نقش حاکمان عرب در تحقق استراتژی نتانیاهو
برخی کشورهای عربی خواسته و ناخواسته در تحقق استراتژی بنیامین نتانیاهو در منطقه و قضیه فلسطین نقش عمده ای داشته و دارند.
به گزارش خبرنگار سرویس بین الملل خبرگزاری رسا، گرچه بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل به گفتگو پیرامون استراتژی اسرائیل با کشورهای عربی علاقهای نشان نمیدهد، اما بسیاری از اعراب، با سکوت و انفعال خود نسبت به عادیسازی روابط، در نگرش نتانیاهو به منطقه نقش دارند، و بدین ترتیب اهداف او بصورت روزانه محقق میشود.
اسرائیل بعنوان مثال، توافقات جدیدی با امارات و اردن داشته است؛ توافق آغاز همکاری فرهنگی ونیز صادرات نفت از امارات به اسرائیل، همچنین اجازه عبور پروازهای اسرائیل از حریم هوایی اردن و عربستان. این توافقات نه تنها عادیسازی روابط را تسهیل میکند بلکه در چارچوبی گستردهتر در راستای استراتژی نتانیاهو نیز قرار میگیرد.
استراتژی نتانیاهو مبتنی بر نادیده گرفتن فلسطینیان و تعامل مستقیم با کشورهای عربی و غیر عربی منطقه با هدف تثبیت این رژیم بعنوان یک کشور حقیقی در خاورمیانه است، تا در نتیجه فلسطینیها به تنهایی در منطقه تحت کنترل اسرائیل واقع شود. هر توافقی که درپی «صلح» دروغین صورت میگیرد، در راستای منافع پروژه صهیونسیتی است، بنابراین لزومی ندارد توافقات امارات و بحرین و اسرائیل علناً حمایت شود؛ چرا که حفظ هرگونه رابطه با رژیم اشغالگر، نه تنها به اجرای آن کمک میکند، بلکه متضمن پذیرش و قبول آن نیز است.
توافقات عادیسازی روابط اقتصادی عَمان و تلآویو، اردن را به پلی جهت عادیسازی روابط با خلیج و دیگر کشورهای عربی تبدیل میکند. این مسأله، نقض حاکمیت اردن و در نتیجه یک تهدید برای امنیت ملی این کشور به شمار میرود و باعث میشود در آن دسته از برنامههای اسرائیل که این کشور را تهدید میکند عاجز از پاسخ رد یا تردید باشد.
راهبردی که نتانیاهو دنبال میکند درپی نادیده گرفتن فلسطینیان و اجبار همه کشورهای عربی به ایجاد رابطه با اسرائیل است. این موضوع تدریجا نقشه سیاسی منطقه را تغییر میدهد، به گونهای که اسرائیل تبدیل به «قضیه اصلی» شده، و فلسطین بیگانهای میشود که ملت خود را محاصره کرده و تنها یک گزینه پیش روی آنها قرار میدهد: « تسلیم». البته این استراتژی جدید نیست. از مدتها پیش در واشنگتن موضوع حذف آرمان فلسطین از خطابات عربی بعنوان نقطه شروع دورکردن فلسطینیها از موضوع اصلی و در نهایت پروژه صهیونیستی با شعار «همزیستی و صلح» مطرح بوده است.
دولت های آمریکا عموما قضیه فلسطین - و در واقع وجود فلسطینیها- را نادیده گرفته اند و برخی حاکمان عرب نیز این رویه را دنبال کردند تا اینکه سازمان آزادی بخش فلسطین شکل گرفت. پس از آن مسؤولان آمریکایی همواره واژه «فلسطینی» را با «تروریست» توصیف میکردند. این اقدام در راستای تلاش برای مقابله با سازمان آزادی بخش فلسطین بود که به حمایت - آمریکا- از حمله اسرائیل به لبنان و محاصره بیروت در سال ۱۹۸۲ انجامید.
