالمان دینی مذاهب مختلف شیعه و اهل سنت نیز به شاذگویی مشهور است تا آنجا که بعد از تکیه زدن بر مسند شیخ الحنابله دمشق با به خاطر همان نظرات شاذ و تکفیر مذاهب مختلف امت اسلامی اعم از شیعه و اهل سنت با اعتراض علما روبهرو شد و حکومت وقت دمشق او را به زندان انداخت تا اینکه در سال ۷۲۸ق در زندان قلعه دمشق درگذشت.
ابن تیمیه عالمی نویسندهای توانا بود تا آنجا که بیش از سیصد اثر از او به جای مانده است؛ وی علاوه بر شهرتی که در نگارش داشت به قوت در بیان و توانمندی در مناظره و نیز خشونت در بحث با مخالفان مشهور بود به طوری که با تمام گروهها و جریانها مخالفت کرد و از حاکمان تا مردم عادی از زبان تیز و تند او در امان نبودند؛ او بزرگان مذاهب را به تحریف اسلام و شرک متهم کرد و در واقع جبههای در مقابل تمام اسلام گشود که نتیجهای جز طرد او از فضای علمی و سیاسی امت اسلامی نداشت.
وی در زمان تصدی منصب شیخ الحنابله دمشق با نگارش کتاب «العقیدة الحمویة الکبری» با اعتراض شدید بزرگان اسلام از فرقههای مختلف روبهرو شد و برای پاسخگویی به این اعتراضات در سال ۷۰۵ق به مصر که مرکز علوم اسلامی آن زمان بود، احضار شد اما ازآنجاکه روحیه تکفیر در او نهادینه شده بود نتوانست علمای مذاهب مختلف را در مصر قانع کند و و به انحراف اعتقادی متهم شد و به زندان افتاد؛ اما این زندان مانع نشد که او از اعتقادات انحرافی خود دست بردارد و او پس از آزادی در سال ۷۱۳ق به شام بازگشت تا در آنجا نیز به ترویج تفکر سلفی گری بپردازد، اما در آنجا نیز با مخالفتهایی رو به رو شد که باعث شد بیشتر باقیمانده عمر خود را در زندانهای دمشق سپری کند.
البته در میان معترصان کسانی نیز بودند که عقاید او را پذیرفته و در زمره شاگردان او درآمده بودند و به ترویج عقایدش میپرداختند که از آنها میتوان به ابن کثیر و ابن قیم جوزی اشاره نمود.
ابن تیمیه ذهنی جوال و قلمی صریح داشت و به همین دلیل آثار زیادی را در حوزه تفکرات سلفی نگاشت و شخصیتهای زیادی درباره تألیفات او کتاب نوشتهاند که یکی از این افراد شاگرد ارشد او ابن قیم جوزی است که در کتاب «أسماء مؤلفات شيخ الإسلام ابن تيمية» آثار او را به صورت موضوعی جمعآوری کرده است.
ابن تیمیه برای کسب شهرت بیشتر در نگارش آثارش به اصل «خالِف تُعرف؛ مخالفت کن تا شناخته شوی» توجه ویژهای داشت، بنابراین بعضی از آثار خود را در پاسخ به بزرگانی نوشته که در زمان نگارش آنها از نظر علمی بسیار پایینتر از آنان بوده است؛ برای مثال او در پاسخ به «منهاج الکرامه» علامه حلی کتاب «منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة والقدریه»را نوشت که در آن به مبانی اعتقادی شیعه تاخته و یا در کتاب «النصوص علی الفصوص» به رد افکار محییالدین ابن عربی در کتاب «فصوص الحکم» پرداخته است.
او در نگارش آثارش همیشه دو چیز را در نظر داشت؛ اول اینکه، توان جنجالآفرینی داشته باشد و دوم اینکه، مطالب او تا حد زیادی به مسائل روز جامعه مرتبط باشد. برایمثال او در «الحسبه فی الاسلام» مبانی اقتصادی دلخواه خود را مطرح کرده و در «العقیده الواسطیة» با تاختن به اصول اعتقادی سایر مذاهب جنجال عظیمی را پدید آورده است.
