۰۹ آبان ۱۳۹۸ - ۱۶:۴۳
کد خبر: ۶۲۵۵۲۹
به همت دانشگاه الزهراء(س)؛

شماره 32 فصلنامه «زبان پژوهی» منتشر شد

شماره 32 فصلنامه «زبان پژوهی» منتشر شد
سی و دومین فصلنامه علمی «زبان پژوهی» به صاحب امتیازی دانشگاه الزهراء(س) با مدیر مسؤولی سوسن قهرمانی قاجار و سردبیری فریده حق بین ویژه پاییز 98 منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، سی و دومین فصلنامه علمی «زبان پژوهی» به صاحب امتیازی دانشگاه الزهراء(س) با مدیر مسؤولی سوسن قهرمانی قاجار و سردبیری فریده حق بین ویژه پاییز 98 منتشر شد.

این فصلنامه در 15 مقاله منتشر شده است و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:

 

اثربخشی آموزش آگاهی تکواژی از طریق بازی‌ بر نارساخوانی افراد با ناتوانی یادگیری ویژه

عادل محمدزاده و سالار فرامرزی

چکیده: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش آگاهی تکواژی از طریق بازی بر مشکلات خواندن و نارساخوانی دانش‌آموزان با ناتوانی یادگیری ویژه انجام شد. این مطالعه از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون - پس‌آزمون همراه گروه گواه بود. جامعه‌ آماری پژوهش کلیه‌ دانش‌آموزان دختر را شامل می‌شد که در سال تحصیلی 96-95 در پایه‌ی تحصیلی دوم ابتدایی مدارس شهر درچه مشغول به تحصیل بودند. از جامعه‌ی مذکور، با روش تصادفی ساده 30 دانش‌آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند و در دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش به مدت 10 جلسه و هر هفته 3 جلسه تحت مداخله‌ آگاهی تکواژی از طریق بازی قرار گرفت. در این زمان، گروه گواه هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش آزمون خواندن و نارساخوانی نما (کرمی نوری و مرادی، 1384) و آزمون محقق ساخته بود. داده‌های بدست آمده از پژوهش، با آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که تأثیر مداخله‌ی آگاهی تکواژی بر نارساخوانی دانش‌آموزان (در مؤلفه‌های زنجیره‌ی کلمات، زمان خواندن و صحت خواندن) در سطح 0.05=α معنی‌دار می‌باشد. بنابر نتایج پژوهش حاضر می‌توان گفت از آنجا که آگاهی تکواژی با شناخت و درک ساختار کلمات مرتبط است و همچنین در معنادهی به کلمات مؤثر می‌باشد، پیشنهاد می‌شود از مداخله‌ی آگاهی تکواژی به منظور افزایش مهارت‌های خواندن دانش‌آموزان با ناتوانی یادگیری ویژه استفاده گردد.

 

بررسی آموزش نوشتن در کتاب‌های درسی آموزش فارسی و نگارش دوره ابتدایی برمبنای رویکرد فرآیندمحور و برنامه قصد‌شده

