در قالب مجموعه 26 جلدی «حدیث روزگار» منتشر شده است؛
گزیده خاطرات استاد خسروشاهی از شخصیت های معاصر ایرانی و غیرایرانی
ویژگی ممتاز استاد خسروشاهی، «ارتباطات گسترده»، «سعه صدر بالا»، «حضور فعالانه» و «روحیه همکاری» ایشان در غالب فعالیتهای اسلامی و انقلابی و ... بود.
به گزارش خبرگزاری رسا، آخرین کارهای مکتوب محقق پُرکار و فرهنگبان کوشا، مرحوم استاد سید هادی خسروشاهی، مجموعه «حدیث روزگار» بود که دهه آخر حیات استاد را به خود اختصاص داد و استاد بنا به ضرورت و خلأ جامعه، تمایل زیادی به مکتوب کردن خاطراتش از شخصیت ها، علما، جریانات و گروههای ایرانی و غیرایرانی داشت. خوشبختانه ۲۶ جلد از این مجموعه در زمان حیات ایشان منتشر شد، که آخرینش درباره آیت الله خامنهای (رهبر معظم انقلاب اسلامی) است و حداقل ۱۵ جلد از آن مجموعه باقی مانده و منتشر نشده است.
ویژگی ممتاز استاد خسروشاهی، «ارتباطات گسترده»، «سعه صدر بالا»، «حضور فعالانه» و «روحیه همکاری» ایشان در غالب فعالیتهای اسلامی و انقلابی و فرهنگی معاصر در کشور و جهان اسلام است و همین روحیه و تلاش ویژه ایشان در ثبت و ضبط حوادث و اسناد و مدارک باعث شده است خاطرات ایشان ارزش و اعتبار بیشتری داشته باشد و مخاطب با خاطرات مکتوب ایشان بخش قابل توجهی از حوادث تاریخ معاصر و جریان نهضت اسلامی ایران را به طور دقیق و صحیح با مدرک و سند ارزیابی و تحلیل و تبیین می کند؛ اگرچه استاد به دلایل مختلف، همه خاطرات و دیدههای خود را مکتوب نکرده است و از برخی مسائل گذرا عبور کرده است.
آشنایی با مجموعه «حدیث روزگار»
تاکنون خاطرات استاد درباره شخصیتها و جریانات زیر منتشر شده است: ۱. زندگی و مبارزات آیت الله کاشانی، ۲. امام خمینی (ره)، پانزده خرداد و مسأله انقلاب، ۳. علامه طباطبایی، ۴. آیت الله طالقانی، ۵. علامه سید مرتضی عسکری، ۶. امام موسی صدر، ۷. آیت الله سیدعلی خامنهای رهبر معظم انقلاب، ۸. آیت الله هاشمی رفسنجانی، ۹. آیت الله علی مشکینی، ۱۰. شهید نواب صفوی، ۱۱. استاد سید جلال الدین آشتیانی، ۱۲. شهدای حرب و محراب، ۱۳. دکتر ابراهیم یزدی، ۱۴. محمدعلی جمال زاده، ۱۵. دکتر حسن ترابی (سودان)، ۱۶. روژه گارودی (فرانسه)، ۱۷. احمد بن بلا (الجزایر)، ۱۸. مبارزان ملی ـ مذهبی، ۱۹. نشریات مخفی حوزه علمیه قم، ۲۰. مشروطه مشروعه و علمای تبریز، ۲۱. تاریخ نگاری معاصر و کودتای ۲۸ مرداد، ۲۲. طرح مرکز فرهنگی اسلامی اروپا، ۲۳. سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب اسلامی، ۲۴. حزب خلق مسلمان، ۲۵. مجموعهای از خاطرات (از آغاز زندگی تا سال ۱۳۳۳ ش) و ۲۶. خاطرات مکتوب.
گزیده نظرات استاد خسروشاهی درباره تاریخ نگاری
استاد خسروشاهی درباره ضرورت ثبت تاریخ انقلاب و شخصیتهای انقلابی مینویسد: «تاریخ چگونگی حوادث دوران پس از انقلاب اگر توسط کسانی که خود به نحوی در صحنه بوده اند، به رشته تحریر درنیاید، یا توسط عناصر مُغرض و معارض نوشته خواهد شد و یا به تدریج به دست فراموشی سپرده می شود.» (خاطرات مستند درباره سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب، ص ۹)
ایشان درباره مسأله «موضع گیری یا بی طرفی مورخان» مینویسد: «تاریخ نگاری هیچگاه بی طرف نمی تواند باشد و هر مورخی، بنا به ساخت و بافت وجودی خود، دارای موضعی درباره حوادث گوناگون است و این امر، حتی علیرغم ادعاهای بی طرفانه بودن مؤلف، در لابهلای سطور همه کتابهای تاریخ دیده می شود و مورخان با به کارگیری ذهنیتها و یا برداشتهای خود در عمل نشان می دهند که بی طرف نبوده اند.» (خاطرات مستند درباره تاریخ نگاری معاصر و کودتای ۲۸ مرداد، ص ۳۲)
استاد خسروشاهی در پاسخ به سئوالی درباره تاریخ نویسی غربی ها یا شرقی ها درباره مسائل جامعه ما می گوید: «از این نوع تاریخ نگاری، سابقه خوبی سراغ نداریم و اگر نام آن را «تاریخنگاری استعماری» بگذاریم، زیاد از حقیقت دور نرفته ایم. داوری یک خارجی درباره تاریخ معاصر ما، به دلایل زیادی مشکوک و غیرقابل قبول و حتی فاقد ارزش تاریخی خواهد بود و نمونه های فراوان آن در رابطه با تاریخ و حوادث انقلاب اسلامی ایران، این ادعاها را کاملاً ثابت می کند.» (همان، ص ۳۵)
برشهایی از کتابهای مجموعه «حدیث روزگار»
روزی آیت الله خامنهای به حجره ما آمدند، هم حجره من، آقا میرزا محمد محقق [مرندی]حضور نداشت. من بلند شدم و جای خود را به ایشان دادم و خود در جای آقا میرزا محمد نشستم. ایشان در پشت میز کوچک مطالعه من نشستند و با انبوهی از اوراق و مقالهها و اسناد و بُریده جراید داخلی و خارجی که برای کارهای خود آنها را جمع آوری کرده بودم، روبرو شدند و پس از بررسی اجمالی گفتند: چه میشد که در حوزهها برای فارغ التحصیلان رشتههای غیرفقه و اصول هم لقبهای رسمی! به کار میرفت تا همه مجبور نشوند که فقط به سراغ فقه و اصول بروند؟ در واقع مرادشان این بود که در حوزهها باید به رشتههای دیگر نیز بها داده شود تا هر کسی مطابق علاقه و ذوق خود پس از تحصیل مقدمات و بخشی از فقه و اصول و تفسیر و فلسفه، به مقداری که لازم است، نه در حدّ تخصصی، به آن رشته مورد علاقه خود بپردازد و برای عقب نماندن از قافله! دریافت لقب آیت اللهی، مجبور نشود در رشتهای به تحصیل ادامه دهد که مورد علاقهاش نیست. (خاطرات مستند درباره آیت الله سید علی خامنهای، صص ۲۷ و ۲۸)
