۰۹ آبان ۱۳۹۸ - ۰۶:۵۴
کد خبر: ۶۲۵۴۲۲
ویژه پاییز 98؛

شماره 17 فصلنامه «تدریس پژوهی» منتشر شد

شماره 17 فصلنامه «تدریس پژوهی» منتشر شد
هفدهمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «تدریس پژوهی» به صاحب امتیازی دانشگاه کردستان با مدیر مسؤولی جمال سلیمی و سردبیری جمال سلیمی ویژه پاییز 98 منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، هفدهمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «تدریس پژوهی» به صاحب امتیازی دانشگاه کردستان با مدیر مسؤولی جمال سلیمی و سردبیری جمال سلیمی ویژه پاییز 98 منتشر شد.

این فصلنامه در 5 مقاله و در 240 صفحه منتشر شده است و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:

 

رابطه باورهای معرفت‌شناختی و فلسفه‌های آموزشی با رویکردهای تدریس دانشجو معلمان

فرامرز محمدی پویا، سهراب محمدی پویا، احمد زارعی و مهدیه خسروی  

چکیده: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه باورهای معرفت‌شناختی و فلسفه‌های آموزشی با رویکردهای تدریس دانشجو معلمان صورت گرفته است. روش پژوهش حاضر توصیفی – همبستگی بوده و از نظر هدف پژوهش نیز، کاربردی می‌باشد. جامعه پژوهش متشکل از کلیه دانشجو معلمان پردیس الزهراء(س) دانشگاه فرهنگیان استان سمنان، با حجم نمونه 122 نفر است. ابزار گردآوری داده‌ها نیز شامل سه پرسشنامه باورهای معرفت‌شناختی، فلسفه‌های آموزشی و رویکردهای تدریس با تأیید روایی و پایایی مناسب بود. آزمون‌های توصیفی و همبستگی و روش‌های فراوانی، آزمون کلموگروف ـ اسمیرنف، آزمون تی تک نمونه‌ای، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که اولویت باورهای معرفت‌شناختی دانشجو معلمان، «دانش ساده» بوده و اولویت فلسفه‌های آموزشی ایشان «بازسازی گرایی» بود و همچنین رویکرد تدریس «شاگرد محور» را بیشتر مورد تأکید قرار داده‌اند. بر اساس نتایج، باور معرفت‌شناختی دانش ساده با رویکرد تدریس معلم محور و شاگرد محور، و باور معرفت‌شناختی یادگیری سریع نیز با رویکرد تدریس معلم محور و شاگرد محور ارتباط مثبت و معناداری دارد. باور معرفت‌شناختی دانش قطعی با رویکرد تدریس معلم محور و باور معرفت‌شناختی تغییرناپذیری نیز با رویکرد تدریس معلم محور دارای ارتباط مثبت و معنادار می‌باشد. همچنین فلسفه‌های آموزشی ضرورت گرایی و پایدارگرایی با رویکرد تدریس معلم محور، و فلسفه‌های آموزشی پیشرفت گرایی و بازسازی گرایی با رویکرد تدریس شاگرد محور ارتباط مثبت و معنادار دارند. در نهایت نتایج نشان دادند که باورهای معرفت‌شناختی دانش ساده، یادگیری سریع و دانش قطعی و همچنین فلسفه‌های آموزشی ضرورت گرایی و پایدارگرایی قابلیت پیش‌بینی رویکردهای تدریس را دارند.

 

مدل بومی ارتقای آگاهی و نگرش معلمان استان کردستان نسبت به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش

طالب محمدی، رفیق حسنی و مجید محمدی             

چکیده: پژوهش حاضر از نوع پژوهش کیفی با رویکرد توصیفی _ تحلیلی است. برای شناسایی عوامل موثر بر نگرش و آگاهی معلمان نسبت به سند تحول بنیادین، پس از تحلیل محتوای کیفی و سندکاوی، برای انتخاب نمونه‌های مصاحبه از تکنیک گلوله برفی با مشارکت 100 نفر از معلمان و صاحبنظران در زمینه پیاده‌سازی سند تحول بنیادین، استفاده شد. داده‌ها از طریق مصاحبه نیمهساختارمند در طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند و با در نظر گرفتن شرایط علی، شرایط زمینهای و شرایط مداخلهگر، مجموعه راهکارها و راهبردهای عملیاتی در راستای ارتقای آگاهی و نگرش معلمان استان کردستان نسبت به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در قالب زیر نظامهای ششگانه سند تحول و به صورت یک مدل پیشنهاد شد. برای تامین روایی و پایایی نیز از رویکرد لینکلن و گوبا شامل مقبول بودن، انتقال‌پذیری، اطمینان پذیری و تاییدپذیری استفاده شد. از جمله ویژگیهای این الگو می‌توان به بومی بودن، توجه به ویژگی‌های مخاطبان، علمی بودن، اختصاصی بودن، بدیع بودن و واقعنگری اشاره کرد.