عادله مطلق، ملوک خادمی و مریم دانشگر

چکیده: نوشتن پیچیده ترین مهارت زبانی است که برای آموزش آن نیاز به آموزش مهارت‌های شناختی و فراشناختی زیاد و باتوجه به بعد عاطفی و اجتماعی است. هدف از این پژوهش بررسی میزان پرداختن به این مهارت‌ها در برنامه درسی قصد شده و کتاب های درسی فارسی دوره ابتدایی است که مهمترین منابع آموزش نوشتن در کشور محسوب می شوند. بنیان نظری پژوهش رویکرد فرآیند محور است؛ نمونه آماری، کتاب‌ فارسی (مهارت‌های خوانداری) و کتاب‎ فارسی (مهارت‌های نوشتاری) پایه ششم است که با روش تحلیل محتوای هدایت‌شده یا قیاسی ازنظر دارا بودن مهارت‌های پایه یا خرد و مهارت‌های سطح بالا یا کلان نوشتن، فرصت های نوشتن برای این مهارت‌ها و همچنین ایجاد اجتماعی از نویسندگان، تجزیه‌وتحلیل شدند. از آمار توصیفی برای استخراج و پردازش یافته‌ها استفاده شد. نتایج نشان داد که در کتاب‌های فارسی پایه ششم بیشتر به مهارت‌های خرد و پایه پرداخته می‌شود و نسبت به مهارت‌های کلان و سطح بالا کم‌توجهی یا بی‌توجهی می‌شود. نتایج همچنین نشان داد رویکرد غالب در این کتاب‌ها به آموزش نوشتن رویکردی برآیندنگر است و تناسبی میان ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری نوشتن وجود ندارد. بیشترین تاکید بر بعد رفتاری و کمترین تاکید بر بعد عاطفی است. برنامة قصدشده نیز رویکردی برآیند‌نگر دارد. هرچند رویکرد محتوای نوشته‌شده با برنامة قصد‌شده هماهنگ است، بی‌توجهی به رویکرد فرایندمحور که روشی موثر در امر آموزش به‌ویژه در آموزش مهارت نوشتن است به‌عنوان کاستی فراگیر و آسیبی مهم باید مورد توجه متخصصان این حوزه قرار گیرد.

 

بررسی استعاره‌های مفهومی و طرح‌واره‌های تصویری ظرف «فوق»در زبان نهج‌البلاغه

محمد موسوی بفرویی و مریم توکل نیا

چکیده: در استعاره‌های مفهومی؛ گوینده یک مفهومِ خاصِ غیر قابل فهم را با تکیه بر تجربیات شناخته شده و طرح‌واره‌های تصویری، برای مخاطب قابل درک می‌کند، امام علی(ع) هم در نهج‌البلاغه از این مقوله‌ زبان‌شناسی شناختی با وجود ابزارهایی چون ظرف «فوق» استفاده کردند، تا زبان نهج‌البلاغه با وجود برخورداری از امور پیچیده و معنوی برای همگان قابل فهم شود. لذا تحلیل و بررسی استعاره‌های مفهومیِ ظرف «فوق» در زبان نهج‌البلاغه، هدف نگارش این نوشتار قرار گرفته و به روش توصیفی و تحلیلی به آن پرداخته شده‌است، و بعد از بازخوانی تفاوت استعاره در رویکرد شناختی و در رویکرد سنتی می‌توان گفت؛ اولاً در نهج البلاغه، واژه‌ فوق دارای کانونِ استعاری قوی است که بر رابطه‌ مکانی دلالت داشته و از ترکیب «بالا» و «در طولِ» به دست آمده‌ است، ثانیاً تغییر جایگاه مسیرپیما در مرزنما، طرح‌واره‌های دیگری را ترسیم کرده، که مفهوم مبدأ را تشکیل می‌دهد، این طرح‌ها، خود مبنای ساخت یک مفهوم انتزاعی محسوب می‌شود. ثالثاً در بررسی موردی فوق در تعبیرات نهج البلاغه، مشخص گردید، که «جهت و حرکت» مفهوم مبدأ بوده، مفاهیم انتزاعی چون «تسلط، عظمت، احاطه، گستردگی، علو مقامی و...» مفهوم مقصد می‌باشند.

 