استاد خسروشاهی درباره ارتباطات متنوع رهبر معظم انقلاب با گروهها و جریانات سیاسی و حوزوی میگوید: ایشان چه در مشهد و چه در تهران، با افراد و نهادها و جریانهای سیاسی ـ فرهنگی فعال و مبارز در دوران قبل از انقلاب مانند کانون نشر حقایق اسلامی، نهضت آزادی، جاما، مسلمانان مبارز، حسینیه ارشاد، مکتب توحید و امثال اینها، چه به عنوان یک سازمان و یک تشکیلات و چه به عنوان شخصیتهای فرهیخته و روشنفکر موجود در آن سازمانها، در زمینههای فرهنگی و سیاسی تعامل و ارتباط داشتند و این نوع همکاری تا پس از پیروزی انقلاب هم ادامه یافت تا اینکه اختلافات و سهم خواهیها و انحرافها از طرف دوستان آغاز گردید و به طور طبیعی ایشان هم روابط خود را با آنها کم و یا قطع کردند. البته با توجه به اینکه ایشان اهل شعر و ادب و علم و هنر و... بودند با عناصر فرهنگی و علمی و روشنفکران متعهد و شاعران معاصر، ارتباط بیشتر و وسیع تری داشتند و در مجالس آنها شرکت میکردند و در هر زمینهای که مطلبی مطرح میشد، سخنی برای گفتن داشتند... البته این را بنده ادعا نمیکنم و همه اهل انصاف از اهالی فرهنگ و ادبیات به آن اعتراف دارند و جلسات کنونی شب شعر و نشست و ... با اهالی فرهنگ و هنر و شعر، در واقع استمرار این روابط است... (خاطرات مستند درباره آیت الله سید علی خامنهای، صص ۵۲ و ۵۳)
یک بار یکی از بزرگان ـ آیت الله مهدوی کنی ـ در دیداری و در پاسخ سئوال من گفتند که ما تذکراتی به آقا [آیت الله خامنه ای]میدهیم، ولی «لایگو شدن»! یعنی گوش نمیدهند! بنده به ایشان گفتم آیا مجاز هستم این حرف را مستنداً به آیت الله خامنهای نقل کنم و گفتند اهلاً و سهلاً... در ملاقاتی دیگر مطلب و جمله آن بزرگوار را به ایشان (آیت الله خامنه ای) نقل کردم... ایشان خندیدند و گفتند ظاهراً باید تعبیر ایشان چنین اصلاح شود که «لا قبولون»! چون معلوم است که گوش داده اند، ولی اقدام نکرده اند، پس در اینجا «لایگوشون» صحیح نیست و در مورد عدم قبول هم باید ایشان توجه بفرمایند که ما همه نظریات دوستان و بزرگان را میشنویم و آنچه را که به صلاح اسلام و انقلاب و کشور است حتماً انجام میدهیم و اقدام میکنیم، ولی طبیعی است که پذیرفتن و عملی کردن همه نظریات آقایان مقدور نیست. (خاطرات مستند درباره آیت الله سید علی خامنهای، صص ۷۴ و ۷۵)
استاد خسروشاهی در بخشی از خاطراتشان درباره منش فکری و فعالیتهای آیت الله طالقانی می گوید: «طالقانی باور داشت که مسأله بیدارسازی ملت ها، جز از راه آموزش تعالیم قرآنی، امکان پذیر نیست و برای همین، چهل سال تمام، حتی در دوران تبعید و زندان به تفسیر قرآن و نشر «پرتوی از قرآن» پرداخت تا بلکه بتواند قرآن را به میان مردم ببرد و به جامعه اسلامی برگرداند و آن را از گور و گورستان! رهایی بخشد...» (خاطرات مستند درباره آیت الله سید محمود طالقانی، ص ۱۵۴)
استاد خسروشاهی در فرازی دیگر درباره نقش آیت الله طالقانی در پیروزی انقلاب اسلامی و مبارزات مردم بیان میدارد: «آیت الله طالقانی، مالک اشتر انقلاب و ابوذر امام بود و از ارکان اصلی انقلاب اسلامی به شمار میرفت و بی تردید با رحلت ایشان، ثلمهای بر اسلام و انقلاب وارد آمد که با هیچ چیزی قابل جبران نبود. اگر ایشان زنده میماند، به طور قطع بسیاری از حوادث تلخ و دردناک بعدی رخ نمی داد.» (خاطرات مستند درباره آیت الله سید محمود طالقانی، ص ۵۶)
استاد خسروشاهی در خاطره ای از شهید مطهری درباره استعفایش از حسینیه ارشاد مینویسد: «مرحوم شهید مطهری همانطور که خود در اتاقک دانشکده الهیات برای من تعریف میکرد و به همه دوستانش نیز گفته است، از جریان حاکم بر حسینیه ارشاد به عنوان به اصطلاح «مدیریت» رنج میبرد و هرچه کوشش کرد که موضوعات مربوط به حسینیه به شکل شورایی اداره شود، متأسفانه به نتیجه نرسید و در نهایت مجبور گردید که استعفا دهد و دلش هم میسوخت که همه زحمات او و یارانش را کلاهیهای انقلابینمای لیبرالمآب جنّت مکان خُلد آشیان، اینچنین بر باد دادهاند. (خاطرات مستند درباره خاطرات مکتوب، ص ۹۶)
آیت الله هاشمی رفسنجانی یکی از مظلوم ترین شخصیت های مبارز تاریخ معاصر است. شصت سال مبارزه و تلاش و خدمت و با انبوهی از تخریب های ناجوانمردانه مدعیان ولایت مداری ـ به اضافه عناصر مشکوک لیبرال و سکولار مدعی آزادی خواهی ـ پاداشی نبود که سزاوار او باشد و بی شک این امر، نه از لحاظ شرعی و نه از لحاظ انسانی ـ اخلاقی قابل قبول نبود... در آخرین دیدار، من به آیت الله هاشمی گفتم که چرا برای پاسخ گویی لازم ـ نه مشاجره و منازعه ـ اقدام نمی کند، طبق معمول خود، خندید و گفت: من صلاح نظام نمی دانم که با این قبیل افراد دهن به دهن بشوم، به ویژه که هرگونه پاسخگویی و توضیح ما، با اتهامی بزرگ تر و اهانت های بیشتر روبرو می گردد. (خاطرات مستند درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی، ص ۹ و ۱۰)
استاد خسروشاهی درباره آثار استاد علامه عسکری میگویند: «مجموعه آثار علامه عسکری نشان دهنده کشف نکتههای باریک و تاریک در تاریخ اسلام و علمالحدیث است که در طول قرون، از چشم اغلب محققان و علمای ما دور مانده و ایشان با تحقیق و تفحص و باریکبینی، آنها را کشف و مکتوب و روشن ساخته است. مثلاً کشف یکصد و پنجاه صحابی ساختگی ـ که در کتابهای معتبر اهل سنت از آنها به عنوان صحابی پیامبر نام برده شده ـ کشف تاریخی بزرگی بود یا ابطال پیدایش تشیع توسط یک یهودی به ظاهر مسلمان شده یهودی به نام نام عبدالله بن سبأ و در واقع کشف و اثبات این که اصلاً این چنین شخصی وجود خارجی نداشته و افسانهای بیش نبوده است.» (خاطرات مستند درباره علامه سید مرتضی عسکری)
