۲۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۳۱
کد خبر: ۶۵۵۱۶۴
کارشناس و پژوهشگر مطالعات دفاعی مطرح کرد؛

تیرگی روابط آمریکا و چین و تاثیرات و انعکاس آن در آسیای مرکزی

تیرگی روابط آمریکا و چین و تاثیرات و انعکاس آن در آسیای مرکزی
رافائلو پانتوچی خاطرنشان کرد که تقابل و اختلاف آمریکا و چین می‌تواند موجب شود که منطقه آسیای مرکزی بیشتر از گذشته مورد توجه و تحت تاثیرگذاری امریکا قرار بگیرد.

به گزارش بین الملل خبرگزاری رسا، شیوع و گسترش ویروس کرونا، روابط آمریکا و چین را به طور جدی با تنش و تیرگی مواجه کرده است. در روابط غرب با روسیه و ایران نیز پیشرفتی حاصل نشده است. منطقه آسیای مرکزی در بین کشورهایی که آمریکا آنها را به عنوان مخالفان خود می‌شمارد، فشرده باقی مانده است. امروزه چه چیزی بر تیرگی روابط آمریکا و چین تاثیر می‌گذارد؟ آیا پاندمی کرونا می‌تواند نقش آمریکا، روسیه و چین را در منطقه اوراسیا تغییر دهد؟ رافائلو پانتوچی کارشناس و پژوهشگر مطالعات دفاعی در گفت وگو با خبرگزاری CAAN به این سوال و سوالات دیگر پاسخ می‌دهد.

رافائلو پانتوچی کارشناس ارشد مطالعات دفاعی رویال متحده در لندن و عضو ارشد مدعو مدرسه مطالعات بین‌المللی موسوم به س. راجاراتنام در سنگاپور است. او بیش از ده سال روابط چین با کشورهای منطقه آسیای مرکزی را مطالعه کرده و چهار سال را در آکادمی علوم اجتماعی شهر شانگهای گذرانده است. رافائلو به طور مرتب به هر پنج کشور آسیای مرکزی سفرهای پژوهشی کرده است و در حال حاضر پروژه خود مربوط به روابط چین با این منطقه را به پایان می‌رساند. آثار او را می‌توان در سایت http://www.raffaellopantucci.com مطالعه کرد.

چه چیزی امروزه به تیرگی روابط چین و آمریکا تاثیر می گذارد؟ آیا این میراثی  است از مشکلات تجاری حل نشده، تقابل بین دموکراسی و اقتدارگرایی و یا مربوط است  به شخصیت‌های هیات حاکمه داخلی فعلی ایالات متحده امریکا؟

در حال حاضر تیرگی روابط آمریکا و چین نتیجه و محصول برخی روندها از هر دو طرف است. اولاْ ما در چین تقویت دولت شی جین پینگ را مشاهده می‌کنیم؛ دولتی که در سطح بین‌المللی خود را با اعتماد به نفس و با صلابت در مواضع خود نشان داده است. چین دوره شی جین پینگ با کنار گذاشتن اصول قدیمی "پنهان کاری و تحمل"، برای ما نشان می‌دهد که دو دهه رشد و توسعه اقتصادی، این کشور را از رده کشورهای در حال توسعه به یک قدرت جهانی تبدیل کرده است. این؛ البته اعتماد به نفس کشور را نسبت به توانایی‌هایی خود افزایش داده تا حدی که باعث شده پکن در سطح جهانی ابراز وجود کرده و همچنین در فکر شکل دادن نظم جهانی باشد و دیگر مثل گذشته عضوی ساده و دنباله‌رو نباشد.

واشنگتن این رشد و خیز بلند چین را با نگرانی دنبال می‌کند. این نگرانی امریکا چند عامل و دلیل دارد. کسانی هستند که از تضعیف پاکس امریکن بخاطر جنگ‌های بی‌نتیجه دائمی در خاورمیانه و توانایی‌های محدود دیکته کردن سیاست‌های خود در امور بین‌المللی واهمه و ترس دارند. به نظر آنها، چین در حال رشد آشکارا در حال تبدیل شدن و کسب رهبری جهان در آینده است و از این منطق باید مقابل آن ایستاد.. در میان گروهی از کارشناسان که چین را مورد بررسی و مطالعات خود قرار می‌دهند، کسانی هم هستند که به خاطر سال ها تحقیق روی این کشور و وجود دوستان متعدد در چین نسبت به این کشور نظر خوبی دارند. در نظر آنان، در زمان شی جین پینگ سرکوب‌های سیاسی بیشتر شده و این مسئله امیدها را که در دوره رشد انفجاری اقتصاد این کشور در زمان هو جین تائو برای شکوفایی یک چین کاملا باز و لیبرال بوجود آمده بود؛ بر باد می‌دهد.