بررسی تطبیقی واحدهای زبانی «وصف فعل و صفت» در عربی با «قید» در فارسی و انگلیسی

محمد شکری، علی نظری و سید محمود میرزایی الحسینی

چکیده: این پژوهش در پی آن است که ساختار واحدهای زبانی توصیف‌کننده‌ی فعل و صفت در زبان عربی را با آنچه در زبان‌های فارسی و انگلیسی «قید» نامیده می‌شود، تطبیق دهد. بررسی تطبیقی این ساختارها برای پاسخ به این پرسش است که آیا اصولاً می‌توانیم نقشی را که عموماً قید نامیده می‌شود در زبان عربی نیز بازیابیم و اینکه آیا می‌توان بر اساس شباهت ساختارهای قیدی، میان عربی از یک طرف و فارسی و انگلیسی از طرف دیگر تعادلی ایجاد کرد که به شناسایی بهتر نقش قید در زبان عربی منجر شود. بدین منظور باید از شیوه‌ی دستور سنتی، که عموماً مبتنی بر اِعراب پایانی کلمات است و واحد دستوری را «کلمه» می‌داند، صرف‌نظر کنیم و مبنای تحلیل خود را سازه‌هایی قراردهیم که در آن نقش ظاهر می‌شوند. در این تحلیل، ما از دستاوردهای دستور زایشی-گشتاری بهره گرفته‌ایم و از استدلال‌های نحوی از قبیل همپایگی، جانشینی و جابه‌جایی استفاده کرده‌ایم. به این صورت که ابتدا یک نوع ساختاری قید را با مثال‌هایی از انگلیسی و فارسی معرفی می‌کنیم سپس برمی‌رسیم که این ساختار چگونه در عربی ظهور می‌یابد. در فارسی و انگلیسی علاوه بر واژگان قیدی، سازه‌هایی از قبیل «گروه حرف‌اضافه‌ای»، «گروه اسمی»، «گروه صفتی» و «جمله‌واره‌ی قیدی» می‌توانند در نقش نحوی قید ظاهر شوند. در پایان، از این پژوهش برآمد که همین سازه‌ها در عربی نیز یافت می‌شوند لکن عموماً با نام‌های دیگر معرفی شده‌اند. به‌علاوه، یک ساختار ویژه‌ی قیدی معرفی شد که در زبان‌های انگلیسی و فارسی نمونه‌ای ندارد. ما این ساختار را با نام »گروه قیدی» معرفی کردیم.

 

بررسی قدرت و قاطعیت گفتار گویشوران کرد‌زبان براساس رویکرد تسلط لیکاف

ژینو ابراهیمی و روناک مرادی

چکیده: پژوهش حاضر به بررسی گفتار گویشوران کردزبان مقیم شهرستان کامیاران (استان کردستان) بر اساس رویکرد تسلط لیکاف (1975) می‌پردازد. طبق نظر لیکاف، فراوانی به‌کارگیری برخی از ویژگی‌ها در زبان زنان نسبت به زبان مردان بیشتر است؛ وی از این ویژگی‌ها به عنوان نشانگرهای زبانی عاری از قدرت و قاطعیت یاد می‌کند و به‌همین دلیل گونه زبانی زنان را ضعیف می‌داند. هدف از این تحقیق بررسی این مسئله است که عامل جنسیت در کنار متغیر تحصیلات چه تاثیری در قاطعیت گفتار ایجاد می‌کنند. داده‌‌ها در تحقیق حاضر به صورت میدانی و از طریق مصاحبه گردآوری شدند و پس از بررسی‌های لازم، با استفاده از آزمون مربع خی در محیط نرم‌افزار SPSS به محک آزمون گذاشته شدند. نتایج حاکی از آن است که بین جنسیت، تحصیلات و فراوانی کاربرد گفتار عاری از قدرت در گویش مذکور رابطه معناداری وجود دارد. با توجه نتایج این پژوهش، باید گفت که متغیر تحصیلات در ایجاد زبانی قوی و همچنین کمرنگ کردن نشانگرهای عدم اعتماد به نفس و قدرت در کلام زنان نقش چشمگیری نداشته است.

 

