۲۵ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۳
کد خبر: ۶۴۸۱۶۴
نویسنده کتاب «اصول فقه جامع»:

اصول فقه راه را برای استنباط مسائل علوم انسانی از منابع دین باز می‌کند

اصول فقه راه را برای استنباط مسائل علوم انسانی از منابع دین باز می‌کند
حجت‌الاسلام معلمی گفت: ما نیاز به اصول فقه و قواعدی داریم که بتواند ما را در برداشت مسائل علوم انسانی از منابع دین کمک کند.
به گزارش خبرگزاری رسا، در باب اصول فقه که مبنای اجتهاد است، کتب مختلفی به نگارش درآمده ولی جای کتاب یا کتاب‌هایی که به سیر مباحث و بررسی و تحلیل آن از شیخ مفید تا علمای معاصر (امام خمینی(ره) و شهید صدر) پرداخته باشد خالی است. در کتاب «اصول فقه جامع»، اولاً پیشینه هر بحث روشن می‌شود و ثانیاً سیر تحول آن و سهم هریک از علما در بحث مشخص و محل نزاع نیز تبیین می‌شود.
 
این کتاب به سیر مباحث از شیخ مفید تا شهید صدر اشاره کرده و از مرحوم آخوند به بعد نقد اقوال، جدی‌تر می‌شود و در نهایت جمع‌بندی نهایی و سخن نهایی ارائه می‌شود. البته برای آشنایی مخاطب با عبارت بزرگان، اقوال آنها در پاورقی ارائه شده تا خواننده در برداشت و تفسیر سخن بزرگان مجال داشته باشد و احیاناً نقدهای ارائه شده بر بزرگان را پاسخ دهد.
 
در این نوشتار مباحثی که جنبه «مبادی تصوری و تصدیقی» علم اصول فقه را دارند و فلسفه اصول (مبادی تصور و تصدیقی علم اصول: بحث در باب حکم، نظریه اجتهاد، حجیت عقل، مباحث عام الفاظ و مباحث تفسیری) و فلسفه علم اصول (رنوس ثمانیه علم اصول) نام دارند از مباحث اصول جدا می‌شوند و فقط مباحثی که جنبه اصولی دارند مثل اوامر و نواهی، عام و خاص و مفاهیم و مباحث حجت (ظواهر قرآن، خبر واحد، اجتماع، شهرت، سیره) و اصول علمیه و تعادل و تراجیح و امثال آن مطرح می‌شوند و به مباحثی که جنبه کاربردی در فقه ندارند نیز اشاره می‌شود تا اگر کسانی می‌خواهند در تدریس از کتاب استفاده کنند مطالب مذکور را سریع طی کنند و وقت کلاس را در مباحثی از اصول بکار گیرند که کاربرد مهمی داشته باشد. كتاب «اصول فقه جامع» كه میراث فرهیختگان آن را منتشر كرده، بهانه گفت‌وگوی ما با حجت‌الاسلام والمسلمین حسن معلمی، نویسنده این کتاب است.
 
حجت‌الاسلام معلمی از محضر اساتید گرانقدری همچون آیات عظام وحید خراسانی، تبریزی، فاضل لنکرانی، نوری همدانی و سبحانی بهره برده است. وی علاوه بر تحصیلات حوزوی (خارج فقه و اصول) به تحصیل در دانشگاه هم پرداخته است. «نگاهی به معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی»،« نگاهی به معرفت‌شناسی در فلسفه غرب»، «باید و نباید از دیدگاه شهید مطهری»، «پلورالیسم در بوته نقد»، «معرفت‌شناسی از دیدگاه شهید مطهری»، «حق و باطل در قرآن» و «مبانی اخلاق» از جمله آثار وی است.
 
لطفا درمورد ضرروت تبیین اصول فقه و پرداختن به این موضوع توضیح دهید. چرا این کتاب نوشته شد؟
اصول فقه قواعد استنباط مسائل فقهی است، مثل قواعدی که برای تفسیر قرآن وجود دارد، برای استنباط فقهی هم معیارهایی وجود دارد که به آن اصول فقه می‌گویند. فقه دو معنا دارد، یک معنای خاص و یک معنای عام که معنای خاص آن فقه اصغر است که مسائل احکام شرع و واجبات و مکروه و مستحب را شامل می‌شود و دیگری فقه اکبر است که شامل اعتقادات و اخلاقیات و احکام می‌شود. اصول فقه بیشتر ناظر به فقه اصغر است، لذا مدتی است که اندیشمندان و علما به این فکر افتاده‌اند که به دنبال اصول فقه اکبر بروند؛ یعنی حتی در استنباط عقاید، احکام و اخلاق، یک اصول عام داشته باشیم.
 