جامعه کسب و کار از شرایط توافق با چین بخاطر رد مالکیت معنوی دسترسی به بازار ناامید شده است. نه تنها صاحبان کسب و کار آمریکایی را همچون گذشته به برخی از صنایع چین اجازره ورود نمی‌دهند، بلکه آنها با چالش‌های دیگری هم مواجه هستند – شرکت‌های بزرگ و قدرتمند چینی که در تمام نقاط جهان فعالیت دارند و از طرف دولت هم مورد حمایت قرار می‌گیرند.

روایات در مورد دموکراسی و اقتدارگرایی ممکن است آئینه محدب و ساده‌ای برای توضیح آنچه که اتفاق می‌افتد، باشد ولی گفتمان را به طور کامل بازتاب نمی‌دهد، چون در واقع این درگیری دولت با نیروی حقوقی (هنجاری) است. ترامپ رئیس جمهور آمریکا در چارچوب این شیوه یک عامل پیچیده است، چون او استانداردهای آمریکا را در جهان بسیار تقلیل داده است و ضمن آن نشان داده است که در ارتباط با چین ثبات موضع ندارد. از یک طرف هیات حاکمه امریکا نسبت به سایر قدرت‌های جهان؛ روابط تهاجمی در مقابل چین دارد و در عین حال شخص ترامپ؛ شی جین پینگ را تحسین و ستایش می‌کند. چنین نوساناتی در مواضع آمریکا نسبت به چین همه نوع مشکلاتی را می‌تواند در مناسبات واشنگتن- پکن بدنبال داشته باشد. ولی عنصر کلیدی که تحلیلگران آمریکایی بدان توجه نمی‌کنند این است که از دیدگاه پکن؛  بین  اوباما و ترامپ نقطه مشترکی در ارتباط با چین وجود دارد و آن اینکه هر دو به چین بعنوان یک مخالف نگاه می‌کنند. چون آنها نسبت به کشورهای غرب روابط متفاوتی دارند به این معنا نیست که برای تمام کشورهای جهان روابط یکسان و توالی دارند. این خیلی مهم است، چون در مطالعه این پدیده و توضیح آن به عنوان تقابل بین اقتدارگرایی و دموکراسی، با توجه به تفاوت‌های بین ترامپ و اوباما مانع آن می‌شود.

تقابلات آمریکا و چین چگونه می تواند بر روی کشورهای آسیای مرکزی تاثیر بگذارد؟

این تقابل و اختلاف نظر می‌تواند موجب شود منطقه آسیای مرکزی بیشتر از گذشته مورد توجه و تحت تاثیرگذاری امریکا قرار بگیرد. جغرافیا همیشه روابط آسیای مرکزی با چین و روسیه را تعیین می کند، ولی در صورت تیرگی روابط بین آمریکا و چین؛ وظیفه آسیای مرکزی این است که درست‌ترین و طلایی‌ترین انتخاب را در این کشاکش انجام دهد. اگر آمریکا مسیر تقابل خود را با چین ادامه دهد، هر دو طرف به کشورهای منطقه فشار می آورند تا تکلیف خود را درارتباط با آنها – در کدام موضع باشند- مشخص کنند و این را هم هیچکس نمی‌خواهد. (هیچیک از کشورهای منطقه هم چنین انتخابی را دوست ندارند). این مشکل تمام مناطق مثل آسیای مرکزی است که در روابطی مهم با کشور همسایه چین قرار دارند. علاوه بر این؛ وضعیت را یک عامل و مسئله دیگر نیز بدتر و تشدیدتر می‌کند و آن اینکه کشورهای آسیای مرکزی در همسایگی دو کشور دیگر – روسیه و ایران – قرار دارند؛ دو کشوری که در تقابل با امریکا می‌باشند. در صورت تیرگی روابط و مناسبات بین امریکا و چین؛ این احتمال وجود دارد که وضعیت بدتر هم بشود که در نتیجه آسیای مرکزی محدود شده و در میان مخالفان آمریکا قرار گیرد.

