منتشر شد؛
«جنبشهای اسلامی معاصر در شمال آفریقا»
کتاب جنبشهای اسلامی معاصر در شمال آفریقا با موضوع نگاهی تاریخی-تحلیلی به جنبشهای اسلامی معاصر در شمال آفریقا منتشر و روانه بازار نشر شد.
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، کتاب جنبشهای اسلامی معاصر در شمال آفریقا با موضوع نگاهی تاریخی-تحلیلی به جنبشهای اسلامی معاصر در شمال آفریقا به همت اندیشکده برهان منتشر و روانه بازار نشر شد.
این کتاب که از مجموعه کتابهای اندیشنامه جهان اسلام و حاصل تلاش جمعی از پژوهشگران اندیشکده برهان است در ۸۱ صفحه و در ۷ گفتار، از سوی انتشارات دیدمان به زیور طبع آراسته شده است.
«جنبشهای اسلامی در مصر»، «جنبشهای اسلامی در الجزایر»، «جنبشهای اسلامی در لیبی»، «جنبشهای اسلامی در سودان»، «جنبشهای اسلامی در سودان»، «جنبشهای اسلامی در مراکش» و «جنبشهای اسلامی در موریتانی» عناوین گفتارهای ۷ گانه این کتاب هستند.
در بخشی از مقدمه این کتاب میخوانیم:
«جنبشهای اسلامی معاصر» گونهای از جنبشهای اجتماعی هستند که در واکنش به یک یا چند عامل از میان عوامل متعددی مانند استعمار غرب، انحطاط فکری و استبداد داخلی، الغای خلافت عثمانی، سکولارسازی شتابزده جوامع اسلامی، شکستهای نظامی مسلمانان از بیگانگان، شکست الگوهای رقیب مانند ناسیونالیسم و سوسیالیسم عربی، انحطاط درونی جوامع خویش (بحران مشروعیت، بحران هویت، توزیع ناعادلانه ثروت، فساد و سرکوب) و نیز با تکیه بر اسلام به عنوان خاستگاه فکری و الگوی نجات بخش پدید آمده اند.
منطقه شمال آفریقا اعم از کشورهای مصر، لیبی و سودان و «مغرب عربی» شامل الجزایر، تونس، مراکش و موریتانی در طول تاریخ شاهد انواع استعمار و جنگهای خونین بوده است. این منطقه با هویت اسلامی، از یک سو به لحاظ وجود سرمایههای طبیعی و منابع معدنی و از سوی دیگر حضور اندیشههای ناب اسلامی دارای وضعیتی ممتاز بوده و توجه همیشگی قدرتهای غربی به ویژه انگلیس، آمریکا و فرانسه را به خود معطوف گردانیده است. به این ترتیب، جهان اسلام و به طور خاص منطقه شمال آفریقا از قرن نوزدهم با چالشهایی جدی از سوی غرب (عامل بیرونی) مواجه شد که حتی پس از استقلال این کشورها نیز ادامه داشت.
پیدایی جریانهای اسلام سیاسی در حقیقت پاسخی به این چالشها بود. هدف عمده این جریانها نیز تلاش برای اسلامی کردن دولت و اجتماع از راه دست یابی به قدرت بود. به طور خاص، حمله ناپلئون بناپارت در سال ۱۹۷۸ م به مصر، فصل جدیدی را در تحرکهای فکری-سیاسی اسلامی گشود. البته پیش از این تاریخ، جنبشهایی با هدف احیای فکر دینی یا تجددطلبی اصلاحی و تجدیدنظرطلبی فقهی در گوشه و کنار جهان اسلام ظهور یافته بود که از مهمترین آنها جنبش محمد بن عبدالوهاب در نجد در قرن هیجدهم (۱۷۹۱ – ۱۷۰۳ م)، جنبش، ولی الله دهلوی در هند (۱۷۶۲ – ۱۷۰۲ م)، جنبش محمد بن علی شوکانی در یمن (۱۸۲۳- ۱۷۵۸ م) جنبش آلوسی در عراق (۱۸۵۴ – ۱۸۰۲ م) جنبش محمد بن علی سنوسی در مراکش (۱۸۵۹ – ۱۷۷۸ م) و نیز جنبش محمد بن احمد المهدی معروف به مهدی سودانی در سودان (۱۸۸۵ – ۱۸۴۳ م) بودند. اگرچه برخی از این جنبشها مترقیانه نبوده اند و همچون جنبش اسلامگرای وهابیت وصف «ارتجاعی» داشتند.