بررسی متون توصیه ای در گفتمان پزشکی فارسی

صدیقه زینلی دستوئی، عباسعلی آهنگر، پاکزاد یوسفیان و استفن لوینسون

چکیده: توصیه‌های پزشکی فارسی به عنوان یکی از حوزه‌های گفتمان غیرروایی تاکنون مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته‌اند. از این رو، این پژوهش به بررسی و مقایسه‌ی کاربرد ابزارهای "پیش‌فرض "، "تقویت " و "تضعیف " توصیه با درنظر گرفتن شدت نسبی این ابزارها در کتاب‌های نسخه نویسی پزشکی فارسی و مجلات برخط پزشکی فارسی بر اساس الگوی لوینسون برای بررسی متون غیرروایی می‌پردازد. داده‌ها از 100 متن کتاب‌ های نسخه نویسی پزشکی فارسی و 100 متن مجلات برخط پزشکی فارسی انتخاب شدند و نرم افزار آماری SPSS جهت تحلیل داده‌ها بکار‌برده‌ شد. نتایج پژوهش نشان داد: اول اینکه، "دستورالعمل‌های بدون فعل" و "صورت‌های امری" از ابزارهای پیش‌فرض و "باید" و "بهتر است" به ترتیب در میان صورت‌های "تقویت" و "تضعیف" توصیه در کتاب‌های نسخه‌نویسی پزشکی فارسی و مجلات برخط پزشکی فارسی بودند. دوم اینکه، با توجه به توزیع ابزارهای "پیش‌فرض"، صورت‌های "تقویت" و "تضعیف" توصیه در دو پیکره پژوهش تفاوت معناداری مشاهده گردید. درنهایت، عواملی همچون "برتری دانش پزشک"، "نوع متون توصیه" و "جایگاه توصیه‌ها در متن" بر انتخاب نوع توصیه‌ها در متون پزشکی فارسی تاثیرگذار است.

 

پرسش‌های چند پرسشواژه‌ای پیوندی در زبان‌فارسی: تحلیلی رده‌ای - نحوی

هنگامه واعظی و یادگار کریمی

چکیده: پژوهش حاضر به تبیین ابعاد رده‌شناختی پیوند و همپایگیِ انواع پرسشواژه‌ها در زبان‌فارسی اختصاص‌‌دارد. دراین نوع همپایگی‌، همسانی که شرط لازم در این فرآیند نحوی است، رعایت نمی‌شود وپرسشواژه‌هایی از دو گروه متمایز موضوع و افزوده نیز با حرف ربط((و)) پیوند می‌خورند. مطالعه سوابق ‌نشان‌می‌دهد که چنین بحثی در زبان‌فارسی مورد پژوهش‌نبوده است. در این بررسی قصد داریم بدانیم که چه انواعی از پرسشواژه‌ها با یکدیگر همپایه می‌شوند و زبان‌فارسی در کدام رده زبانی قرار‌دارد. پس از ارزیابی رده‌ای زبان‌فارسی، چنین حالت‌هایی در شرایط حذف‌بندی نیز مورد مطالعه قرار می‌گیرند. بررسی داده‌ها نشان‌می‌دهد که پیوند دو پرسشواژه افزوده، یک پرسشواژه موضوعی (اجباری یا اختیاری) و یک افزوده در این زبان مجاز است. اما پیوند دو پرسشواژه موضوعی در داده‌ها مشاهده نشد. بنابراین زبان‌فارسی در هیچ یک از رده‌های زبانی آزاد، آمیخته و افزوده‌ایِ مطرح در زبان‌های دنیا قرار‌ نمی‌گیرد. پیوند پرسشواژه‌‌ها دو نوع را نشان‌می‌دهد؛ متوالی و گسسته. نوع متوالی پرسشواژه‌ها در جملات مرکب با حذف‌بندی نیز به‌کار می‌روند. در فرآیند حذف‌بندی دو نوعِ با مرجع و بدون مرجع وجود دارد. در جملات با حذف بندی با مرجع، حضور پرسشواژه‌های پیوندی مجاز نیست. پیوند متوالی دو پرسشواژه تنها در نوعِ بدون مرجع مشاهده‌شد و حرکت هر یک از پرسشواژه‌ها به تنهایی در هر بند مجاز است. در این زبان، در هر بند تنها یک سازه کانونی وجود‌دارد و حرکتِ همزمان بیش از یک پرسشواژه مجاز نیست. بنابراین چنین حالتی، فرض دو بندی بودن چنین جملاتی را در زبان فارسی قوت می‌بخشد.

