احسان الفقیه نویسنده اردنی؛
چه کسانی به ماکرون جرأت دادند در مقابل اسلام بایستد؟
نوشته آتی ترجمه مقالهای به قلم نویسنده و تحلیلگر اردنی «احسان الفقیه» میباشد که در روزنامه القدس العربی به چاپ رسیده است.
به گزارش خبرنگار سرویس بینالملل خبرگزاری رسا، در ادامه واکنشها به اظهارات اخیر رییس جمهور فرانسه علیه اسلام، مقالهای تحت عنوان « ماکرون را سرزنش نکنید... کسانی را سرزنش کنید که به ماکرون جرأت دادند در برابر اسلام بایستد» در روزنامه القدس العربی از نویسنده و تحلیلگر اردنی «احسان الفقیه» منتشر شده است:
هنگامی که کلیسای اروپا ارتشها را بسیج میکرد تا با نام صلیب به جهان اسلام حمله کنند، اظهارات خصومتآمیز حاکمان آنها علیه اسلام موضوع عجیبی نبود؛ چراکه آنها به نیابت از «ربّ» و در قالب نظام تئوکراسی بر ملتها حکومت میکردند.
اما در این عصر که غرب شعار سکولاریسمی و بیدینی سر میدهد، حمله حاکمان غربی به اسلام و اظهارات خصومتآمیز علیه آن، قطعا جای پرسش دارد؛ زیرا از اصول اولیه و مبانی سکولاریسمی که غرب در پیش گرفته، بیطرفی نسبت به ادیان مختلف است. اما به نظر میرسد لباس با کلاس ماکرون نتوانست روح جنگهای صلیبی که در افکار غرب است را پنهان سازد، لذا زبان به اظهاراتی تند علیه اسلام گشود که دیگر جای هیچ توجیه باقی نگذاشت، درست همانند جورج بوش که پس از ۱۱ سپتامبر، از یک حمله صلیبی دیگر سخن گفت و به عراق و افغانستان حمله کرد.
اظهارات ماکرون اشتباه لفظی نیست، چراکه این، یک حلقه از زنجیره اظهارات و اقدامات خصومتآمیز رییس جمهور فرانسه علیه مسلمانان در زمینههای مختلف است؛ از جمله برجستهترین آنها مسأله حجاب و نیز اصرار وی به ربط دادن تروریسم و اسلام با کاربرد اصطلاح «تروریسم اسلامی» است.
ماکرون در اظهاراتش کاملا صریح و واضح بود، او نگفت مسلمانان در بحران به سر میبرند، و گرنه آن را تصریح موضوعی قلمداد میکردیم، اما او از اسلام به عنوان یک دین سخن گفت که در سراسر جهان در بحران به سر میبرد، سپس از سهم فرانسه از این بحران صحبت کرد و اشارههایی به برنامه خود برای مقابله با تفکر استقلال طلبانه مسلمانان فرانسه، و تمایل آنها به برپایی یک نظام موازی و نفی جمهوریت داشت.
ماکرون در حمله به اسلام انگیزههای سیاسی نیز داشته است، او با بحرانهای اقتصادی روبروست که در حل آنها ناکام بوده است، یک انتخابات سخت نیز در پیش دارد، در عین حال محبوبیت وی نیز به دنبال ناکامیهای پیدرپی کاهش یافته است؛ ناکامی در ادغام محلههای فقیرنشین حومه پاریس که ساکنان آن اغلب مهاجر هستند، مقابله با گسترش کرونا، مقابله با پیروزیهای سیاسی حزب سبز، که باعث شد حزب ماکرون در پارلمان اکثریت خود را از دست بدهد، همچنین ناکامی و شکست در پرونده مهم و راهبردی لیبی و ... .
همه این انگیزهها ماکرون را واداشت تا تقصیر را گردن مسلمانان بیندازید و تلاش کند با القاء ترس و نگرانی از وجود اسلام در فرانسه، آراء راستگرایان تندرو را به دست بیاورد.
اما تنها این انگیزهها در ذهن ماکرون نبوده، چراکه او قطعا میداند این هجمه علیه اسلام، باعث میشود در انتخابات آینده آراء مسلمانان را از دست بدهد، اما در عین حال اهمیت نمیدهد، چنین حالتی، اولا نشان از نژادپرستی او، و همچنین نژادپرستی جامعه فرانسه که اکثریت آن به نگرش سیاستمداران گرایش دارند.
