۲۵ تير ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۴
کد خبر: ۶۵۸۰۰۷
در یادداشتی مطرح شد؛

حجاب اجباری یا منع پوشش ناهنجار

حجاب اجباری یا منع پوشش ناهنجار
این مطلب، تأملی درباره اصطلاحات مرتبط با الزام نسبت به پوشش است که به بررسی میزان تطبیق اصطلاح «حجاب اجباری» و اصطلاحات جایگزین در ذهن مخاطب می‌پردازد.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا،  یکی از مسائل امروزه جوانان، نوع پوشش و اجباری بودن حجاب است. حجاب، گفتمان‌ها و درگیری‌های زیادی را دربین جوانان به وجود آورده و اصلی‌ترین سؤال پیرامون این بحث، اجباری بودن آن است. از این رو یادداشتی با موضوع "حجاب اجباری یا منع پوشش ناهنجار" در 2 بخش منتشر می‌شود. بخش اول آن بدین شرح است:

مقدمه

این مطلب، تأملی درباره اصطلاحات مرتبط با الزام نسبت به پوشش است که به بررسی میزان تطبیق اصطلاح «حجاب اجباری» و اصطلاحات جایگزین بر اساس بررسی دلالت‌های آنها در ذهن مخاطب و میزان تطابق منطقی می‌پردازد.

تاریخچه به کار گیری اصطلاح «حجاب اجباری» و «اجبار»

برای نگارنده مشخص نشده است که اولین بار واژه «اجبار» در کجا و توسط چه کسی برای «حجاب» (به صورت نفی یا اثبات) به کار برده شده است. اما آنچه روشن است، وفور استفاده از این اصطلاح از اسفند 1357 به بعد به ویژه از سوی گروه‌های فمنیست بوده است. به نظر می‌رسد درباره کشف حجاب (در زمان رضاخان پهلوی) که محل اعتراض جامعه دینی بوده است، واژه اجبار به کار نرفته است در حالی که خواهیم گفت واژه «اجباری»، به کشف حجاب نزدیک‌تر است تا به قوانین پیرامون حجاب. شاید خاستگاه این اصطلاح، پیش بینی یا اعتراض مخالفان حاکمیت اسلامی بوده است که با انگیزه اعتراض نسبت به توجه به حجاب (یا هرگونه حکم دینی) در ساختار جامعه مطرح شده است. نکته دیگر اینکه به نظر می‌رسد یکی از راهکارهای گروه‌های ترویج دهنده حذف احکام دینی از قوانین اجتماعی، نسبت دادن «اجبار» به برنامه‌های دینی جامعه بوده است. برای نمونه، رزاقی، پژوهشگر تاریخ به شایعه‌هایی همچون شرکت اجباری در انتخابات، شرکت اجباری کارکنان دولت در نماز، شرکت اجباری در جبهه و ... در اوایل انقلاب اشاره کرده و این شایعات را موانعی در برابر درک مفاهیم مرتبط با عفاف و حجاب از سوی جامعه می‌داند. (رزاقی, تیر1396, ص. 52)

اهمیت اصطلاحات و اهمیت زبان

مطالعات گسترده‌ای درباره نقش زبان در اندیشه صورت گرفته است و تاملات بسیاری در این زمینه وجود دارد. ویتگنشتاین متأخر، در تاملات خود پیرامون فلسفه زبان، به این باور رسید که زبان، اندیشه است و بخشی از حیات انسانی است. وی از زبان به عنوان شالوده فهم و اندیشیدن یا می‌کند و به تحلیل زبان، معنا و فهم می‌پردازد. (ویتگنشتاین, 1958, ص. 66)

قرآن کریم درباره استفاده صحیح از اصطلاحات و توجه دادن همگان به این موضوع، می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، نگویید: «راعنا» و بگویید: «انظرنا» و [این توصیه را] بشنوید به نظر می‌رسد این آیه برای جلوگیری از استفاده از واژه‌ای نازل شده است که نه در زبان عربی بلکه در زبانی دیگر، معنای نامناسبی داشته است.

