۲۸ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۸:۵۳
کد خبر: ۶۳۹۹۸۲

۱۱۰ خاطره از رفتار‌های اخلاقی و کرامات اولیای الهی در کتاب بر بال خاطرات

۱۱۰ خاطره از رفتار‌های اخلاقی و کرامات اولیای الهی در کتاب بر بال خاطرات
کتاب «بر بال خاطرات» گزارشگر تجربه های گرانبهایی در زمینه شماری از مسائل اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی و عملی است؛ تجربه هایی که می توانند برای همگان مفید باشند.
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خیرگزاری رسا، مؤسسه انتشاراتی دارالحدیث کتاب «بر بال خاطرات؛ یکصد و ده خاطره از تجربه­ های زندگی پس از مرگ، و رفتارهای اخلاقی و کرامات اولیای الهی» را به همت محمد محمدی ری شهری و بازنویسی محمد مهدی خوش قلب منتشر کرد.
این کتاب در حقیقت، گزارشگر تجربه های گرانبهایی در زمینه شماری از مسائل اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی و عملی است؛ تجربه هایی که می توانند برای همگان مفید باشند.
این خاطرات نه تنها براساس شایعات نیست بلکه آیت الله محمدی ری شهری شخصا از افراد موثق نقل کرده که برای خودشان پیش آمده یا گاه به واسطه ی افراد موثق، نقل شده است و پس از احراز صحت خاطرات، اقدام به ثبت و ضبط کرده است.
ساختار کتاب:
نگارنده این کتاب را در شش فصل با عناوین: تجربه هایی از زندگی پس از مرگ، رفتارها و رهنمودهای اخلاقی، کرامات و عنایات اولیای الهی، خاطره هایی از اجابت دعا، پیشگویی ها و خاطره های گوناگون. گردآوری کرده است.
تجربه هایی از زندگی پس از مرگ
همه می خواهند بدانند در جهان پس از مرگ بر انسان چه می گذرد؟ چگونه به حساب کارهای نیک و بد رسیدگی می شود؟ زندگی شهدا در آن جهان چگونه است؟ ارواح اولیای الهی چگونه در این جهان تصرّف می نمایند؟ و ده ها سؤال دیگر.
با ملاحظه خاطره هایی که در این فصل گزارش شده، می توان به پاسخ شماری از این پرسش ها دست یافت.
رفتارها و رهنمود های اخلاقی
تأثیر رفتارهای اخلاقی در تعلیم و تربیت، به مراتب بیش از گفتارهای اخلاقی است. از این رو تبلیغ رفتاری، در روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مورد تأکید فراوان قرار گرفته است، چنان که از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِالخَيرِ بِغَيرِ ألسِنَتِكُم؛ لِيَرَوا مِنكُمُ الاجتِهادَ وَ الصِّدقَ وَ الوَرَع؛ مردم را به غير از زبانتان به خوبى فرا خوانيد. آنها بايد در شما كوشش، راستى و پارسايى ببينند.
در فصل دوم، علاوه بر گزارش رهنمودهایی از بزرگان اهل معرفت، رفتارهای بسیار آموزنده ای از آنان ارائه می شود.
کرامات و عنایات اولیای الهی
در فصل سوم، خاطره هایی از کرامات و عنایات خاندان رسالت گزارش شده اند، که در مجموع، از جهت کمک به سلوک معنوی و اخلاقی خوانندگان، فوق العاده قابل توجّه اند.
خاطره هایی از اجابت دعا
فصل چهارم، اختصاص دارد به تجربه هایی از اجابت دعا. شگفت انگیز ترین آنها نیز معجزه ای است که به کمک دعا و با قسم دادن خداوند سبحان به حرمت مورچه ها تحقق یافته است.
پیشگویی ها
جالب ترین خاطره های فصل پنجم، پیشگویی درباره سلطنت رضاخان پهلوی و جنگ اعراب و اسرائیل است.
خاطره های گوناگون
پایان بخش این کتاب، خاطره های متنوع و جالبی است که در عناوین پیشین نمی گنجیدند و امکان تنظیم و فصل بندی آنها تحت عنوانی خاص نیز وجود نداشت.
برشی از کتاب:
 نمونه هایی از تواضع امام خمینی
آقای حاج ابوالقاسم قمی: یک روز آقا فرمود: ابوالقاسم! شما سور عروسی به ما بدهکاری!
 گفتم: درخدمتم آقا.
 فرمود: پس برنامه ای ترتیب بده.
 پرسیدم: در شهر باشد یا بیرون شهر.
 فرمود: بیرون شهر.
 اطراف دستگرد، جایی هست به نام لنگون؛ رفتیم آنجا را مرتب کردیم؛ آشپرخانه ­ای بنا کردیم و چادرهایی علم کردیم. بعد رفتیم خدمت آقا و گفتیم ما آماده ایم.
فرمود: دوازده ماه؛ اول صبح بیا.
صبح روز دوازدهم با یک تاکسی که قبلا هماهنگ کرده بودم، رفتیم سمت منزل آقا. دیدیم که ایشان، عبا زیر بغل، جلوی در ایستاده­ اند؛ از اینکه آقا منتظر ما مانده بود خجالت کشیدم.
 آقا به همراه چند نفر از اطرافیانشان، از جمله آقا مصطفی، سوار ماشین شدند و رفتیم همان جایی که آماده کرده بودیم.
روز دوم اقامت در آنجا بود که دیدیم جمعیتی به سمت ما می ­آیند؛ جلو رفتیم. دیدم تعدادی از اهالی دستگرد؛ به همراه مرحوم جعفری، کدخدای ده هستند که از حضور امام در آنجا با خبر شدند و قصد دیدار با ایشان را دارند. آقا فرمود: بگذارید بیایند. آمدند و نزدیک آنها ناهار هم بود. آقا به من فرمود: ابوالقاسم ناهار نگهشان دار.
لذا پذیرایی خوبی هم از آنان کردیم. تعدادی از آنها، موقع خداحافظی گفتند: آقا یک شب تشریف بیاورند ده ما و آنها را بدرقه کردیم و رفتند .
فردای آن روز به آقا گفتند: نوار سخنرانی عاشورایتان دارم. مایلید گوش کنید: فرمود: باشد، بگذار. دو تایی رفتیم زیر یک درخت و نوار صحبت­ های آقا را گوش دادیم.
 
