معرفی کتاب "نماد و اسطوره"
"نماد و اسطوره"، کتابی که یادگار روزگار دانشجویی استاد پارسانیاست و مقدمه آیت الله جوادی آملی به آن اعتباری دیگر بخشیده است.
به گزارش خبرگزاری رسا، در این نوشته به معرفی کتاب "نماد و اسطوره"، نوشته استاد پارسانیا پرداخته شده است. کتابی که یادگار روزگار دانشجویی استاد پارسانیاست و مقدمه آیت الله جوادی آملی به آن اعتباری دیگر بخشیده است. نماد و اسطوره که به اذعان نویسنده بخشی از آن با مصاحبت بسیجی شهید «محسن امیرکانیان» سرشار شده است، شاید بتوان گفت اولین کتاب منتشر شده استاد است. دکتر حمید پارسانیا این کتاب را به شهدای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، آدمهای آسمانی انقلاب اسلامی، تقدیم کرده است.
این کتاب که حاصل تحقیق درسی «جامعه شناسی ارتباطات» است، و، چون در آن کلاس بر قراردادی بودن تمام نمادها در ارتباطات تاکید شد که به معنای انکار نمادهای حقیقی محسوب میشد، برای دانشجوی جوان گران آمد و او را به سمت بررسی دقیقتر و مبتنی بر ادبیات غنی حکمی و عرفانی اسلامی در بررسی نماد و اسطوره کشاند.
کتاب علاوه بر مقدمه و پیشگفتار، دارای ۱۲ فصل است:
در فصل اول به معنای لغوی نماد اشاره شده است و آن معنا این است: ظهور و یا ارائه یک حقیقت است که در قالب مصدر به صورت ظهور کردن و ارائه دادن بیان میشود.
در فصل دوم گفته میشود که نمادها به جهت تعدد جهات و اختلاف انواع و اصناف آن در علوم مختلف مورد بحث قرار گرفته اند و از میان همه علوم به صورت تفصیلی به دو علم فلسفه و عرفان اشاره میشود.
در فصل سوم به بررسی نماد در عرفان نظری میپردازند. نماد در این علم اصلا به نحوی موضوع آن است چرا که عرفان با نگاه به وجهه نمادین اشیا ضمن آنکه برخلاف دیگر علوم تمام آفرینش را صحنه تحقیق خود قرار میدهد، در تمام مسائل به بحث و کاوش پیرامون مقامات کشف و شهود که همان مراتب ظهور و نمود است میپردازد و از این رو هیچ علمی را نمیتوان یافت که، چون عرفان به بحث از حقایق نمادین بپردازد.
در فصل چهارم نماد در علم فلسفه سه ذیل عنوان بررسی شده است:
علیت و حقیقت نمادین آن: در این بحث رابطه بین علت و معلول رابطه بود و نمود است و معلول عملا چیزی جز یک حقیقت نمادین از علت نیست، و معلولات از حیث ارائه دادن حقیقت مطلق موضوع و مسئله بحث هستند و از این جهت عرصه نماد و بحث از آن همه آفرینش و خلقت است.
مراتب نمادین هستی: دومین جایی که در فلسفه از نماد سخن میگویند مراتب عالم است که سه مرتبه است: مرتبه طبیعت، مثال و عقل. هر کدام از این مرتبهها نماد و سایهای از حقیقت برتر محسوب میشوند.
هستی نمادین نفس: سومین مورد از موارد کاربرد نماد در فلسفه مسائل مربوط به وجود نفس است و اینکه انسان به دلیل آنکه در نظام آفرینش و با آن متحد است بنابراین همان مراتب برای انسان هم وجود دارد: یعنی مرتبه حس، خیال و عقل، بنابراین انسان نمادی حقیقی از مراتب هستی است.
در فصل پنجم به کثرت عددی و وحدت حقیقی اشاره شده است. حکما برای تبیین این مسئله به نماد آیینه اشاره کرده اند که آینه
در فصل ششم و هفتم بیان میگردد که انسان با دور شدن از نگاه توحیدی به عالم و مشاهده نوعی از استقلال و اصالت برای فرشتگان و دیگر موجوداتی که در واقع مظاهر اسما و صفات خدا هستند به سمت نگاه کثرت بین حرکت میکند. حاصل این نوع مشاهده بتهایی است که از سنگ تراشیده میشود و اساطیری است که با زبان بیان میگردد. در واقع بت را انسان مطابق با صورت فرشتگان و دیگر موجوداتی که در تمثلات خود میدید ساخت.