به نظر می‌رسد استفاده از برخی واژگان و اصطلاحات به جای برخی دیگر، توان اثرگذاری در اندیشه و گرایش و در نتیجه تغییر در برخی مناسبات فرهنگی را داراست. برای نمونه، به کار بردن «تعصب قدیمی» یا «نظم موجود»، به کار گیری «تحریف» یا «تغییر»، به کار گیری «معیارهای حاکمیت» یا «معیارهای اسلامی»، به کار گیری «صیغه موقت» یا «ازدواج موقت» و ... همگی می‌تواند بر اساس پیش‌فرض‌هایی انتخاب شده و در عمل، تفکری را که در ورای خود مورد نظر دارد، تا حدودی منتقل نماید. برخی از این اصطلاح‌گزینی‌ها به طور طبیعی بر اساس پیش فرض‌های فکری گوینده شکل می‌گیرد. به عنوان نمونه، استفاده از «تحریف» به جای «تغییر» یا بالعکس، می‌تواند گزینشی طبیعی باشد اما گاهی این واژه گزینی، دور از چارچوب فهم مخاطب شکل می‌گیرد و یا با آگاهی و به منظور فریب‌کاری پنهان انتخاب می‌شود. یکی از نمونه‌های روشن آن، انتخاب اصطلاح «دولت اسلامی» به جای «داعش» توسط بی بی سی (مدعی خبررسانی بدون جهت گیری) در دوره‌ای بوده است که نه تنها با اعتراض بسیاری مسلمانان، که با اعتراض نمایندگانی از مجلس انگلستان و نخست وزیر وقت انگلستان دیوید کامرون روبرو شد. کامرون در 29 ژوئن 2015 در گفت‌وگو با رادیو بی.بی.سی-4، از این بنگاه خبرپراکنی به دلیل استفاده از نام «دولت اسلامی» به جای داعش انتقاد کرد و گفت: این سازمان نه تنها اسلامی نیست بلکه یک نظام وحشی و ترسناک است. به دنبال انتقاد کامرون، حدود 120 نفر از اعضای پارلمان در نامه‌ای خطاب به رادیو انگلیس خواستار تغییر نام داعش شدند. علاوه بر نخست‌وزیر، «بوریس جانسون» شهردار لندن و نماینده حزب محافظه‌کار و «الکس سالموند» نماینده حزب ملی اسکاتلند نیز این نامه را امضا کردند. کامرون، یک سال بعد نیز در گفتگو با یکی از مجریان رادیو، به وی بابت به کار بردن اصطلاح «دولت اسلامی» برای داعش اعتراض کرد و این موضوع را که مجری حتی نگفته بود «موسوم به دولت اسلامی» نادرست دانسته بود. (مونتاگو, 2016)

برخی از اصطلاحات که امروزه به طور رایج استفاده می‌شود و به نظر می‌رسد بر اساس چارچوبی نادرست است، عبارتند از:

1. اصطلاح «امید به زندگی»: برای نشان دادن میزان امید افراد به طول عمرشان، از این اصطلاح استفاده می‌شود در حالی که به نظر می‌رسد نام صحیح آن، باید چیزی شبیه «امید به زنده ماندن» باشد (و نه امید به زندگی). می دانیم بسیاری به زنده ماندن امید دارند اما امیدی به بهره مندی از زندگی ندارند. محدود کردن امید به زندگی در امید به زنده ماندن، نادیده گرفتن روحیات و اهداف انسان و جنبه روانی انسان‌هاست. به نظر می‌رسد این اصطلاح در چارچوب توجه نکردن به امتداد حیات انسان (در آخرت) و اهمیت آن طراحی شده است.

2. اصطلاح «ازدواج کودکان»: این اصطلاح، نه برای سنین کودکی، بلکه در واقع برای ازدواج در سنین نوجوان منتهی به 18 سال استفاده می‌شود در حالی که فردی که در سنین نوجوانی قرار دارد، کودک محسوب نمی‌شود. این اصطلاح، تلاش دارد ازدواج زیر 18 سال را در ردیف درگیری کودکان با مسئولیت‌های جنسی نشان دهد در حالی که این تساوی برقرار کردن، به ویژه برای برخی گروه‌های اجتماعی که به موقع به بلوغ عقلانی و اجتماعی می‌رسند، نارواست. بر اساس بررسی انجام شده در نشست ممنوعیت ازدواج زیر 18 سال (که توسط پژوهشکده باقرالعلوم ع برگزار شده است)، به نظر می‌رسد این اصطلاح، در چارچوبی طراحی شده که روابط خارج از ازدواج در سنین نوجوانی تا بزرگسالی را مجاز، طبیعی و روا می‌داند. این اصطلاح در چارچوبی تولید شده که شرایط دیگر فرهنگ‌ها از جمله فرهنگ عفیفانه اسلامی را نادیده می‌گیرد و مردم را مجبور به نادیده گرفتن فرهنگ خود می‌نماید. از اصطلاح «ازدواج کودکان» در حالی استفاده می‌شود که بین سن کودکی و جوانی، سن نوجوانی قرار دارد که اگر 17 ساله را جوان ندانند، باید لااقل نوجوان خطاب کنند (و نه کودک). بنابراین تعمیم استفاده از این اصطلاح در همه جوامع نه تنها غیرمنطقی و غیرمنصفانه است، بلکه به نظر می‌رسد بر اساس سبک زندگی خاصی طراحی شده است.

