موقعیت فلسطینیها در هفتادودومین «روز نکبت»
در روز ۱۵ ماه می ۱۹۴۸ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۷) و تقریبا شش ماه پس از قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر تشکیل موجودیت رژیم صهیونیستی، «مجمع موقت ملی اسرائیل» تشکیل رژیم صهیونیستی را اعلام کرد که از آن با عنوان «روز نکبت» یاد میشود.
اکنون در هفتاد و دومین سالگرد این روز قرار داریم و شاهد تحولاتی هستیم که به سرعت رخ میدهند؛ رژیم اسرائیل با حمایت دولت آمریکا با به سخره گرفتن تمامی قوانین بینالمللی و توافقنامههایی که خود پای آن را امضاء کرده، درصدد اشغال تمامی خاک فلسطین برآمده و در میانه این شرایط از دولتهای عربی جز اعتراضات بسیار خفیف، صدایی به گوش نمیرسد، بلکه مظاهر همپیمانی با صهیونیستها در فکر و عمل به وضوح نمایان است و ارادهای از رهبران عرب برای پاسداشت از اراضی باقی مانده برای فلسطینیان دیده نمیشود و سرنوشت آوارگان نیز به فراموشی سپرده است. آوارگانی که هنوز کلید خانههایشان را در فلسطین نزد خود نگه داشتهاند، هرچند خانهای دیگر وجود ندارد و هر آنچه هست، شهرکهای صهیونیستنشین است.
روز چهارشنبه دو جوان فلسطینی یکی در الخلیل در کرانه باختری و دیگری در شهرک «عاره» در نزدیکی شهر «حیفا» به شهادت رسیدند، هرچند از نظر جغرافیایی دور از هم بودند اما هویتشان یکی بود. اسرائیل به هر دوی آنها به دید یک «فلسطینی» مینگرد، هرچند دومی به اصطلاح «شهروند» اسرائیل محسوب میشد. این نشان میدهد که از دید صهیونیستها، یک فلسطینی هرجا باشد باید کشته شود؛ چه در قلب سرزمین اشغالی در نزدیکی حیفا چه در کرانه باختری و در نزدیکی «حرم ابراهیمی» و این موضوع روایت این حقیقت است که مردم فلسطین صرف اینکه وجود دارند و صرف اینکه نمیخواهند یک شهروند عربی مطیع باشند، با یک جنگ تمام عیار مواجهند و باید بجنگند.
اما خطرناکتر از رخدادی که در ۷۲ سال پیش به وقوع پیوست، یوم النکبههای جدیدی است که در انتظار مردم فلسطین قرار دارد. در مقابل طرح موسوم به «معامله قرن» که از دو سال پیش مطرح شده و اولین گام آن با اشغال ۷۲ هزار هکتار از کرانه باختری در شرف اجرایی شدن قرار دارد، تشکیلات خودگردان فلسطین صرفا به قطع همکاریهای امنیتی با اسرائیل تهدید میکند. همکاری امنیتی که طبق آن مأموران صهیونیستی میتوانند هر آن کس را که بخواهند در کرانه باختری بازداشت کنند؛ چه «خالد جراره» عضو پارلمان فلسطین باشد یا «فادی الهدمی» وزیر قدس یا یک جوان فلسطینی باشد.
اما این تهدید بارها تکرار شده و اصولا اجرایی شدن این تهدید نیز اهمیتی برای رژیم صهیونیستی ندارد، چرا که به یقین حتی با پایان توافق اسلو نیز تل آویو خطر چندانی از جانب فتح یا سازمان آزادیبخش فلسطظین (ساف) احساس نخواهد کرد.
در سایه تحولات سیاسی در فلسطین نیز این کشور ۱۴ سال است که در بحران سیاسی اختلاف میان فتح و حماس به سر میبرد و دولتی که نماینده مردمش خود باشد و در راستای نیل به اهداف و تأسیس کشور مستقل فلسطین گام بردارد؛ وجود ندارد و این وضعیت در نهایت به تشکیل شبهدولتهای کوچکی که رژیم صهیونیستی بر آن تسلط دارند، منجر خواهد شد.
فاجعه بزرگتری که فلسطینیها در سالروز «یوم النکبه» با آن مواجه هستند، نبود اراده سیاسی در فلسطین برای مواجهه با توحش صهیونیستهاست؛ رهبران تشکیلات خودگردان همچنان در توهم کارایی فشارهای خارجی به سر میبرند، گویی هیچ گزینه دیگری جز «گدایی کردن صلح» وجود ندارد. بخشی از این روحیه نشأت گرفته از رهبران جهان عرب است. دو تن از کشورهای عربی همجوار با فلسطین یعنی اردن و مصر روابط حسنهای با تل آویو دارند. کشورهای عربی خلیج فارس آشکارا به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل میروند و در آفریقا کشوری چون سودان به جای ایستادگی در کنار فلسطینیها حریم هوایی خود را در اختیار هواپیماهای اسرائیلی قرار داده و به ائتلاف با این رژیم میاندیشد.
مطمئنا مسیر دشواری در پیش روی مردم فلسطین برای رسیدن به آزادی و استقلال و بازگشت به خانههای خود وجود دارد و صرفا با تجمیع قدرت و کنار گذاشتن اختلافات و بدون چشمداشت به حمایت لفظی کشورهای غربی و عربی میتوانند در وهله اول جلوی اشغال بیش از این در کرانه باختری را بگیرند. «سازش» و «خیانت» دو عامل اصلی سیهروزی این روزهای فلسطینیهاست و رهبران فلسطینی هیچ گزینه دیگری جز مقاومت پیش روی خود ندارند؛ گزینهای که موفقیتآمیز بودن آن بارها اثبات شده است.