در فصل هشتم، گفته میشود که انسان کثرت بین تدریجا با فرو رفتن در کثرت، اعتقاد به حقایق عالیه و منشا وحدت حقیقی کمتر و کمتر میشود. با نفی حقایق عالی جایی برای اعتقاد که شرط اسطوره هاست باقی نمیماند؛ و انسان با انکار وحدت حقیقی، خود را ملاک و مرکز وحدت کثرات تصور میکند و انسان مداری شکل میگیرد.
در فصل نهم و دهم به تفاوت کیفیت دنیای دو دسته اشاره میشود: دنیای منجمد، دنیای معانی. دنیای منجمد دنیای انسان کثرت بین است که به خاطر گرفتار شدن در سنتهای الهیای مانند مکر و استدارج است که برای او گرفتاریهای فردی و اجتماعی ایجاد میکند و دنیا بر او سخت میگیرد، به همین دلیل او هم احساس میکند باید برای حل مشکلاتش با دنیا رابطهای دشمنانه برقرار کند و با آن مبارزه کند.
اما دنیای معانی دنیای انسان موحد است. عالم موحد جمیع ذراتش زنده، شنونده، بیننده و خوشند و از نامحرمان خاموش اند. دنیای انسان کثرت بین دنیایی فاقد معنا و بی راز است چرا که این شخص فقط کثرت را که خاصه عالم مادی است میبیند و از شناخت کامل عالم محروم میشود.
در فصل یازدهم و دوازدهم کتاب به جایگاه اهل معنا و زمین اهل دنیا اشاره شده است. در این بخش به تفاوت ادراکی اهل دنیا و اهل آخرت اشاره میکند که سالک تلاش میکند به سوی آسمان برود و سعی میکند از وجود زمینی مادی خودش به وجود برتر و محیط برسد به همین دلیل راه آسمانها همیشه باز است و اگر راه برای برخی بسته است از سوی خود آنهاست که نتیجه کفر و توجه و حب بیش از حد به دنیایشان است. در واقع زمین و آسمان یا بهشت و دوزخ در ادبیات عرفانی و دینی نماد حقیقت دو دسته انسان است: دستهای که درصدد رفع حجاب از نفس و هواهای نفسانی اند و دستهای که بر کفر حقیقت و تعلق به دنیا اصرار میورزند. در واقع دسته اول میکوشند زمین را آسمانی کنند و دسته دوم بالعکس.
مخاطبین خاص کتاب:
این کتاب برای دانشجویان و محققین این عرصهها مفید خواهد بود: فرهنگ و علوم اجتماعی، ارتباطات و رسانه، تاریخ تمدن، هنر، نشانه شناسی، فلسفه و عرفان
نکته: متاسفانه این کتاب بعد از چاپ اول در سال ۱۳۷۳ دوباره منتشر نشده است، قظعا انتشار مجدد آن میتواند مورد استفاده مخاطبین در این عرصه کارگشا باشد./925/د 102/ش
این کتاب که حاصل تحقیق درسی «جامعه شناسی ارتباطات» است، و، چون در آن کلاس بر قراردادی بودن تمام نمادها در ارتباطات تاکید شد که به معنای انکار نمادهای حقیقی محسوب میشد، برای دانشجوی جوان گران آمد و او را به سمت بررسی دقیقتر و مبتنی بر ادبیات غنی حکمی و عرفانی اسلامی در بررسی نماد و اسطوره کشاند.
کتاب علاوه بر مقدمه و پیشگفتار، دارای ۱۲ فصل است:
در فصل اول به معنای لغوی نماد اشاره شده است و آن معنا این است: ظهور و یا ارائه یک حقیقت است که در قالب مصدر به صورت ظهور کردن و ارائه دادن بیان میشود.
در فصل دوم گفته میشود که نمادها به جهت تعدد جهات و اختلاف انواع و اصناف آن در علوم مختلف مورد بحث قرار گرفته اند و از میان همه علوم به صورت تفصیلی به دو علم فلسفه و عرفان اشاره میشود.
در فصل سوم به بررسی نماد در عرفان نظری میپردازند. نماد در این علم اصلا به نحوی موضوع آن است چرا که عرفان با نگاه به وجهه نمادین اشیا ضمن آنکه برخلاف دیگر علوم تمام آفرینش را صحنه تحقیق خود قرار میدهد، در تمام مسائل به بحث و کاوش پیرامون مقامات کشف و شهود که همان مراتب ظهور و نمود است میپردازد و از این رو هیچ علمی را نمیتوان یافت که، چون عرفان به بحث از حقایق نمادین بپردازد.
