پیادهروی اربعین و مسأله دولت
به گزارش خبرگزاری رسا، هر سال در چنین ایامی، از میان کسانی که به پیادهروی اربعین میروند، برخی از زاویه دیدِ اجتماعی، سیاسی به تحلیلِ این پدیدهی شگفتانگیز و خلاف آمده عادتِ روزگار میپردازند.
بزرگترین گردهمایی مردمی تاریخ که در آن همزمان، قدرتِ دولتها و تفاوت ملتها به حداقل میرسد.
برخی از تحلیلگران از دخالتِ دولت ایران در شکلگیری این مراسم و به تعبیر ایشان دولتی شدنِ آن، گله و شکایت میکنند، برخی دیگر آن را محصول عدم حضور دولتِ قدرتمند مرکزی در عراق و ساختار اجتماعیِ قبیلهای این کشور میدانند، برخی دیگر هم این پدیدهی اجتماعی را نشانهای از آیندهی تاریخِ انسانی میدانند که بیحضور دولتها و فارغ از ملیتها به سامان امور خویش میپردازد.
به نظر میرسد همهی این نظرات کمابیش واجد بخشی از حقیقتِ ماجراست. بهنظر نگارنده نه آمیختگیِ تشیع امروز ایرانی با مسالهی دولتِ مدرن جای تقبیح و افسوس دارد و نه باقی ماندن تشیع عراقی در ساختار عشیره و قبیله. نه حاشیهنشینی و قدرتِ غیررسمیِ تشیع لبنانی جای حسرت دارد و نه مجاهدهی عریان تشیع یمنی با طاغوت سعودی.
آنچه امروز در همهجای جهانِ تشیع به عیان دیده میشود آمیختگی این مذهب با مسالهی قدرت و سیاست است. این آمیختگی در ایران بهگونهای تجربه میشود و در عراق و یمن و لبنان و کشمیر و ... بهگونهای دیگر.
آنچه انکار شدنی نیست، خستگی و دلزدگی جهان امروز است از نوعی از سیاستورزی و تجمع قدرت که تعریفش از انسان، گرگِ انسان و از اجتماع، جنگلِ داروینیِ تنازع بر سر بقاست.
اگر تشیعِ ایرانی، عبور از دلِ ظلمتِ این پیشفرضها را برای آیندهای دیگرگون انتخاب کرده، شاید ریشه در تاریخ و فرهنگی دارد که حتی بزرگترین آثار ادبی و اسطورهایش هم با مساله حکومت و سیاست گره خورده است.
شاهنامه آنچنانکه از نامش پیداست شرح چگونگیِ مواجههی انسان ایرانی است با مسالهی قدرت و سیاست.
اگر تشیعِ امروزِ ایرانی بهغایت، درگیرِ چالشهای دولت مدرن است، شاید به دلیل ظرفیتی است که در تاریخ و فرهنگش برای این جدال و رویارویی دارد.
آنچه مشخص است، جهان به الگویی دیگرگون از رابطهی قدرت، دولت و مردم تشنه و نیازمند است، اما با مسخشدگیِ انسان مصرفزده، سیاستزدایی و مسطح شدن جهان توسط نظام سوداگری استعماریِ مسلط، این تشنگی و نیاز در هیچ جای عالم بروز سیاسیِ عیان ندارد.
اکنون جهانِ تشیع تنها جای غیرِ مسطحِ عالم است، جایی که هنوز در آن مسالهی حق و باطل معنادار بوده و مجاهده و مبارزه بخشی از زندگی روزمره مردم است.
پیادهرویِ اربعین فرصتی است برای بروز این شور و شعور سیاسی. سیاستی که همزمان از دل تجربهی سخت و نفسگیرِ مواجههی تشیع ایرانی با دولت مدرن و خلوصِ تشیع یمنی و عراقی و ... برای ساختنِ جهانی آلترناتیو برخواهد خواست.
جهانی که نه حکومت و دولتش از جنس لویاتان است و نه مردمش بر سر منابع محدود بر سر رقابت.
آنچه اربعین پیش چشم ما میگذارد، امکان سامانمندیِ امور بر بنایی غیر از رقابت و سود است. تجربهی شکست خوردهی نظام سود و سرمایه فرصتی است برای زمزمهی این شعر از حافظ شیرازی در میدان واقعیت پیادهروی اربعین؛
خللپذیر بود هر بنا که میبینی
مگر بنای محبت که خالی از خلل است
پیادهرویِ اربعین تصور آلترناتیوی از رابطهی قدرت و مردم را ممکن میسازد، که بر اساس محبت بناشده است. آنچه در ادبیات تشیع به آن پیوستگیِ وِلایت با وَلایت میگویند./1360/