اصول فقه فعلی ممکن است کاستی‌هایی داشته باشد که لازم است اموری به آن اضافه شود، چون مسائل اسلام، قرآن و احکام برای همه واضح، روشن و قابل فهم نیست باید عده‌ای در این زمینه تخصص پیدا کنند تا مسائل غیرواضح و روشن را با اصول، قواعد و روایات و آیات چه در احکام و عقاید و چه در اخلاق کنار هم قرار دهند تا بتوانند به درک درستی در این حوزه دست پیدا کنند.
 
در این کتاب شما به مباحث فکری درباره موضوع کتاب از نگاه شیخ مفید تا شهید صدر پرداختیتد. اصولا فکر می‌کنید میراث مکتب فکری آیت‌ﷲ شهید صدر چه مقدار در ایران گسترش و شرح پیدا کرده است؟
در ایران آن طور که لازمه اهمیت کار شهید صدر است به آن پرداخته نشده حتی کتاب «حلقات» ایشان هم که برای حوزه‌های علمیه نگاشته شده آن طور که باید مورد توجه قرار نگرفته در حالیکه کتاب ارزشمندی است. مطالب کتاب اصول فقه جامع از دوران مربوط به شیخ مفید آغاز شده تا شیخ طوسی و تا دوران آخوند خراسانی، امام خمینی(ره) و شهید صدر ادامه دارد. سیر تاریخی 17 نفر از بزرگان اصول در این کتاب مورد مطالعه قرار گرفته و در رابطه با مباحثی که در هر دوره مطرح شده، تجزیه و تحلیل صورت پذیرفته است. آخرین شخصیت که در این کتاب بدان پرداخته شده، شهید صدر است، مباحثی که از ایشان در اختیار داریم، گاهی تفسیر مطالب قبل است و گاهی هم نکات ارزشمند بیشتری نسبت به مباحث دیگر دارد که درحد مقدور در این کتاب برجسته شده، ولی اینکه اختصاصاً به ایشان پرداخته شده باشد کار ویژه‌ای می‌طلبد.
 


معمولاً پروژه فکری که اندیشمندان در حال ترسیم آن هستند به این صورت است که در جامعه یا علوم اسلامی، مشکلی را می‌بینند و با مراجعه به متون اسلامی برای یافتن راه حلّ آن تلاش می‌کنند. شما مشکل را چه می‌بینید؟
فهم قرآن و دین در پذیرش عقاید و اخلاق ضرورت دارد. نکته دیگر اینکه بحث علوم انسانی که هم‌اکنون مطرح است در واقع غربی است و علوم انسانی ویژه‌ای از آیات و روایات استنباط نکرده‌ایم. ما نیاز به اصول فقه و قواعدی داریم که بتواند ما را در برداشت مسائل علوم انسانی از منابع دین مثل قرآن و سنت کمک کند. علوم انسانی یعنی جامعه‌‌شناسی اسلامی، روانشناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی و مدیریت اسلامی شدیداً نیاز به استنباط و استخراج از منابع دینی دارند و اگر تاکنون ضرورت داشته در شرایط کنونی ضرورتش مضاعف شده است. البته باید از روانشناسی و جامعه‌شناسی غربی هم اطلاع داشته باشیم، چون حتماً دستاوردهای مثبتی هم داشته‌اند گرچه ممکن است قابل نقد باشد، اما برای موضوع‌شناسی و نحوه نگرش به مسائل خیلی ضرورت دارد.
 
با توجه به گسترش علوم و تخصصی شدن هر رشته، چطور ممکن است فردی در همه‌ این علوم صاحب‌نظر شود؟
علاوه بر اینکه هر شخص باید در رشته‌ای تخصص پیدا کند، بهتر است شوراهای علمی هم تشکیل شود و یا یک نفر در 10 علم از نظر متخصصان بهره‌مند شود و آنچه مورد اجماع است در نظر خود استفاده کند، سپس در رشته خود تخصصش را بکار ببرد، ولی در جایی که تخصص ندارد، بهتر است آنچه اکثر متخصصان بر آن اتفاق نظر دارند را ملاک قرار دهد، زیرا تجربه نشان داده هرچه پیشرفت می‌کنیم، امکان اینکه در همه رشته‌ها تخصص پیدا کنیم، کمتر می‌شود.
 