آنچه در آثار ابن تیمیه دیده میشود اظهارنظر بر خلاف نظر مشهور امت اسلامی است تا آنجا که در آثار او نزدیک به شصت مسئله بر خلاف اجماع نقل شده است، نکته دیگری که آثار او را برای خواننده خشن جلوه میدهد، روحیه تکفیری حاکم بر آثار اوست؛ وی در نوشتههای خود گروههایی را به صورت مطلق تکفیر میکند و معیارهایی نیز برای تکفیر بیان میدارد که نتیجه آن تکفیر بیشتر مسلمین است و این، یعنی تنها عده کمی مسلمان هستند که پیرو مکتب فکری او هستند؛ طبق نقل مشعبی در کتاب «منهج ابن تیمیه فی التکفیر» ابن تیمیه گروههایی مثل فلاسفه، جهمیه، باطنیه، اسماعیلیه، شیعه اثنی عشری و قدریه را مطلقاً کافر میداند و علاوه بر آن، او کسی را که بین خود و خدا واسطه قرار داده، او را بخواند، کسی را که یکی از ارکان اسلام مانند نماز را ترک کند، کسی را که مخالف متواتر و اجماع است، کسی را که خود را به کفار شبیه کند، کسی را که یهود و نصاری را تکفیر نکند و استغاثهکننده به اولیاء خدا و ... را از کفار خارج از اسلام میداند.
البته با همین معیار، خود او که شصت فتوا بر خلاف مشهور و اجماع مسلمین دارد از طایفه کفار محسوب می شود که این مسأله خود، بحث مفصلی نیاز دارد.
چیزی که ابن تیمیه بسیار به آن پرداخته، بحث توسل، شفاعت و زیارت قبور است که در این میان لبه اصلی تیغ تکفیر را به طرف شیعه نشانه گرفته است.
تفکرات ابن تیمیه به خاطر داشتن خشونت و شاذ بودن سالها توان عرضه اندام در عرصه جهان اسلام را نداشت و نهایتاً در مجالس علمی نقد و بررسی شد، اما پس از آنکه استعمار انگلستان تصمیم گرفت برنامه جنگ فرقهای و ایجاد شکاف در امت اسلامی را پیش گرفت زمینه عینیت یافتن افکار ابن تیمیه به کمک وزارت مستعمرات انگلستان فراهم گردید. در سال 1710 میلادی وزارت مستعمرات انگلستان ده تن از جاسوسان حرفهای خود را به مصر، عراق، ایران، عربستان و تركیه فرستاد تا معلومات كافی را برای تقویت راههای ایجاد تفرقه میان مسلمین و گسترش تسلط بر كشورهای اسلامی جمعآوری كنند.
مستر همفر، یکی از این جاسوسان بالأخره توانست در حجاز شخصی را با شرایط دلخواه پیدا کند؛ محمد بن عبدالوهاب. او در سال 1115 ق در شهر عُيَينه از توابع نجد عربستان به دنيا آمد. غرور و خودبزرگبینی و روحیه انکار و استهزاء از خصوصیات محمد بن عبدالوهاب بود و وی حتی آداب و رسوم محلی و اعتقاد حنبلی را انکار و نقد و مسخره میکرد تا آنجا که به خاطر این روحیه با نقد پدر و برادر خود، سليمان بن عبدالوهاب رو به رو شـد و از نجد طردشده، به بصره رفت تا تحصیلات خود را در آن شهر ادامه دهد و در آنجا با مستر همفر که در لباس طلبگی به آن مدرسه وارد شده بود، آشنا شد. همفر توانست با ایجاد شبهه نسبت به اعتقادات و احکام مسلم اسلام، محمد بن عبدالوهاب را به آلودگیهای اخلاقی و جنسی مبتلا کند و از این دریچه عنان او را در دست گیرد. او محمد بن عبدالوهاب را چنین توصیف میکند:
مـن گـمـشده خود را در محمد بن عبدالوهاب يافتم، زيرا او به ضوابط مذهبي پايبند نبود و به خـاطـر روح غـرور و خـودپـسندي و تنفري كه از علماي عصر خود داشت و همچنين در خصوص فهم قـرآن و سـنـت كـه بـه اسـتـقـلال نـظـرش اتـكـا ميكرد از بارزترين نقاط ضعفي بود كه ميتوانستم از اين راهها در او نفوذ كنم». (پيدايش وهابيت و عقايد وهابيان، عزتالله دهقان ص 43)
وی تا سال 1143 ق نهایت تلاش خود را به کار گرفت تا از محمد بن عبدالوهاب آنچه خود میخواهد بسازد و در همان سال او را با محمد بن سعود آشنا کرد تا با استفاده از قدرت قبیله آل سعود که از بیابانگردانان خشن و جنگجو در منطقه نجد بودند، مذهب تکفیر را پایهگذاری کرده، زمینه شکاف در امت اسلامی را فراهم آورد.
در واقع، عقاید محمد بن عبدالوهاب امتداد عینی عقاید ابن تیمیه است و آنچه را ابن تیمیه نتوانست از عرصه کتاب و نظریه فراتر ببرد او با استفاده از قدرت نجدیان به ظهور رساند./۹۹۸/ ی ۷۰۳/ش
ادامه دارد...
نویسنده: حجت الاسلام عبدالصالح شمس اللهی؛ پژوهشگر حوزوی.