تشکیل جبهه تبلیغی؛ تکلیفی شرعی / گرفتاری «تبلیغ» در پیچ و خمهای سازمانی
اشاره: پس از پیروزی انقلاب اسلامی مراکز و نهادهای مختلفی اعم از سازمان اوقاف و امورخیریه، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان های عقیدتی سیاسی در نیروهای مسلح و معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه در زمینه اعزام مبلغ فعالیت می کنند.
در این میان وظیفه اصلی اعزام مبلغ بر عهده دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و سازمان تبلیغات اسلامی است و سایر گروه های به صورت تخصصی و متناسب با مخاطب خود برای اعزام مبلغ اقدام می کنند.
البته در اصل فعالیت نهادهای فرهنگی در زمینه اعزام مبلغ به صورت تخصصی نقدی وجود ندارد بلکه تبلیغ به صورت تخصصی مورد تأیید بسیاری از بزرگان، مبلغان و خطبای برجسته کشوری نیز قرار دارد زیرا هر جمع و مخاطبی محتویات خاص خود را می طلبد چنانچه رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از روحانیان و وعاظ پیش از ماه محرم سال 77 بیان می کنند«باید دو چیز را با حدّاکثر اهتمام، مورد توجّه قرار داد: یکی گزینش مخاطب و یکی گزینش محتواست.... اگر در دانشگاهها تبلیغ میکنیم؛ اگر در نیروهای مسلّح یا در قشرها و جوامع مختلف تبلیغ میکنیم در هرجا که با مخاطبین خودمان مواجه هستیم باید بدانیم که آن سؤال و استفهامی که در ذهن جوان است، چیست».
اما آنچه که در زمینه فعالیت های این نهادهای فرهنگی و تبلیغی در زمینه اعزام مبلغ اهمیت دارد، وجود انسجام و هماهنگی است که متأسفانه به صورت کامل مشاهده نمی شود، که شاید دلیل این عدم هماهنگی، عدم وجود سازمان و مرکزی برای هماهنگی و تقسیم کار است در نتیجه شاهد هدر رفت منابع و نوعی موازی کاری و عدم هم افزایی هستیم و همین مسأله باعث شده تا در امر تبلیغ دین نیز شاهد مشکلات بسیاری باشیم.
سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، با در دستور کار قرار دادن آسیب شناسی مشکلات عرصه تبلیغ، در مرحله نخست، عدم انسجام و هماهنگی نهادهای تبلیغی را مورد بررسی قرار داده و در این زمینه از حجت الاسلام رضا عزتزمانی مدیرکل تبلیغات اسلامی استان قم سؤالاتی را مطرح کرده که تقدیم خوانندگان خبرگزاری رسا می شود.
رسا ـ پس از پیروزی انقلاب اسلامی مراکز و نهادهای مختلف فرهنگی و تبلیغی تأسیس شدند، اما به دلیل عدم وجود سازمان و مرکزی برای هماهنگی و تقسیم کار شاهد هدر رفت منابع و نوعی موازی کاری و عدم هم افزایی هستیم و همین مسأله باعث شده تا در امر تبلیغ دین نیز شاهد مشکلات بسیاری باشیم، تحلیل شما در این زمینه چیست؟
لازم می دانم در آغاز سخنانم در زمینه اصل اتفاقاتی که در تبلیغ رخ داده است نکاتی را بیان کنم؛ در فروردین 58 برای برگزاری همه پرسی انقلاب اسلامی جریانی در حوزه علمیه، برای رساندن سخنان انقلاب اسلامی جمعی از طلاب را به شهرها و روستاهای مختلف اعزام کرد.
به گفته رهبر معظم انقلاب «این طلاب شهد را از امام خمینی(ره) دریافت و عسل را به مردم منتقل می کردند» که با بازگشت این طلاب، دفتر تبلیغات امام(ره) در اردیبهشت سال 58 شکل گرفت و این طلاب به طلاب مبلغ تبدیل شدند بنابراین گرچه پیش از این اتفاق، تبلیغ در حوزه علمیه امری رایج بود اما تبدیل شدن آن به مدل شبکه سازی و سازمانی از این دوران شکل گرفته است.
پس از این واقعه نهادهای تبلیغی فراوانی به صورت تدریجی شکل گرفتند و دفتر تبلیغ امام(ره) به دفتر تبلیغ اسلامی و پس از مدتی به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم تبدیل شد؛ در آغاز تیرماه سال 1360 نیز شورای عالی نهاد تبلیغ دین با دستور حضرت امام(ره) شکل گرفت که اولین حکم امام خمینی(ره) برای تشکیل این شورا، به نام شهید حقانی صادر شد که البته این حکم هفت روزه بود و شهید حقانی در هفت تیر به شهادت رسید و پس از آن نیز آیت الله جنتی در صدر این شورا قرار گرفت.
