شماره 93 فصلنامه «قبسات» منتشر شد
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، نود و سومین فصلنامه علمی ـ پژوهشی «قبسات» به صاحب امتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با مدیر مسؤولی علی اکبر رشاد و سردبیری محمد محمدرضایی منتشر شد.
در این فصلنامه در 8 مقاله و در 226 صفحه منتشر شده و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
تحلیل و نقد رویکرد گزارهای به وحی قرآنی
محمد عربصالحی و محمد قیوم عرفانی
چکیده: رویکرد گزارهای یکی از مهمترین رویکردهای غیرزبانی به وحی قرآنی است. در این رویکرد مراد از «گزاره» که کلیدیترین کلمه در آن است، معانی و حقایقی است که مستقل از زبانهای طبیعیاند. بر پایۀ رویکرد گزارهای این حقایق بیصورتاند و پیامبر به آنها صورت و لباس زبان خاصّی میپوشاند. در گذشته افرادی همچون زرکشی و سیوطی بدون اینکه ذکری از قائل یا قائلان این رویکرد داشته باشند، نامی از این قول بردهاند. در دوران معاصر این رویکرد را برخی به بعضی از دانشمندان و فیلسوفان مسلمان نسبت دادهاند. نوآوری جُستار حاضر این است که این نسبتها را به مثابۀ مسئلۀ خود واکاوی کرده و نادرستی آن را نشان میدهد؛ همچنین دلیل این رویکرد را به نقد گرفته و به پیامدها و لوازم آن که از اهمّیت وحی قرآنی میکاهند، اشاره میکند. افزون بر همه به ادلۀ درون و برونمتنی زبانیبودن وحی قرآنی میپردازد که اینها رویکرد گزارهای را نفی و رویکرد زبانی را تأیید میکنند. تحقیق حاضر با استفاده از منابع مکتوب، بر شیوۀ تحلیلی- توصیفی و انتقادی سامان یافته است.
پدیدارشناسی؛ تنها روش هرمنوتیک فلسفی و نقد آن
مسعود فیاضی
چکیده: هستیشناسی بنیادین هایدگر مبنای فلسفی هرمنوتیک فلسفی گادامر است. روش هایدگر در فلسفه بنیادین و در نتیجه روش گادامر در هرمنوتیک فلسفی- به تصریح خودشان- تنها پدیدارشناسی وجودی است. از این جهت در هرمنوتیک فلسفی مفاهیمی همچون حقیقت، وجود، فهم، معنا، جهان و... با رویکردی پدیدارشناختی بازتعریف شدهاند و از این جهت استعمال این واژگان در این هرمنوتیک و فلسفه با استعمالشان در دیگر هرمنوتیکها و فلسفههایی که روششان پدیدارشناسی نیست، کاملاً متفاوت است. اما نکته اینجاست که پدیدارشناسی وجودی دچار نقدهای بنیادینی است که آن نقدها سبب میشود هم هستیشناسی بنیادین هایدگر و هم هرمنوتیک فلسفی گادامر دچار بحران جدی شود؛ زیرا پدیدارشناسی از اساس ایجاد شد تا تطابق عین و ذهن را حل کند؛ ولی عملاً ناکام ماند و با بازتعریفهایی که از مفاهیم بنیادی کرد، تنها صورت مسئله را پاک نمود و در نتیجه نمیتواند نقطه تکیهگاهی مناسب برای هرمنوتیک فلسفی فراهم کند. دیگر اینکه پدیدارشناسی به دلیل اینکه نهایتاً مبتنی بر فرد است و دایره تأثیر آن تنها در خصوص ظهوراتی است که برای مفسر ایجاد میشود، به نسبیگرایی و حتی ایدئالیسم منجر میشود.
