آلسعود و برساخت هویت دینی ـ اجتماعی با شعار «اسلام اعتدالی»
خبرگزاری رسا ـ گروه بینالملل: ساموئل هنگینتون از صاحبنظران علوم سیاسی در مقالهای با نام «برخورد تمدنها» که در سال 1993م منتشر کرد، پس از جنگ سرد، فرهنگ و هویت مذهبی را به عنوان سرچشمه همه اختلافات و درگیریها معرّفی کرد. این نظریه تا به امروز از سوی بسیاری از کارشناسان، در تحلیل پدیدهها و نزاعهای تمدنی، فرهنگی و دینی و ارتباط آن با ابعاد تاریخی و چشم اندازهای آینده مورد استفاده قرار گرفته است.
نظریه برخورد تمدنهای هنگینتون، با آنکه ظرفیت مناسبی را در تحلیل رخدادهای اجتماعی، دینی و سیاسی در اختیار آدمی قرار میدهد با این حال امکان درگیری یک تمدن با خود یا تقسیم شدن یک تمدن به شاخههای متعدد را پوشش نمیدهد همانگونه که به سختی میتوان از این نظریه در شناسایی و ردیابی ریشههای شکلگیری اختلافات درون یک امت و ملت و یا افرادی که دارای اشتراکات عقیدتی، تاریخی، فرهنگی و رسومات دینی و مذهبی واحد هستند، بهره گرفت.
این پرسش ممکن است به ذهن خواننده متبادر شود که این مقدمه کوتاه از چه رو آورده شده است؟ به نظر نگارنده، وضعیت امروز جهان اسلام متفاوت از گذشته است. جهان اسلام به جای آنکه درگیر برخورد تمدنی با دیگر تمدنها باشد، از درون دچار یک نزاع و اختلاف و درگیری شده است. با آنکه از آغازین روزهای رشد و نمو تاریخ امت اسلامی، چتر سیاست زدگی، انحرافات عقیدتی، تحریف نصوص دینی، اختلاف و چند دستگی، دشمنی و کارشکنی بر تمام جهان اسلام گسترده شده بود، اما زیست جهانی که امروز امت اسلامی در آن نفس میکشد، به نظر متفاوت با دوران گذشته است.
اختلافات تاریخی و یا مذهبی مانند نزاع شیعه و سنی، کارشکنیهای کارگزاران و حاکمانی که به نام اسلام به مسند قدرت رسیدند، شرایط بغرنج امت اسلامی در طول تاریخ، هیچکدام سبب نشد تا تمدن اسلامی از شکوفایی و بالندگی لازم برخوردار نباشد. با وجود تمامی دسیسههایی که در طول تاریخ برای نابودی فرهنگ و تمدن اسلامی انجام شد لکن امت اسلامی در مسیر طبیعی حرکت تاریخی خود به پیش رفته و رشد و تربیت صدها دانشمند اسلامی، تضمین کننده آینده درخشان تمدن اسلامی در طول صدها سال بوده است.
اصلاحات و بحران آفرینی با شعار «اسلام میانهرو»
تمدن اسلامی اکنون با چالشهای جدّی مواجه است و برخی تلاش کردهاند تا با نظریه «برخورد تمدنها» به تحلیل چیستی و چرایی به چالش کشیده شدن تمدن اسلامی بپردازند. هرچند شکلگیری تمدنهای مختلف و تبادل نظریات در عصر ارتباطات، پرسشهای جدیدی را پیش روی تمدن اسلامی و عالمان دغدغهمند این تمدن میگذارد اما تعمّد به افزایش درگیری درون تمدن اسلامی، ایجاد اختلاف میان مسلمانان، برادرکشی و مسلمان کشی به نام دفاع از ارزشهای اسلامی که ورد زبان گروهکهای تروریستی مانند داعش شده است، نشان از آن دارد که مسأله تمدن اسلامی و چالشهای پیش روی آن، بیش از آنکه در نسبت با سایر تمدنها فهم شود، میباید با نگاه به درون تمدن اسلامی مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد.