جریا نهای اسلام گرا در منطقه شمال آفریقا (همچون سایر ممالک اسلامی) با توجه به «نوع تعامل با دولت»، به دو جریان اصلی «میانه رو» (حداقل گرا) و «رادیکال» (مسلحانه یا حداکثرگرا) تقسیم میشوند. در حالی که هواداران هر دو جریان خود را «اسلام گرا» میدانند، به دلیل تفاوت برداشت از متون مقدس در باب «عمل صالح زمان» و اختلاف تحلیل از وضعیت سیاسی-اجتماعی منطقه، یکی مبارزه خشونت آمیز را نفی میکند و بهره گیری از ابزارهای مبارزه مسالمت آمیز (اقناع، ترغیب، چانه زنی و مصالحه) را در پیش میگیرد و دیگری گریز و گزیری از مبارزه خشونت آمیز نمیبیند.
با این حال، از اواسط دهه ۱۹۸۰ به بعد جناح طرفدار گرایش اعتدال در جنبش اسلامی تا حدی توانست بر صحنه سیاسی اغلب این کشورها مسلط شود و به تدریج به جریان اصلی اسلام گرایی جهان عرب و آفریقای شمالی تبدیل شود. این تحول از اقدام جمعی رادیکال اسلامی به اقدام جمعی مسالمت آمیز در کشورهایی نظیر الجزایر، لبنان، اردن، عربستان سعودی، تونس، سودان و سایر نقاط جهان عرب روی داده است. ضمن آنکه برخی نمونههای مقاومت مسلحانه مسلمانان این منطقه و خاورمیانه در برابر سلطه نیروهای خارجی غیرمسلمان ریشههایی به قدمت قیام مهدی سودانی و اعلام جهاد علیه انگلستان در اواخر قرن نوزدهم؛ اعلام جهاد جنبش اسلامی سنوسیه در شمال آفریقا علیه متفقین و نیروهای ایتالیا در اوایل قرن بیستم؛ قیام مسلحانه شیعیان عراق و اعلام جهاد آنها علیه انگلستان در ۱۹۲۰؛ مبارزات مسلحانه اخوان المسلمین مصر علیه دولت و نیروهای انگلیسی در منطقه کانال سوئز در اوایل ۱۹۵۲ و… را با خود به همراه دارند و امروزه نیز سهم عمدهای در فضای سیاسی و اجتماعی این منطقه را به خود اختصاص داده اند./925/د102/ق
این کتاب که از مجموعه کتابهای اندیشنامه جهان اسلام و حاصل تلاش جمعی از پژوهشگران اندیشکده برهان است در ۸۱ صفحه و در ۷ گفتار، از سوی انتشارات دیدمان به زیور طبع آراسته شده است.
«جنبشهای اسلامی در مصر»، «جنبشهای اسلامی در الجزایر»، «جنبشهای اسلامی در لیبی»، «جنبشهای اسلامی در سودان»، «جنبشهای اسلامی در سودان»، «جنبشهای اسلامی در مراکش» و «جنبشهای اسلامی در موریتانی» عناوین گفتارهای ۷ گانه این کتاب هستند.
در بخشی از مقدمه این کتاب میخوانیم:
«جنبشهای اسلامی معاصر» گونهای از جنبشهای اجتماعی هستند که در واکنش به یک یا چند عامل از میان عوامل متعددی مانند استعمار غرب، انحطاط فکری و استبداد داخلی، الغای خلافت عثمانی، سکولارسازی شتابزده جوامع اسلامی، شکستهای نظامی مسلمانان از بیگانگان، شکست الگوهای رقیب مانند ناسیونالیسم و سوسیالیسم عربی، انحطاط درونی جوامع خویش (بحران مشروعیت، بحران هویت، توزیع ناعادلانه ثروت، فساد و سرکوب) و نیز با تکیه بر اسلام به عنوان خاستگاه فکری و الگوی نجات بخش پدید آمده اند.