بررسی روششناسی بنیادین و کاربردی علم اقتصاد اسلامی در مقایسه با نامگرایی روششناختی اقتصاد متعارف
محمدعلی فراهانی فرد، حمید پارسانیا و علی اصغر هادوی نیا
چکیده: این مقاله به بررسی نامگرایی معرفتشناختی و آثار آن در علم اقتصاد متعارف میپردازد. نامگرایی تأثیراتی بر روش کاربردی علم اقتصاد دارد که تفکر فرضیهای و فردگرایی روششناختی از جمله آنهاست. این روش کاربردی موجب آثاری مانند شکلگیری نظریه جامعه مدنی، تغییر معنای عدالت توزیعی و نظریه مطلوبیت و تمرکز بر اقتصاد خرد در تحلیلها گشته است. در مقابل، حکمت عملی اقتصاد اسلامی میتواند با بهرهبردن از روش بنیادین حکمای اسلامی، به روش کاربردی متناسب با خود دست یابد. حکمت اسلامی بهویژه حکمت متعالیه با نقد نامگرایی، کلیات را دارای صدق و حکایت از خارج میداند. روش کاربردی اقتصاد اسلامی بر اساس هستیشناسی موضوعات شکل میگیرد و در هر موضوع تابع نوع هستی آن موضوع است. بنابراین تنها در موضوعات مادی که قابلیت تجربه دارد، از روش تجربی و قیاس استثنایی استفاده میکند و دیگر روشها در موضوعات دیگر کاربرد دارد. از سوی دیگر ادله نقلی در روش کابردی اقتصاد اسلامی دارای جایگاه ویژهای است. این روش کاربردی آثاری در پی دارد که شناخت جوهر انسان و ارتباط آن با کنش اقتصادی از جمله آنهاست. این نوشته با روش کتابخانهای و تحلیلی انتقادی نامگرایی و آثار آن را در اقتصاد متعارف بررسی نمود، روش کاربردی جایگزین مناسب را برای حکمت عملی اقتصاد اسلامی پیشنهاد میدهد.
جایگاه توان اندیشهورزی و برابری ذاتی انسانها در عدالت اجتماعی
ابوذر نوروزی، سید کاظم سیدباقر و رضا برنجکار
چکیده: خوانشی که در مکاتب مختلف از انسان وجود دارد، بر عرصههای گوناگون عدالت اجتماعی از جمله مفهوم، اصول، مسائل و قواعد تأثیر مستقیم دارند. محور این نوشتار بررسی جایگاه توان اندیشهورزی و برابری ذاتی انسانها همسو با غایت فرجامین آفرینش از ابعاد انسانشناختی در عرصه عدالت اجتماعی است. رهاورد این بررسی که به روش توصیفی- تحلیلی است، این است که توان اندیشهورزی و برنامهریزی و برابری ذاتی انسانها در خلقت آغازین به عنوان مبانی انسانشناختی در گستره عدالت اجتماعی اسباب جهتگیریای خاص در این حوزه ایجاد میکنند. عدالت اجتماعی دارای حوزههای مختلف مربوط به عقل نظری و عقل عملی است. مباحث ناظر به عدالت اجتماعی در عقل عملی میبایست با هدف آفرینش در عقل نظری سازواری داشته باشند و الزامات مربوط به آن در عقل عملی و ابزاری نیز میبایست با غایات عقل نظری همسو باشند. انسان عاقل بر اساس کارکردهای نظری، عملی و ابزاری میتواند برای حرکت در جهت کمال و رسیدن به جامعه عدلمحور برنامهریزی کند. از الزامات عقل عملی همسو با غایت عقل نظری، برابری ذاتی انسانها در آفرینش است. این مبنا در عقل عملی ما را ملزم میکند در استحقاقهای برابر، تساوی را رعایت کنیم. حاصل این مبنا در عرصه عدالت اجتماعی، اعطای حقوق اولیه بدون تبعیض در شرایط برخورداری مساوی به همگان است.
حکمت قرآنی و فلسفه ارسطویی
محمد کاوه
چکیده: قبل از میلاد مسیح در یونان باستان امام حکما سقراط خود را فیلسوف نامید. هدف او از تعقلورزی، یافتن واقعیت و راهبر رفتار بود. ارسطو غایت حکمت را معرفت محض و آن را برتر از حکمت عملی میدانست. با ظهور اسلام و طرح حکمت در قرآن، بهخصوص در عصر نهضت ترجمه با توجه به تأثیر فلسفه ارسطویی در فیلسوفان مسلمان، این سؤال به وجود آمد که بین حکمت قرآنی و فلسفه ارسطویی چه تفاوتی وجود دارد؟ آیا حکمت عملی قرآن، همانند فلسفه ارسطویی اَخَسّ است؟ فرضیۀ ما در این تحقیق، تفاوت بنیادین بین آن دو است؛ لذا با بررسی تطبیقی در این تحقیق مشخص گردید حکمت قرآنی و فلسفی در معنای واژه و تعالیم نوع حکمت، مسائل و غایت حکمت، مربّی و متربی حکمت، تنوع ارائه و روش کسب حکمت، مخاطبان حکمت و... از هم دیگر متمایزند. همچنین معلوم گشت که حکمت عملی قرآن گرچه از حیث ارتباط با امور اعتباری اخَسّ است، از حیث صائب و نافعبودن حکمت نظری، حکمت عملی معیار آن محسوب میشود و اَخَسّ نیست.