هدف آنها دور کردن مقاومت فلسطین از کشورهای پیشرو در حمایت از آرمان فلسطینی بود؛ همچنانکه رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا در یک ابتکار، حق مردم فلسطین در تعیین سرنوشت را به رسمیت نشناخت و خواستار نمایندگی یک هیئت اردنی از طرف فلسطینیها شد.
موضع ایالات متحده حتی پس از آغاز مذاکرات با سازمان آزادی بخش نیز تغییر اصولی نکرد و همچنان حقوق ملی و تاریخی ملت فلسطین را به رسمیت نمیشناسد. استراتژی آمریکا و اسرائیل مبتنی بر اجبار مردم فلسطین زیر چتر «صلح» بوده، درحالیکه اشغالگری صهیونیستی و استعمار فلسطین ادامه یافت.
اسرائیل بعنوان مثال، توافقات جدیدی با امارات و اردن داشته است؛ توافق آغاز همکاری فرهنگی ونیز صادرات نفت از امارات به اسرائیل، همچنین اجازه عبور پروازهای اسرائیل از حریم هوایی اردن و عربستان. این توافقات نه تنها عادیسازی روابط را تسهیل میکند بلکه در چارچوبی گستردهتر در راستای استراتژی نتانیاهو نیز قرار میگیرد.
استراتژی نتانیاهو مبتنی بر نادیده گرفتن فلسطینیان و تعامل مستقیم با کشورهای عربی و غیر عربی منطقه با هدف تثبیت این رژیم بعنوان یک کشور حقیقی در خاورمیانه است، تا در نتیجه فلسطینیها به تنهایی در منطقه تحت کنترل اسرائیل واقع شود. هر توافقی که درپی «صلح» دروغین صورت میگیرد، در راستای منافع پروژه صهیونسیتی است، بنابراین لزومی ندارد توافقات امارات و بحرین و اسرائیل علناً حمایت شود؛ چرا که حفظ هرگونه رابطه با رژیم اشغالگر، نه تنها به اجرای آن کمک میکند، بلکه متضمن پذیرش و قبول آن نیز است.
توافقات عادیسازی روابط اقتصادی عَمان و تلآویو، اردن را به پلی جهت عادیسازی روابط با خلیج و دیگر کشورهای عربی تبدیل میکند. این مسأله، نقض حاکمیت اردن و در نتیجه یک تهدید برای امنیت ملی این کشور به شمار میرود و باعث میشود در آن دسته از برنامههای اسرائیل که این کشور را تهدید میکند عاجز از پاسخ رد یا تردید باشد.
راهبردی که نتانیاهو دنبال میکند درپی نادیده گرفتن فلسطینیان و اجبار همه کشورهای عربی به ایجاد رابطه با اسرائیل است. این موضوع تدریجا نقشه سیاسی منطقه را تغییر میدهد، به گونهای که اسرائیل تبدیل به «قضیه اصلی» شده، و فلسطین بیگانهای میشود که ملت خود را محاصره کرده و تنها یک گزینه پیش روی آنها قرار میدهد: « تسلیم». البته این استراتژی جدید نیست. از مدتها پیش در واشنگتن موضوع حذف آرمان فلسطین از خطابات عربی بعنوان نقطه شروع دورکردن فلسطینیها از موضوع اصلی و در نهایت پروژه صهیونیستی با شعار «همزیستی و صلح» مطرح بوده است.
دولت های آمریکا عموما قضیه فلسطین - و در واقع وجود فلسطینیها- را نادیده گرفته اند و برخی حاکمان عرب نیز این رویه را دنبال کردند تا اینکه سازمان آزادی بخش فلسطین شکل گرفت. پس از آن مسؤولان آمریکایی همواره واژه «فلسطینی» را با «تروریست» توصیف میکردند. این اقدام در راستای تلاش برای مقابله با سازمان آزادی بخش فلسطین بود که به حمایت - آمریکا- از حمله اسرائیل به لبنان و محاصره بیروت در سال ۱۹۸۲ انجامید.