3. اصطلاح «سقط درمانی»: برای گرفتن حیات از یک انسان از طریق «سقط جنین»، (حتی در قوانین ما) از این اصطلاح استفاده می‌شود. درست است که گاهی سقط برای مادر در صورتی که در معرض خطر باشد، درمان محسوب می‌شود اما این اصطلاح را در مواردی که به خاطر ناهنجاری جنین آن را سقط می‌کنند و تهدیدی برای مادر نبوده است نیز به کار می‌برند؛ در حالی که گرفتن جان یک موجود به دلیل ناهنجاری، درمان برای آن موجود نیست. البته در مواردی نیز این اصطلاح برای درمان نسبت به مادر به کار می‌رود اما نباید شامل موردی همچون: «بیماری جنین که به علت عقب افتادگی یا ناقص‌الخلقه بودن موجب حرج مادر است» (مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی, 1397) گردد. به عبارت دیگر وقتی پدر و مادری برای سقط جنینی که احتمالاً دچار ناهنجاری جسمی است اقدام می‌کنند، نمی‌توانند نام آن را درمان بگذارند.

به نظر می‌رسد اصطلاح «حجاب اجباری» نیز دچار کژتابی در استعمال است (لااقل از سوی معتقدان به اصل حجاب) که در این یادداشت بررسی خواهد شد.

معنای واژه «اجبار»

فرهنگ معین، معنای «اجبار» را «به زور واداشتن به کاری» دانسته است. (معین, 1397) در لغت عربی، جبر به معانی متعددی به کار گرفته شده است. علامه مصطفوی، آن را نوعی ظهور عظمت و نفوذ قدرت می‌داند به نحوی که طرف مقابل تحت نفوذ و سلطه قرار گیرد. صاحب کتاب «المحیط فی اللغه» اجبار را مجبور کردن انسان بر چیزی که نمی‌خواهد و از آن بدش می‌آید دانسته و در جبر را عمل کردن بر خلاف عدل می‌داند. تبادر عمومی این واژه، بلافاصله مفهوم «زورگویی» را به نظر می‌رساند در حالی که هرگز درمورد تحصیلات، رعایت چراغ قرمز و رعایت احترام دیگران از واژه «اجبار» استفاده نمی‌کنیم. معمولاً این واژه را به عنوان ترجمه برای واژه‌های مشابه «forced» در انگلیسی و «جبریاً» در عربی به کار می‌برند.

ممکن است پرسیده شود اصطلاحاتی مثل «سربازی اجباری»، «فرود اجباری» زور و سلب اختیار را نمی‌رساند. پاسخ این است که در لغت نامه‌ها، اجبار را مترادف با الزام کردن و اکراه کردن نیز دانسته‌اند همان طور که معمولاً در تعریف آن، استفاده از زور نیز ذکر شده است اما توجه داشته باشیم که بالاخره بین الزام، اکراه و اجبار باید تفاوتی باشد. این تفاوت را ما بر اساس ریشه واژگان یادشده بررسی کردهایم. اما ترکیب سربازی اجباری نه از سوی حاکمیت بلکه به عنوان اعتراضی و اعلام عدم رضایت نسبت به سربازی به کار برده شده است و اصطلاح فرود اجباری نیز برای نشان دادن نهایت اهمیت فرود در مواقع اضطراری به کار برده شده است. در مقابل آنها، ترکیبی مثل «اردوگاه کار اجباری» نیز باید در نظر گرفته شود که سلب اختیار در آن با زور روشن‌تر دیده می‌شود.

معنای اصطلاحی «اجبار»

با توجه به اینکه هدف از نقدها، حذف هرگونه قانون در زمینه پوشش است و قانون خاستگاه حقوقی دارد، لازم است معنای «اجبار» را در اصطلاح حقوقی نیز بررسی کنیم. در اصطلاح حقوقی، بر اساس یکی از پژوهش‌ها (اعرافی, 1395, ص. 40)، می‌توان مراتب الزام را چنین بیان کرد:

1. در شدیدترین سطح، با سلب کامل اختیار همراه است. این حالت، «اجبار» نام دارد. همچون مراقبت از یک بیمار روان در حالتی که دست و پایش را ببندند و به او داروی لازم را تزریق نمایند.

2. در سطح متوسط، سلب اختیار اتفاق نمی‌افتد اما الزام با تهدید ایجاد می‌شود. برای این نوع، از اصطلاح «اکراه» استفاده می‌شود. تهدید یادشده، می‌تواند در سه سطح شدید، متوسط و یا خفیف انجام شود. سطح شدید، همچون تهدید به هتک آبرو و یا قتل، سطح متوسط تهدید به آسیب مالی و جانی و سطح ضعیف از الزام، تهدید به قطع بخشی از مزایا و امکانات خواهد بود.

3. در سطح خفیف، الزام از طریق مهربانی، امر و نهی و تشویق انجام می‌شود.

در میان همه این سطوح الزام، به نظر می‌رسد تنها نوع اول «اجبار» نام می‌گیرد./د101/ف

ارسال نظرات