«اظهارات اخیر ماکرون میزان احترامی که مستحق آن است را روشن کرد، و سخن او درباره بازسازی ساختار اسلام، بیادبی است» اردوغان رییس جمهور ترکیه این گونه به اظهارات ماکرون پاسخ داد، اما من به «بیادبی» یک چیز مهم دیگر اضافه میکنم: چه کسی به رییس جمهور فرانسه جرأت بیادبی در برابر اسلام داد؟
مسؤولیت این اظهارات و بیادبی تماماً به گردن همه حاکمان در امت اسلامی است که در سخنانشان علیه اسلام حرف میزنند و تروریسم را متوجه آن میدانند، بهطور خاص سه حاکم پیشرو در این زمینه: السیسی، بنسلمان و بن زاید، که در تلاش هستند ایده بحران زمانی اسلام را پیاده و تثبیت کنند و آن را به عدم هماهنگی و همخوانی با متغیرهای این عصر، و جمود بر احوال و وقایع زمانهای گذشته متهم کنند، و نیز مسلمانان را متهم کنند که تهدیدی برای صلح جهانی هستند. این سه حاکم بهدنبال ترویج ضرورت تجدید و نوسازی دین و خطاب دینی، برپایه تمایلات سیاسی خود، و اقتضاهای پیروی از کاخ سفید هستند.
وقتی اینها (سیسی، بنسلمان، بن زاید) اسلام را بحرانزده میدانند و بهدنبال بازسازی ساختار آن هستند، آیا مجالی برای سرزنش ماکرون میماند؟ این حکام از طریق اقداماتشان برای نوسازی اسلام ـ همچنان که گفتیم ـ یک تصویر ذهنی جهانی و جعلی از این دین شکل میدهند بدین معنا که این دین حقیقتا شیوه خونین است که همزیستی انسان دوستانه را به رسمیت نمیشناسد.
اسلام دچار بحران است، بله درست است اما بحرانهایی که غرب آمریکایی و اروپایی با حمایت از نظامهای سرکوبگر دیکتاتوری در امت اسلامی، برای ما صادر و تحمیل کردند. با ایجاد جریانهای تکفیری تروریستی این بحرانها را به وجود آوردند تا فرصت تحمیل یک اسلام سازگار با اطماع استعماریشان را پیدا کنند.
همه میدانند که داعش سلاحش را تنها به سینه مسلمانان نشانه میرود، نه سینه آمریکاییها یا اروپاییها یا صهیونیستها. وقتی از اقدامات ماکرون علیه مراکز اسلامی و مساجد اروپا و سختگیری علیه آنها سخن میگوییم، باید این اظهارات مفتی مصر - که صرفا یک ورقه سیاسی در دست نظام سیسی به شمار میرود - را در کنارش بگذاریم که گفته نیمی از نسل دوم و سوم مسلمانان اروپا داعشی هستند، و مراکز اسلامی در غرب را اخوانالمسلمین فراگرفته است. به گفته این مفتی، این مراکز اسلامی باید در آموزش، پذیرش و ساختار علمی تجدید نظر کنند.
وقتی چنین خصومتی علیه مراکز و مساجد مسلمانان اروپا از جانب مفتی مصر و اربابان و امثال او صورت میگیرد، دیگر از نظامهای غربی که با اسلامهراسی سیاستمداری میکنند چه انتظاری داریم؟ و نیز از جوامع غربی که تفکر و تصور خود از «مسلمان» را در قالب فیلمهای هالیوودی شکل میدهند چه انتظاری داریم؟/ی703/ف
اما در این عصر که غرب شعار سکولاریسمی و بیدینی سر میدهد، حمله حاکمان غربی به اسلام و اظهارات خصومتآمیز علیه آن، قطعا جای پرسش دارد؛ زیرا از اصول اولیه و مبانی سکولاریسمی که غرب در پیش گرفته، بیطرفی نسبت به ادیان مختلف است. اما به نظر میرسد لباس با کلاس ماکرون نتوانست روح جنگهای صلیبی که در افکار غرب است را پنهان سازد، لذا زبان به اظهاراتی تند علیه اسلام گشود که دیگر جای هیچ توجیه باقی نگذاشت، درست همانند جورج بوش که پس از ۱۱ سپتامبر، از یک حمله صلیبی دیگر سخن گفت و به عراق و افغانستان حمله کرد.
اظهارات ماکرون اشتباه لفظی نیست، چراکه این، یک حلقه از زنجیره اظهارات و اقدامات خصومتآمیز رییس جمهور فرانسه علیه مسلمانان در زمینههای مختلف است؛ از جمله برجستهترین آنها مسأله حجاب و نیز اصرار وی به ربط دادن تروریسم و اسلام با کاربرد اصطلاح «تروریسم اسلامی» است.
ماکرون در اظهاراتش کاملا صریح و واضح بود، او نگفت مسلمانان در بحران به سر میبرند، و گرنه آن را تصریح موضوعی قلمداد میکردیم، اما او از اسلام به عنوان یک دین سخن گفت که در سراسر جهان در بحران به سر میبرد، سپس از سهم فرانسه از این بحران صحبت کرد و اشارههایی به برنامه خود برای مقابله با تفکر استقلال طلبانه مسلمانان فرانسه، و تمایل آنها به برپایی یک نظام موازی و نفی جمهوریت داشت.
