روایتی از زندگی شهید بابااحمدی در هم نشین یاسها
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، بی شک پیش نیاز فهم درست فلسفه قیام حضرت اباعبدالله (ع)، عشق و دلدادگی در ساحت بندگی بوده و بسنده نمودن فهم بر محاسبات عقلانی، ارمغانی جز تحیر و سرگردانی نخواهد داشت. درس آموزی شهدا از مکتب اهل بیت (ع)، به خصوص امام حسین (ع) با پیروی از امام راحل و تحت فرامین رهبر معظم انقلاب است و شهادت نشانه ای از اعتماد متقابل انسان و خداوند است، و هدیه زیبای خداوند به عاشق، که فهم، از صعود به قله رفیع آن عاجز است.
چون مادیت محدودیت در ادراک ایجاد می کند، و بنده های ناب، این مرزهای مادیت را در نوردیده و چنان محو در چشم اندازی زیبا شده اند که روحشان برای قالب تهی کردن جسم، بی تابی می کند؛ و دیگر قفس دنیا را بر نمی تابد. لذا به گونه ای خوش درخشیدند که بندگی حق تعالی و برکت خدمت به خلق در سایه ایمان در زمان حیاتشان موج می زند. شهادتشان هم تاثیرگذار و قطب نمایی دقیق و فانوسی برای هدایت در یک دریای عميق و پرتلاطم است.
انتشارات یاقوت کتاب هم نشین یاس ها که به روایتی از زندگی شهید غلام رضا بابا احمدی می پردازد و نوشته خانم فاطمه دولتی است به چاپ رسانده است.
ساختار کتاب
کتاب هم نشین یاس ها دارای فصل بندی مشخصی نیست بلکه عناوین این کتاب به ترتیب آمده است: سخن شهردار، کار، کار غلام رضاست، کودکی غلامرضا نوجوانی غلام رضا، جوانی غلامرضا سربازی، غلامرضا ازدواج غلامرضا، پرواز غلامرضا، مهمان غلامرضا، وصیت نامه ی شهید، اسناد و تصاویر، راویان کتاب.
ویژگی اثر
1. پرداختن به سیره شهدا
2. معرفی یکی از شهدای کمتر شناخته شده
3. پرداخت خوب به زندگی شهید از دوران کودکی تا شهادت
4. مختصر گویی و پرهیز از طولانی شده
5. ضمیمه شدن وصیت نامه، اسناد و عکس های مرتبط با شهید
برشی از کتاب
در صفحه 51 این کتاب درباره داستان ازدواج این شهید این مطالب آمده است:
غلامرضا لیست خانه ها و زمینها را گرفت و راهی خانه شد. سر راه یک جعبه سوهان خرید. دلش می خواست مادر شیرینی شاغل شدنش را بخورد.
خانه با ورود غلام رضا و خبرخوشش به هم ریخت. برادران او را دوره کردند و زهرا که مدام بالا و پایین می پرید، گفت: پس باید برای من به کادو بخرى! مریم خانم هم اسپند به دست آمد و دور غلام رضا چرخید. آقا محمد علی خانه نبود، مانند خیلی وقت های دیگر برای کار رفته بود بیرون و تا غروب هم برنمی گشت.
مریم خانم مشت اسپند را دور سر او چرخاند و گفت: (دیگه وقت دوماد شدنته مادر!) غلام رضا سرخ شد و سرش را پایین انداخت، لبخند محجوبانهای زد و گفت: (ان شاء الله). بدش نمی آمد ازدواج کند. چند باری توی جلسه های سخنرانی سربازی حاج آقا گفته بود: (جوون مومن باید زود ازدواج کنه تا دینش کامل بشه. ازدواج کار دل بخواهی نیست، امرخداونده.) غلام رضاهم همیشه دنبال همین بود، اطاعت از امر خداوند.
مریم خانم که انتظار داشت مخالفت پسرش را ببیند، خنده ای از ته دل سر داد و گفت: (به به، حالا که راضی هستی، از فردا چشم، می گردم دنبال یه دختر خوب و خانم. ) غلام رضا با همان سر پایین لبخند زد و پرونده ها را از روی طاقچه برداشت تا کارش را شروع کند.
دقت او بالا بود، حق الناس خط قرمزش بود و نمی خواست هیچ وقت از روی عمد به خاطر کوتاهی خودش حقی از کسی ضایع کند. متر کردن خانه ها کاری بود که خوب از پس آن بر می آمد، اما او این کار را نه یک بار، که چند بار انجام می داد تا وجبی اشتباه نکرده باشد.
انتشارات یاقوت کتاب «هم نشین یاس ها(روایتی از زندگی شهید غلام رضا بابا احمدی» را در قطع رقعی و 78 صفحه به چاپ رسانده است.
علاقهمندان میتوانند برای خرید این کتاب به انتشارات یاقوت به آدرس: قم، خیابان انقلاب، چهار راه سجادیه، ابتدای سمیه، جنب بانک سپه تلفن: 37741368 025 مراجعه کنند./826/ن601/ق