۰۲ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۰
کد خبر: ۶۱۷۶۰۶
یادداشت؛

رطب خورده کی منع رطب کند؟

رطب خورده کی منع رطب کند؟
باورمند نبودن برخی مسئولان کشور به بدعهدی و سلطه‌گری غرب و اضمحلال فرهنگ غرب، در واقع پازل غرب‌گرایی در جامعه را تکمیل می‌کند.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، حسین رحیمی

پرده اول

جامعه ما پر است از فرزندانی که به دلیل سیگاری بودن پدر یا مادرشان، در دوران جوانی یا حتی نوجوانی علاقه‌مند به مصرف دخانیات، مخصوصا سیگار می‌شوند. این قشر از جامعه شاید در مورد مضرات سیگار بیشتر از دیگران شنیده باشند، چرا که معمولاً والدین سیگاری فرزندانشان را حتی با تهدید و زور از مصرف سیگار نهی می‌کنند. اما علی‌رغم همه این نهی‌ها و تهدیدها، خیلی از این بچه‌ها، دور از چشم پدر و مادرشان سیگاری می‌شوند؛ این اتفاقی است که همه ما بار‌ها و بار‌ها شاهد آن بوده‌ایم، ولی آیا هرگز از خودمان پرسیده‌ایم چرا؟

پاسخ روشن است؛ زیرا وقتی این مشتریان جدید دکه‌های سیگار فروشی! خاطراتشان را مرور می‌کنند می‌بینند که مثلاً پدرشان هروقت خسته، عصبی، غمگین و مضطرب بوده با چند پُک سیگار آرام شده است و هیچ وقت هم فکر نمی‌کنند که شاید پدرشان به خودش تلقین کرده باشد و واقعا سیگار هیچ تأثیری در حال خوب او نداشته باشد؛ برای همین با بی‌توجهی تمام به پیام‌های اخلاقی علیه سیگار  به سمت سیگار کشیدن کشیده می‌شوند و اگر خیلی از تبلیغات تأثیر گرفته باشند با خود می‌گویند: شاید سیگار ضرر داشته باشد، اما بدون شک فایده‌اش و کلاسش بیشتر است! از این رو، آیا نمی‌شود نتیجه گرفت که وقتی عمل شخصی با حرفش همراه نباشد، هیچ‌کس برای حرفش تره خرد نمی‌کند. چرا که به قول قدیمی‌ها «حرف باد هواست!»

شاید فکر کنید روی صحبتم درباره کاهش سن اعتیاد به سیگار است، نه اینطور نیست! غرض توجه دادن به یک معضل فرهنگی است. معضلی که عواقب آن به مراتب زیانبارتر از سیگاری شدن نوجوانان جامعه است!

پرده دوم

اگر سخنان بیشتر مسئولان کشورمان در دروان بعد از انقلاب جز عده‌ای خاص را بررسی کنیم، شاید ترجیع‌بند سخنانشان در نکوهش غرب باشد با عبارت‌هایی از این جنس که مثلاً: حکومت غرب رو به اضمحلال است، غرب بد عهد است، غرب ایران را نوکر و مواجب‌گیر خود می‌خواهد و هزاران جمله با همین مضمون! که البته همه این ادعا‌ها درست است؛ اما وقتی سرنخ این ادعا‌ها را در زندگی شخصی برخی از همین مسئولان دنبال می‌کنیم، به وضوح در می‌یابیم که اتفاقات و نقاط مهم زندگی‌شان؛ از پول‌ها و حساب‌های شخصی‌شان گرفته تا خانه و فرزندانشان تا تفکرشان، همه و همه پر است از ردّپای غرب!

