۲۷ تير ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۹
کد خبر: ۶۱۳۴۳۲
نقدی بر اظهارات شاذ آذر منصوری؛

منطق برجامی درباره حجاب

منطق برجامی درباره حجاب
اینکه ممکن است به دلیل قرابت فکری اقدامات این افراد، خانم منصوری را جو زده نماید نمی‌تواند استدلال و دلیلی برای مقابله با حجاب از سوی زنان ایرانی تلقی شود.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، خانم آذر منصوری طی یادداشتی در روزنامه اعتماد سعی کرده راه‌حلی برای برون رفت از مناقشه پوشش زنان ایرانی ارائه دهد که به نظر می‌رسد در این امر موفق نبوده است. ایشان «صدور بیانیه یا تداوم برخورد‌های قهری یا برگزاری همایش‌هایی تحت این عنوان» را راهکار‌های مناسبی برای درمان این امر نمی‌داند.

ایشان در بخشی از نوشته خود بدون توجه به احکام شرع، الزام حجاب در جمهوری اسلامی را با دستور وحشیانه کشف حجاب رضاخانی مقایسه کرده و می‌نویسد: «واقعیتی که به آن در هیچ‌یک از این دو دوره توجه نشده خواست خود زنان ایران بود. زن در هر دو رویکرد موجودی شد که دیگران می‌توانند برای شخصی‌ترین امور او که پوشش اوست، تصمیم بگیرند.»

ایشان توجه ندارد که زنان ایرانی، مسلمان و دوست‌دار عفت و حجاب هستند و هم در دوره رضاخانی و هم در دوره پس از انقلاب، این زنان ایرانی بودند که حجاب و پوشش اسلامی را برگزیدند و برای دفاع از حریم شرعی خود کوتاه نیامدند؛ لذا ایشان با مقایسه‌ای مع الفارق سعی دارد نتیجه‌ی مطلوب خود را بگیرد. در دوران پهلوی حکومت بر خلاف خواست عمومی مردم، بی‎حجابی و پوشش متحدالشکل را با زور و سرنیزه و کشتار بر زنان و مردان کشور تحمیل کرد که خلاف فرهنگ و سنت و اعتقاد دینی ملت ایران بود. اما آنچه پس از انقلاب اتفاق افتاد تن دادن حکومت به خواست مردم برای تامین امنیت اخلاقی و ترویج حجاب اسلامی در جامعه بود. چطور این امر واضح توسط خانم منصوری نادیده گرفته می‌شود؟

آنچه خانم منصوری از آن به عنوان مقاومت و اعتراضی با پرچمی مشخص یاد می‌کند اقلیتی هنجارشکن هستند که از خارج خط می‌گیرند و یقینا نماد همه مردم ایران نیستند و چنانچه مشاهده شد یکی از همین افرادی که خانم منصوری از آن‌ها به عنوان جریان مقاومت یاد می‌کند هم‎اینک در آمریکا و در آغوش دشمنان ملت ایران است. افرادی که با پول و دستور دشمنان کشور به طور سازمان‌دهی شده علیه حجاب و دستورات دینی و حکومت اسلامی سخن می‌گویند نه نماینده مردم ایران هستند نه حتی نماینده زنان! اینکه ممکن است به دلیل قرابت فکری اقدامات این افراد، خانم منصوری را جو زده نماید نمی‌تواند استدلال و دلیلی برای مقابله با حجاب از سوی زنان ایرانی تلقی شود! تعمیم این اقدامات کم فروغ و کم تعداد به زنان ایرانی، ظلم و اهانت آشکار به بانوان عفیف و متین ایران است.

ایشان نوشته است: «صدا و سیما و تابلو‌های شهر‌ها و همایش‌های متعدد و... در این چهل سال بر امتیاز حجاب و لزوم پوشش زنان جامعه طبق قانون و شرع اصرار کردند و خیال کردند با گشت ارشاد، می‌شود پوشش زنان را کنترل کرد، اما در برابر این روش‌ها، چیزی جز مقاومت دیده نشد و حالا آنچه اتفاق افتاده این است که حتی نوع مقاومت‌ها تغییر کرده است.»