 

تعریف نگاری فعل و زبان شناسی شناختی: مطالعۀ موردی فعل افشاندن

تینا قنبریان

چکیده: مطالعات نظری زبانشناسی و تجربه عملی در فرهنگ‌نویسی، دو شاخه مستقل از بررسی‌های زبانی‌اندکه هرکدام با پرسش‌ها و مسائل خاص خود روبه‌رو هستند اما درحوزۀ «معنی‌شناسی واژگانی » کار زبان‌شناس و فرهنگ‌نویس بیشترین مرز مشترک را باهم دارند؛ و از این میان نیز بیشترین همگرائی درمبحث «چندمعنایی » به چشم می‌خورد. درپژوهش حاضر بررسی چندمعنایی برمقولۀ واژگانی «فعل» انجام‌شده و داده‌ها،که مشتمل بر حدود 500 جمله و عبارت می‌شوند، مربوط به فعل حرکتی «افشاندن» است. با نظر به اینکه «زبان‌شناسی شناختی» بحث‌های معناشناسی واژگانی را در مرکز مطالعات خود قرار داده، پژوهش حاضر به توصیف چند معنایی فعل «افشاندن» در چارچوب نظریه «معنا شناسی چارچوب» ، «شبکه واژگانی» و «دستور ساختی» که از نظریات موردتوجه در زبان‌شناسی شناختی هستند، می‌پردازد. در بررسی چندمعنائی فعل افشاندن به منظور ایجاد تفکیک‌های معنائی، به طرح دو پرسش پرداختیم: 1) مرز دو برش معنائی کجاست؟ 2) آیا بین معانی مختلف یک واژه چندمعنا ارتباط برقرار است و این موضوع چطور می‌تواند در فرهنگ‌نویسی مؤثر باشد؟ بر اساس نتایج این پژوهش مسئله «هم‌معنایی» و «شمول معنایی» و وجود «شبکه معنایی» بین معناهای مختلف یک فعل چند معنا از جمله مباحث زبان‌شناسی‌شناختی است که درمرحلۀ «تفکیک معانی» از کار تعریف‌نگاری فعل و در پاسخ‌گوئی به پرسش های پژوهش حاضر از اهمیت برخوردار هستند واگرتعریف‌نگار بتواند بیشتر از ابزار توصیفی که زبان‌شناسی و به‌خصوص شاخه شناختی در اختیار او قرار می‌دهد استفاده کند، کار او نظام‌مند‌تر و از خطاهای شخصی بیشتر دور می‌شود.

 

حرکت در دو رویکرد حاشیه‌های نحوی و خطی شدن ‌چرخه‌ای : شواهدی از قلب نحوی در کردی کلهری

شجاغ تفکری رضایی و مصطفی خان محمدی

چکیده: رویکرد حاشیه‌های نحوی چامسکی(chomsky, 2000, 2001) و خطی‌‌شدن چرخه‌ای فاکس و پزتسکی (fox & pesetsky, 2005) دو رویکرد مطرح در تبیین حرکت در نحو فاز ـ بنیاد می‌باشند. در این مقاله نقاط قوت و ضعف این دو رویکرد با داده‌های قلب نحوی در کردی کلهری به چالش‌کشیده می‌شود. یافته‌های این مقاله نشان می‌دهد که براساس رویکرد حاشیه نحوی، قلب نحوی نزدیک و قلب نحوی دور در کردی کلهری هر دو از سازوکار یکسانی تبعیت می‌کنند. در این رویکرد عنصر مقلوب به صورت چرخه‌ای و منحصراً از طریق حاشیۀ نحوی فاز‌‌های واژگانی و نقشی به مشخص‌گر گروه تاکید حرکت می‌کند. عدم ارائه تبیینی بهینه از مرجع‌گزینی دور ضمیر پی‌چسبیey (اش) در قلب دور، از نقاط ضعف رویکرد حاشیه نحوی است. در رویکرد خطی‌شدن چرخه‌ای، قلب نحوی نزدیک و دور در حاشیه نحوی و قلب چندگانه در جایگاه غیر حاشیه رخ می‌دهد. توجیه بهینه مرجع‌گزینی دور ضمیر پی‌چسبی در قلب دور، از نقاط قوت رویکرد خطی‌شدن چرخه‌ای است. تبیین فراتر از واقعیت (تعمیم افراطی) در دستوری اعلام کردن قلب دورِ گروه فعلی برخلاف واقعیات زبانی کردی کلهری نقطۀ ضعف این رویکرد است. به طور کلی، رویکرد خطی‌شدن چرخه‌ای توان تبیینی بهینه‌تری در اغلب موارد نسبت به رویکرد حاشه نحوی دارد.