در این میان هستند مسئولان و مدیرانی که در دوره مدیریتشان سعی در تطهیر غرب دارند؛ البته شاید کسی بگوید همین‌که حرف و عملشان یکی‌ است و دو رویی نمی‌کنند باید تشویقشان کرد، اما مشکل اینجاست که ایشان راه را اشتباه آمده‎اند؛ مگر نه آنکه از مهمترین مبانی نظام مقدس جمهوری اسلامی باور به اضمحلال غرب و تلاش برای قطع دست سلطه‌گرانه‎ی آن از سر ملت‌های دنیا، از جمله ایران بوده‌ است؟

سؤال دیگر آنکه مسئول بزرگواری که سراپا شیفته غرب است، در راستای تحقق این مبنای ضد سلطه‌گرانه غرب و باورمند کردن مردم به آن بر اساس واقعیات چه نقشی را می‌تواند ایفا کند؟ واضح است که هیچ! با این تفسیر آیا نمی‌شود گفت راه را اشتباه آمده است؟

خلاصه آنکه باورمند نبودن برخی مسئولان کشور به بدعهدی و سلطه‌گری غرب و اضمحلال فرهنگ غرب، در واقع پازل غرب‌گرایی در جامعه را تکمیل می‌کند؛ و در همین راستا نباید از تأثیر رسانه‌های ارتباط جمعی کشور از جمله صدا و سیما غافل بود که با فوکوس دائمی‌شان روی خوبی‌های غرب و تبدیل کردن غرب به بهشتی بی‌بدیل برای ذهن و فکر مردم جامعه، در واقع در راستای تکامل همین پازل غرب‌گرایی و یا به عبارتی غرب‌زدگی قدم بر می‌دارند. البته ما نمی‌گوییم که غرب هیچ نقطه مثبت و خوبی ندارد، اما به جرأت می‌توان گفت نقاط قوّت غرب در مقایسه با ضعف‌هایش یک به هزار است؛ ضمن اینکه باید توجه داشته باشیم این نقاط قوّت از نظر کسانی نقاط قوت است، که فرهنگ پرحفره و باری‌به‌هرجهت غرب را به عنوان مدل زندگی پذیرفته‌اند نه برای یک مسلمان ایرانی! شاهد این مدعا هم برخی از ایرانیان مهاجرند که برای زندگی بهتر در کشورهای غربی از هویت ایرانی- اسلامی‌شان دست کشیده اند.

البته این یک بام و دو هوا، این رفتار متناقض با حرف برخی نهادها و مسئولان؛ موجب می‌شود مردم با خود به این جمع‌بندی برسند، که غرب حتما جای خوبی‌ است و این‌ها در حکومت جمهوری اسلامی دارند ما را از غرب دور نگه می‌دارند و آقازاده هایی همچنان در رفت و آمد با بلاد کفر هستند! پاک کردن برخی شبهات از دل و جان مردم سخت‌تر از جابجا کردن کوه است. اگر مسئولان ما واقعا به تمام گفته‌هایشان درباره غرب باور داشتند و باز اگر در تلویزیون و فضای مجازی قطره‌ای از دریای شواهد اضمحلال غرب را برای مردم بدون اغراق و جهت‌گیری نشان می‌دادند؛ مردم ما هیچ‌گاه حاضر نمی‌شدند هویت اصیل اسلامی و ایرانی خود را به فرهنگ پوشالی غرب بفروشند!

به عنوان مثال: جوانی که تمام همّ و غمش فراگرفتن زبان یکی از کشور‌های غربی است برای اینکه بتواند راحت‌تر به آنجا مهاجرت کند، به خیال اینکه آنجا کار و زندگی بی‌دغدغه‌ای برای خود فراهم کند، اگر می‌دانست که شروع مهاجرتش مقارن است با پایان دادن به خیلی از باورهایش، شاید کمی بیشتر به شکوفاشدن ظرفیت‌های درونی اش در کشور خودش فکر می‌کرد. اما افسوس که خیلی از مهاجران ایرانی وقتی می‌فهمند تصورشان از غرب و شرایط زندگی در آنجا غلط بوده که دیگر، یا راهی برای برگشت ندارند و یا اگر هم راهی هست متوقف است بر از صفر شروع کردنشان؛ برای همین است که سعی می‌کنند از هویتشان دست بردارند و خود را شبیه غربی‌ها کنند. اتفاقی که اگر پیش از مهاجرت به آن توجه داشتند شاید در تصمیمشان تأثیرگذار بود./918/ی703/س

حسین رحیمی

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۳ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۰
دشمن اقدام به اشاعه ابتذال در خانواده می کند.
0
0