 

ارائه مدلی جهت ارتقای کیفیت تدریس حرفه ای اساتید دانشگاه فرهنگیان

مریم صالحی زاده، نادرقلی قورچیان، امیر حسین محمد داودی و حسن قلاوندی                 

چکیده: هدف از این تحقیق ارائه مدلی جهت ارتقای کیفیت تدریس حرفه ای اساتید دانشگاه فرهنگیان می باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه اجراء توصیفی - پیمایشی و نحوه جمع آوری داده ها بصورت میدانی می باشد. جامعه آماری تحقیق اساتید دانشگاه فرهنگیان منطقه یک کشور (استان های اذریابیجان غربی و شرقی، اردبیل، زنجان و کردستان) می باشند. برای تعیین حجم نمونه آماری با توجه به حجم محدود مدیران و مسئولان آموزشی دانشگاه فرهنگیان تعداد کل مدیران و مسئولان آموزشی بعنوان نمونه انتخاب (با روش کل شماری) یعنی نمونه با جامعه برابر، انتخاب شد و همچنین در انتخاب اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان منطقه یک کشور با توجه به اینکه حجم جامعه برابر 305 نفر می باشد حجم نمونه با استفاده از روش مخصوص مدل سازی و روش جدول مورگان تعداد 172 نفر محاسبه نمونه های مورد نظر انتخاب شدند. به منظور یافته های پژوهش از روش های متعددی استفاده شد که بصورت خلاصه به آن اشاره می شود. تحلیل عاملی تاییدی (به منظور ارائه مدل) و از آزمون t تک نمونه ای(برای تعیین درجه تناسب مدل پیشنهادی) استفاده شد. بر اساس یافته ها تحقیق مدلی هشت عامله مورد تایید قرار گرفت که محیطی - فرهنگی" دارای بیشترین بار عاملی (797/0) و " عوامل اجتماعی" دارای کمترین بار عاملی (496/0) بر روی تدریس حرفه ای در دانشگاه فرهنگیان می‌باشد.می توان نتیجه گرفت که با در نظر گرفتن هشت عامل محیطی-فرهنگی، آموزشی، فردی، درون دانشگاهی، انگیزشی ، تکنولوژیکی، بین المللی و عامل اجتماعی کیفیت تدریس را در دانشگاه فرهنگیان ارتقا داد.

 

اثر تکنیک های نگارش در پیشرفت مهارت انشانویسی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی

مریم کیان                      

چکیده: هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر تکنیک های نگارش در پیشرفت مهارت انشانویسی دانش آموزان دوره ابتدایی انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل تعیین شد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی ناحیه 2 شهر یزد بود که تعداد 30 نفر به عنوان نمونه، به روش تصادفی خوشه ای در دو گروه پانزده نفری کنترل و آزمایش قرار گرفتند. همچنین تلاش شد تا از طریق همتاسازی آزمودنی ها و انتخاب تصادفی آنها، متغیرهای مزاحم کنترل شوند. گروه آزمایش به مدت شش جلسه آموزشی، تکنیک های انشاء نویسی (شامل خلاصه نویسی، ساده نویسی، قواعد، مقدمه نویسی، جمع بندی نویسی، نتیجه گیری) را آموختند و گروه کنترل به شیوه معمول و بدون یادگیری تکنیک ها، درس انشاء را طی کردند. آزمون پیشرفت تحصیلی درس انشا، که روایی و پایایی آن تعیین شد، قبل و بعد از مداخله، برای گروه ها اجرا گردید. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی در قالب آزمون کوواریانس تحلیل شدند. نتایج نشان داد که آموزش انشانویسی بر پیشرفت درس انشاء در دانش آموزان، به ویژه در بخش های اساسی قواعد و سازماندهی، به طور چشمگیری موثر بوده است. در پایان، پیشنهادهای کاربردی برای تقویت مهارت انشانویسی دانش آموزان دوره ابتدایی ارائه شد.

 

بررسی رابطه دانش مدیریت کلاس درس و خستگی عاطفی با نقش تعدیل گری خلاقیت

رضا میرعرب رضی، مصطفی عزیزی و فرخنده گرایلی

چکیده: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه دانش مدیریت کلاس درس و خستگی عاطفی با نقش تعدیلگری خلاقیت انجام شده است. این پژوهش از نظر گردآوری داده ها توصیفی- همبستگی و از نظر هدف کاربردی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان مدارس متوسطه دوم شهرستان سوادکوه در سال تحصیلی 97-1396 بود که تعداد آن برابر با 130 نفر بود و با استفاده از جدول کرجسی- مورگان، تعداد 59 معلم مرد و 54 معلم زن با روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای متناسب انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه‌ استفاده شد. تحلیل داده‌های پژوهش با استفاده از نرم‌افزار Spss و Smart-PLS با آزمون هایt تک نمونه و مدل معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی صورت گرفت. برای سنجش پایایی پرسشنامه‌ها از آلفای کرونباخ استفاده شد که مقدار آن برای پرسشنامه‌های دانش مدیریت کلاس، خستگی عاطفی و خلاقیت به ترتیب برابر با 0.82؛ 0.97 و 0.92 بدست آمد. یافته ها نشان داد دانش مدیریت کلاس معلمان بالاتر از حد متوسط قرار دارد و معلمان از سبک مدیریت آموزش برای مدیریت کلاس استفاده می‌کنند؛ وضعیت موجود خستگی عاطفی معلمان در حد متوسط و نسبتاً پایین و وضعیت موجود خلاقیت معلمان کمی بالاتر از حد متوسط قرار داشت. همچنین بین دانش مدیریت کلاس با خستگی عاطفی معلمان ارتباط منفی و معنادار (0.33-)؛ و بین خلاقیت با خستگی عاطفی معلمان ارتباط منفی و معنادار وجود داشت (0.47-)؛ و در نهایت، یافته ها بیانگر آن بود که خلاقیت نقش تعدیلگر را در ارتباط بین دانش مدیریت کلاس و خستگی عاطفی معلمان ندارد./۸۲۲/ن ۶۰۲/ش

مهدی فلاحی
ارسال نظرات