شماره 96 فصلنامه «نقد و نظر» منتشر شد
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، نود و ششمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی فلسفه و الهیات «نقد و نظر» به صاحب امتیازی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم با مدیر مسؤولی محمدتقی سبحانی و سردبیری محمدعلی مبینی ویژه زمستان 98 منتشر شد.
در این فصلنامه در 7 مقاله و در 174 صفحه منتشر شده است و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
نقش نظریه «معنا» در تبیین هشام بن حکم از ماهیتِ اراده خدا
اکبر اقوام کرباسی و محمدتقی سبحانی
چکیده: طرح نظریۀ «معنا»، رویکردی وجودشناختی برای تحلیل و تبیین فعل و صفات فعلی خداوند است که متکلمان مدرسه کوفه بهویژه هشام بن حکم از آن بهره بردهاند. از میان صفات فعلی خداوند، اراده بارزترین صفت است که در نگاه متکلم بزرگِ این دوره از تاریخ کلام امامیه، به «حرکت» شناسانده میشد. در این مقاله بر اساس شیوه مطالعات تاریخ اندیشه، نشان داده شده است که در نظر هشام بن حکم اراده، اگر چه امری است که از سر قدرت و اختیار سر میزند؛ با این حال با دیگر امور و مخلوقات عالم که برخاسته از قدرت و اختیار است نیز تفاوت دارد. هشام برای اراده وجودی مستقل از ذات و فعل الهی در نظر میگرفت و از آن با واژه «معنا» تعبیر میکرد. این تلقی درواقع برگرفته از پارهای روایتهایی بود که بر اساس آن، برای اراده خلقتی ممتاز از دیگر مخلوقات در نظر میگرفت.
بررسی و نقد قیاس غایب بر شاهد در اثبات نظریۀ زیادت صفات بر ذات الهی
بهروز محمدی منفر و حسین رستمی
چکیده: یکی از مسائل چالشی در مباحث خداشناسی، مبحث وجودشناسیِ صفات الهی است. در بحث وجودشناسی صفات الهی از کیفیت رابطه ذات الهی با صفات سخن گفته میشود. اشاعره در این بحث، به زیادت صفات بر ذات الهی قائلاند. یکی از ادله مهم اشاعره در این زمینه، قیاس غایب بر شاهد است. در این قیاس، حکم صفات در شاهد، یعنی انسان، به غایب، یعنی خدای متعال نسبت داده میشود. این قیاس با وجود اینکه نوعی قیاس فقهی یا تمثیل است، ولی چون جهت مشابهت یا جامع در آن، علت تامه برای ثبوت حکم در اصل میباشد، دارای اعتبار است. در مقابل، مخالفان اشاعره نقدهایی بر این قیاس وارد کردهاند که البته بیشتر آنها وارد نیستند. ما در این نوشتار با روشی تحلیلی به تقریر این قیاس پرداخته و نقدهای وارد بر آن را بررسی کردهایم. نتیجه اینکه کارکرد این قیاس، تنها در اثبات وجود مبدأ اوصاف الهی است و توانایی تبیین کیفیت رابطه این مبادی با ذات الهی را ندارد، و ازهمینرو اگر برای اثبات نظریه زیادت بهکار رود، اعم از مدعا خواهد بود.
بررسی انتقادی دیدگاه فنایی درباره حجیت ظنون عقلی
حسین کامکار
چکیده: ابوالقاسم فنایی به حجیت ظنون عقلی در فقه قائل است و تبعیض میان ظنون نقلی و عقلی را از نظر حجیت خردستیز میداند. هدف این نوشتار، نقد و ارزیابیِ چهار استدلال او در این مسئله به روش تحلیلی است. در ضمن این بررسیها روشن میشود که امکان دارد خداوند، سیرۀ خردمندان را کنار بزند؛ ممکن است از منظرِ دانای کل، ظنونِ حدسی در حیطهای خاص، نوعاً پرخطاتر از ظنونِ حسی باشند؛ حجیتنداشتن ظنون عقلی مختصّ حیطه شریعت و افتاء است، نه دیگر حیطههای زندگی مؤمنان؛ نهی از عمل به ظنون عقلی نه مستلزم دوْر است، نه خودشکن است و نه مستلزم تعطیلی نقل؛ و معضلاتِ پیشروی فقه سنتی به حجیت ظنونِ عقلی نمیانجامند. بر پایه نکات پیشگفته نشان دادهایم که استدلالهای فنایی برای اثبات خردستیزی ناتماماند و بنابراین برای کنارنهادن روایتهای این باب در منابع اسلامی، دلیل موجّهی در دست نیست.
بررسی انتقادی نافرمانی مدنی از منظر برخی فیلسوفان یونان باستان و عصر روشنگری
علیرضا آلبویه و ابولفضل سامانلو
چکیده: اگر نوشتار سوفوکلس در خصوص نافرمانی مدنی را در جرگه مباحث فلسفی ندانیم و از آن بگذریم، از سقراط و نگاه ویژه فلسفی او در این باب نمی توان گذشت. او که از سوی حکومت آتن بهناحق به اعدام محکوم شده بود، حاضر نشد به پیشنهاد دوستانش عمل کند و با نافرمانی مدنی نسبت به حکم صادرشده، از زندان بگریزد؛ زیرا نافرمانی مدنی را امری خلاف فضیلت و قرارداد اجتماعی تلقی میکرد. ولی این دیدگاه مخالفانی سرسخت پیداکرد که معتقد بودند گاهی قوانین چنان ظالمانه میشوند که نافرمانی مدنی در برابر آن لازم و آخرین راهکار ممکن است. با توجه به این دو دیدگاه دربارۀ نافرمانی مدنی، پرسش اساسی این است که کدام رفتار در برابر حکم ظالمانه پسندیده است؟ آیا در برابر قانون ظالمانه به هر شکل ممکن باید سرفرود آورد یا میتوان با اعتراض نسبت به آن، حکومت را مجبور به اصلاحات کرد؟ در این مقاله میکوشیم با نقد و بررسی استدلالهای متفکران دورۀ یونان باستان و عصر روشنگری به پرسشهای مطرح پاسخ دهیم و تناقضاتِ درونیِ آنها را آشکار و پاسخ نهایی را مشخص سازیم.