در فصل چهارم نماد در علم فلسفه سه ذیل عنوان بررسی شده است:
علیت و حقیقت نمادین آن: در این بحث رابطه بین علت و معلول رابطه بود و نمود است و معلول عملا چیزی جز یک حقیقت نمادین از علت نیست، و معلولات از حیث ارائه دادن حقیقت مطلق موضوع و مسئله بحث هستند و از این جهت عرصه نماد و بحث از آن همه آفرینش و خلقت است.
مراتب نمادین هستی: دومین جایی که در فلسفه از نماد سخن میگویند مراتب عالم است که سه مرتبه است: مرتبه طبیعت، مثال و عقل. هر کدام از این مرتبهها نماد و سایهای از حقیقت برتر محسوب میشوند.
هستی نمادین نفس: سومین مورد از موارد کاربرد نماد در فلسفه مسائل مربوط به وجود نفس است و اینکه انسان به دلیل آنکه در نظام آفرینش و با آن متحد است بنابراین همان مراتب برای انسان هم وجود دارد: یعنی مرتبه حس، خیال و عقل، بنابراین انسان نمادی حقیقی از مراتب هستی است.
در فصل پنجم به کثرت عددی و وحدت حقیقی اشاره شده است. حکما برای تبیین این مسئله به نماد آیینه اشاره کرده اند که آینه
در فصل ششم و هفتم بیان میگردد که انسان با دور شدن از نگاه توحیدی به عالم و مشاهده نوعی از استقلال و اصالت برای فرشتگان و دیگر موجوداتی که در واقع مظاهر اسما و صفات خدا هستند به سمت نگاه کثرت بین حرکت میکند. حاصل این نوع مشاهده بتهایی است که از سنگ تراشیده میشود و اساطیری است که با زبان بیان میگردد. در واقع بت را انسان مطابق با صورت فرشتگان و دیگر موجوداتی که در تمثلات خود میدید ساخت.
در فصل هشتم، گفته میشود که انسان کثرت بین تدریجا با فرو رفتن در کثرت، اعتقاد به حقایق عالیه و منشا وحدت حقیقی کمتر و کمتر میشود. با نفی حقایق عالی جایی برای اعتقاد که شرط اسطوره هاست باقی نمیماند؛ و انسان با انکار وحدت حقیقی، خود را ملاک و مرکز وحدت کثرات تصور میکند و انسان مداری شکل میگیرد.
در فصل نهم و دهم به تفاوت کیفیت دنیای دو دسته اشاره میشود: دنیای منجمد، دنیای معانی. دنیای منجمد دنیای انسان کثرت بین است که به خاطر گرفتار شدن در سنتهای الهیای مانند مکر و استدارج است که برای او گرفتاریهای فردی و اجتماعی ایجاد میکند و دنیا بر او سخت میگیرد، به همین دلیل او هم احساس میکند باید برای حل مشکلاتش با دنیا رابطهای دشمنانه برقرار کند و با آن مبارزه کند.
اما دنیای معانی دنیای انسان موحد است. عالم موحد جمیع ذراتش زنده، شنونده، بیننده و خوشند و از نامحرمان خاموش اند. دنیای انسان کثرت بین دنیایی فاقد معنا و بی راز است چرا که این شخص فقط کثرت را که خاصه عالم مادی است میبیند و از شناخت کامل عالم محروم میشود.
در فصل یازدهم و دوازدهم کتاب به جایگاه اهل معنا و زمین اهل دنیا اشاره شده است. در این بخش به تفاوت ادراکی اهل دنیا و اهل آخرت اشاره میکند که سالک تلاش میکند به سوی آسمان برود و سعی میکند از وجود زمینی مادی خودش به وجود برتر و محیط برسد به همین دلیل راه آسمانها همیشه باز است و اگر راه برای برخی بسته است از سوی خود آنهاست که نتیجه کفر و توجه و حب بیش از حد به دنیایشان است. در واقع زمین و آسمان یا بهشت و دوزخ در ادبیات عرفانی و دینی نماد حقیقت دو دسته انسان است: دستهای که درصدد رفع حجاب از نفس و هواهای نفسانی اند و دستهای که بر کفر حقیقت و تعلق به دنیا اصرار میورزند. در واقع دسته اول میکوشند زمین را آسمانی کنند و دسته دوم بالعکس.
مخاطبین خاص کتاب:
این کتاب برای دانشجویان و محققین این عرصهها مفید خواهد بود: فرهنگ و علوم اجتماعی، ارتباطات و رسانه، تاریخ تمدن، هنر، نشانه شناسی، فلسفه و عرفان
نکته: متاسفانه این کتاب بعد از چاپ اول در سال ۱۳۷۳ دوباره منتشر نشده است، قظعا انتشار مجدد آن میتواند مورد استفاده مخاطبین در این عرصه کارگشا باشد./925/د 102/ش
ارسال نظرات