منطقه شمال آفریقا اعم از کشورهای مصر، لیبی و سودان و «مغرب عربی» شامل الجزایر، تونس، مراکش و موریتانی در طول تاریخ شاهد انواع استعمار و جنگهای خونین بوده است. این منطقه با هویت اسلامی، از یک سو به لحاظ وجود سرمایههای طبیعی و منابع معدنی و از سوی دیگر حضور اندیشههای ناب اسلامی دارای وضعیتی ممتاز بوده و توجه همیشگی قدرتهای غربی به ویژه انگلیس، آمریکا و فرانسه را به خود معطوف گردانیده است. به این ترتیب، جهان اسلام و به طور خاص منطقه شمال آفریقا از قرن نوزدهم با چالشهایی جدی از سوی غرب (عامل بیرونی) مواجه شد که حتی پس از استقلال این کشورها نیز ادامه داشت.
پیدایی جریانهای اسلام سیاسی در حقیقت پاسخی به این چالشها بود. هدف عمده این جریانها نیز تلاش برای اسلامی کردن دولت و اجتماع از راه دست یابی به قدرت بود. به طور خاص، حمله ناپلئون بناپارت در سال ۱۹۷۸ م به مصر، فصل جدیدی را در تحرکهای فکری-سیاسی اسلامی گشود. البته پیش از این تاریخ، جنبشهایی با هدف احیای فکر دینی یا تجددطلبی اصلاحی و تجدیدنظرطلبی فقهی در گوشه و کنار جهان اسلام ظهور یافته بود که از مهمترین آنها جنبش محمد بن عبدالوهاب در نجد در قرن هیجدهم (۱۷۹۱ – ۱۷۰۳ م)، جنبش، ولی الله دهلوی در هند (۱۷۶۲ – ۱۷۰۲ م)، جنبش محمد بن علی شوکانی در یمن (۱۸۲۳- ۱۷۵۸ م) جنبش آلوسی در عراق (۱۸۵۴ – ۱۸۰۲ م) جنبش محمد بن علی سنوسی در مراکش (۱۸۵۹ – ۱۷۷۸ م) و نیز جنبش محمد بن احمد المهدی معروف به مهدی سودانی در سودان (۱۸۸۵ – ۱۸۴۳ م) بودند. اگرچه برخی از این جنبشها مترقیانه نبوده اند و همچون جنبش اسلامگرای وهابیت وصف «ارتجاعی» داشتند.
جریا نهای اسلام گرا در منطقه شمال آفریقا (همچون سایر ممالک اسلامی) با توجه به «نوع تعامل با دولت»، به دو جریان اصلی «میانه رو» (حداقل گرا) و «رادیکال» (مسلحانه یا حداکثرگرا) تقسیم میشوند. در حالی که هواداران هر دو جریان خود را «اسلام گرا» میدانند، به دلیل تفاوت برداشت از متون مقدس در باب «عمل صالح زمان» و اختلاف تحلیل از وضعیت سیاسی-اجتماعی منطقه، یکی مبارزه خشونت آمیز را نفی میکند و بهره گیری از ابزارهای مبارزه مسالمت آمیز (اقناع، ترغیب، چانه زنی و مصالحه) را در پیش میگیرد و دیگری گریز و گزیری از مبارزه خشونت آمیز نمیبیند.
با این حال، از اواسط دهه ۱۹۸۰ به بعد جناح طرفدار گرایش اعتدال در جنبش اسلامی تا حدی توانست بر صحنه سیاسی اغلب این کشورها مسلط شود و به تدریج به جریان اصلی اسلام گرایی جهان عرب و آفریقای شمالی تبدیل شود. این تحول از اقدام جمعی رادیکال اسلامی به اقدام جمعی مسالمت آمیز در کشورهایی نظیر الجزایر، لبنان، اردن، عربستان سعودی، تونس، سودان و سایر نقاط جهان عرب روی داده است. ضمن آنکه برخی نمونههای مقاومت مسلحانه مسلمانان این منطقه و خاورمیانه در برابر سلطه نیروهای خارجی غیرمسلمان ریشههایی به قدمت قیام مهدی سودانی و اعلام جهاد علیه انگلستان در اواخر قرن نوزدهم؛ اعلام جهاد جنبش اسلامی سنوسیه در شمال آفریقا علیه متفقین و نیروهای ایتالیا در اوایل قرن بیستم؛ قیام مسلحانه شیعیان عراق و اعلام جهاد آنها علیه انگلستان در ۱۹۲۰؛ مبارزات مسلحانه اخوان المسلمین مصر علیه دولت و نیروهای انگلیسی در منطقه کانال سوئز در اوایل ۱۹۵۲ و… را با خود به همراه دارند و امروزه نیز سهم عمدهای در فضای سیاسی و اجتماعی این منطقه را به خود اختصاص داده اند./925/د102/ق
ارسال نظرات