برای چرایی تحلیل بحرانهایی که امروز پیش روی امت اسلامی است، در کنار سایر ابعاد فرهنگی، عقیدتی، اجتماعی، دینی و مانند آن، باید بیش از پیش به جنبه سیاسی توجه شود. سیاستزدگی که امروز در تمامی ساحات مختلف جامعه اسلامی ریشه دوانده سبب شده تا جهان اسلام با چالشهای عدیدهای مواجه شود به نحوی که حتی اگر در عرصههای مختلف علمی بتوان راهکاری برای برون رفت از مشکلات جهان اسلام تصویر کرد، همچنان مسأله سیاسی به قوت خود باقی میماند و کماکان به بحران آفرینی در دیگر بخشها ادامه میدهد.
آشفتگی و بحران درون امت اسلامی بسان یک کلّ متشکل از دولتها و ملّتهای مختلف، ارتباط تنگاتنگی با رویکرد حاکمان کشورهای اسلامی دارد. کشورهایی مانند عربستان سعودی، بحرین، امارات با در پیش گرفتن سیاستهای تفرقه افکنانه، امت اسلامی را به ورطه جنگهای فرسایشی و نابودی ثروتهای ملّی کشاندهاند؛ در این میان نقش عربستان سعودی بیش از دیگر کشورهاست.
با روی کار آمدن محمد بن سلمان ولیعهد سعودی و به دست گرفتن زمام قدرت در عربستان، بحرانهای مختلفی دامنگیر کشورهای اسلامی شد اما بحران هویت دینی بیشتر از دیگر مشکلات خود را چه در داخل خاک عربستان و چه خارج از آن نشان داده است. بنسلمان با شعار «اسلام میانهرو» که در سال 1979م به عنوان یک رویه مورد پذیرش قرار گرفت، رقیبان حکومتی را کنار زده و زمام قدرت را به دست گرفت. ولیعهد سعودی با رویکرد ضد افراطگرایی، دست به اصلاحات گسترده در خاک عربستان کرد اما نتیجه این اصلاحات ایجاد تعارض و بحران هویتی در جامعه دینی عربستان سعودی شد. کشورهای عربی نیز که عربستان را الگوی خود قرار دادهاند، با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند.
اجرایی شدن سیاست اصلاحات گسترده دینی در عربستان سعودی، موجی از چنددستگی و اختلافات را در این کشور به راه انداخت. علمای درباری و تندروی وهابی که هویّت خود را در فتواهای رادیکالی تعریف و بازتعریف کرده و در تمام این سالها با دریافت هزینههای هنگفت، به تربیت (بخوانید شستوشوی مغزی) جوانان افراطگرا و متعصّب همّت گماشته بوندن، اکنون میبایست به تئوریزه کردن اصلاحات سیاسی بن سلمان روی بیاورند و این بدان معناست که آنان باید عقبه چندین ساله خود را به جانبی نهاده و به اسلامیزه کردن خواستههای بنسلمان مبادرت ورزند.
رویکرد محمد بن سلمان سبب شد تا اختلافها درون جامعه نخبگانی عربسان بالا بگیرد. پژوهشگران علوم دینی و مردم عادی دچار تعارض شخصیتی و هویتی شدند. مردم که تا دیروز سختترین احکام و فتاوا را در حکم دستورات دین به شمار میآوردند، اکنون باید نقطه مقابل آن فتواها را به عنوان فرامین دینی به شمار آورند و این خود سبب تشکیک در گزارههای دینی و سوق داده شدن جامعه دینی عربستان به سوی بحران همهجانبه شود. این بحران محدود به عربستان نماند و امارات، بحرین و مصر را نیز دربرگرفت.
