گام مهم فلسطینیها برای عملی کردن «توافق تاریخی»
پس از قریب ۳ دهه اختلاف بین گروههای فلسطینی حالا قرار است آنها، توافقی را برای اجرای انتخابات ۳ گانه فلسطین امضا کنند؛ اتفاقی که طی تاریخ اشغال فلسطین رخ نداده است.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری رسا، با آغاز روند سازش در دهه 1990 میلادی که از ترس انتفاضه فلسطینیان توسط رژیمصهیونیستی دنبال شد، عملاً بین گروههای فلسطینی شکافی به وجود آمد که فلسطینیها را به دو گروه تقسیم کرد. از آن تاریخ هیچگاه گروههای فلسطینی نتوانستند با هم گرد یک میز بنشینند و اگر هم در مقاطعی با کمک یک میانجی باهم دیدارهایی داشتند، به همان دیدار ختم شد و حتی توافقاتی که امضا کردند در حد یک کاغذ و مرکب باقی مانده و هیچ کدام اجرایی نشد.
ریشه اختلاف
آنچه باعث ایجاد شکاف جدی بین گروههای فلسطینی شده بود رویکرد مشی مبارزاتیشان بود. همزمان با آغاز روند سازش، ساف به همراه مجموعهای از گروههای زیر مجموعهاش روند مبارزاتی خود برای آزادی فلسطین را از مبارزه مسلحانه به مبارزات مسالمت آمیز و مدنی در کنار مذاکره با رژیم صهیونیستی تغییر داد. این نقطه اول اختلاف ساف و گروههای زیر مجموعهاش با گروههای مقاومتی بود. سازشکاران به دنبال این بودند که یک دولت فلسطینی در یک بخش کوچک از فلسطین که کمتر از 20درصد فلسطین تاریخی بود، تشکیل دهند.
اختلاف دوم که برآمده از مشی سازش بود ریشهایتر از اختلاف اول بود. ساف که به مذاکره با رژیم صهیونیستی برای احقاق حقوق فلسطینیها روی آورده بود نمیتوانست بدون اینکه رژیمصهیونیستی را به رسمیت بشناسد، به سمت مذاکره با این رژیم برود. لذا ساف براساس دو قطعنامه 242 و 338، ابتدا رژیمصهیونیستی را به رسمیت شناخت و پس از آن با این رژیم پای میز مذاکره نشست. به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی مسئلهای نبود که گروههای مقاومت با آن کنار بیایند. از این رو اختلاف بین دو طرف هر روز بیشتر شد تا جایی که توافقاتی که در سال 2005 تا 2017 بین فتح و حماس تحت عنوان آشتی ملی فلسطین به امضا رسید، هیچ کدام در عمل اجرایی نشد و گروههایی که برای اجرای توافقات تشکیل شد، همگی بدون رسیدن به نتیجه کار را رها کردند.
ریشه اختلاف
آنچه باعث ایجاد شکاف جدی بین گروههای فلسطینی شده بود رویکرد مشی مبارزاتیشان بود. همزمان با آغاز روند سازش، ساف به همراه مجموعهای از گروههای زیر مجموعهاش روند مبارزاتی خود برای آزادی فلسطین را از مبارزه مسلحانه به مبارزات مسالمت آمیز و مدنی در کنار مذاکره با رژیم صهیونیستی تغییر داد. این نقطه اول اختلاف ساف و گروههای زیر مجموعهاش با گروههای مقاومتی بود. سازشکاران به دنبال این بودند که یک دولت فلسطینی در یک بخش کوچک از فلسطین که کمتر از 20درصد فلسطین تاریخی بود، تشکیل دهند.