استاد خسروشاهی درباره روحیات و مشکلات بنی صدر می گوید: «اختلاف بنی صدر با شهید رجایی هم ناشی از همان حس قدرت طلبی و انحصارگرایی بود. او می خواست همه امور در اختیار شخص وی باشد و نخست وزیری که برای خود برنامه و هدفی دارد در کنار او قرار نگیرد؛ یعنی در واقع او نخست وزیری به عنوان «تکمیل دکور» لازم داشت، نه کسی که بخواهد اظهارنظر کند یا طرح و برنامه خاصی را ارائه نماید و البته می دانیم که این اختلاف و نزاع فقط در مورد شهید رجایی نبود، بلکه آقای بنیصدر با همه نهادهای انقلابی مانند سپاه پاسداران و مجلس و افراد تأثیرگذار و باسابقه در انقلاب، مشکل داشت. از برخورد او با شهید بهشتی می توان فهمید که آقای بنی صدر رقیب اصلی خود را شهید بهشتی می دانست که گویا مسئول همه «فتنه ها» هم او بوده است. روی همین اصل بود که هواداران او به شدت بر ضد ایشان اقدام می کردند و اتهامات ناروا و اکاذیب عجیب و غریبی علیه ایشان منتشر می کردند. (خاطرات مستند درباره سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب، ص ۲۲۰)
استاد خسروشاهی ضمن ارج و قدردانی درباره خدمات و فعالیت های مهندس بازرگان و انتقاد به برخی از مباحث و فعالیتهای او می نویسد: «مهدی بازرگان از آغاز کار تا پایان ـ آخر دی ماه ۱۳۷۳ ـ همواره وقف راه خدا و خدمت به خلق بود و در تربیت کسانی، چون شهید چمران کوشید که یک نمونه از آنها، به تنهایی یک امت بود و بی تردید خود وی نیز نمونه کامل یک مسلمان روشنفکر مُتشرّع در قرن ما به شمار می رفت که یک عمر با صداقت و طهارت و صراحت، بدون نیاز مالی و انگیزهه مادی کار کرد و خدمت نمود و انتظار مقام و پاداش از کسی نداشت و صراحت را هم لازمه اندیشه و عمل یک مسلمان دانست، اما این به این معنی نیست که او هم «مطلق» بود...
نقد اشتباهات او در اندیشه های نخستین «بازی جوانان با سیاست» و واپسین او «دین و ایدئولوژی»، نیاز به فرصت و وقت کافی دارد... که به این کار خواهیم پرداخت... نقد علمی اشتباه هر فردی، همراه با عدل و انصاف، یک عمل اسلامی و عقلانی و انسانی است و هیچ اندیشه ای را نمیتوان – از غیرمعصوم – به طور چشم بسته و بدون چون و چرا پذیرفت.
استاد خسروشاهی درباره تعبّد و تدیّن مرحوم مهندس بازرگان می گوید: «مهندس بازرگان یک فرد متدین، متعبّد و متشرّع به معنی واقعی کلمه بود... التزام ایشان به نماز اول وقت و احکام شرعی و حضور مخلصانه در محافل مذهبی، به ویژه مجلس درس تفسیر قرآن آیت الله طالقانی، نشاندهنده عمق گرایش معنوی ایشان است. من در تمام مدت آشنایی با ایشان، حتی یکبار هم ندیدم که غیبت کسی را بکند و یا پشت سر احدی، حرفی بزند و یا مرتکب بیان خلاف و دروغی بشود.» (خاطرات مستند از مبارزان ملی ـ مذهبی، ص ۵۲)
استاد خسروشاهی به یکی از دیدارهایش با دکتر یزدی می پردازد و مینویسد: «پس از چند سال و بازگشت دکتر یزدی از آمریکا، برای عیادت ایشان به منزلش در خیابان ولیعصر (عج) کوچه تورج رفتم... صحبتها و گفتگوها طولانی شد و ایشان اشاره به «انحصارگرایی» دوستان انقلاب کردند و من گفتم که آغازگر انحصارطلبی خود دوستان مسلمان ملی گرا بودند که دو کابینه دولت موقت، حتی وزارت دادگستری و وزارت ارشاد را نخواستند به روحانیون بدهند... و بعد خیابانهای گوناگونی را حتی به نام کریم پورشیرازی می نامیدند و علیرغم تلاش من که نماینده حضرت امام در وزارت ارشاد ملی بودم، نامگذاری خیابانی به نام آیت الله کاشانی ـ که خواست مردم توسط ارشاد و اینجانب بود ـ را نپذیرفتند و طولانی ترین نام خیابانهای شهر، ناگهان نام آقای دکتر مصدق را بر خود گرفت و... هکذا... و نتیجه این نوع انحصارطلبی، انحصارطلبیهای متضاد بود که بعداً به وجود آمد... دکتر یزدی به همه حرف ها و انتقادهای من با سکوت کامل گوش داد و خیلی آرام گفت شاید هم در بعضی موارد حق با شما باشد، ولی این راه و رسم انسانی و اخلاقی ای نیست که کسانی را که یک عمر در راه انقلاب و اسلام مبارزه کردهاند کنار بگذارند... که البته من هم این حرف ایشان را تأیید کردم.» (خاطرات مستند درباره دکتر ابراهیم یزدی، ص ۵۴)
استاد خسروشاهی در بخشی از بیان خاطراتش از حضور شهید چمران در لبنان، از پیش از انقلاب اسلامی ایران، از قول این شخصیت مبارز و انقلابی می نویسد: «چمران اظهار نگرانی می کرد از استمرار حکومت استبدادی ایران و خواستار تشدید فعالیت حوزه علمیه قم و روحانیت بود و می گفت: به نظر من فقط روحانیت می تواند مردم را از بی تفاوتی فعلی خارج کند و به صحنه مبارزه بکشاند. تاریخ تشیع نشان می دهد که نبرد در جوامع شیعی وقتی توده ای پیروز شده که رهبری را روحانیت به دست گرفته است و حرکتهای دیگر، بدون روحانیت، به شهادت تاریخ، محکوم به شکست اند...... خطاطی، نقاشی، کار هنری و گرفتن عکس و اسلاید، یکی از ابعاد زندگی هنری و عرفانی چمران است که متأسفانه این بخش از زندگی چمران تاکنون ناشناخته مانده و صدها و شاید هزارها عکس و اسلاید تهیه شده به وسیله چمران می تواند یک نمایشگاه بزرگ را در کیفیتی بالا و سطحی جهانی، زیر پوشش خود قرار دهد... و اینچنین آدم هنرمند عارف مَسلکی، در بعد دیگری از زندگی اش، علی وار در راه رهایی ملل مستضعف جهان می جنگید و برای نبرد با استکبار، سرزمین و منطقه خاصی برای او مطرح نبود... در ایران بارها چمران را دیدم ـ در قم و تهران ـ، اما همیشه سخت گرفتار کار بود. شب و روز را نمیشناخت و عاشقانه می کوشید. به آرزوی دیرینه اش رسیده بود و در این راه آماده بود که جان ببازد، فراموش نمی کنیم «پاوه» را و بعد نبردش در «جنوب» را. (خاطرات مستند از مبارزان ملی ـ مذهبی، صص ۳۵ و ۳۶ و ۳۷)