بررسی انقطاع وحی و انفتاح باب الهام در اندیشه امامیه
محمد حسن نادم و ابرار الحیدری
چکیده: انقطاع وحی و ختم نبوت یکی از اندیشههای مسلم و مورد اجماع علمای اسلامی است. انفتاح باب الهام نیز پس از ختم نبوت از دیگر مسائل کلامی است که مورد توجه و عنایت علما با رویکردهای مختلف قرار گرفته است. از جمله علمای امامیه با تأکید بر انقطاع وحی بر انفتاح باب الهام نیز توجه خاص نمودهاند؛ زیرا امامان خویش را برخوردار از علم ویژه الهی میدانند که از آن به الهام و تحدیث یاد میکنند. اخیراً با توجه به این تقریری که شیعه از علم امام ارائه میکند، بعضی خواستهاند شیعه را تنزلدهنده خاتمیت و علم امام را ناقض انقطاع وحی قلمداد نمایند. ازاینرو در این جستار برآنیم پس از بررسی مفاهیم دخیل در بحث، حقیقت وحی، رابطه آن با الهام و انواع تبیینهایی را که اندیشمندان امامیه با رویکردهای مختلف درباره تفاوت نبوت و امامت یا وحی و الهام داشتهاند، بنمایانیم و ساحت شیعه را از این نسبت ناروا مبرا سازیم.
عصمت انبیا و مراتب آن از نظرگاه تفسیری آیتالله معرفت
سیده سعیده غروی و صدیقه اسلامی
چکیده: عصمت انبیا یکی از مبانی اعتقادی مشترک بین مسلمانان است؛ اما در خصوص زمان و گستره آن اختلافنظرهایی مشاهده میشود. شاید بتوان گفت مهمترین دلیل اختلاف، از آیاتی ناشی میشود که درظاهر با عصمت انبیا منافات دارد. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین دیدگاه آیتالله معرفت در این خصوص پرداخته است. از این منظر عصمت هرچند عطیه الهی است، تأثیر نفسانی نبی در تقویت و ارتقابخشی به آن، موجبات شدت و ضعف آن را رقم میزند. تفسیر آیاتی که بهظاهر با عصمت پیامبر اکرم(ص) منافات دارد، در تبیین آیتالله معرفت از نوآوری ایشان حکایت دارد که با نگرشی اصولی و تکیه بر دانش علوم قرآنی معتقد است هرچند لفظ آیه خطاب به پیامبر اکرم نازل شده است، مراد خداوند آن حضرت نبوده و حکم آیه بر سایر مسلمانان جاری است. این در حالی است که برخی مفسران با توجه به ظاهر آیه، گستره عصمت را در ایشان محدود دانسته و گروهی دیگر به توجیه ظاهر آیات پرداختهاند.
غرض؛ عامل انسجام سورههای قرآن (نقدی بر نظریه وحدت موضوعی سورهها)
حامد معرفت
چکیده: مقاله حاضر با گرتهبرداری از دانشهای مرتبط، در پی تبیین شواهدی است تا نقش یگانه غرض را در انسجامبخشی سورهها تأیید نماید؛ بدین صورت که عامل تکوین متن از لحاظ نظریههای ادبی معاصر، وجود غرض است. از نظر علم نحو نیز تکوین کلام وابسته به فایده و هدف میباشد. همچنین تکوین سیاق مشروط به وجود غرضی کلان در پس متن است و در علم بلاغت هم تصریح شده است که اتصاف کلام به بلاغت مشروط به وجود غرض ثانوی (غیر از معنای ظاهری الفاظ) است. به علاوه در مباحث روش تحقیق ثابت شده است که انسجام متون تحقیقی، در صورت تعیین مسئله و هدف، محقق شده و متون موضوع محور سودمند نخواهند بود. در فلسفه علوم نیز گفته میشود عامل وحدت و تمایز علوم از یکدیگر، دستکم در علوم ارتباطی، غرض آن علم است. در این مقاله همچنین اشاره میشود که موضوع سوره، توانایی انسجامبخشی به سوره را ندارد؛ چراکه در روش تحقیق گفته میشود متون موضوعمحور ازهمگسیخته و غیرمنسجماند. در فلسفه علوم نیز ثابت شده است که نمیتوان به وسیله موضوع، علوم را از یکدیگر متمایز نمود. به علاوه در مقام عمل نیز مشخص شده است ارائه موضوعی که جامع تمامی مسائل سوره و مانع از مسائل دیگر سورهها باشد، ناممکن است و درنهایت محققان نیز تعریفی از وحدت موضوعی ارائه دادهاند که عملاً بازگشت به وحدت غرضی دارد.