نمونه دوم: پیاده آمدیم، پیاده هم برمی ­گردیم:
ساعتی بعد، آقا فرمود: دستجرد از کدام طرف است.
پرسیدم: مگر می خواهید آنجا تشریف ببرید؟
فرمود: بله.
گفتم: من بلد نیستم، اجازه بدهید کسی را پیدا کنم که راه بلد باشد. بالأخره شخصی پیدا شد و پیاده راه افتاد و ما هم پنج شش نفر به همراه امام، پشت سر او رفتیم. حاج آقا مصطفی نتوانست بیاید و نزدیک ده رسیدیم، یک دختر بچه­ ای که بالای پشت بام مشغول پهن کردن رختخواب بود تا تشک­ها به اصطلاح خنک شوند؛ به محض اینکه چشمش به ما افتاد داد زد: آقا خمینی! آقا خمینی!
در دستگرد؛ امامزاده­ایی مدفون است؛ آقا اول آنجا رفتند و پس از زیارت و خواندن فاتحه، به سمت مسجد راه افتادیم. حالا دیگر، جمعیت زیادی از اهالی روستا، زن و مرد، برای دیدن امام آمده بودند. یکی گوسفند می­ کشت، دیگری اسپند دود می کرد! یادم است تخم مرغ هم آورده بودند که جلوی امام زمین بزنند، اما آقا فرمود که بگویید این کار اسراف است. جمعیت به همراه امام وارد مسجد شدند و نماز را به امامت آقا خواندند و بعد از تماز هم، سخنرانی و مداحی انجام شد تا دوازده شب.
یکی از اهالی ده، ماشینش را آماده کرده بود تا آقا برگرداند که آقا فرمود: به آقایان بگو! همان طور پیاده آمدیم، پیاده هم برمی­ گردیم!
کتاب «بر بال خاطرات؛ یکصد و ده خاطره از تجربه­‌های زندگی پس از مرگ، و رفتار‌های اخلاقی و کرامات اولیای الهی» را در شمارگان ۵۰۰ نسخه و به قیمت ۳۴۰۰۰ تومان منتشر کرده است. /۹۹۸/ن ۶۰۱/ش
۱۱۰ خاطره از رفتار‌های اخلاقی و کرامات اولیای الهی در کتاب بر بال خاطرات


میثم صدیقیان
ارسال نظرات