البته باید توجه داشت که یکی از انتقادات مهم به نهاد‌های فرهنگی از جمله صدا و سیما این است که نتوانسته‌اند از جهت کیفی و حتی کمی در مورد تبلیغ حجاب موفق عمل کنند. چه بسا در زمانی، از سوی همفکران خانم منصوری در نهاد‌های فرهنگی مانند سینما و فرهنگسرا‌ها و پارک‌ها و همایش‌ها حتی به حجاب حمله شده و به جای تولید محتوایی برای ترویج عفت و حیا، برعکس عمل کرده و بعضا همان اقدامات اندک مناسب در مورد حجاب را نیز خنثی نموده است؛ لذا بر خلاف ادعای ایشان، در بعد فرهنگی اشاعه حجاب، حوزه‌های علمیه، صدا و سیما و دولت و ... به شدت ضعیف عمل کرده‌اند!

ایشان به رفتار برخی بانوان در نوع پوشش خود اشاره کرده و آن را نوعی مقاومت قهرآمیز می‌داند و می‎نویسد: «زنان مخالف پوشش اجباری اعتراض خود را به این رویکرد‌های قهری، با همین پوشش‌شان نشان می‌دهند. از مقاومت در برابر پوشش موی سر گرفته تا استفاده از چکمه و ساپورت... این وسط تنها سوالی هم که مطرح نمی‌شود این است که چرا مقاومت‌ها در برابر اجبار حجاب روز به روز بیشتر می‌شود؟». پیش فرض خانم منصوری این است که هر آن کس که حجاب کاملی ندارد در حال مقاومت است این در حالی است که به دلیل پیش گفته و ضعف کار فرهنگی بسیاری از این ظواهر ریشه در آگاهی ناقص و عدم تعلیم درست دارد و صِرف یک ظاهر خاص را نمی‌توان مقاومتی که مد نظر خانم منصوری است تلقی نمود.

خانم منصوری در بیانی انفعالی که ریشه در خوی اصلاح‌طلبی ایشان دارد، دست تسلیم را بالا برده و نوشته است: «چه بخواهیم و چه نخواهیم غلبه رسانه‌های برون‌مرزی هر روز به این مناقشه دامن خواهند زد و بر واگرایی‌ها افزوده خواهد شد.»، اما پیشنهاد ایشان برای حل مناقشه پوشش چیست؟ ایشان «تنها راه» رهایی از دو قطبی ویرانگر را «کنار گذاشتن روش‌های قهری در مواجهه با پوشش زنان ایران باشد». استدلال جالب ایشان این است که «اگر گشت ارشادی نباشد، هیچ فیلمی از درگیری زنان ایران با ماموران نیروی انتظامی در رسانه‌های بین‌المللی و شبکه‌های اجتماعی منتشر نخواهد شد. یعنی با کنار گذاشتن روش‌های قهری از سوی ما اساسا دست براندازان خالی خواهد شد». این همان منطقی است که دشمن را قدرتمند و اصالت را غرب می‌داند و وظیفه دیگران را در این مواجهه تسلیم و تن دادن به خواسته‌های غربی‌ها می‌داند! منطقی که به جای بیان راهکار درست و بومی «تنها راه» را کوتاه آمدن از ارزش‌ها و سر ساییدن بر آستان دشمنان می‌داند.

ایشان به جای آنکه پیشنهاد دهد که به ماموران آموزش کافی برای مواجه شدن با مجرم داده شود و یا آنکه از صدا و سیما و نهاد‌های فرهنگی بخواهد نقشه شوم دشمنان در اختلاف افکنی بین ملت را تبیین کند، پیشنهاد عقب‌نشینی می‌دهد چرا که از پیش، غلبه را با رسانه‌های غربی می‌داند. این همان منطقی است که در کشور تمام قرارداد‌ها و معاهده‌های استعماری را می‌پذیرد تا بهانه‌ای برای اخم غربی‌ها وجود نداشته باشد! سند ۲۰۳۰، برجام، fatf و نمونه‌های دیگری از برونداد این منطق است. منطقی که با همین راهکار عزت ایرانی را به حراج گذاشت گویا قصد کرده عفت و حیای ایرانی را نیز با همین روش به باد دهد! حاشا و کلا!