تشکیل یک شورای عالی هماهنگی نهادهای تبلیغ دین از آغاز مد نظر بود و امام خمینی(ره) نیز برای چنین شورایی حکم صادر کردند تا این تشتت صورت نگیرد؛ گرچه نهادهای تبلیغی در آن زمان به سازمان های پیچیده تبدیل نشده بودند اما دغدغه و نیاز به هماهنگ کننده میان مجموعه ها و نهادی تبلیغی احساس می شد.
از سوی دیگر به دلیل تأکید حضرت امام(ره) در حکم شهید حقانی بر بحث مردمی سازی تبلیغ و نقش مردم در تبلیغ همچنین حکم آیت الله جنتی، نشان می دهد، جریان تبلیغ جریانی مردمی است نه سازمانی، یعنی سازمان های تبلیغی هنرشان باید پشتیبانی و هماهنگی باشد تا از ظرفیت های حکومت اسلامی برای رساندن حرف دین اسلام و انقلاب به مردم استفاده شود و خود مردم باید نسبت به مسائل و تبلیغ دین دغدغه مند باشند و خودشان را متولی حفظ دین، ترویج دین و انتقال دین به نسل بعدی بدانند.
نهادهای تبلیغی هر کدام به تناسبی شکل گرفته اند، شورای عالی تبلیغ که به سازمان تبلیغات اسلامی تبدیل شده است، به صورت طبیعی، همان شورای هماهنگی تبلیغاتی بود که باید نهادهای تبلیغ را هماهنگ می کرد اما به دلیل این که به سازمان تبدیل شد، سازمانی در کنار سازمان های دیگر دیده شد.
نهادهای اصلی اعزام مبلغ
از سوی دیگر پیدایش نیازهای تخصصی در تبلیغ دین، همچنین دسترسی به منابع و وجود نیازها و تکلیف که گاهی مواقع از سوی مردم یا دستگاه احساس می شد، همه این ها کنار هم موجب تشکیل جریان تبلیغی نه نهاد تبلیغی می شود زیرا وظیفه ذاتی تبلیغ بر عهده دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و سازمان تبلیغات اسلامی است و موارد دیگر همانند نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، سازمان اوقاف و امور خیریه یا نمایندگی ولی فقیه در نهادهای نظامی، نهادهای بالعرض تبلیغ به شمار می روند.
پیدا شدن نیازها، احساس تکلیفها و خلأهای موجود باعث می شود هر دستگاهی متناسب با مخاطب خود کار تبلیغی انجام دهد و نیروی خود را سازماندهی کند به عنوان مثال نهاد نمایندگی در دانشگاه، کاری به بیرون دانشگاه ندارد بلکه کارش تبلیغ تخصصی دین در میان دانشجویان است بنابراین نیازمند آموزش، تولید محتوا، سازماندهی نیرو و ساختار است که این نیاز موجب می شود جریان های تبلیغی در دانشگاه یا نهادهای نظامی به ساختار سازی بپردازند که در اینجا نقطه اختلاف و عدم هماهنگی احساس می شود.
کار تشکیلاتی نیاموخته ایم
از یک سو ممکن است بخشی از نهادهای مؤثر وظیفه خود را تام و تمام انجام ندهند از سوی دیگر فردی که می خواهد فعالیتی را آغاز کند، به ظرفیت های متناظر یا کارهای موازی موجود توجهی ندارد؛ همچنین به دلیل برخی خودخواهی ها و خود برتر بینی ها در حوزه مدیریت که در تمامی نهادها نیز مشاهده می شود، باعث می شود کار جمعی پیش نرود.
رهبر معظم انقلاب بیان می کنند«مشکل ما شرقی ها، عملکرد ضعیف در کار تشکیلاتی است که در ورزش های فردی نیز از جمعی جلوتر هستیم» در حرکت های مدیریتی نیز این گونه هستیم، یعنی امورات فردی و خودسر و حرکت هایی که خود شخص متوجه می شود، به مراتب بیشتر از کارهای تشکیلاتی و سازمانی است.
البته خودخواهی در برخی موارد خوب است زیرا فرد خودخواه، باید دیگران را به خود اضافه کند و من تشکیلاتی را به نفع حرکت مشترک گسترش دهد؛ خودخواهی بد نیز این است که فقط خود را ببیند و به چیز دیگری نگاه نیندازد.