رابطه لذت، فضیلت و سعادت در اندیشه سنکای رواقی و امام خمینی(ره)
احمد کریمی و مرضیه اسماعیلی
چکیده: تلقی خیراندیشانه از لذتهای سیریناپذیر و سعادتانگاری آنها از یک سو، و لذّتستیزی بهعنوان تنها راه رسیدن به سعادت از سویی دیگر، همواره دو سویه بحثبرانگیز از تعاطی آدمیان با لذّت بوده است. در جستوجوی پاسخ به این مسئله که سهم لذّت در فضیلت و سعادت انسان چیست، این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی ماهیت و جایگاه لذّت و ارتباط آن با فضیلت و سعادت از منظر سنکای رواقی و امام خمینی پرداخته است. سنکا باور دارد ارزش و خیر فینفسه تنها در فضیلت است و سعادت، فضیلت معرفت به ماهیت واقعی اشیا و خارج از اراده بودن رخدادها و عمل بر وفق این بینش و رضایت حاصل از آن است. امام خمینی نیز خیر را در رسیدن به سعادت حاصل از فضایل عقلانی و الهیاتی میداند. هر دو متفکر با توجه به لذتگرایی روانشناختی دو راه متفاوت پیمودهاند: سنکا با موضعی ضد لذتگرایانه، آن را اساساً مذموم میداند که حتی از خیر اندکش نیز باید چشم پوشید؛ ولی نظریه شبهلذتگرایانۀ امام حتی فضیلت را نیز از منظر لذّت عقلانی حاصل تبیین کرده است. یافتههای این پژوهش نشان داد هیچ یک از دو دیدگاه با وجود ارزشانگاری فضیلت نتوانسته است بهطورکلی نقش لذّت را انکار کند و حتی در دیدگاه امام، به ارزش ابزاری آن بسیار توجه شده است و رواقیان نیز به ضرورت امیال مؤثر در صیانت ذات اعتراف کردهاند و به نحو متناقضی حتی نتیجۀ فضیلتمندی را آرامش خاطری دانستهاند که خود به مفهوم لذّت بسیار نزدیک است.
ارزیابی رویکرد فایدهگرایی کلاسیک به مسئولیتاخلاقی در قبال دیگری
محمدامین خوانساری، محسن جوادی و هادی صادقی
چکیده: فایدهگرایی از جمله نظریههای اخلاق هنجاری است که به خیرخواهی همگانی توجه دارد. در این پژوهش تلاش میشود با روش تحلیل فلسفی و با تأکید بر دیدگاه بنتام و میل، رویکرد فایدهگرایی به مسئولیت اخلاقی تبیین گردد. فایدهگرایان با نفی استحقاق و سزاواری در مسئولیت اخلاقی، خاستگاه مسئولیت را لذّت و الم میدانند و در ارزیابیها به نتایج عمل نظردارند و گسترۀ مسئولیت را همگانی میدانند. نتیجه اینکه مسئولیت نزد فایدهگرایان با ابهامهایی همراه است؛ ابهامهایی مانند استفادۀ ابزاری از ارزشهای اخلاقی، بیتوجهی به انگیزه عامل، بیتوجهی به تعهدات پیشین به سبب اصل فایده که اصلی پسین است، نسبیگرایی، طبیعتگرایی و همچنین بیتوجهی به لذّتهای پایدار اخروی.
تبیین اخبار طینت: توریه یا جبرگرایی؟
حسینعلی یوسف زاده، سیدمحمدکاظم طباطبایی و محمد غفورینژاد
چکیده: اعتقاد به جبر از مهمترین چالشهای کلامی است که در نیمه دوم سدۀ اول هجری از سوی معاویه در اسلام پایهگذاری شد و خلفای اموی در جهت ترویج آن کوشیدند. در برابر، مکتب تشیع از مخالفان سرسخت جبرگرایی بوده و به رهبری امامان اهلبیت(ع) همواره با این اعتقاد باطل جنگیده است؛ اما درعینحال روایتهایی موسوم به «روایتهای طینت» از آن بزرگواران رسیده است که موهم اعتقاد به جبر است. در توجیه و تبیین این روایتها و نشاندادن سازگاری آنها با اعتقاد به اختیار انسان در رفتار، کردار و باورها بسیار سخن گفتهاند که بهظاهر ناتمام مینماید؛ ازاینرو ما ضمن پذیرش صدور فی الجمله این روایتها، به این نتیجه رسیدهایم که ائمه به دلیل آنکه در شرایط تقیه قرار گرفته بودند، بهناچار به شیوۀ توریه سخن گفته و از واژه «طین» بهعنوان یک نماد بهره گرفتهاند؛ بنابراین روایتهای طینت مفهومی جز آنچه از ظاهر آنها برمیآید، دارند و لازم است با نگاه به روایتهایی خارج از این باب شناخته شوند.