یک نکتهای که کمتر درباره روژه گارودی بیان شده، نگاه حمایت آمیز او از انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) و نگاه انتقادی شدید وی به رژیم آل سعود است که کمتر کسی به آن توجه کرده است و این هم از ویژگی های برجسته کتابهای خاطرات استاد خسروشاهی است. در بخشی از این خاطرات استاد میخوانیم: «گارودی از لحاظ اندیشه سیاسی با آل سعود نه تنها موافق نبود، بلکه با آن به مبارزه پرداخت. وی شجاعانه طی مقالاتی، فساد و تباهی درباره آل سعود را افشا کرد. او در فاجعه قتل عام مسلمانان ایرانی در تظاهرات «برائت از مشرکین» در مکه مکرمه توسط مزدوران و دژخیمان سعودی به افشاگری پرداخت و اقدام وحشیانه آنان را تقبیح نمود و مقالات او در این زمینه در مطبوعات اروپایی منتشر گردید. او در مورد دعوت شاه فهد از نیروهای آمریکایی و سپس حمله متجاوزین آمریکایی به عراق، به شدت این عمل آل سعود را تقبیح نمود و حتی فهد را فردی نامسلمان نامید و اقدام او را نوعی "روسپیگری سیاسی" خواند.» (خاطرات مستند درباره روژه گارودی، ص ۳۱)
احمد بن بلا، فرمانده جهاد آزادی بخش مردم الجزایر می گوید: «امام خمینی بزرگترین مرد تاریخ معاصر است و فکر می کنم که امام دیگری، چون او نخواهد آمد. انقلاب اسلامی به نظر من، خیلی مهمتر از انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب نوامبر الجزایر است؛ چون این انقلاب فقط مخصوص ایران نیست، بلکه مربوط به همه ملتهاست و آثار آن در چهارچوب جغرافیایی ایران محدود نخواهد ماند. این آغاز حرکت جدید اسلام در همه دنیا خواهد بود.» (خاطرات مستند درباره احمد بن بلا، ص ۳۱)
احمد بن بلا، فرمانده جهاد آزادی بخش مردم الجزایر در دیداری به استاد خسروشاهی می گوید: «من اعتقاد دارم که در ایران همه علما و روحانیون نباید خود را درگیر مسائل اداری و روزمره کشوری بکنند که دچار مصیبت خواهند شد. بگذارید غیر از گروهی از علمای برجسته که صلاحیت تصدی امور یا رهبری را دارند، بقیه به عنوان پناهگاه همیشگی مردم در پایگاههای مساجد، در کنار مردم باقی بمانند و از تصدی کارهای اجرایی و اداره کشور دور شوند و به ارشاد و نظارت بپردازند.» (خاطرات مستند درباره احمد بن بلا، ص ۴۵)
محمدعلی جمال زاده، نویسنده معروف در گفتگویی با استاد خسروشاهی میگوید: «بارها افراد از طرف سازمان های مختلف به سراغم آمده اند، حرفها زده اند، از نظام اسلامی بدگوییها کرده اند، ولی من به آنها گفته ام: اگر این نظام هیچ خدمتی به مردم ایران جز تغییر رژیم پادشاهی ۲۵۰۰ ساله نکرده باشد، همین یک امر برای پشتیبانی از آن کفایت می کند و شما به جای قدردانی و کمک برای اصلاح امور، به تخریب آن مشغولید و نمی دانید که این انقلاب چه نعمت بزرگی است برای ملت ایران و در هر صورت اگر نواقصی هم هست، اینها باعث تغییر عقیده نمی شود.» (خاطرات مستند درباره سید محمدعلی جمال زاده و انقلاب اسلامی، صص ۱۵ ـ ۱۴)
استاد خسروشاهی در برخی خاطراتش به برخی روحیات منفی و مثبت جامعه و شخصیتها و گروههای ایرانی میپردازد: «به نظر من کیش شخصیت!، تمامیت خواهی و تک محوری، یک اخلاق و روحیه زشت ایرانی است؛ چرا که اغلب کار جمعی را دوست ندارند و علاقمند هستند که همه کارها را خودشان یا اطرافیان و یا وابستگانشان انجام دهند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ما توقع استمرار این نوع روحیه را نداشتیم، ولی متأسفانه چنان شد؛ یعنی تمامیت خواهی رسمی از آن زمان و از دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان آغاز شد و آقایان کابینه را از اعضای جبهه ملی، نهضت آزادی، ملت ایران، جاما و احزاب ملی گرایی دیگر تشکیل دادند که بعدها به نام «ملی ـ مذهبی» معروف شدند. البته اغلب اینها دوستان بنده بودند و من صداقت و حُسن نیت بسیاری از آنها را باور داشتم، ولی در کابینه اول دولت موقت، حتی یک روحانی مبارز و یا به قول آنها، یک «آخوند» نمیبینیم. به نظر من این نوعی تمامیت خواهی اشتباه آمیز بود.» (خاطرات مستند درباره سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب، ص ۲۶)
وی در ادامه مینویسد: «بعدها در طرف مقابل هم دوستان دیگر ما ـ مثلاً در حزب جمهوری اسلامی ـ و آنهایی که در صحنه سیاست بودند، تمامیت خواه شدند و مایل بودند که تنها همفکران خود را در رأس همه کارها قرار بدهند. این وضع ادامه پیدا می کند تا به دوره جناب آقای سید محمد خاتمی میرسیم که خیلی هم به ایشان علاقه داریم، ولی می بینیم باز در دوره ایشان هم چند هزار مدیر در سطح کشور کنار گذاشته می شوند و چند هزار مدیر جدید می آیند و پس از آن هم دولت بعدی نوعی تمامیت خواهی بدتری را اجرا کرد.» (همان، ص ۲۷)
راه تهیه آثار استاد
برای تهیه مجموعه آثار و خاطرات مستند استاد خسروشاهی میتوانید در قم به فروشگاه کلبه شروق واقع در ابتدای خیابان صفاییه و در تهران به فروشگاه کتاب موسسه اطلاعات واقع در خیابان انقلاب روبروی دانشگاه تهران مراجعه نمایید و یا با مرکز پخش کتب در قم به شماره تلفن ۳۷۸۳۸۱۴۴ (۰۲۵) یا سایت مرکز بررسیهای اسلامی (www.iscq.ir) یا سایت پاتوق کتاب فردا (www.bookroom.ir) تماس بگیرید.