اختلاف دوم که برآمده از مشی سازش بود ریشهایتر از اختلاف اول بود. ساف که به مذاکره با رژیم صهیونیستی برای احقاق حقوق فلسطینیها روی آورده بود نمیتوانست بدون اینکه رژیمصهیونیستی را به رسمیت بشناسد، به سمت مذاکره با این رژیم برود. لذا ساف براساس دو قطعنامه 242 و 338، ابتدا رژیمصهیونیستی را به رسمیت شناخت و پس از آن با این رژیم پای میز مذاکره نشست. به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی مسئلهای نبود که گروههای مقاومت با آن کنار بیایند. از این رو اختلاف بین دو طرف هر روز بیشتر شد تا جایی که توافقاتی که در سال 2005 تا 2017 بین فتح و حماس تحت عنوان آشتی ملی فلسطین به امضا رسید، هیچ کدام در عمل اجرایی نشد و گروههایی که برای اجرای توافقات تشکیل شد، همگی بدون رسیدن به نتیجه کار را رها کردند.
فرصتی که معامله قرن و عادی سازی روابط ایجاد کرد
با آغاز روند جدید دولت آمریکا در حل مسئله فلسطین- که با طرح موسوم به «معامله قرن» نمایان شد- جریان سازش، خود را در انزوایی کامل مشاهده کرد که نه هیچ نقشی در این طرح برایش تعریف شده و نه هیچ یک از خواستههای بنیادین فلسطینیها که طی قریب 3 دهه تحت عنوان مذاکرات مطالبه و هدف آنها برای مذاکره بود دیگر وجود خارجی دارد. چرا که طرح موسوم به «معامله قرن» ترامپ با ارائه رویکرد جدید در مذاکرات تحت عنوان «یک دولت» کل آنچه خواسته فلسطینیان سازشکار از مذاکره با رژیمصهیونیستی بود را کنار گذاشته بود. حالا فلسطینیهایی که روند سازش را در پیش گرفته بودند، دیگر هیچ چیز برای دفاع نداشته، دارایی قریب 3 دهه مذاکرات آنها با رژیمصهیونیستی در یک لحظه به زبالهدان رفته بود.
تیر خلاص را عادی سازی روابط به سازشکاران فلسطینی زد. هنگامی که امارات متحده عربی و بحرین اقدام به عادی سازی روابط با صهیونیستها کردند، محمود عباس و همراهانش به یکباره دیدند آنچه صهیونیستها و آمریکاییها مطرح کردهاند توسط به ظاهر حامیان عرب آنها نیز در حال اجرا است. این اقدام از آن جهت مذموم بود که در طرح اولیه دولتهای آمریکا قرار بود برقراری ارتباط کشورهای عربی با رژیمصهیونیستی، پس از حل مسئله فلسطین اتفاق افتد و حل مسئله فلسطین در حقیقت شرط این عادی سازی روابط بود. اما امارات متحده عربی و بحرین به ناگاه اقدامی را عملی میکردند که بخشی از طرح دونالد ترامپ موسوم به «معامله قرن» بود. در معامله قرن خواسته اولیه طرح سازش به عکس شده بود و ترامپ اعلام کرد روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی میتواند به حل مسئله فلسطین کمک کند لذا این روابط منوط به حل مسئله فلسطین نیست.
نخستین گامهای وحدت
زمانی که ترامپ بخش اقتصادی معامله قرن را در نشست موسوم به «کارگاه منامه» در ژوئن 2019 ارائه کرد، فلسطینیان سازشکار نخستین معترضان به آن بودند و در مسیر مقابله با آن کارگاه، نشستی مشترک را با گروههای مقاومتی در بیروت لبنان برگزار کردند. این نشست نخستین همراهی گروههای فلسطینی به خواست خود در تاریخ اشغال فلسطین بود که بدون میانجیگیری واسطههای منطقهای و بینالمللی برگزار شد؛ نشستی که صهیونیستها و آمریکاییها را به هراس انداخت.