ایشان در بیانی عجیب که نشان از جهل یا تجاهل نسبت به قانون دارد ادعا کرده است: «در قانون نیز هیچ متر و اندازه‌ای برای پوشش زنان ایران درنظر گرفته نشده است» و سپس این گونه پیشنهاد داده است: «بهترین اقدام تطبیق قانون با فرهنگ، عرف و هنجار‌های جامعه است. نیازی نیست جایی اعلام شود پوشش زنان از این پس آزاد است؛ فقط کافی است مجموعه رویکرد‌ها و روش‌های قهری در مواجهه با پوشش زنان از دستور کار خارج شود. به‌طور قطع قاطبه زنان ایران پوششی خارج از عرف و هنجار‌های جامعه امروز ایران را انتخاب نخواهند کرد، مشروط بر آنکه به حق انتخاب آن‌ها احترام گذاشته شود». حال آنکه در قانون اندازه حجاب تعیین شده است و مع الاسف مشکل در عدم اجرای قانون است. ضمن آنکه بر فرض نبود اندازه در قانون راه حل درست آن است که قانون‌گذار دراین زمینه قانون بدون ابهام و با تضمین اجرایی قوی تصویب کند نه آنکه صورت مساله را پاک کرد!

اما اشکال دیگر نظریه خانم منصوری این است که بر فرض پذیرش عرفی کردن پوشش زنان، اگر کسانی حد و اندازه عرف و فرهنگ عمومی جامعه را رعایت نکردند، تکلیف چیست؟ آیا باید آن‌ها را آزاد گذاشت یا با آن‌ها برخورد کرد؟ اگر منظور آزاد گذاشتن کامل زنان است که بدون هیچ ضابطه و اندازه‌ای هر پوششی به رسمیت شناخته شود خوب است خانم منصوری بدون لفافه با صراحت اعلام کند که اصولا برای پوشش هیچ ضابطه‌ای نیاز نیست! اگر هم عده‌ای که عرف شکنی می‌کنند باید مورد بازخواست و برخورد قرار گیرند آنگاه نحوه برخورد چگونه باید باشد؟ ضمن اینکه اندازه و متر عرف چیست؟

ایشان در پایان نوشته است: «راه‌حل دراز‌مدت، اما تلاش برای رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان ایران است. به همین دلیل معتقدم هر قانونی در مواجهه با مسائل زنان ایران، باید برآیندی از خواست و مطالبه اکثریت زنان ایران باشد، ضمن اینکه قطعا خواست اکثریت نمی‌تواند نافی حق اقلیت باشد، حتی اگر آن اقلیت یک نفر باشد، باید به حق انتخاب او نیز احترام گذاشته شود.»

به نظر می‌رسد این در میان اصلاح طلبان امری نهادینه شده است که مردم تنها بخشی از مردم شهرنشین و غالبا تهرانی هستند که نظر و عمل آن‌ها از نظر ایشان نظر اکثریت تلقی می‌شود! امروز در سرتاسر ایران زنان بسیاری بدون حضور گشت ارشاد و تنها بر اساس اعتقاد و پایبندی به شرع و قانون با وقار و حجاب دینی مشغول کار و زندگی هستند و در روستا‌ها و شهر‌های کوچک به کشاورزی و چوپانی و ... مشغول هستند و اگر ایشان قرار به گردن نهادن به نظر اکثریت زنان ایرانی هستند بهتر است حق و حقوق همه زنان ایران را در همه نقاط ایران به رسمیت بشناسند و برای همه بانوان ارزش و منزلت و کرامت قایل باشند و زنان کشور را طبقه بندی نکنند!

جالب اینجاست کسانی که حاضر نیستند به رای و نظر اکثریت تن دهند و بخشی از مردم را به دلیل جایگاه جغرافیایی و یا اجتماعی جز مردم حساب نمی‌کنند و به صراحت به آن‌ها توهین می‌نمایند، شعار احترام به حق انتخاب اقلیت می‌دهند! روشن است این سخن شعرگونه فقط برای لفاظی مناسب است وگرنه لازمه این حرف احترام به امثال داعش است که خوب است نویسنده مطلب روشن کند شیوه احترام به دواعش چگونه است؟/918/ی702/س

مهدی عامری

ارسال نظرات