کتاب «مشروطیت از زبان تقیزاده» خواندنی شد
کتاب «مشروطیت از زبان تقیزاده» به کوشش محمود تربتی سنجابی در ۳۳۶ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۶۰ هزار تومان از سوی انتشارات هزاره سوم اندیشه منتشر شده است.
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، کتاب «مشروطیت از زبان تقیزاده» منتشر شد.
کتاب «مشروطیت از زبان تقیزاده» محدود به سه سخنرانی تقیزاده درباره مشاهدات او از مشروطیت (تا پایان استبداد صغیر) است. تقیزاده در سه خطابهای که در این کتاب آورده شده، به انتقادهایی که از او به دلیل تحصن در سفارت انگلیس شده، پاسخ میدهد؛ بهویژه به احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه ایران». سپس یادآور میشود که بسیاری از مطالب کتاب کسروی درست نیست؛ زیرا کسروی شخصا شاهد این حوادث نبوده و آنها را از زبان دیگران شنیده است. همچنین وی به کسانی که به او اتهام «انگلوفیل» (هوادار انگلیس) میزنند، پاسخ داده است؛ بنابراین فقط به جهات معینی از شخصیت تقیزاده در این کتاب پرداخته شده است: ماجرای سخنرانی تقیزاده در باشگاه مهرگان، نگاهی کوتاهی به زندگانی سیاسی تقیزاده، تقیزاده از نگاه دیگران، پاسخ تقیزاده به اتهامات و نتیجهگیری. این سخنرانیها در واقع مشاهدات شخصی او از جریان انقلاب مشروطه است؛ از اینرو درخور توجه و تأمل است و میتواند آگاهیهای سودمندی را درباره تاریخ مشروطیت به دست دهد و نیز آنکه تقیزاده هیچ اثر مکتوبی درباره تاریخ انقلاب مشروطه ایران ننگاشته است.
در میان رجال سیاسی ایران در زمان معاصر، سیدحسن تقیزاده (۱۲۵۷ ـ ۱۳۴۸) از موقعیت ویژهای برخوردار است. نقش او در برپایی قیام مشروطه، هواداری او از مردمسالاری و مخالفت با سلطنت رضاخان پهلوی، پیوستن او به نظام حکومتی، رضاشاه وماجرای تجدید قرارداد نفت ایران و انگلیس در سال ۱۹۳۳ (۱۳۱۲ ش) و ادامه فعالیت دیپلماتیک و سیاسی او در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی.
متن مکاتبات تقیزاده با عینالدوله به هنگام محاصره تبریز در موقع استبداد صغیر (محرم ۱۳۲۷) نشان میدهد که تقیزاده در عقاید ملیگرایانهاش بسیار سرسخت بوده و فریب وعدههای عینالدوله را نخورده است. متن این مکاتبات در بخش پیوست این کتاب آورده شده است؛ اما عملکرد سیاسی او در سالهای بعد موضوعی است که باید بدان پرداخته شود. همچنین در بخش پیوستهای کتاب، چهار مقاله و چهار دیدگاه درباره تقیزاده از باستانی پاریزی، همایون کاتوزیان، مهدی محقق و الزا ایچرنسکا آورده شده است.
نگاهی گذرا به سیر تحول و زندگانی و افکار تقیزاده، نشان میدهد که وی شخصیتی تقریبا خاکستری است؛ یعنی نه سفید است و نه سیاه. به زبان ساده دارای جنبههای مثبت و منفی و ضدونقیض است. تقیزاده مردی ادیب و سخنور بود و اطلاعات وسیعی درباره تاریخ اسلام و سایر ادیان داشت؛ مقالات متعدد او گواهی است بر این مدعا. ضمن اینکه، چون سالیان درازی را در اروپا به سر برده بود، با فرهنگ و تمدن غرب کاملا آشنا و شیفته آن بود؛ به گونهای که یکی از هواداران سرسخت تجدد (مدرنیته) در ایران به شمار میرفت. الگوی فکری او در این زمینه، نظام حکومتی بریتانیا بود (مخالفت او با «مشروعه» مطلع شده توسط مرحوم شیخ فضلالله نوری نیز از همین بابت بود).
تقیزاده عوامل مؤثر در انقلاب مشروطه ایران را استبداد و ضعف عمومی در ایران، نقش شخصیتهای سیاسی و روحانی میداند؛ در حالی که در مورد دو علت اولی استبداد و ضعف عمومی دولت و نیز سیاست استعماری روس و انگلیس، جای هیچ شک و شبههای نیست، دیدگاه او درباره نقش شخصیتها در انقلاب مشروطه محل تردید و تأمل است. تقیزاده بیشترین اهمیت را به ملکمخان، طالبوف، سیدجمالالدین اسدآبادی، آیتالله بهبهانی و آیتالله طباطبایی داده و نقش اندکی برای برخی دیگر قائل است. به طوری که مشهود است، ملکمخان انگلیسیمآب و فرماسونر بود و طالبوف گرایشهای سوسیالیستی داشت.