این عوامل مختلف باعث شد هر کدام از مجموعه ها، نهادهای تبلیغی جدید متناسب با خود و لوازم آن را ایجاد کنند، بنابراین به عنوان مثال گاهی دیده می شود رسانه ای پشت سر جریان تبلیغی می ایستد که با تغییرات مدیران نیز شدت و ضعف دارد زیرا مدیری از ارتباطات، قدرت رسانه ای و چانه زنی بیشتری برخوردار است در نتیجه مشاهده می شود به جاهایی دسترسی پیدا کرده و پس از آن فعالیت انجام می دهد.
با رخ دادن این حوادث، نهادها به صورت تدریجی در حیطه های یکدیگر نیز ورود کردند زیرا نهادی پول بیشتر و نهاد دیگری پول کمتر، یا نهادی قدرت رسانه ای بیشتری داشت و نهاد دیگر قدرت چانه زنی، که هر کدام باعث شد مقدار زیادی در شرح وظایف همدیگر ورود کنند.
از سوی دیگر بنده اعتقاد دارم سازمان تبلیغات اسلامی یا به دلیل موانع اداری یا موانع خودخواهانه دستگاه ها یا به دلیل کم کاری داخلی یا حتی تبدیل شدن به سازمان نتوانست وظیفه خود را انجام دهد؛ در سال 68، شورای هماهنگی نهادهای تبلیغی به سازمان تبلیغات اسلامی تبدیل شد که به دلیل سازمانی شدن، اقتضائات سازمانی پیدا کرد و دیگران نیز به او به عنوان سازمان نگاه کردند یعنی در راستای سایر سازمان ها قرار گرفت در حالی که قرار بود تمام جریانات تبلیغ از نظر محتوا، ساختار و مبانی را با هم هماهنگ کند اما در عمل خودش سازمانی در کنار بقیه شد از سوی دیگر مجموعه ای مسوؤلیت ها بر او بار زده شد که با تبلیغ مرتبط نبود.
همچنین نهادهای تبلیغی به دلیل توسعه مأموریت ها، کارهای دیگری نیز انجام دادند به عنوان مثال دفتر تبلیغات که اساس آن تبلیغ و اعزام مبلغ بود، دانشگاه یا پژوهشگاه تأسییس می کند در نتیجه در برخی سازمان ها و تشکیلات تبلیغی به جای این که محور تبلیغ باشد موارد دیگر اصل می شود بنابراین بخش بسیاری از بودجه های تبلیغ را نهادهای پژوهش تبلیغ به خود اختصاص داده اند.
تداخل میان وظایف و ورود کردن سازمان به سازمان دیگری، فربه شدن سازمان ها و خودخواهی سازمانی باعث شد تا هر سازمانی آهنگ خود را بنوازد و به مرور زمان کار به جایی برسد که حتی در کلان نظام هم دغدغه هماهنگی میان دستگاه ها وجود داشته باشد اما محقق نشود، زیرا مجموعه ای از اعتبارات، اقدامات و موارد دیگر در دستگاه های تبلیغی و برخی دست های پنهان نیز نقش آفرینی می کند در نتیجه به صورت کلی ما یاد نداریم که هماهنگ عمل کنیم.
فاصله گرفتن نهادهای تبلیغی به دلیل تغییر در هویت طلبگی
البته به صورت طبیعی اتفاقات خوبی نیز رخ داده است و سازمان تبلیغات در کنار دفتر تبلیغات تفاهم نامه هایی دارند و معاونت تبلیغ حوزه های علمیه با اوقاف کارهایی انجام داده اند یا هر چهار نهاد در عملیاتهایی باهم بوده اند. رهبر معظم انقلاب بیان کرده اند طلبه یعنی مبلغ، و طلبه حتی اگر مرجع تقلید باشد باز هم مبلغ است گرچه سطح تبلیغ آن سطح رفع موانع و تحقق مسائل فقهی و موارد دیگر است، اما به دلیل تغییر هویت در این معنا، موجب شد از همدیگر فاصله بگیریم.
رسا ـ برای ایجاد انسجام و هماهنگی در میان نهادهای تبلیغی چه راهکاری وجود دارد؟
گمان می کنم برای حرکت رو به جلو برای جلوگیری از تشتت و مشکلاتی که دیده می شود باید چند اتفاق رخ دهد؛ اولا همه مجموعه ها و نهادهای مؤثر باید به این باور برسند که نیازمند کار شبکه ای و جبهه ای هستیم چنانچه رهبر معظم انقلاب بیان کرده اند«از افراد و مجموعه ها کار بر نمی آید باید جبهه درست کرد» این «باید» را بنده به عنوان یک تکلیف شرعی و بلکه وظیفه قانونی و شرعی مسؤولان، مجموعه ها و سازمان ها می دانم.