گام دوم وحدت
وحدت فلسطینیها وقتی شکل جدیتری به خود گرفت که خبر عادی سازی روابط امارات متحده عربی با رژیمصهیونیستی از سوی رسانهها منتشر شد. انتشار این خبر سازشکاران فلسطین را از خوابِ جهالت بیدار کرد و متوجه شدند کشورهای به ظاهر حامی فلسطین به مردم فلسطین از پشت خنجر زدهاند؛ خنجری که برای سازشکاران فلسطینی دردناکتر است چرا که آنها سالها از این کشورهای عرب به ظاهر حمایتگر دستور میگرفتند و آنها را به نوعی فرمانبداری میکردند اما حالا پاسخی برای ملت فلسطین در مقابل خیانت همین کشورها نداشتند. لذا نشست تمام گروههای فلسطینی برای ایجاد یک رهبری واحد و موضعگیری مشترک علیه اقدامات انجام شده کشورهای عربی، به طور مشترک در بیروت و رام الله برگزار شد.
اقدامی متناظر با عادی سازی روابط کشورهای عربی
امارات متحده عربی و بحرین اقدامی عملی را در مسیر عادی سازی روابط انجام دادند لذا گروههای فلسطینی در واکنش به آن اقدامی عملی را برای «مقابله به مثل» با آنها در نظر گرفتند. در نشست بیروت گروههای فلسطینی کمیسیونهای مشترکی را تشکیل دادند تا یک رهبری واحد را برای تمام گروههای فلسطینی به وجود آورند. این در حالی بود که حکومت خودگردان فلسطین و جنبش فتح تمام توافقات خود از جمله همکاری امنیتی را به حالت تعلیق در آورده بودند.
اما اقدام میدانیتر گروههای فلسطینی، توافقی بود که در نشست استانبول به آن دست یافتند تا انتخابات 3 گانه فلسطین را در دورهای کمتر از 6 ماه برگزار کنند؛ گامی که طی 3 دهه گذشته در وصول به آن ناکام بودهاند.
پیشینه انتخابات فلسطین
فلسطینیها 3 انتخابات مهم را در فلسطین انجام دادهاند. انتخابات ریاست حکومت خودگردان، انتخابات پارلمانی و انتخابات شوراهای محلی.
اولین انتخابات فلسطین پس از ورود یاسر عرفات به نوار غزه در سال 1994 انجام شد. در آن دوره یاسر عرفات به عنوان رئیس حکومت خودگردان انتخاب شد. دوره بعدی انتخابات ریاست حکومت خودگردان پس از فوت عرفات بود که در سال 2005 برگزار شد و محمود عباس به ریاست حکومت خودگردان رسید. از آن تاریخ تاکنون دیگر انتخابات ریاست حکومت خودگردان برگزار نشده است. چرا که اختلافات فتح و حماس موجب شده بود برگزاری این انتخابات با موانع جدی از سوی اعضای فتح مواجه شود.
انتخابات پارلمانی فلسطین نیز در سال 2006 برگزار شد و از آن تاریخ به دلیل آنکه جنبش حماس اکثریت کرسیهای مجلس را به دست آورده بود توسط حامیان رژیم صهیونیستی در کرانه باختری و حکومت خودگردان بلوکه شده، تا کنون برگزار نشده است.
انتخابات شوراهای محلی نیز یک بار در سال 2008 در کل فلسطین و آخرین بار سال 2017 تنها در کرانه باختری برگزار شده است.
تاریخچه انتخابات برگزار شده اختلافات حزبی و گروه ها را به خوبی آشکار میکند. حالا گروههای فلسطینی در آستانه رقم زدن یک اتفاق تاریخی هستند که تا کنون رقم نخورده است. برگزاری 3 گانه انتخابات فلسطین که تاکنون اتفاق نیفتاده میتواند نوید دهنده آیندهای بسیار روشن برای ملت و سرزمین فلسطین باشد. فلسطینی که طی 72 سال اشغال رنگ وحدت را ندیده است.
ارسال نظرات