اسلام هراسی و از خودبیگانگی دینی
ورود مستقیم و نیابتی عربستان به جنگهای فرسایشی و کشتار هزاران نفر از مسلمانان، تاثیر بسزایی را در ایجاد درگیریها درون امت اسلامی و افزایش سطح خشونت، ترویج گفتمان نفرتطلبی و اسلامهراسی را چه در میان مقامات، چه در نخبگان و حتی در میان علما داشته باشد. عربستان که غالبا با استناد به فتاوای شرعی خود را از درگیریها دور نگه میداشت، اکنون در وسط معرکه حضور دارد و دستش به خون هزاران بیگناه یمنی، سوری، فلسطینی، عراقی، بحرینی و مصری آغشته است.
عالمان که وظیفه انسجامگرایی، وحدت میان مسلمین و حفظ اتحاد امت اسلامی را به عهده دارند، در نظام حکومتی عربستان تبدیل به علمای درباری شده و با سکوت دربرابر جنایات خاندان آلسعود در یمن و فلسطین از چشمان مردم به عنوان «ورثه انبیا» ساقط شدند.
در شرایطی که ظالمان با فتوای عالمان به کشتار مسلمانان پرداخته و مظلومان نیز به استناد فتاوا و آموزههای اسلام به دفاع از خود برخاستهاند، این گفتمان در کشورهای عربی ـ اسلامی در حال رشد و توسعه است که «قاتل، مقتول، مفتی و مجری همگی مسلمان هستند. این چه عالم دینی است و این چه امتی است که سراسر درگیر جنگ و نزاع است» در این بستر است که ازخودبیگانگی دینی رخ عیان کرده و تمدن اسلامی را غرق در بحران میکند.
اشداء علی المومنین، رحماء بین الکفار
اشتباه محاسباتی، عناد و لجاجت و معرّفی کشورهای مسلمان به عنوان دشمن امت اسلامی، سختگیری بر مومنان بحرین، یمن، سوریه، عراق و همپالگی با رژیم جعلی صهیونیستی، چند دستگی و بحران در امت اسلامی را بیش از پیش افزایش داده است. در برابر دیدگان ملتهای مسلمان، عالمان درباری با هموار ساختن مسیر شرعی پیش روی بنسلمان برای عادی سازی روابط با اسرائیل، کشورهای مسلمانی مانند ترکیه، قطر، ایران، لبنان، فلسطین و یمن را به عنوان دشمنان جهان اسلام معرّفی میکنند.
رویه خاندان آلسعود در محاصره مردم مسلمان قطر در ماه مبارک رمضان و ممنوعیت انجام فریضه حج برای حاجیان قطری، دشمنی آشکار با جمهوری اسلامی ایران و معرّفی شیعیان به عنوان دشمنان امت اسلامی، ایجاد گروهکهای تروریستی مانند داعش و حمایت مادی و معنوی از این گروهکها برای خدشهدار کردن چهره اسلام، نشان دادن چراغ سبز به اسرائیل برای حمله به ملت مظلوم فلسطین، کشتار هزاران نفر از کودکان و زنان و مردان یمنی، این ذهنیت را در جوامع اسلامی ایجاد کرده است که عامل عقبماندگی و بحرانهای متمادی در منطقه، دین و شریعت اسلامی است.
در فضایی که جهان اسلام همواره غرق در نزاع، جنگ، کشتار و اختلاف است، جوان و نوجوان مسلمان که خواستار صلح و آرامش است، از مسلمان بودن خود پشیمان شده و هویّت دینی خود را از دست میدهد. جوانان در بستری که معنویت و اصول اخلاقی و ارزشهای دینی از میان رفته است، هیچگاه خود را مسلمان معرّفی نمیکنند. آنان ضمن دشمنی با آموزههای اسلام و یا بیتوجهی به فرامین و دستورات اسلام، بر طبل جدایی دین از تمامی امور بشری کوبیده و پایههای تمدن اسلامی را متزلزل میسازند.