تقیزاده در اثر مطالعات بسیار و امکانات مساعدی که برای مطالعه داشته و نیز به مناسبت اقامت طولانی در اروپا و تسلط بر زبانهای انگلیسی و آلمانی و ترکی و آشنایی با زبانهای عربی و فرانسه، از حیث مایه علمی یکی از دانشمندان مغتنم کشور است و در عالم ادب و فرهنگ کنونی ایران مقام شایستهای دارد. نوشتههای ادبی و تحقیقی تقیزاده پرمایه و آموزنده است. او در کار قلم، از تحریر مطالب عشقی و احساسات غریزی و گمراهکننده به کلی دوری میجوید و در پاس خط و زبان و ادبیات فارسی کوششهای صمیمانهای کرده است. خط را به شیوه خاورشناسان خوانا، ولی بد مینویسد. از آثار تقیزاده محاکمات تاریخی؛ دورههای مجله کاوه، تاریخ از پرویز تا چنگیز، مقدمه دیوان ناصرخسرو، ایران و جنگ فرنگستان، مانی، مقدمه تعلیم عمومی، گاهشماری در ایران قدیم، مقدمه انقلاب مشروطیت از آثار پرارزش او به حساب میآید. وی از سهام شرکت افست هم ۴۵ سهم داشت و هرساله سود سهام خود را دربافت میکرد. وی تنها با همسر آلمانی خود بانو «آدینه» (عطیه) زندگی میکرد و فرزند نداشت و به گفته خودش: «خدا او را از نعمت پدر بودن محروم کرده بود.»
روایتی خواندنی درباره منزل شخصی تقیزاده و عشقی که به همسرش عطیه داشت در این کتاب آمده است. در این باره میخوانیم: «ساعت ۴ بعدازظهر یک روز نسبتا سرد و بارانی زمستان به دیدار تقیزاده رفتم. خدمتکار خانه مرا به کتابخانه راهنمایی کرد. اتاق کار و کتابخانه تقیزاده در طبقه دوم و نسبتا بزرگ بود، با چند مبل چرمی قدیمی به رنگ قرمز. تصویری ار ج. انی همسرش در ردیف پایین قفسه کتابخانه بهچشم میخورد. میز کار بزرگی مشرف به پنجره باغچه خانه با چند عسلی لهستانی دیده میشد. یک رادیوی نسبتا بزرگ مبله قدیمی «شاو لورنس» ساخت آلمان در قسمت زیرین قفسه کتابخانه جلب توجه میکرد راس ساعت مقرر، تقیزاده و همسرش به کتابخانه وارد شدند.
تقیزاده به همسر آلمانی خود عطیه خانم شدیدا عشق میورزید. چنان به او دلبستگی داشت که حاضر نبود لحظهای دور از او باشد. به همین جهت در طول جلساتی که در خدمت او بودم همواره عطیه خانم در کنارش قرار داشت. او درخواستش از من این بود که ترجمان احساسات و عواطف او نسبت به همسرش در روزنامه باشم. نقل قول تقیزاده از همسرش چنین است: «خدا این زن را به من بخشیده، به همین خاطر هم عطیه خواندمش؛ روزی که برای اولین بار او را دیدم، حداکثر خوبی را در چشمهای معصومش نظاره کردم. یک دنیا زیبایی بود. در کوتاه زمانی زندگی بزرگی را با او آغاز کردم. خندهاش، گریهاش صمیمی است. او مهری بزرگ به من دارد، مهری که عاریتی نیست. من هر چه دارم از او دارم. او زندگی من است. در بیماریام ندبه میکند. من اشکهایش را دیدهام. شما اینها را بنویسید. میخواهم همه آن را بدانند که او عطیه خداوندی است. در حیات سیاسی و زندگی خصوصی من دو چیز برایم مقدس است. اول رنگهای سهگانه سبز و سپید و قرمز و دیگر همسرم.»
کتاب «مشروطیت از زبان تقیزاده» نوشته سیدحسن تقیزاده به کوشش محمود تربتی سنجابی در ۳۳۶ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۶۰ هزار تومان از سوی انتشارات هزاره سوم اندیشه منتشر شده است.
تربتی سنجابی در حوزه تاریخ فعالیت کرده و کتابهایی نظیر «دژخیمان عصر طلایی»، «۶۶۶ روز با مصداق»، «سه مرد در برابر فریب تاریخ» و... از جمله کتابهای وی است. وی در دوران روزنامهنگاری خود مصاحبههای متعددی با سیاستمداران معاصر ایران از جمله سید حسن تقیزاده انجام داده است./925/د102/ق
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
از پی رد و قبول عامه، خود را خر مساز| زانکه نبود کار عامی جز خری یا خرخری
پاسخ