 

دسته‌بندی و بررسی عبارات نشانگر اهمیت مطلب بر اساس نقش کلامی و موقعیت قرارگیری در ارائه‌های علمی فارسی

جواد زارع

چکیده: هدف از انجام این پژوهش، دسته‌بندی و بررسی عبارات نشانگر اهمیت مطلب بر اساس نقش کلامی و موقعیت قرارگیری در ارائه‌های علمی فارسی بود. نتایج مبتی بر 60 ارائه مندرج در پیکره فارسی سخن عبارت‌است از: 1) از نظر موقعیت نشانگر، هشت ساختار برای نشانگرهای پیش مرجع و نه ساختار برای نشانگرهای پس‌مرجع یافت شد. در این میان، ساختارهای «نکته مهم + صفت اشاره - اسم - صفت - فعل ربطی» و «نکته مهم + سؤال امتحان» برای نشانگرهای پیش مرجع و ساختار «فعل + نکته مهم» برای نشانگرهای پس مرجع دارای بیشترین فراوانی بودند. 2) تعداد نشانگرهای پس مرجع نسبت به پیش مرجع؛ از فراوانی تکرار بیشتری برخوردار بودند. 3) بر اساس نقش کلامی، پنج دسته نشانگر شامل «سازمان‌دهی کلام»، «تعامل با مخاطب»، «وضعیت مطلب»، «شرح موضوع» و «ارتباط با امتحان» یافت شد. از این پنج دسته نشانگر، «تعامل با مخاطب» بیشترین مقدار عددی را به خود اختصاص داد. به طور کلی، نتایج حاکی از این است که ارائه‌دهنده‌ها علمی- فارسی بیشتر تمایل دارند تا در کار خود برای برجسته کردن مطالب مهم، با مخاطب تعامل داشته باشند. به بیان بهتر، این افراد بیشتر سعی می‌کنند تا به جای جمع‌آوری اطلاعات و عدم توجه به برداشت مخاطب نسبت به اهمیت مطالب؛ از توجه مخاطب درباره اهمیت داده‌های مهم اطمینان حاصل کنند. این مهم، معمولاً از طریق دخیل کردن مخاطبان در فرایند کلام صورت گرفته و مطالب مهم به ترتیبی ارائه می‌شود که مخاطب بتواند برای توجه بیشتر به آنها و یا یادداشت برداری، از پیش برنامه‌ریزی کند.

 

دیگری و نقش آن در گفتمان مولانا

ابراهیم کنعانی

چکیده: «دیگری»، از موضوعات مهم طرح شده در حوزه‌های مطالعات فرهنگی، فلسفی، انسان‌شناختی و نشانه- معناشناسی است. یکی از مباحث اصلی گفتمان عرفانی شرق، «دیگری» است و اصولاً در تمام عرفان مسألۀ مهم، نگاه کردن از منظر «دیگری» است. مسأله «دیگری»، از ویژگی‌های شاخص گفتمان عرفانی و فرهنگی مولانا نیز به شمار می‌آید. در گفتمان مولانا، دیگری در کارکردهای مختلف گفتمانی نمود می‌یابد و پیوسته تعاملی میان دیگری و من برقرار می‌شود. مسأله مهم این است که این تعامل، چگونه تحقق می‌یابد و چه‌طور در شکل‌دهی به معنا دخالت می‌کند. بر‌ اساس این، پرسش اصلیِ پژوهشِ حاضر این است که چگونه و بر‌اساس کدام کارکردهای گفتمانی، تعامل میان دیگری و من تحقق می‌پذیرد و این تعامل در قالب چه گفتمانی طرح و نمایه می‌گردد. در‌ واقع، هدف مقاله، تبیین ویژگی‌های نظام «دیگر‌‌محور» و چگونگی تحقق آن، در دو نمونه از غزل‌های مولانا و بررسی نقش آن در شکل‌دهی به فضاهای فرهنگی و ارزشی است. فرضیه ما این است که در غزل مولانا «دیگری» حضوری متمرکز دارد و مرکز انرژی‌‌ها است. اما این وجه متمرکز، در فرایندی تطبیقی حضور خود را به صورت متکثّر به تمام فضا تسرّی می‌دهد و با ارتقای پایگاه حضوری من، ابژه‌ها و سوژه‌ها، وضعیتی استعلایی را رقم می‌زند. این وضعیت، برآیند حضور بنیادی دیگریِ دیگری‌ها (فرامن) است که همه عوامل گفتمانی در پیوند با او معنا و ارزش می‌یابند.