جبهه دارای اقتضائات و ویژگی هایی است؛ جالب این است که برخی نهادها در داخل خود جبهه درست می کنند که از آن می توان به عنوان تلخند یاد کرد، در حالی که اگر گفته می شود جبهه، یعنی باید تمام دارایی های هسته تخصصی را کنار هم قرار دهند.
جبهه ساختار سازمانی بر نمی دارد، چگونه می خواهید داخل سازمان جبهه درست کنید؟ در برخی موارد نیز افرادی که می خواستند جبهه درست کنند، خود آنها گرفتار کار سازمانی شده اند، بنابراین در مرحله نخست باید نگاه فکری و جریانی مؤثران نهادهای تبلیغ، تغییر کند و باور به ایجاد جبهه مشترک در همه محقق شود و بدانیم که تنها راه حل همین است و دست و پا زدن ها و پول خرج کردن ها و به هم ریختگی هایی که مـتأسفانه وجود دارد ما را به قهقرا می برد.
تبدیل شدن نهادهای تبلیغی به سازمانهای اداری مهمترین آسیب عرصه تبلیغ
در این چهل سال تجربه نشان داده است نهادهای تبلیغی که نهادهای آخوندی هستند سازوکارهای آنها باید طلبگی تعریف شود، اما متأسفانه مشاهده می شود این نهادها به سازمان اداری تبدیل و گرفتار پیچ و خم های اداری شده اند در نتیجه نمی توانند اثر اجتماعی روز نخست تشکیل را داشته باشند، امام خمینی(ره) اساسا هویت شکل گرفته تبلیغی و اثر گذار در آغاز انقلاب را امضا کردند یعنی ایشان می خواهند بگویند، رفتید و اثر گذاشتید حالا باید این راه ادامه پیدا کند.
برای ادامه پیدا کردن راه، از ابزارهایی استفاده کردیم که نه تنها ما را به هدف نزدیک نکرد، بلکه فاصله ها افزایش پیدا کرد و گرفتار نظام های اداری و سازمانی شدیم؛ به عنوان مثال طلبه باید از ساعت یازده صبح کار تبلیغی خود را آغاز و تا یازده شب ادامه دهد؛ در میان مبلغان به عنوان شوخی بیان می کنیم طلاب بعد از ظهر کار هستند و طلبه روز کار نداریم زیرا طلبه باید صبح و روز مبنای علمی خود را تقویت کند و هنگام نماز ظهر و مغرب عشا که ساعت تبلیغ است به فعالیت بپردازد اما در سازمان، طلبه باید ساعت هفت صبح بیاید و بعد از ظهر کارت بزند و به خانه خود رود که چنین کاری نظام روحانیت و طلبگی را نابود کرده است؛ به صورت کلی باور به تشکیل جبهه و قوه قاهره ای که باید سیلی حساب شده ای به جریانات سازمانی بزند وجود ندارد.
واگذاری جریانهای تبلیغی به مردم
دومین مورد دل کندن از نظام ساختاری و سازمانی در جریان تبلیغ است؛ امامین انقلاب و مبانی دینی به ما می گویند دین و حفظ دین برای مردم است و جریان تبلیغی نیز باید مردمی باشد و مردم خودشان باید پای تبلیغ دینشان باشند، این سخن یعنی ما وظیفه ای نداریم؟ خیر، ما هم وظیفه داریم اما وظیفه ما تسهیل گری، پشتیبانی، حمایت، راهوری و کارهایی از این دست است بنابراین واگذاری امورات تبلیغ به خود مردم و گروه های مردمی و مجموعه های جهادی، مجموعه هایی که با تمام وجود وارد تبلیغ می شوند، راه حلی اساسی است.
تا زمانی که پول و قدرت دست من است، ساختارها را منِ سازمان می دهم و من تصمیم می گیرم؛ مردم به کدام جهت حرکت می کنند؟ در این صورت مردم نه به حرف ما گوش خواهند کرد و نه کار به نتیجه خواهد رسید و نه در جریان تبلیغ مسأله ای را ایجاد خواهیم کرد، بنابراین باید در واگذاری این حرکت به مردم و نقش آفرینی مردم و مقرهایی که مردم در آنها نقش ویژه ای دارند همانند مسجد و هیأت و هویت دادن به آنها، موجب می شود که جریان تبلیغ درون زا شود.