آیا شیوع ویروس کرونا می‌تواند نقش آمریکا، روسیه و چین را در فضای اوراسیا تغییر دهد؟ آیا می‌توان کاهش رشد و یا حتی توقف ابتکاراتی همچون "یک کمربند و یک راه" و "اتحادیه اقتصادی اوراسیا" را پیش بینی کرد؟ چنانچه روسیه از لحاظ سیاسی و اقتصادی دچار خسران و آسیب شود؛ آیا این امر بر جذابیت و نفوذ آن بر دولت‌های کشورهای حوزه اوراسیا تاثیر می‌گذارد؟

به احتمال زیاد اتحادیه اقتصادی اوراسیا با مشکلاتی مواجه خواهد شد، چون قلب اقتصادی آن یعنی روسیه مشکلات اقتصادی سنگینی دارد. ولی هنوز معلوم نیست با توجه به وابستگی اقتصادی کشورها به روسیه و روابط نزدیک آنها با مسکو، چگونه چنین مشکلاتی منجر به کاهش نفوذ مسکو بر کشورهای شوروی سابق خواهد شد. قدرت های خارجی همیشه رشد اتحادیه اقتصادی اوراسیا را به عنوان یک خطر تلقی نموده و تلاش کرده‌اند ظزفیت‌ها و توانایی‌های آن را کاهش کنند. ولی مسئله مهم این است که آیا اتحادیه اقتصادی اوراسیا می‌تواند کشورهای عضو خود را که بدنبال شیوع و گسترش کرونا دچار آسیب شده‌اند با اعطای کمک‌های اقتصادی مورد حمایت قرار دهد یا نه؟  به احتمال زیاد نه. دلیل آن هم کاهش  بودجه دولتی روسیه است که بر بودجه اتحادیه هم تاثیر می‌گذارد.

تا پیش از  ظهور و گسترش COVID-19 سرعت ابتکار "یک کمربند- یک راه "بخاطر تعهدات بیشتری که کشورها برعهده گرفته بودند؛ کندتر شده بود و چین با حجم زیادی از  بدهی‌های این کشورها مواجه شده بود. قرقیزستان (همچون سایر کشورها) شروع به بررسی شرایط بازپرداخت بدهی‌های خود به چین نمود، ولی چین واردات گاز از ترکمنستان، ازبکستان و قرقیزستان را کاهش کرد. این اقدام به لحاظ لغوی به معنای کندتر شدن اجرای پروزه و ابتکار "یک کمر بند- یک راه" می‌باشد ولی الزاما به معنای متوقف شدن آن نمی‌باشد. : تنها توجه خاص و ویژه‌ای به پروژهای کارآمد و موثر معطوف می‌شود. ضمن آن، پکن تلاش می‌کند خسارت‌های‌ خود را به حداقل برساند، چون مردم و افکارعمومی از دولت می‌خواستند به جای‌ سرمایه گذاری بر روی طرح‌ها و پروژه‌های مشکوک خارجی؛ آنها را در خود چین هزینه نماید و از این لحاط دولت از طرف افکار عمومی تحت فشار قرار داشت. 

آیا هیات حاکمه ‌آمریکا از نفوذ رو به رشد چین در زمینه امنیت آسیای مرکزی احساس نگرانی می‌کند؟

من از این سوال شما یاد ملاقات یکی دوسال پیش خود در واشنگتن افتادم که در آن موضوع نفوذ چین در امنیت آسیای مرکزی مطرح شده بود. یادم نیست که در آن ملاقات کسی از این موضوع ابراز نگرانی کند و یا ین مسئله مورد توجه و علاقه او باشد. آمریکا به سازمان همکاری‌های شانگهای به عنوان یکی از اساسی‌ترین بخش‌های تعاملات منطقه‌ای در زمینه مسائل امنیتی نگاه کرده و آن را سازمانی غیرموثر و  ناکارآمد بشمار می‌آورد. در عین حال آنها این مسئله را نیز مورد توجه و بررسی قرار می‌دهند که  در منطقه سرویس‌های امنیتی چین و پایگاه‌هایی برای حمایت از کشورها با هدف مبارزه با تروریسم و دفاع از مرزها تاسیس می‌شوند که با توجه به تاثیرگذاری کم آنها در منافع امریکا در منطقه آنها را نباید چندان جدی گرفت. در بدترین صورت منجر از دیدگاه امریکا این مسئله می‌تواند منجر به این بشود که پای چین به جنگ در افغانستان باز شود که شکست چین و پیروزی آمریکا را بدنبال خواهد داشت. در کل، آمریکا حضور چین در زمینه امنیت آسیای مرکزی را به عنوان مشکل و خطری برای روسیه تلقی می‌کند که این مسئله هم می تواند در روابط روسیه و چین تاثیر گذاشته و این هم برای واشنگتن فی نفسه اتفاق مثبتی است.