 

روابط معنایی در زبان مخفی جوانان

معصومه پلوئی و محمدرضا احمدخانی

چکیده: زبان مخفی یکی از گونه‌های زبان معیار است که در میان جوانان یا گروه‌های بزهکار جامعه شکل می‌گیرد. هدف این مقاله شناسایی روابط معنایی در واژگان زبان مخفی در چهارچوب نظریه ساختگرایی است. حجم نمونه 1507 واژه است؛ که به دو روش اسنادی از فرهنگ لغات زبان مخفی وروش مصاحبه محقق‌ساخته با روش نمونه‌گیری گلوله‌برفی استخراج گردیده است. پس از جمع‌آوری و آمایش، واژه‌ها بر اساس ماهیّت و مفهومشان در چهارده حوزه معنایی دسته‌بندی شدند. علاوه بر تعیین حوزه‌های معنایی، مفهوم هر دسته واژگانی نیز مشخص شد. زیرا، خالقان واژگان زبان مخفی در ساختن این واژه‌ها و به قصد نهان نگه‌داشتن اسرار درون گروهی از دانش درون زبانی خود استفاده می‌کنند؛ در حالی‌که، ممکن است مصداق این واژه‌ها با این مفاهیم متفاوت باشد. سپس، روابط معنایی داده‌های واژگانی هر حوزه با روش تحلیل محتوای کیفی تعیین گردید. سؤال این پژوهش این است که در صورت وجود روابط معنایی در زبان مخفی بیشترین و کمترین بسامد روابط معنایی متعلق به کدام رابطه است؟ نتایج تحلیل معنایی در این پژوهش نشان می‌دهد که ترادف معنایی و هم‌نویسه به ترتیب بیشترین و کمترین فراوانی روابط معنایی را در این واژگان دارند.

 

ساخت مجهول در گویش تالشی ( سه سار )

عبدالله عزت دوست، حیات عامری و مجتبی منشی زاده

چکیده: مقاله حاضر به بررسی ساخت مجهول در گویش تالشی می پردازد .این گویش در مناطقی از گیلان رایج می باشد و به سه گونه مرکزی، شمالی و جنوبی تقسیم بندی می شود. روش انجام این پژوهش میدانی و کتابخانه ای است. چون در آن داده های زبانی به صورت میدانی و از طریق مصاحبه با 30 گویشور بومی روستای سه سار جمع آوری شده است. در بخش چارچوب نظری این مقاله از آثار نوشتاری دیگر نویسندگان نیز استفاده می شود. گونه مورد بررسی در این مقاله از نوع جنوبی است که در روستای سه سار رایج می باشد. این گویش دارای دو نظام حالت فاعلی - مفعولی و کنایی - مطلق است. بنابراین این مقاله به چگونگی ساخت مجهول در این دو نظام حالت می پردازد تا به این سوالات پاسخ دهد که آیا در این گویش ساخت مجهول وجود دارد؟ و با وجود این دو نظام حالت، مجهول سازی در آن چگونه انجام می گیرد؟ نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که در گویش تالشی سه سار ساخت مجهول وجود دارد و در آن هر چند ساخت مجهول با حذف عامل صورت می گیرد اما در مواردی نیز عامل از جمله حذف نمی شود بلکه، با تغییر جایگاه، بعد از مفعول به صورت شناسه مبهم متصل می آید و ساخت مجهول تنها در صورتی بطور همزمان در ساخت های کنایی رخ می دهد که عامل از جمله حذف نشود.