ویژگی ممتاز استاد خسروشاهی، «ارتباطات گسترده»، «سعه صدر بالا»، «حضور فعالانه» و «روحیه همکاری» ایشان در غالب فعالیتهای اسلامی و انقلابی و فرهنگی معاصر در کشور و جهان اسلام است و همین روحیه و تلاش ویژه ایشان در ثبت و ضبط حوادث و اسناد و مدارک باعث شده است خاطرات ایشان ارزش و اعتبار بیشتری داشته باشد و مخاطب با خاطرات مکتوب ایشان بخش قابل توجهی از حوادث تاریخ معاصر و جریان نهضت اسلامی ایران را به طور دقیق و صحیح با مدرک و سند ارزیابی و تحلیل و تبیین می کند؛ اگرچه استاد به دلایل مختلف، همه خاطرات و دیدههای خود را مکتوب نکرده است و از برخی مسائل گذرا عبور کرده است.
آشنایی با مجموعه «حدیث روزگار»
تاکنون خاطرات استاد درباره شخصیتها و جریانات زیر منتشر شده است: ۱. زندگی و مبارزات آیت الله کاشانی، ۲. امام خمینی (ره)، پانزده خرداد و مسأله انقلاب، ۳. علامه طباطبایی، ۴. آیت الله طالقانی، ۵. علامه سید مرتضی عسکری، ۶. امام موسی صدر، ۷. آیت الله سیدعلی خامنهای رهبر معظم انقلاب، ۸. آیت الله هاشمی رفسنجانی، ۹. آیت الله علی مشکینی، ۱۰. شهید نواب صفوی، ۱۱. استاد سید جلال الدین آشتیانی، ۱۲. شهدای حرب و محراب، ۱۳. دکتر ابراهیم یزدی، ۱۴. محمدعلی جمال زاده، ۱۵. دکتر حسن ترابی (سودان)، ۱۶. روژه گارودی (فرانسه)، ۱۷. احمد بن بلا (الجزایر)، ۱۸. مبارزان ملی ـ مذهبی، ۱۹. نشریات مخفی حوزه علمیه قم، ۲۰. مشروطه مشروعه و علمای تبریز، ۲۱. تاریخ نگاری معاصر و کودتای ۲۸ مرداد، ۲۲. طرح مرکز فرهنگی اسلامی اروپا، ۲۳. سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب اسلامی، ۲۴. حزب خلق مسلمان، ۲۵. مجموعهای از خاطرات (از آغاز زندگی تا سال ۱۳۳۳ ش) و ۲۶. خاطرات مکتوب.
گزیده نظرات استاد خسروشاهی درباره تاریخ نگاری
استاد خسروشاهی درباره ضرورت ثبت تاریخ انقلاب و شخصیتهای انقلابی مینویسد: «تاریخ چگونگی حوادث دوران پس از انقلاب اگر توسط کسانی که خود به نحوی در صحنه بوده اند، به رشته تحریر درنیاید، یا توسط عناصر مُغرض و معارض نوشته خواهد شد و یا به تدریج به دست فراموشی سپرده می شود.» (خاطرات مستند درباره سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب، ص ۹)
ایشان درباره مسأله «موضع گیری یا بی طرفی مورخان» مینویسد: «تاریخ نگاری هیچگاه بی طرف نمی تواند باشد و هر مورخی، بنا به ساخت و بافت وجودی خود، دارای موضعی درباره حوادث گوناگون است و این امر، حتی علیرغم ادعاهای بی طرفانه بودن مؤلف، در لابهلای سطور همه کتابهای تاریخ دیده می شود و مورخان با به کارگیری ذهنیتها و یا برداشتهای خود در عمل نشان می دهند که بی طرف نبوده اند.» (خاطرات مستند درباره تاریخ نگاری معاصر و کودتای ۲۸ مرداد، ص ۳۲)
استاد خسروشاهی در پاسخ به سئوالی درباره تاریخ نویسی غربی ها یا شرقی ها درباره مسائل جامعه ما می گوید: «از این نوع تاریخ نگاری، سابقه خوبی سراغ نداریم و اگر نام آن را «تاریخنگاری استعماری» بگذاریم، زیاد از حقیقت دور نرفته ایم. داوری یک خارجی درباره تاریخ معاصر ما، به دلایل زیادی مشکوک و غیرقابل قبول و حتی فاقد ارزش تاریخی خواهد بود و نمونه های فراوان آن در رابطه با تاریخ و حوادث انقلاب اسلامی ایران، این ادعاها را کاملاً ثابت می کند.» (همان، ص ۳۵)
برشهایی از کتابهای مجموعه «حدیث روزگار»
روزی آیت الله خامنهای به حجره ما آمدند، هم حجره من، آقا میرزا محمد محقق [مرندی]حضور نداشت. من بلند شدم و جای خود را به ایشان دادم و خود در جای آقا میرزا محمد نشستم. ایشان در پشت میز کوچک مطالعه من نشستند و با انبوهی از اوراق و مقالهها و اسناد و بُریده جراید داخلی و خارجی که برای کارهای خود آنها را جمع آوری کرده بودم، روبرو شدند و پس از بررسی اجمالی گفتند: چه میشد که در حوزهها برای فارغ التحصیلان رشتههای غیرفقه و اصول هم لقبهای رسمی! به کار میرفت تا همه مجبور نشوند که فقط به سراغ فقه و اصول بروند؟ در واقع مرادشان این بود که در حوزهها باید به رشتههای دیگر نیز بها داده شود تا هر کسی مطابق علاقه و ذوق خود پس از تحصیل مقدمات و بخشی از فقه و اصول و تفسیر و فلسفه، به مقداری که لازم است، نه در حدّ تخصصی، به آن رشته مورد علاقه خود بپردازد و برای عقب نماندن از قافله! دریافت لقب آیت اللهی، مجبور نشود در رشتهای به تحصیل ادامه دهد که مورد علاقهاش نیست. (خاطرات مستند درباره آیت الله سید علی خامنهای، صص ۲۷ و ۲۸)
استاد خسروشاهی درباره ارتباطات متنوع رهبر معظم انقلاب با گروهها و جریانات سیاسی و حوزوی میگوید: ایشان چه در مشهد و چه در تهران، با افراد و نهادها و جریانهای سیاسی ـ فرهنگی فعال و مبارز در دوران قبل از انقلاب مانند کانون نشر حقایق اسلامی، نهضت آزادی، جاما، مسلمانان مبارز، حسینیه ارشاد، مکتب توحید و امثال اینها، چه به عنوان یک سازمان و یک تشکیلات و چه به عنوان شخصیتهای فرهیخته و روشنفکر موجود در آن سازمانها، در زمینههای فرهنگی و سیاسی تعامل و ارتباط داشتند و این نوع همکاری تا پس از پیروزی انقلاب هم ادامه یافت تا اینکه اختلافات و سهم خواهیها و انحرافها از طرف دوستان آغاز گردید و به طور طبیعی ایشان هم روابط خود را با آنها کم و یا قطع کردند. البته با توجه به اینکه ایشان اهل شعر و ادب و علم و هنر و... بودند با عناصر فرهنگی و علمی و روشنفکران متعهد و شاعران معاصر، ارتباط بیشتر و وسیع تری داشتند و در مجالس آنها شرکت میکردند و در هر زمینهای که مطلبی مطرح میشد، سخنی برای گفتن داشتند... البته این را بنده ادعا نمیکنم و همه اهل انصاف از اهالی فرهنگ و ادبیات به آن اعتراف دارند و جلسات کنونی شب شعر و نشست و ... با اهالی فرهنگ و هنر و شعر، در واقع استمرار این روابط است... (خاطرات مستند درباره آیت الله سید علی خامنهای، صص ۵۲ و ۵۳)
