۱۳ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۶:۵۰
کد خبر: ۶۴۲۳۸۲
نویسنده کتاب «عرفان نظری»؛

وجه مشترک همه عرفان‌ها، رجوع از ظاهر به باطن است

وجه مشترک همه عرفان‌ها، رجوع از ظاهر به باطن است
حجت الاسلام معلمی  گفت: همه عرفان‌های نوظهور و عرفان‌های خاص و اسلامی از این جهت با هم مشترک هستند که از ظاهر مسائل به باطن مراجعه می‌کنند.

به گزارش خبرگزاری رسا،‌ در کتاب «عرفان نظری»، مفاهیم، مقوله‌ها، تعابیر و مباحث عرفان نظری تعریف و تشریح شده است. این اثر برای دانشجویان رشته الهیات با گرایش فلسفه و عرفان در نظر گرفته شده است. نگارنده در فصل اول عرفان را تعریف کرده و این نکته را متذکر می‌شود که عرفان اسلامی بر یک سلسله اصول و مبانی استوار شده که خدای سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهر، احوال مبدأ و معاد و حقایق عالم بخشی از آنهاست.

نویسنده در این کتاب از عرفان عملی و نظری به عنوان دو شاخه اصلی عرفان سخن به میان آورده که شناخت مراحل سیر و سلوک و طی کردن منازل و مقامات آن در حوزه عرفان عملی قرار دارد. تفاوت عرفان نظری با فلسفه و کلام و عرفان عملی با اخلاق مبحث دیگری است که نویسنده بدان پرداخته و به مخاطبان نشان می‌دهد که این‌ها در عین تفاوت‌های شکلی و محتوایی با یکدیگر به طرق مختلف هدف و مقصود معینی را دنبال می‌کنند.

مؤلف در فصل‌های بعد راجع به عرفان و تصوف، مایه‌های عرفان اسلامی، رابطه عرفان با علوم دیگر، رابطه عرفان و فلسفه و تعامل و داد وستدی که این دو علم با هم دارند و نیز ارتباط میان عرفان و تفسیر و حدیث سخن می‌گوید. همچنین نویسنده در این کتاب به معرفی شرح حال، خصوصیات و سرگذشت عرفای اسلامی از قرن دوم هجری تا سده دهم پرداخته که در میان آنها ابراهیم ادهم، بایزید بسطامی، منصور حلاج، شیخ ابوالحسن خرقانی، عین القضاة همدانی، شیخ فریدالدین عطار، محیی الدین ابن عربی و مولوی دیده می‌شود. به منظور آشنایی بیشتر با تفاوت‌ها و شباهت‌های شکلی و محتوایی که بین عرفان نظری و عملی وجود دارد، با حسن معلمی، نویسنده کتاب «عرفان نظری» گفت‌وگو کردیم که شرح آن در ادامه آمده است:

با توجه به تفاوت‌های شکلی و محتوایی که بین عرفان نظری و عملی با فلسفه و اخلاق وجود دارد، اما این دو شاخصه به طرق مختلف هدف و مقصود معینی را دنبال می‌کنند، این موضوع را تبیین کنید.

اگر بخواهیم کتب عرفانی را به لحاظ تدریس و تحصیل درجه‌بندی کنیم، اولین  اثر، کتاب «آشنایی با عرفان» اثر شهید مطهری است، دومین کتاب «عرفان نظری» اثر حسن معلمی، سومین کتاب، «تمهیدالقواعد» اثر ابن ترکه و چهارمین کتاب، «فصوص الحکم» اثر ابن عربی است. کتاب عرفان نظری وارد مباحث محتوایی شده و به لحاظ رتبه‌بندی در رتبه دوم تحصیل عرفان قرار دارد و در این کتاب در رابطه با کلیاتی مانند عرفان و رابطه عرفان با علوم دیگر، عرفان عملی و نظری، وحدت شخصی وجود، تجلیات، انسان کامل، عشق و محبت بحث شده و شخصی که این کتاب را می‌خواند با کلیات این موارد آشنا می‌شوند.