آیا شیوع ویروس کرونا می‌تواند به پروسه‌های منطقه‌سازی سرعت بخشد، با توجه به اینکه کشورهای منطقه می‌خواهند خود را امن‌تر سازند و بدنبال ایجاد نوعی از  زنجیره‌های تولیدی بومی و نزدیک بخود هستند. در این پروسه و فرآیند کدام کشور برنده و پیروز می‌شود- روسیه ؛ چین یا خود پنج کشور آسیای مرکزی؟ و کدام یک از این کشورها اهداف روشن و مشخصی دارند؟

به نظر من، در این پروسه در گستره روسیه و آسیای مرکزی؛ این تنها کشور چین است که دست بالا را خواهد داشت. (پیروز این میدان چین خواهد بود). حجم زیاد بازار داخلی چین بدین معناست که می‌تواند زمینه و شرایط را برای صادرات محصولات شرکت‌های چینی از طریق حضور و تاسیس ‌این شرکت‌ها در مناطق مرزی همجوار با کشورهای آسیای مرکزی بمنظور دردست گرفتن نبض بازار منطقه فراهم نماید.  اگر آسیای مرکزی تحرک و هوشمندی بیشتری داشت؛ می‌توانست از زمینه هایی که برای اقتصاد چین غیرفعال هستند نهایت استفاده و بهره برداری را ببرد. این زمینه‌ها بیشتر به منطقه آسیای جنوب شرقی منتقل شده اند، ولی آسیای مرکزی می‌توانست خود را به عنوان جای جدید برای این زمینه‌ها مطرح و پیشنهاد نماید و کشورها می‌توانستند از امتیازات نسبی خود استفاده نمایند.

آمریکا، روسیه و چین اعلام می‌نمایند که آنها بدنبال ایجاد اوراسیای صلح آمیز؛ پیشرفته و شکوفا از لحاظ اقتصادی هستند. ولی آیا مشکلات اقتصادی (به عنوان مثال، مشکلات مهاجران) می‌تواند بی‌ثباتی در منطقه‌ را تشدید کند؟

کاهش حواله‌های پولی (تبادلپول توسط مهاجران از خارج  به کشور) و امکانات اشتغال (که منجر به مهاجرت کاری می‌شود)، مشکلاتی واقعی را در آسیای مرکزی بوجود می‌آورند. در چشم اندازی نه چندان دور کاملا این امکان وجود دارد که شاهد رشد نرخ بیکاری در میان مردان مهاجر باشیم.

در واقع، کشورهای آسیای مرکزی بایستی تمامی تلاش‌های خود را معطوف و صرف این کنند که از وضعیت موجود استفاده کرده و در داخل منطقه خود و در داخل طرح‌ها و پروژه‌های تولیدی خود مکان‌های جدید کاری ایجاد کنند و این باعث توسعه این کشورها در اطراف چین خواهد شد. اگر کشورهای آسیای مرکزی بتوانند این ظرفیت و پتانسیل را در کشورهای خود ایجاد و فعال کنند؛ در این صورت خواهند توانست برای مهاجران بالقوه و آماده کار که با مشکل بیکاری مواجه هستند اشتغال ایجاد کنند. در غیر این صورت کشورهای منطقه کشورهای این منطقه همزمان با سه عامل منفی مواجه و روبرو خواهند شد: افزایش بیکاری در جامعه، کاهش درآمدها از محل حواله‌های پولی از خارج و کاهش درآمدها از محل صادرات مواد معدنی.

ارسال نظرات