یک بار یکی از بزرگان ـ آیت الله مهدوی کنی ـ در دیداری و در پاسخ سئوال من گفتند که ما تذکراتی به آقا [آیت الله خامنه ای]میدهیم، ولی «لایگو شدن»! یعنی گوش نمیدهند! بنده به ایشان گفتم آیا مجاز هستم این حرف را مستنداً به آیت الله خامنهای نقل کنم و گفتند اهلاً و سهلاً... در ملاقاتی دیگر مطلب و جمله آن بزرگوار را به ایشان (آیت الله خامنه ای) نقل کردم... ایشان خندیدند و گفتند ظاهراً باید تعبیر ایشان چنین اصلاح شود که «لا قبولون»! چون معلوم است که گوش داده اند، ولی اقدام نکرده اند، پس در اینجا «لایگوشون» صحیح نیست و در مورد عدم قبول هم باید ایشان توجه بفرمایند که ما همه نظریات دوستان و بزرگان را میشنویم و آنچه را که به صلاح اسلام و انقلاب و کشور است حتماً انجام میدهیم و اقدام میکنیم، ولی طبیعی است که پذیرفتن و عملی کردن همه نظریات آقایان مقدور نیست. (خاطرات مستند درباره آیت الله سید علی خامنهای، صص ۷۴ و ۷۵)
استاد خسروشاهی در بخشی از خاطراتشان درباره منش فکری و فعالیتهای آیت الله طالقانی می گوید: «طالقانی باور داشت که مسأله بیدارسازی ملت ها، جز از راه آموزش تعالیم قرآنی، امکان پذیر نیست و برای همین، چهل سال تمام، حتی در دوران تبعید و زندان به تفسیر قرآن و نشر «پرتوی از قرآن» پرداخت تا بلکه بتواند قرآن را به میان مردم ببرد و به جامعه اسلامی برگرداند و آن را از گور و گورستان! رهایی بخشد...» (خاطرات مستند درباره آیت الله سید محمود طالقانی، ص ۱۵۴)
استاد خسروشاهی در فرازی دیگر درباره نقش آیت الله طالقانی در پیروزی انقلاب اسلامی و مبارزات مردم بیان میدارد: «آیت الله طالقانی، مالک اشتر انقلاب و ابوذر امام بود و از ارکان اصلی انقلاب اسلامی به شمار میرفت و بی تردید با رحلت ایشان، ثلمهای بر اسلام و انقلاب وارد آمد که با هیچ چیزی قابل جبران نبود. اگر ایشان زنده میماند، به طور قطع بسیاری از حوادث تلخ و دردناک بعدی رخ نمی داد.» (خاطرات مستند درباره آیت الله سید محمود طالقانی، ص ۵۶)
استاد خسروشاهی در خاطره ای از شهید مطهری درباره استعفایش از حسینیه ارشاد مینویسد: «مرحوم شهید مطهری همانطور که خود در اتاقک دانشکده الهیات برای من تعریف میکرد و به همه دوستانش نیز گفته است، از جریان حاکم بر حسینیه ارشاد به عنوان به اصطلاح «مدیریت» رنج میبرد و هرچه کوشش کرد که موضوعات مربوط به حسینیه به شکل شورایی اداره شود، متأسفانه به نتیجه نرسید و در نهایت مجبور گردید که استعفا دهد و دلش هم میسوخت که همه زحمات او و یارانش را کلاهیهای انقلابینمای لیبرالمآب جنّت مکان خُلد آشیان، اینچنین بر باد دادهاند. (خاطرات مستند درباره خاطرات مکتوب، ص ۹۶)
آیت الله هاشمی رفسنجانی یکی از مظلوم ترین شخصیت های مبارز تاریخ معاصر است. شصت سال مبارزه و تلاش و خدمت و با انبوهی از تخریب های ناجوانمردانه مدعیان ولایت مداری ـ به اضافه عناصر مشکوک لیبرال و سکولار مدعی آزادی خواهی ـ پاداشی نبود که سزاوار او باشد و بی شک این امر، نه از لحاظ شرعی و نه از لحاظ انسانی ـ اخلاقی قابل قبول نبود... در آخرین دیدار، من به آیت الله هاشمی گفتم که چرا برای پاسخ گویی لازم ـ نه مشاجره و منازعه ـ اقدام نمی کند، طبق معمول خود، خندید و گفت: من صلاح نظام نمی دانم که با این قبیل افراد دهن به دهن بشوم، به ویژه که هرگونه پاسخگویی و توضیح ما، با اتهامی بزرگ تر و اهانت های بیشتر روبرو می گردد. (خاطرات مستند درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی، ص ۹ و ۱۰)
استاد خسروشاهی درباره آثار استاد علامه عسکری میگویند: «مجموعه آثار علامه عسکری نشان دهنده کشف نکتههای باریک و تاریک در تاریخ اسلام و علمالحدیث است که در طول قرون، از چشم اغلب محققان و علمای ما دور مانده و ایشان با تحقیق و تفحص و باریکبینی، آنها را کشف و مکتوب و روشن ساخته است. مثلاً کشف یکصد و پنجاه صحابی ساختگی ـ که در کتابهای معتبر اهل سنت از آنها به عنوان صحابی پیامبر نام برده شده ـ کشف تاریخی بزرگی بود یا ابطال پیدایش تشیع توسط یک یهودی به ظاهر مسلمان شده یهودی به نام نام عبدالله بن سبأ و در واقع کشف و اثبات این که اصلاً این چنین شخصی وجود خارجی نداشته و افسانهای بیش نبوده است.» (خاطرات مستند درباره علامه سید مرتضی عسکری)