فلسفه هم به لحاظ موضوع و هم به لحاظ روش با عرفان فرق می‌کند فلسفه فقط روش عقلی دارد، ولی عرفان روی کشف و شهود و مکاشفات عرفا حساب باز می‌کند، منتها نکته‌ای که وجود دارد این است که یک عرفان عملی و یک عرفان نظری داریم. در عرفان عملی، سیر و سلوک، کشف و شهود و مشاهدات عارف مطرح است، ولی در عرفان نظری می‌خواهند این مشاهدات و کشف و شهود عارف را تبیین کنند و اگر بخواهند با بیان فلسفی و عقلی تبیین کنند به لحاظ روش عین فلسفه می‌شود، یعنی روش عرفان نظری، مانند کتاب تمهید القواعد اثری کاملاً عقلی است، پس به لحاظ روش عین فلسفه است، اما به لحاظ موضوع، اخص از فلسفه است، بخاطر اینکه فقط به ذات و صفات خدا می‌پردازد در حالیکه فلسفه اعم از ذات و صفات خداست.

در مورد اخلاق می‌توان گفت که مشابهت‌ها و اختلافاتی دارند و اختلاف اصلی این است که در اخلاق بر یک سری صفات مشخص و معین تأکید می‌شود در حالی که در عرفان صفات درجات و حالات کاملاً متنوع و گوناگون است، بنابراین عرفان عملی با اخلاق در پویایی و ثبات متفاوت هستند، ولی عرفان نظری و فلسفه به لحاظ روش عین هم هستند، اما به لحاظ موضوع، عرفان اخص از فلسفه می‌شود.

 

عرفان اسلامی چه ارتباطی با علوم دیگر دارد؟

عرفان اسلامی بیشتر با علوم انسانی مرتبط است و بیشتر نگاه فرد را به دنیا و فرد عوض می‌کند و خیلی داد و ستد محتوایی ندارد البته در علومی مانند روانشناسی ممکن است سیر و سلوک روانی خیلی از مشکلات روانی را حل کند. شاید مدل اجتماعی عرفا که به تصوف مربوط می‌شود در مباحث جامعه‌شناسی کاربرد داشته باشد، ولی عرفان اسلامی با فلسفه، کلام، تفاسیر قرآن و احادیث ارتباط خوبی دارد.

آیا می‌توانیم تعریف واحدی از عرفان ارائه کنیم؟

تعریف جامعه‌شناختی بیشتر به طیف اجتماعی عرفا مربوط است که شامل تصوف و مدل اجتماعی و خانقاه و افکاری که دارند و دور هم جمع شدن‌هاست، اما تعریف عرفان عملی عبارت است از سیر و سلوک، طی مقامات و کشف و شهود و عرفان نظری هم شامل تبیین مشاهدات عارف است که اگر تبیین عقلی باشد، چیزی شبیه فلسفه می‌شود.

ويژگی مشترک عرفان‌ها چیست؟

عرفان‌های نوظهور و عرفان‌های خاص و اسلامی وجود دارد، البته ممکن است همه از این جهت با هم مشترک باشند که از ظاهر مسائل به باطن مراجعه می‌کنند و از حد تجربه، دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها بالاتر می‌رود، اما موضوعات سیر و سلوک مختلف است.

آیا عرفان عقل را قبول دارد یا تماماً دم از عشق می‌زند؟

در برخی کتب عرفانی مثل «مصباح‌الانس» به گونه‌ای نسبت به عقل رفتار کرده که علامه حسن‌زاده آملی هم ایراد به آن وارد کرده‌اند که چرا اینگونه به عقل پرداخته شده است، یعنی برخی کتب عرفانی طوری برخورد کرده‌اند که گویی باید عقل را کنار گذاشت، ولی برخی کتب مثل تمهیدالقواعد ابن ترکه سعی دارد با استدلال‌های عقلی عرفان را عقلانی و مستدل کند.

چگونه می‌توان با عرفان نظری به حقیقت واحد که ذات احدیت است رسید؟

سخن عرفا این است که وجود، یکی بیشتر نیست و آن خداست و ما مثل موجی برای دریا هستیم، همچنان که موج، وجودی زائد بر دریا ندارد، بلکه به عین وجود دریا موجود است. ما هم وجودی زائد بر وجود خدا نداریم ما به عین وجود خدا موجودیم و ما جلوه‌های خدا هستیم، اما اینکه این را توانسته‌اند برهانی کنند یا خیر باید بررسی شود، البته طبق نظر آیت‌الله جوادی عرفا نتوانسته‌اند سخن خود را برهانی کنند، در حقیقت عرفا تلاش کرده‌اند که وحدت شخصی خود را استدلالی کنند، اینکه چقدر موفق بوده‌اند باید به تفصیل بررسی شود./998/

میثم صدیقیان
ارسال نظرات