هدف آنها دور کردن مقاومت فلسطین از کشورهای پیشرو در حمایت از آرمان فلسطینی بود؛ همچنانکه رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا در یک ابتکار، حق مردم فلسطین در تعیین سرنوشت را به رسمیت نشناخت و خواستار نمایندگی یک هیئت اردنی از طرف فلسطینیها شد.
موضع ایالات متحده حتی پس از آغاز مذاکرات با سازمان آزادی بخش نیز تغییر اصولی نکرد و همچنان حقوق ملی و تاریخی ملت فلسطین را به رسمیت نمیشناسد. استراتژی آمریکا و اسرائیل مبتنی بر اجبار مردم فلسطین زیر چتر «صلح» بوده، درحالیکه اشغالگری صهیونیستی و استعمار فلسطین ادامه یافت.
ایالات متحده به کشورهای عربی و فلسطین فشار آورد تا شروط اسرائیل را بپذیرند. باید یک چارچوب برای مذاکرات اسرائیلی فلسطینی و عربی مشخص میشد تا ابتدا روایت فلسطینی و سپس حقوق آنها از بین برود. لذا روند صلح بین اسرائیل و فلسطینیان در مرکز توجه قرار گرفت.
توافقات صلح بین اسرائیل و مصر و اردن با استقبال سرد مردم این کشورها روبرو شد و بیشتر اردنیها و مصریها هنوز اسرائیل را دشمن میدانند. بنابراین تمرکز راستگرایان آمریکا به سمت خلیج و ثروت کلان آن رفت تا از این راه با فشار بر اردن و فلسطینیان آنها را مجبور به پذیرش خواستههای اسرائیل و علنی کردن روابط مخفیانه و حتی عادیسازی روابط کنند. خطر توافق امارات همین جاست؛ عادیسازی روابط امارات و سرعت توافقات پیاپی پس از آن، ادامه نگاه منفی به فلسطینیان در رسانههای امارات و ترویج روایت اسرائیلی معادلات را به نفع استراتژی نتانیاهو تغییر داد.
نتانیاهو اکنون به لطف سکوت رسمی عربها و همدستی آنها در استراتژی خود موفق ظاهر شده است؛ توافق عادیسازی روابط را هر کدام از کشورهای عربی به گونهای توجیه میکنند و میگویند همچنان به آرمان فلسطین پایبند هستند؛ چرا که هنوز به عمق اقدام امارات پی نبردهاند اما آن چه که همه فراموش کردهاند این است که فصل الخطاب با فلسطینیها است و شاید این تسلیم تدریجی برای همه بسیار گران تمام شود./پ200/ق
توافقات صلح بین اسرائیل و مصر و اردن با استقبال سرد مردم این کشورها روبرو شد و بیشتر اردنیها و مصریها هنوز اسرائیل را دشمن میدانند. بنابراین تمرکز راستگرایان آمریکا به سمت خلیج و ثروت کلان آن رفت تا از این راه با فشار بر اردن و فلسطینیان آنها را مجبور به پذیرش خواستههای اسرائیل و علنی کردن روابط مخفیانه و حتی عادیسازی روابط کنند. خطر توافق امارات همین جاست؛ عادیسازی روابط امارات و سرعت توافقات پیاپی پس از آن، ادامه نگاه منفی به فلسطینیان در رسانههای امارات و ترویج روایت اسرائیلی معادلات را به نفع استراتژی نتانیاهو تغییر داد.
نتانیاهو اکنون به لطف سکوت رسمی عربها و همدستی آنها در استراتژی خود موفق ظاهر شده است؛ توافق عادیسازی روابط را هر کدام از کشورهای عربی به گونهای توجیه میکنند و میگویند همچنان به آرمان فلسطین پایبند هستند؛ چرا که هنوز به عمق اقدام امارات پی نبردهاند اما آن چه که همه فراموش کردهاند این است که فصل الخطاب با فلسطینیها است و شاید این تسلیم تدریجی برای همه بسیار گران تمام شود./پ200/ق
ارسال نظرات