برخی از اهل علم و تحقیق، با استناد به بعضی آیات و روایات بر این باورند که آموزه‌های قرآنی تاریخ‌مندند؛ چون در آن‌ها رنگ و بوی فرهنگ غربی وجود دارد و با زمان کنونی قابل تطبیق نیست. به نظر شما این دیدگاه درست است؟ یا این‌که آیا می‌توان گفت تمامی متون دینی قابلیت تطبیق با دوره‌های مختلف را دارند؟
بر اساس قرآن و روایات، پیامبر(ص) پیامبر خاتم است، احکام و روایاتش حجت است و حلال محمد(ص) الی یوم‌القیامه حلال است، دین او دین خاتم و تا قیامت معتبر است. اما آیا این نکته که در قرآن و روایات آمده ناظر به همین جامعیت است؟ نه، باید بگوییم اولاً مخاطب قرآن، انسان است و مطالبی که بیان کرده گاهی ناظر به انسانیت انسان است و عرب و عجم بودن دخالتی ندارد و انسان از جهت انسان بودن مخاطب است.
 
اخلاقیات، توحید و مسائل اعتقادی، زمان و مکان نمی‌شناسد، مثلاً توحید و صفات خدا و این طور نیست که بگوییم از یک زمانی به بعد دو خدا داریم. عقاید، تاریخمند نیست، اخلاق هم کلیتی دارد که اصول اخلاق است و احکام نیز دو قسمت دارد: احکام ثابت و احکام متغیر که احکام ثابت به انسانیت انسان نظر دارد، مثل اینکه قتل انسان‌های دیگر یا شراب خوردن که حرام است، چون به بدن ضرر می‌رساند و این احکام هر زمان باشد همین خاصیت را دارد. برخی احکام ناظر به زمان و مکان هستند؛ به عنوان مثال قبلاً علما فتوا می‌دادند که خرید و فروش خون حرام است، اما الان چون شرایط عوض شده و این عمل جان انسان را می‌تواند نجات دهد از واجبات است، لذا باید برای احکام تفکیک قائل شویم.
 
با توجه به اینکه قرآن خیلی وارد جزئیات نشده است؛ اگر ما این را بپذیریم که کسانی که به قرآن مراجعه می‌کنند، پیش‌فرض‌های مختلف و در مورد مصادیق، نگرش‌های مخلتفی دارند، آیا با یک نوع تکثرگرایی مواجه نمی‌شویم؟
یکی از منابع که ما می‌توانیم به آن استناد کنیم عقل است، یعنی عقل عقلا و علم جدید می‌تواند حجت و مورد استناد باشد و منابع فقط به قرآن و سنت منحصر نیست، لذا اگر طب جدید به نقطه‌ای رسید که مورد اتفاق اطباء روز بود، جزء قطعیات می‌شود، مثلاً درمورد ویروس کرونا اگر اطباء دستورالعملی ارائه دهند که باید اجرا شود تا ویروس از بین برود در اینجا اجرای دستورالعمل واجب می‌شود، چون به حفظ سلامت مردم مربوط است، بنابراین احکام کلی به گونه‌ای هستند که می‌توانند مصادیق را در زمان‌ها و مکان‌های مختلف پوشش دهند.
 
همچنین احکامی مانند احکام ثانوی و حکومتی وجود دارد، مثلاً وضو گرفتن واجب است اما اگر آب برای بدن ضرر داشته باشد، می‌توانیم تیمم کنیم یا درمورد احکام حکومتی، امکان استفاده کردن از زمان‌ها و مکان‌ها برای تطبیق و موضع‌شناسی احکام و امثال این‌ها وجود دارد، اما کار علمی و پژوهشی نیاز دارد.
 
آیا به ضرورت تأسیس علمی به نام «اصول تفسیر» قائل هستید؟
قواعد و اصول تفسیر وجود دارد فقط باید تکمیل شود. قواعد تفسیر باید همراه با قواعد فقه تکمیل شود، البته اصول فقه می‌تواند اصول تفسیر را در دل خود جای دهد و بالعکس.
 
آیا منطق فهم قرآن، غیر از تفسیر قرآن است؟
گاهی در منطق تفسیر قرآن بیشتر روش‌ها مد نظر است نه قواعد و اصول و گاهی به صورت جامع‌تر یعنی قواعد، اصول و روش‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد، باید بدانیم منظور از منطق تفسیر قرآن چیست. نکته دیگر این که در شرایط کنونی بحث روش‌ها جدی‌تر گرفته شده، مثلاً تحقیق در مورد اینکه روش آیت‌الله بروجردی در استباط احکام فقهی چگونه بوده و اینکه منطق روش‌ها جدی گرفته می‌شود بسیار کار پسندیده‌ای است.
 
کتاب «اصول فقه جامع»، تألیف حجت‌الاسلام والمسلمین حسن معلمی در 600 صفحه، شمارگان 500 نسخه با قیمت 80 هزارتومان با همکاری انتشارات میراث فرهیختگان منتشر شده است./998/
 
 
 
میثم صدیقیان
ارسال نظرات