ماکرون در حمله به اسلام انگیزههای سیاسی نیز داشته است، او با بحرانهای اقتصادی روبروست که در حل آنها ناکام بوده است، یک انتخابات سخت نیز در پیش دارد، در عین حال محبوبیت وی نیز به دنبال ناکامیهای پیدرپی کاهش یافته است؛ ناکامی در ادغام محلههای فقیرنشین حومه پاریس که ساکنان آن اغلب مهاجر هستند، مقابله با گسترش کرونا، مقابله با پیروزیهای سیاسی حزب سبز، که باعث شد حزب ماکرون در پارلمان اکثریت خود را از دست بدهد، همچنین ناکامی و شکست در پرونده مهم و راهبردی لیبی و ... .
همه این انگیزهها ماکرون را واداشت تا تقصیر را گردن مسلمانان بیندازید و تلاش کند با القاء ترس و نگرانی از وجود اسلام در فرانسه، آراء راستگرایان تندرو را به دست بیاورد.
اما تنها این انگیزهها در ذهن ماکرون نبوده، چراکه او قطعا میداند این هجمه علیه اسلام، باعث میشود در انتخابات آینده آراء مسلمانان را از دست بدهد، اما در عین حال اهمیت نمیدهد، چنین حالتی، اولا نشان از نژادپرستی او، و همچنین نژادپرستی جامعه فرانسه که اکثریت آن به نگرش سیاستمداران گرایش دارند.
«اظهارات اخیر ماکرون میزان احترامی که مستحق آن است را روشن کرد، و سخن او درباره بازسازی ساختار اسلام، بیادبی است» اردوغان رییس جمهور ترکیه این گونه به اظهارات ماکرون پاسخ داد، اما من به «بیادبی» یک چیز مهم دیگر اضافه میکنم: چه کسی به رییس جمهور فرانسه جرأت بیادبی در برابر اسلام داد؟
مسؤولیت این اظهارات و بیادبی تماماً به گردن همه حاکمان در امت اسلامی است که در سخنانشان علیه اسلام حرف میزنند و تروریسم را متوجه آن میدانند، بهطور خاص سه حاکم پیشرو در این زمینه: السیسی، بنسلمان و بن زاید، که در تلاش هستند ایده بحران زمانی اسلام را پیاده و تثبیت کنند و آن را به عدم هماهنگی و همخوانی با متغیرهای این عصر، و جمود بر احوال و وقایع زمانهای گذشته متهم کنند، و نیز مسلمانان را متهم کنند که تهدیدی برای صلح جهانی هستند. این سه حاکم بهدنبال ترویج ضرورت تجدید و نوسازی دین و خطاب دینی، برپایه تمایلات سیاسی خود، و اقتضاهای پیروی از کاخ سفید هستند.
وقتی اینها (سیسی، بنسلمان، بن زاید) اسلام را بحرانزده میدانند و بهدنبال بازسازی ساختار آن هستند، آیا مجالی برای سرزنش ماکرون میماند؟ این حکام از طریق اقداماتشان برای نوسازی اسلام ـ همچنان که گفتیم ـ یک تصویر ذهنی جهانی و جعلی از این دین شکل میدهند بدین معنا که این دین حقیقتا شیوه خونین است که همزیستی انسان دوستانه را به رسمیت نمیشناسد.
اسلام دچار بحران است، بله درست است اما بحرانهایی که غرب آمریکایی و اروپایی با حمایت از نظامهای سرکوبگر دیکتاتوری در امت اسلامی، برای ما صادر و تحمیل کردند. با ایجاد جریانهای تکفیری تروریستی این بحرانها را به وجود آوردند تا فرصت تحمیل یک اسلام سازگار با اطماع استعماریشان را پیدا کنند.
همه میدانند که داعش سلاحش را تنها به سینه مسلمانان نشانه میرود، نه سینه آمریکاییها یا اروپاییها یا صهیونیستها. وقتی از اقدامات ماکرون علیه مراکز اسلامی و مساجد اروپا و سختگیری علیه آنها سخن میگوییم، باید این اظهارات مفتی مصر - که صرفا یک ورقه سیاسی در دست نظام سیسی به شمار میرود - را در کنارش بگذاریم که گفته نیمی از نسل دوم و سوم مسلمانان اروپا داعشی هستند، و مراکز اسلامی در غرب را اخوانالمسلمین فراگرفته است. به گفته این مفتی، این مراکز اسلامی باید در آموزش، پذیرش و ساختار علمی تجدید نظر کنند.
وقتی چنین خصومتی علیه مراکز و مساجد مسلمانان اروپا از جانب مفتی مصر و اربابان و امثال او صورت میگیرد، دیگر از نظامهای غربی که با اسلامهراسی سیاستمداری میکنند چه انتظاری داریم؟ و نیز از جوامع غربی که تفکر و تصور خود از «مسلمان» را در قالب فیلمهای هالیوودی شکل میدهند چه انتظاری داریم؟/ی703/ف
ارسال نظرات