 

مطالعه ساخت‌های گفتمان‌مدار معنایی در روزنامه الحیاه عربستان با تکیه بر الگوی ون دایک

زینب قاسمی اصل و شهریار نیازی

چکیده: پژوهش حاضر با هدف تحلیل نمود زبان‌شناختی ساخت‌های گفتمان‌مدار در متون عربی و تبیین استراتژی‌های معنایی که در شکل‌گیری گفتمان متن نقش دارند، صورت گرفت. بدین منظور 20 سرمقاله روزنامه الحیاه عربستان با موضوع مسائل ایران، انتخاب و با استفاده الگوی ون‌دایک مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده‌ها بیانگر این است که بیشترین نمود زبان‌شناختیِ ساخت‌های معنایی گفتمان‌مدار در روزنامه الحیاه، مربوط به دو استراتژیِ فاصله‌گذاری و قطبی‌شدگی است و نویسندگان به استفاده از مؤلفه‌هایی مانند تلویح تمایل چندانی نشان نداده‌اند که متناسب با تقابل و درگیری‌های لفظی دو کشور در سال‌های اخیر است. با توجه به مؤلفه‌های بررسی شده، ایدئولوژی حاکم بر ذهن نویسندگان، «معرفی ایران به عنوان تهدیدی برای امنیت منطقه» بوده که از ساختار کلان به ساختار خرد انتقال یافته و در محور معنا که مورد نظر این پژوهش است، به صورت ساخت‌های زبانی مثل پیش‌انگاشت، تعمیم، فاصله‌گذاری، به نمایی و... مورد استفاده قرار گرفته است.

 

معماری در ادبیات، ترس و لرز اثر املی نوتوم

شراره چاوشیان و مریم شریف

چکیده: در جامعه ی پسامدرن، جایی که سیستم اقتصادی افراد را به مصرف گرایی سوق می دهد، شرکت های بزرگی تأسیس شده اند که با در دست گرفتن تولید، از جمله تولید "هنر پرفروش"، عرض اندام می کنند. این شرکت ها اکثرا در ساختمان های بسیار بلند قرار دارند، برج هایی شبیه "یومی موتو" در کتاب ترس و لرز اثر املی نوتوم. معماری این گونه ساختمان ها با توسعه پسامدرن حاصل از پیشرفت صنعتی قرن بیستم مطابقت دارد. برج، که یکی از بارزترین اشکال معماری توسعه معاصر شهری است، در واقع نماد سلطه ی تجارت بر زندگی است. آسیای دور، جایی که داستان در آن به وقوع می پیوندد، با پیشرفت سریع اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم دارای آسمان خراش های متعددی شده است. با این وجود، شایان ذکر است که روابط میان برج شهری و ترس و لرز املی نوتوم به رابطه ی این کتاب با ژانر به اصطلاح تجاری محدود نمی شود. چراکه در خوانش رمان درمی یابیم که معماری برج، هم با ساختار روایی و هم با ساختار نوشتاری داستان در ارتباط است که حاصل آن متن سازه ای نظام مند است. بدین منظور در ابتدا به مرور رابطه معماری و ادبیات، سپس به تحلیل کتاب ترس و لرز و نقش های عاملی معماری و عناصر آن در متن خواهیم پرداخت.

علاقه‌مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره فصلنامه «زبان پژوهی» می‌توانند به نشانی اینترنتی این فصلنامه به آدرس http://jlr.alzahra.ac.ir/ مراجعه کنند و یا با شماره ۸۵۶۹۲۹۱۰ تماس بگیرند. /۸۲۲/ن ۶۰۲
مهدی فلاحی
ارسال نظرات