استاد خسروشاهی درباره روحیات و مشکلات بنی صدر می گوید: «اختلاف بنی صدر با شهید رجایی هم ناشی از همان حس قدرت طلبی و انحصارگرایی بود. او می خواست همه امور در اختیار شخص وی باشد و نخست وزیری که برای خود برنامه و هدفی دارد در کنار او قرار نگیرد؛ یعنی در واقع او نخست وزیری به عنوان «تکمیل دکور» لازم داشت، نه کسی که بخواهد اظهارنظر کند یا طرح و برنامه خاصی را ارائه نماید و البته می دانیم که این اختلاف و نزاع فقط در مورد شهید رجایی نبود، بلکه آقای بنیصدر با همه نهادهای انقلابی مانند سپاه پاسداران و مجلس و افراد تأثیرگذار و باسابقه در انقلاب، مشکل داشت. از برخورد او با شهید بهشتی می توان فهمید که آقای بنی صدر رقیب اصلی خود را شهید بهشتی می دانست که گویا مسئول همه «فتنه ها» هم او بوده است. روی همین اصل بود که هواداران او به شدت بر ضد ایشان اقدام می کردند و اتهامات ناروا و اکاذیب عجیب و غریبی علیه ایشان منتشر می کردند. (خاطرات مستند درباره سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب، ص ۲۲۰)
استاد خسروشاهی ضمن ارج و قدردانی درباره خدمات و فعالیت های مهندس بازرگان و انتقاد به برخی از مباحث و فعالیتهای او می نویسد: «مهدی بازرگان از آغاز کار تا پایان ـ آخر دی ماه ۱۳۷۳ ـ همواره وقف راه خدا و خدمت به خلق بود و در تربیت کسانی، چون شهید چمران کوشید که یک نمونه از آنها، به تنهایی یک امت بود و بی تردید خود وی نیز نمونه کامل یک مسلمان روشنفکر مُتشرّع در قرن ما به شمار می رفت که یک عمر با صداقت و طهارت و صراحت، بدون نیاز مالی و انگیزهه مادی کار کرد و خدمت نمود و انتظار مقام و پاداش از کسی نداشت و صراحت را هم لازمه اندیشه و عمل یک مسلمان دانست، اما این به این معنی نیست که او هم «مطلق» بود...
نقد اشتباهات او در اندیشه های نخستین «بازی جوانان با سیاست» و واپسین او «دین و ایدئولوژی»، نیاز به فرصت و وقت کافی دارد... که به این کار خواهیم پرداخت... نقد علمی اشتباه هر فردی، همراه با عدل و انصاف، یک عمل اسلامی و عقلانی و انسانی است و هیچ اندیشه ای را نمیتوان – از غیرمعصوم – به طور چشم بسته و بدون چون و چرا پذیرفت.
استاد خسروشاهی درباره تعبّد و تدیّن مرحوم مهندس بازرگان می گوید: «مهندس بازرگان یک فرد متدین، متعبّد و متشرّع به معنی واقعی کلمه بود... التزام ایشان به نماز اول وقت و احکام شرعی و حضور مخلصانه در محافل مذهبی، به ویژه مجلس درس تفسیر قرآن آیت الله طالقانی، نشاندهنده عمق گرایش معنوی ایشان است. من در تمام مدت آشنایی با ایشان، حتی یکبار هم ندیدم که غیبت کسی را بکند و یا پشت سر احدی، حرفی بزند و یا مرتکب بیان خلاف و دروغی بشود.» (خاطرات مستند از مبارزان ملی ـ مذهبی، ص ۵۲)
استاد خسروشاهی به یکی از دیدارهایش با دکتر یزدی می پردازد و مینویسد: «پس از چند سال و بازگشت دکتر یزدی از آمریکا، برای عیادت ایشان به منزلش در خیابان ولیعصر (عج) کوچه تورج رفتم... صحبتها و گفتگوها طولانی شد و ایشان اشاره به «انحصارگرایی» دوستان انقلاب کردند و من گفتم که آغازگر انحصارطلبی خود دوستان مسلمان ملی گرا بودند که دو کابینه دولت موقت، حتی وزارت دادگستری و وزارت ارشاد را نخواستند به روحانیون بدهند... و بعد خیابانهای گوناگونی را حتی به نام کریم پورشیرازی می نامیدند و علیرغم تلاش من که نماینده حضرت امام در وزارت ارشاد ملی بودم، نامگذاری خیابانی به نام آیت الله کاشانی ـ که خواست مردم توسط ارشاد و اینجانب بود ـ را نپذیرفتند و طولانی ترین نام خیابانهای شهر، ناگهان نام آقای دکتر مصدق را بر خود گرفت و... هکذا... و نتیجه این نوع انحصارطلبی، انحصارطلبیهای متضاد بود که بعداً به وجود آمد... دکتر یزدی به همه حرف ها و انتقادهای من با سکوت کامل گوش داد و خیلی آرام گفت شاید هم در بعضی موارد حق با شما باشد، ولی این راه و رسم انسانی و اخلاقی ای نیست که کسانی را که یک عمر در راه انقلاب و اسلام مبارزه کردهاند کنار بگذارند... که البته من هم این حرف ایشان را تأیید کردم.» (خاطرات مستند درباره دکتر ابراهیم یزدی، ص ۵۴)
استاد خسروشاهی در بخشی از بیان خاطراتش از حضور شهید چمران در لبنان، از پیش از انقلاب اسلامی ایران، از قول این شخصیت مبارز و انقلابی می نویسد: «چمران اظهار نگرانی می کرد از استمرار حکومت استبدادی ایران و خواستار تشدید فعالیت حوزه علمیه قم و روحانیت بود و می گفت: به نظر من فقط روحانیت می تواند مردم را از بی تفاوتی فعلی خارج کند و به صحنه مبارزه بکشاند. تاریخ تشیع نشان می دهد که نبرد در جوامع شیعی وقتی توده ای پیروز شده که رهبری را روحانیت به دست گرفته است و حرکتهای دیگر، بدون روحانیت، به شهادت تاریخ، محکوم به شکست اند...... خطاطی، نقاشی، کار هنری و گرفتن عکس و اسلاید، یکی از ابعاد زندگی هنری و عرفانی چمران است که متأسفانه این بخش از زندگی چمران تاکنون ناشناخته مانده و صدها و شاید هزارها عکس و اسلاید تهیه شده به وسیله چمران می تواند یک نمایشگاه بزرگ را در کیفیتی بالا و سطحی جهانی، زیر پوشش خود قرار دهد... و اینچنین آدم هنرمند عارف مَسلکی، در بعد دیگری از زندگی اش، علی وار در راه رهایی ملل مستضعف جهان می جنگید و برای نبرد با استکبار، سرزمین و منطقه خاصی برای او مطرح نبود... در ایران بارها چمران را دیدم ـ در قم و تهران ـ، اما همیشه سخت گرفتار کار بود. شب و روز را نمیشناخت و عاشقانه می کوشید. به آرزوی دیرینه اش رسیده بود و در این راه آماده بود که جان ببازد، فراموش نمی کنیم «پاوه» را و بعد نبردش در «جنوب» را. (خاطرات مستند از مبارزان ملی ـ مذهبی، صص ۳۵ و ۳۶ و ۳۷)
