۲۴ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۰:۱۰
کد خبر: ۶۱۶۷۲۸

سی و ده؛ چهل روایت داستانی از یک روحانی در تبلیغ

سی و ده؛ چهل روایت داستانی از یک روحانی در تبلیغ
کتاب «سی و ده» به قلم سید احمد بطحایی شامل چهل روایت داستانی از یک روحانی در محیط های تبلیغی خویش، به همت نشر معارف منتشر شده است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، کتاب «سی و ده» به قلم سید احمد بطحایی به همت نشر معارف منتشر شده است.

نگارنده سی روایت در شهر انار استان کرمان و ده روایت از روستایی ییلاقی در ورامین بوده در این کتاب توصیف کرده است. یکی در جنوب و دیگری در بالای کشور. اولی در ماه رمضان و آن دیگر ده روز اول محرم.

سید احمد بطحایی به عنوان نویسنده؛ راوی تمام داستان‌هاست و به عبارتی داستان حول محور چالش‌های ذهنی و عینی او با خود، مردم و محیط پیرامونش است؛ روایت‌هایی واقعی و مستند از زندگی یک طلبه و حضور او در فرهنگی متفاوت.

یکی فرهنگ گرم و کویری جنوب کشور. با ساختاری نرم و ساکت؛ و دیگری در روستایی نزدیک به پایتخت و بالطبع با فرهنگی متمدن‌تر و ساختارمند. لیک هرکدام در انتهای تفاوت با یکدیگر هستند.

عنوان‌های سی داستان در شهر انار استان کرمان عبارت‌اند از: دعوت به آتشکده، افطاری وسط ظهر، سر خم می‌سلامت، طالبی‌ها چشیده نشده، پسرحاجی، کله قوچی باشه لطفاً، رقیب حوریان، بی‌آزارترین موجودات، دعاخوان بی چتر، لطفاً روضه بخوانید، قسم به ف، به لکنت‌های زبانت، بازگشت به خواجا، خواجا به مثابه کوفه، مثل تراشیدن یک لوح سنگی با سوزن ته گرد، به خاطر یه ورق اکس کاربازپین، طعم مرگ و یک سنگ مرمر، عروسک چینی، همین که میگن هم خوبه، تعارف قلیل، بابا مسجد، عدد بده، یک‌پا و نصفی، پس سواپس، کلپک پدر، پناه‌گاه، تاریخ انار، اندازه‌گیری دنیا، شام آخر و دو روایت معتبر.

همچنین متمم: محرم ۱۴۳۷ خاوه، یک فری که علی بود و حسین می‌خواست، معشوق پارچه‌ای، مثل امتحان شفاهی، کشکول کاغذی یا همدم احیا و اموات، آن آداب روضه‌خوانی، یک شعر سپید، زن روضه‌خوان، اصغر عشقی، سه روایت معتبر از ختم خاوه، و قوت غالب از عنوان‌های ده روایت در روستای خاوه هستند.

نویسنده در روایت کلپک پدر چنین آورده است:

افطار که تمام می‌شود، پیرمرد از جیبش یک بسته سیگار درمی‌آورد و بی‌اعتنا به من پاکت را کج می‌کند. اولین سیگاری که در جواب پیرمرد از پاکت بیرون آمده را به لبش می‌گذرد و آتش می‌کند. ظرف خالی ماست را هم می‌گذارد جاسیگاری.

پسربچه پنج‌ساله‌ای وارد اتاق می‌شود و فریادزنان دور اتاق می‌چرخد. اکبر سفره را تمیز می‌کند و چیزی به پسرک می‌گوید که به گمانم معنی‌اش «بشین» بود. پسرک در حین دویدن، سمتم می‌آید و دست‌های بازش به سرم می‌خورد و عمامه روی زمین می‌افتد و پیرمرد داد می‌زند: کلپک پدر، کره بخسب.

پسرک با همان سرعت دویدن از اتاق خارج می‌شود. همان‌طور که پک‌های آخر را به سیگار می‌زند، می‌گوید: بلدی حسابیش کنی ملأ؟ همان‌طور که تای به هم خورده عمامه را روی سرم مرتب می‌کنم، می­گویم: درمونده نمی­شم.

دود را از لای ریش‌های زرد و زمختش بیرون می‌دهد و می‌گوید: پدرم آشیخ که دعوت می‌کرد، شب اول این عمامیشون را می­‌نداخت تا ببینه ملای حسابیه یا نه؛ خدا بیامرزدش.

سرش را پایین می‌اندازد و به کاسه خیره می‌شود و ته مانده سیگار را در ته مانده ماست فرو می‌کند و می‌گوید: اکبر! اوخای چای بیار.

همچنین نگارنده زیر عنوان زن روضه‌خوان، آداب و رسوم عاشورا را در روستای خاوه چنین توصیف کرده است:

عاشورای خاوه، مراسم مذهبی صرف نیست؛ ترکیبی است از جشن و عزاداری و سنت‌های ایرانی و رسوم طایفه‌ای. همه اهالی خاوه و فامیل‌ها و فرزندان و نوه و نتیجه­‌ها به مثل مراسم سال تحویل، دور هم جمع می‌شوند؛ از تهران و ورامین و پیشوا و ایوانکی.

همه هیئت‌ها از هرگوشه خاوه به سمت خانه بزرگ روستا می‌روند. در حیاط خانه ­اش که چیزی شبیه خانه‌های حجره حجره خان‌های قجری است، سینه می‌زنند و صبحانه را که تنها یک هفت پخت نانش زمان برده، همان‌جا میل می‌کنند. بعد تبدیل یه یک هیئت واحد می‌شوند و سمت امام‌زاده روستای همسایه می‌روند؛ روستایی که «حصار حسین بیگ» نام دارد و بلااستثنا هم «حصار سنبک» صدایش می‌زنند.

از آنجا بعد از یک عرض اندام دوئل وار علم‌ها با هیئت‌ها حصاری‌ها، با هیئت‌های رقیب تبدیل می‌شوند و برمی‌گردند به امام‌زاده خاوه.
کتاب «سی و ده» در ۱۰۳ صفحه، با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه، به قیمت ۱۲۰۰۰ تومان به همت نشر معارف منتشر شده است. /۹۹۸/ن ۶۰۱/ش
میثم صدیقیان
ارسال نظرات