ابتنای حرمت و حلیّت بر اوامر حاکم
به دلیل نقش مهم و بیبدیل فتوا در جهان اسلام، دشمنان جهان اسلام تمرکز خود را بر مکانیسم فتوا و تضعیف آن به عنوان راهکاری برای نابودی تمدن اسلامی معطوف ساختند. فتاوای علمای وابسته به حاکمان مرتجع عربی در سالهای اخیر به شدت رنگ و بوی مصالح و مقاصد سیاسی گرفته است. با اندک تورّقی در کتب فتاوای علمای سعودی میتوان موارد بیشماری از تناقضات فتوایی را مشاهده کرد. آنچه که تا دیروز حرام بود، امروز به عنوان حلال معرّفی میشود. برای نمونه تا پیش از اصلاحات اجتماعی بنسلمان، رانندگی برای بانوان حرام بود اما همزمان با اصلاحات اجتماعی، این حکم به جواز تبدیل شد.
ترازوی سنجشگری حرمت از حلیّت در نظام فقهی عربستان، نظرات حاکمان و مسؤولان سعودی است. توجه علمای سعودی به اوامر پادشاهی بیش از ضوابط شرعی و اصول دین برای استنباط احکام شرعی است، نتیجه این رویکرد، بیتوجهی مردم به تمامی فتواهایی است که از سوی عالمان صادر میشود.
سوءاستفاده از فتوا برای پیشبرد اهداف و مقاصد سیاسی طبیعتا با مخالفت برخی عالمان غیردرباری مواجه میشود. آنان با رد و انکار فتاوای حکومتی، ضعف و سست بودن استدلالهای عالمان وابسته به نظام آلسعود را نشان میدهند. کشانده شدن دامنه اختلافات از مجالس علمی و کرسیهای نظریه پردازی به اجتماعات مردمی، تشتّت، آشفتگی فکری و ذهنی را برای آنان به همراه آورده است. در این شرایط است که مردم با بیاعتنایی به فتوای و رویگردانی از علما، قدم در مسیر نابودی تمدن اسلامی برمیدارند.
بازگشت به شریعت، راهکار خروج امت اسلامی از بحران
امت اسلامی اکنون در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. اختلافات و درگیریها از هر سو مشاهده و دین در دستان صاحبان قدرت به ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی و تحمیل اراده حاکمیتی بر اراده فردی تبدیل شده است. وحدت و اتحاد امت اسلامی با کنشگری سیاستمداران در آستانه از میان رفتن است و باید پیش از آنکه بحرانها یکی پس از دیگری جوامع اسلامی را در برگیرد، برایش علاجی اندیشید.
ایجاد اختلاف مذهبی، فتنهانگیزی در جامعه اسلامی، سوء استفاده از دین برای جامه عمل پوشاندن به اهداف دنیوی، نفوذ در مراکز حساس تصمیمگیری و تلاش برای به انزوا کشاندن دین و شریعت اسلامی از ساحت کنشگری اجتماعی، حمایت از عالمان درباری و بدبین ساختن مردم به دین و شریعت از مهمترین اهداف دشمنان برای نابودی تمدن پویا و زنده اسلامی است.
مسلمانان در شرایط کنونی همواره از خود میپرسند که امت اسلامی چرا در حمایت از قدس یکصدا بر نمیخیزد؟ چرا در برابر زیادهخواهیهای سعودی ساکت مانده است؟ چرا دربرابر نسل کشی مسلمانان یمنی اقدامی انجام نمیدهد؟ چه کسی از این اختلافات بیشترین سود را میبرد؟ اینها پرسشهایی است که اذهان ملتهای مسلمان را به خود مشغول ساخته و تا زمانی که عقلانیت اسلامی را نتوان به درستی در جوامع اسلامی ترویج داد، شاهد تشدید بحرانها خواهیم بود. راه برون رفت از مشکلات جهان اسلامی بازگشت به آموزههای نبوی، توصیههای معصومین(ع) و تبعیت از دستورات قرآن کریم است.
محمد رایجی پژوهشگر مسائل جهان اسلام
در این مورد از قلم تحلیلی دیگر فضلای حوزه استفاده شود.