به گزارش خبرگزاری رسا، انتشارات سوره مهر ششمین مجموعه شعر فاضل نظری را با عنوان «اکنون» منتشر کرد.
این اثر شامل ۴۰ غزل با مضامین عاشقانه و عارفانه است که در آستانه ۴۰ سالگی شاعر به چاپ رسیده است. حال و هوای سرودههای این کتاب مشابه دیگر سرودههای شاعر در «گریههای امپراتور» و «ضد» است.
سوره مهر از دوم بهمن تا اول اسفند ماه امکان پیش خرید آخرین اثر فاضل نظری را برای مخاطبان فراهم کرد که طی این مدت حدود یک چاپ از آن که تقریباً ۲۵۰۰ نسخه را در برمیگیرد، پیش خرید شد.
فاضل نظری از شاعران پرمخاطب سالهای اخیر است که تاکنون بیش از ۵۰۰ هزار نسخه از آثارش به فروش رفته است. سرودههای ذیل نمونهای از اشعار او در «اکنون» است:
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سال هاست هیچ نمیآورم به یاد
بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان
کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد
من داستان آن گل سرخم که عاقبت
دلسوزی نسیم سرش را به باد داد
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد
***
به چنگ آوردهام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفتهحالی را
خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او میتوان نوشید ساغرهای خالی را
مرا در بر بگیرای آسمان! هرچند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
ز مستی فاش میگویم تو را بوسیدهام، اما
کسی باور ندارد حرف مست لاابالی را
من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
***
هرچند حیا میکند از بوسه ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهره اوست
الفت چه طلسمی است که باطلشدنی نیست
اعجاز توای عشق نه سحر است نه جادوست
این اثر شامل ۴۰ غزل با مضامین عاشقانه و عارفانه است که در آستانه ۴۰ سالگی شاعر به چاپ رسیده است. حال و هوای سرودههای این کتاب مشابه دیگر سرودههای شاعر در «گریههای امپراتور» و «ضد» است.
سوره مهر از دوم بهمن تا اول اسفند ماه امکان پیش خرید آخرین اثر فاضل نظری را برای مخاطبان فراهم کرد که طی این مدت حدود یک چاپ از آن که تقریباً ۲۵۰۰ نسخه را در برمیگیرد، پیش خرید شد.
فاضل نظری از شاعران پرمخاطب سالهای اخیر است که تاکنون بیش از ۵۰۰ هزار نسخه از آثارش به فروش رفته است. سرودههای ذیل نمونهای از اشعار او در «اکنون» است:
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سال هاست هیچ نمیآورم به یاد
بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان
کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد
من داستان آن گل سرخم که عاقبت
دلسوزی نسیم سرش را به باد داد
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد
***
به چنگ آوردهام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفتهحالی را
خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او میتوان نوشید ساغرهای خالی را
مرا در بر بگیرای آسمان! هرچند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
ز مستی فاش میگویم تو را بوسیدهام، اما
کسی باور ندارد حرف مست لاابالی را
من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
***
هرچند حیا میکند از بوسه ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهره اوست
الفت چه طلسمی است که باطلشدنی نیست
اعجاز توای عشق نه سحر است نه جادوست
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یکبار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهوده خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست.۹۲۵/د ۱۰۲/ش
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یکبار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهوده خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست.۹۲۵/د ۱۰۲/ش