عراق و چالش جدید «حاکمیت بدون دولت»
خبرگزاری رسا ـ گروه بینالملل: اين روزها عراق شاهد تحوّلات فراوانی است. موج اعتراضات مردمی به فساد و ناکارآمدی دولت که پس از اربعین حسینی آغاز شد، اکنون با حمله آمریکا به مواضع «الحشد الشعبی» و شهادت دهها تن از رزمندگان محور مقاومت و محاصره سفارت آمریکا در بغداد وارد مسیر تازهای شده است.
سرعت تغییر و تحولات داخلی عراق تا حدی است که امکان ارائه یک تحلیل جامع، دقیق و همهجانبه را دشوار میسازد و از این روست که کارشناسان و تحلیلگران، هرکدام از زاویه و منظر خاص به حوادث این روزهای عراق نظر افکنده و تحلیل ارائه میدهند. شناخت جامعه عراق به دلیل لایهلایه بودن مردم، بافت اجتماعی ـ سیاسی خاص، زیست بوم برخاسته از قومیت و قبلیهها و گوناگونی ظهور و بروز پدیدهها در کنار کنشگریهای متضاد و گاه متناقض، امری بسیار دشوار است.
تجمیع صبر و اعتراض در کنشگر عراقی
از ویژگیهای فرد عراقی، کنشگری فعال با موضوعات و رخدادها است. در پدیدهای دینی مانند زیارت اربعین، تجلّی تمام و کمال جود و کرم را میتوان در خدمت به زائران حسینی مشاهده کرد اما همزمان روحیه اعتراض و خشونت نهفته در پس مطالبهگری را نیز نباید از یاد برد، اعتراضی که به فاصله یک روز پس از اربعین، سراسر عراق را دربرگرفته و امروز به منطقه سبز بغداد رسیده است. شاید این سخن مشهور در میان عراقیها توصیف دقیقی از این مواجه باشد که «عراقی تا زمانی که خوابیده است، خواب است اما اگر قیام کند، قیامی تاریخی خواهد کرد»
روحیه انقلابی و اعتراضی در ملت عراق، در انقلاب 1920م (ثورة عشرین)، انتفاضه صفر 1979م، انقلاب علیه صدام در 1991م و دیگر انتفاضهها آشکارا ردیابی کرد. وجه مشترک این انقلابها آن است که آستانه صبر مردم عراق هرچند بالاست و با شرایط گوناگون خود را وفق میدهند اما هنگامی که قیام کنند، در مسیر مطالبه و دستیابی به اهداف خود، از همهچیز خواهند گذشت تا «اراده خود را به کرسی بنشانند».
با آنکه پس از سقوط حکومت دیکتاتوری صدام، «فضای ایجابی» برای توسعه و رشد فراهم شد اما چشم انداز تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، فاقد انسجام و برنامه مدوّن، آکنده از تشویش و بیبرنامگی و کم توجه به معادلات منطقهای و عوامل داخلی بود، از این رو عراقی که در مسیر ثبات و دموکراسی قدم بر میداشت، نتوانست آنگونه که باید و شاید به مطالبات مردم پاسخ گوید با اینحال مردم عراق صبر بر مشکلات در مسیر استقلال و جمهوریت را به بازگشت دوران خفقان دیکتاتوری ترجیح دادهاند و همین امر سبب شده تا «ایده دولت» در عراق مستقر شود.
استقرار دولت جدید همواره با مشکلات ویژهای همراه است لکن سیاستمدران و اتاق فکر تصمیمگیری نتوانستند ظهور نسل جدید پس از 2003م عراق را پیشبینی کنند. شکاف نسلی یا به تعبیر دقیقتر، عدم درک فضای دیکتاتوری حکومت صدام و ناآگاهی نسل جدید از حقایق و ضلمهای تحمیل شده بر ملت از سوی حزب بعث، سبب شده تا مسیر اعتراضها در عراق به سمت و سوی خشونت و ناامنی کشیده شود.
عراق و چالش «حاکمیت بدون دولت»
نسل جدید که اتاق شکنجه، مثله شدن اجساد مخالفان، فساد اخلاقی صدام، دیکتاتوری و فضای سراسر امنیتی آن روزگار را درک نکرده و آگاهی تاریخی آنها منحصر به شنیدن داستانها و حکایتهای تلخ از گوشه و کنار است، به درستی نمیداند که مسیر مطالبات آنان از سوی سرویسهای بیگانه به سمت و سوی ایده «حاکمیت بدون دولت» پیش میرود تا بحرانها، مهمان همیشگی آنان باشد.
در کنار فساد دولتی که نمیتوان از آن چشم پوشید، فضای مجازی و به ویژه شبکههای اجتماعی، به شکلی فراگیر، کشورهای اروپایی ـ آمریکایی را بهشت جوانان معرّفی میکنند. با نیازسازی و نهادینه ساختن این اندیشه، فاز دوم عملیات روانی شامل افشای فساد مقامات دولتی، نفوذ در لایههای تصمیمگیری و ناکارآمد سازی اقتصاد، نابودی زیرساختها از طریق جنگهای نیابتی و فرسایشی، ورود امکانات رفاهی نظیر ماشینهای روز دنیا بدون آموزش فناوری ساخت، تبدیل جامعه عراق به کشوری مصرفی و وارد کننده کالاهای اساسی در ازای فروش نفت، از سوی کشورهای بیگانه در دستور کار قرار میگیرد تا آستانه صبر جامعه لبریز شود.
از سوی دیگر، ضعف دولت مرکزی در انجام وظایف محوّل سیاسی و برآورده نشدن انتظارات به حق مردم در طول بازه 16 ساله پس از نابودی صدام و روی کارآمدن دولت منتخب مردم، مسیر «اصلاح» را مسدود کرده و مردم را به این نتیجه رسانده است که مطالبات خود را بار دیگر نه از مجرای راهکارهای قانونی بلکه از مسیر خیابانها پیگیری کنند. بیشک اصلاح وضع اقتصادی و ارائه خدمات به مردم، هرچند امری سخت اما ناممکن نیست. آنچه که عراق را به بنبست رسانده، «فقدان اعتماد دوسویه میان دولت و ملت» است. چرایی این بیاعتمادی هم مبتنی بر دلایل واقعی است و هم بخشی از آن برخاسته از شرایطی که دشمنان خارجی به وجود آوردهاند که پرداختن به آن مجال دیگری میطلبد.
با نظر به تحولات اخیر عراق این پرسش مطرح است که آیا عراق به سمت حل مشکلات قدم بر میدارد و آیا مرجعیت سیاسی و اقتدار واحد اندیشهای وجود دارد که بتواند این کشور را از بحرانهای پیاپی خارج کند؟ پاسخ به این سوال با توجه به بازیگردانهای منطقهای و جهانی سخت است با اینحال تجربه ثابت کرده است که تغییر سرنوشت یک ملت تنها به دست مردمان همان سرزمین است و این سنت الهی است که «إن الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم». برون رفت از مشکلات و فتنههای داخلی عراق تنها به دست مردم امکانپذیر است. کنشگران سیاسی و صحنهگردانان داخلی عراق نیز باید منافع جمعی را بر منافع فردی مقدم بدارند تا استقلال، آزادی، امنیت و دیگر مولفههای زیست کریمانه در عراق حکمفرما شود.
نویسنده: محمد رایجی