در وضعیت موجود مهم ترین کار گفتوگو است؛ اینکه همه نهادها با هم ادغام باشند را اساسا صحیح نمی دانم، این کار ما را به مقصود نمی رساند، بلکه باید مجامع تخصصی تبلیغی وجود داشته باشد زیرا تبلیغ دانشگاه، تبلیغ تخصصی است و حتما باید نهادی جریان تبلیغ تخصصی در این زمینه وجود داشته باشد.
البته ما تبلیغ را از تربیت، اثر گذاری بر جان ها و نفوس جدا نمی دانیم آنچه که از تبلیغ در ذهن ما است اعم از پشت تلویزیون، اینستاگرام یا سخن گفتن بالای منبر، حداقل نگاه ما به تبلیغ است، بلکه تبلیغ آمیختن معارف دینی با جان و عمق مردم است بنابراین کار تربیتی فعالیت تخصصی و بلند می خواهد و اشکالی برای تشکیل عرصه های تخصصی تبلیغ وجود ندارد بلکه واجب هم هست که نهادهایی تخصصی ورود پیدا کنند.
اما هر فرد جای خود را باید بداند به عنوان مثال سازمان تبلیغات هم به لحاظ موضوع و هم جغرافیایی و هم عرصه های نقش آفرینی آن مشخص باشد؛ همچنین دفتر تبلیغات، نهاد نمایندگی و مجموعه های دیگر اگر کارشان پشتیبانی از جریان تبلیغ است در جای خود قرار گیرند؛ به عنوان مثال اوقاف می گوید من بقاع متبرکه دارم و رهبر معظم انقلاب نیز بیان کرده اند در بقاع متبرکه کار فرهنگی صورت گیرد در نتیجه راساً جریان تبلیغی راه می اندازد. این که ما احساس می کنیم خودمان باید کار را انجام دهیم، اشتباه است، سازمان تبلیغات نیز اگر نباید در عرصه فضای مجازی، ورود پیدا کند، باید این کار را به نهاد مربوطه محول کند. مرزبندی ها باید مشخص و متولی آن نیز معرفی شود؛ به صورت کلی همه دستگاه ها باید براساس ظرفیت و جایگاه خود نقش آفرینی کنند.
رسا ـ به نظر شما مهم ترین مشکل عرصه تبلیغ در حوزه علمیه چیست؟
تغییر نگاه در حوزه علمیه به تبلیغ ضروری است؛ متأسفانه تبلیغ آخرین و ضعیف ترین شأن یک طلبه حساب می شود که خلاف صریح روایات و سابقه دینی و سابقه حوزوی و فرمایشات امامین انقلاب است.
جریان حوزه آموزش محور است در حالی که باید توجیه محور، طراحی شده و مشخص شود به چه کاری می آید و طلبه نیز باید بداند پس از چند سال تحصیل در حوزه علمیه چه کارهایی می تواند انجام دهد؛ درد اساسی باید رفع مسائل دینی و پاسخ به نیازهای دینی باشد که در کلمه کلیدی تبلیغ خلاصه می شود.
آیا در حوزه این باور وجود دارد که تبلیغ ذات حوزه است یا خیر، باید بررسی شود؛ از سوی دیگر زمانی به این تغییر نگاه دست پیدا کردیم، ساختارها را نیز باید بر اساس این تغییر نگاه، تغییر داد؛ اگر شما باور کردید تبلیغ دین، اصل مسأله است دیگر نمی گویید هیأت علمی شدن مهم تر از مبلغ مسجد شدن است البته نمی خواهم بگویم هیأت علمی ضروری نیست بلکه حتما باید به عنوان هیأت علمی در دانشگاه حضور داشت اما می خواهم بگویم زمانی به یک باور رسیدید، باید نظام آموزشی نیز بر اساس آن طراحی شود همچنین نظام پژوهشی.
باور امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب به نقش حوزه در تحقق جریان اجتماعی باعث شد که امروز حوزه نسبت به آحادش اثر گذاری کند و نظام سازی امام(ره) با همین باور شکل گرفت؛ بنابراین حوزه به برکت انقلاب اسلامی و حرکتی که امام خمینی(ره) آغاز کرده است اگر این باور را در خودش ایجاد کند نه تنها کشور بلکه تمام دنیا را می تواند تحت تأثیر معارف دینی قرار دهد./1324/گ403/ف