یک نکتهای که کمتر درباره روژه گارودی بیان شده، نگاه حمایت آمیز او از انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) و نگاه انتقادی شدید وی به رژیم آل سعود است که کمتر کسی به آن توجه کرده است و این هم از ویژگی های برجسته کتابهای خاطرات استاد خسروشاهی است. در بخشی از این خاطرات استاد میخوانیم: «گارودی از لحاظ اندیشه سیاسی با آل سعود نه تنها موافق نبود، بلکه با آن به مبارزه پرداخت. وی شجاعانه طی مقالاتی، فساد و تباهی درباره آل سعود را افشا کرد. او در فاجعه قتل عام مسلمانان ایرانی در تظاهرات «برائت از مشرکین» در مکه مکرمه توسط مزدوران و دژخیمان سعودی به افشاگری پرداخت و اقدام وحشیانه آنان را تقبیح نمود و مقالات او در این زمینه در مطبوعات اروپایی منتشر گردید. او در مورد دعوت شاه فهد از نیروهای آمریکایی و سپس حمله متجاوزین آمریکایی به عراق، به شدت این عمل آل سعود را تقبیح نمود و حتی فهد را فردی نامسلمان نامید و اقدام او را نوعی "روسپیگری سیاسی" خواند.» (خاطرات مستند درباره روژه گارودی، ص ۳۱)
احمد بن بلا، فرمانده جهاد آزادی بخش مردم الجزایر می گوید: «امام خمینی بزرگترین مرد تاریخ معاصر است و فکر می کنم که امام دیگری، چون او نخواهد آمد. انقلاب اسلامی به نظر من، خیلی مهمتر از انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب نوامبر الجزایر است؛ چون این انقلاب فقط مخصوص ایران نیست، بلکه مربوط به همه ملتهاست و آثار آن در چهارچوب جغرافیایی ایران محدود نخواهد ماند. این آغاز حرکت جدید اسلام در همه دنیا خواهد بود.» (خاطرات مستند درباره احمد بن بلا، ص ۳۱)
احمد بن بلا، فرمانده جهاد آزادی بخش مردم الجزایر در دیداری به استاد خسروشاهی می گوید: «من اعتقاد دارم که در ایران همه علما و روحانیون نباید خود را درگیر مسائل اداری و روزمره کشوری بکنند که دچار مصیبت خواهند شد. بگذارید غیر از گروهی از علمای برجسته که صلاحیت تصدی امور یا رهبری را دارند، بقیه به عنوان پناهگاه همیشگی مردم در پایگاههای مساجد، در کنار مردم باقی بمانند و از تصدی کارهای اجرایی و اداره کشور دور شوند و به ارشاد و نظارت بپردازند.» (خاطرات مستند درباره احمد بن بلا، ص ۴۵)
محمدعلی جمال زاده، نویسنده معروف در گفتگویی با استاد خسروشاهی میگوید: «بارها افراد از طرف سازمان های مختلف به سراغم آمده اند، حرفها زده اند، از نظام اسلامی بدگوییها کرده اند، ولی من به آنها گفته ام: اگر این نظام هیچ خدمتی به مردم ایران جز تغییر رژیم پادشاهی ۲۵۰۰ ساله نکرده باشد، همین یک امر برای پشتیبانی از آن کفایت می کند و شما به جای قدردانی و کمک برای اصلاح امور، به تخریب آن مشغولید و نمی دانید که این انقلاب چه نعمت بزرگی است برای ملت ایران و در هر صورت اگر نواقصی هم هست، اینها باعث تغییر عقیده نمی شود.» (خاطرات مستند درباره سید محمدعلی جمال زاده و انقلاب اسلامی، صص ۱۵ ـ ۱۴)
استاد خسروشاهی در برخی خاطراتش به برخی روحیات منفی و مثبت جامعه و شخصیتها و گروههای ایرانی میپردازد: «به نظر من کیش شخصیت!، تمامیت خواهی و تک محوری، یک اخلاق و روحیه زشت ایرانی است؛ چرا که اغلب کار جمعی را دوست ندارند و علاقمند هستند که همه کارها را خودشان یا اطرافیان و یا وابستگانشان انجام دهند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ما توقع استمرار این نوع روحیه را نداشتیم، ولی متأسفانه چنان شد؛ یعنی تمامیت خواهی رسمی از آن زمان و از دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان آغاز شد و آقایان کابینه را از اعضای جبهه ملی، نهضت آزادی، ملت ایران، جاما و احزاب ملی گرایی دیگر تشکیل دادند که بعدها به نام «ملی ـ مذهبی» معروف شدند. البته اغلب اینها دوستان بنده بودند و من صداقت و حُسن نیت بسیاری از آنها را باور داشتم، ولی در کابینه اول دولت موقت، حتی یک روحانی مبارز و یا به قول آنها، یک «آخوند» نمیبینیم. به نظر من این نوعی تمامیت خواهی اشتباه آمیز بود.» (خاطرات مستند درباره سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب، ص ۲۶)
وی در ادامه مینویسد: «بعدها در طرف مقابل هم دوستان دیگر ما ـ مثلاً در حزب جمهوری اسلامی ـ و آنهایی که در صحنه سیاست بودند، تمامیت خواه شدند و مایل بودند که تنها همفکران خود را در رأس همه کارها قرار بدهند. این وضع ادامه پیدا می کند تا به دوره جناب آقای سید محمد خاتمی میرسیم که خیلی هم به ایشان علاقه داریم، ولی می بینیم باز در دوره ایشان هم چند هزار مدیر در سطح کشور کنار گذاشته می شوند و چند هزار مدیر جدید می آیند و پس از آن هم دولت بعدی نوعی تمامیت خواهی بدتری را اجرا کرد.» (همان، ص ۲۷)
راه تهیه آثار استاد
برای تهیه مجموعه آثار و خاطرات مستند استاد خسروشاهی میتوانید در قم به فروشگاه کلبه شروق واقع در ابتدای خیابان صفاییه و در تهران به فروشگاه کتاب موسسه اطلاعات واقع در خیابان انقلاب روبروی دانشگاه تهران مراجعه نمایید و یا با مرکز پخش کتب در قم به شماره تلفن ۳۷۸۳۸۱۴۴ (۰۲۵) یا سایت مرکز بررسیهای اسلامی (www.iscq.ir) یا سایت پاتوق کتاب فردا (www.bookroom.ir) تماس بگیرید.
ارسال نظرات