۲۶ مهر ۱۳۹۹ - ۱۸:۵۴
کد خبر: ۶۶۶۳۵۳

اشتباه فاحش «آقازاده»

اشتباه فاحش «آقازاده»
جدا از تضاد که نیاز درام است عادی‌سازی ازدواج افراد دین‌دار با افرادی که سابقه فساد و فحشای سیستمی دارند بزرگ‌ترین خیانتی است که رسانه می‌تواند در حق دین‌داران روا دارد.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، «آقازاده»، سریالی که بیش از درام و داستان مدیون پروپاگاندای رسانه‌ای برای دیده شدن است. سریالی که این روزها به مدد سروصدای بلندی که به راه انداخت، توانست بازار خوبی را پیدا کند، به خوبی دیده شود و پرچم فروش شبکه نمایش خانگی را بالا ببرد.

خلاصه روایت قصه فیلم

داستان سریال، درباره دو آقازاده‌ای است که پدرانشان در دوران دفاع مقدس باهم هم‌رزم بودند، اما یکی از این پدرها که در دوران جنگ تحمیلی مدافع وطن بوده است، سال‌ها است مسیر زندگی خود را عوض کرده و اکنون تنها به منافع شخصی خویش می‌اندیشد. او ناپدری فردی به نام نیماست که این نا پسری چند قدم از پدرخوانده‌اش هم جلوتر است و اگر پدر هنوز به چارچوب‌هایی پایبند است، پسر در هیچ قاعده و قانونی نمی‌گنجد. یعنی در راه کسب ثروت و قدرت خودش را ملتزم به اجرای هیچ اصولی نمی‌بینید.

آن‌سوی قصه و در مقابل شخصیت بد که نیما بحری است، زندگی حامد و خانواده‌اش روایت می‌شود که شخصیت خوب قصه است. حامد شخصیت مثبت داستان است که حاصل تربیت دینی و در خانواده‌ای مذهبی است.

حاج رضا تهرانی، پدر حامد و مادرش که در جنوب شهر زندگی می‌کنند هر دو در فعالیت‌های مذهبی، امور خیر و کارهای عام‌المنفعه پیشتاز هستند.

تمام ماجراهای فیلم به‌نوعی پیرامون حامد و نیما رخ می‌دهد و می‌توان ادعا کرد شخصیت‌های اصلی فیلم که قصه و درام داستان حول آن‌ها رقم می‌خورد این دو نفر هستند، تا آنجا که می‌توان ادعا کرد حتی قصه راضیه (مانلی) استقلالی ندارد و داستانش به داستان نیما و حامد گره‌خورده است یعنی وقتی در کنار نیماست بدون او معنی ندارد و هنگامی‌که کنار حامد است بدون او داستان راضیه را نمی‌شود نقل کرد.

زیست جهان سریال

زیست جهان سریال مانند بسیاری از سریال‌های نمایشِ خانگی تهران و دغدغه نیز بازنمایی سبک زندگی تهرانی‌ها است. به‌بیان‌دیگر ازآنجاکه جغرافیای وقایع بسط نایافته است، اتفاقات یا در تهران رخ می‌دهد و یا در شهرستان (شمال کشور) بنابراین مردم حاضر در سریال نیز یا تهرانی هستند و یا شهرستانی. با این تعریف نگرش برخی از تهرانی‌ها که خود را برتر و محور معادلات کشور می‌دانند، ناخواسته در نوع بازنمایی شخصیت‌های فیلم به تصویر کشیده شده است و به‌نوعی ازنظر مکانی تقابل تهران با غیر تهران را شاهد هستیم.

جالب اینجاست که به‌طور ویژه‌ای تهرانی‌ها افرادی زرنگ و در مسائل اجتماعی، اقتصادی و… توانمند معرفی می‌شوند. برخلاف تهرانی‌ها، شهرستانی‌ها را می‌بینیم که معمولاً آدم‌های ساده‌دلی هستند. شهرستانی‌های سریال یا در اقتصاد و امور زندگی‌شان به تهرانی‌ها وابسته‌اند مثل نامزد مرضیه که کارش تأمین نوشیدنی‌ها اعم از مجاز و غیرمجاز و ابزار عیش و عشرت تهرانی‌هایی است که برای خوش‌گذرانی به شمال آمده‌اند.

دسته دیگر شهرستانی‌ها شیفته تهرانی‌ها هستند که مثال این دسته مرضیه است. مرضیه دختری شهرستانی و ساده است که بعد از نجات «تینا» به‌واسطه او با نیما آشنا می‌شود. جلال و جبروت نیما و زندگی لاکچری او مرضیه را چنان شیفته و حیران این بچه تهرانی پولدار می‌کند که حاضر می‌شود برای رسیدن به موفقیت هرچه نیما می‌گوید را با جان‌ودل انجام دهد.

این نگرش باعث می‌شود تا مرضیه هرروز بیش‌از پیش خود را به نیما نزدیک کند و برای رسیدن به موفقیت‌های مادی تن به کارهایی دهد که از یک دختر با حجب و حیای شهرستانی واقعاً بعید است.

مفهوم سبک زندگی

مفهوم سبک زندگی نکته کلیدی سریال آقازاده است و جالب است که بدانیم مفهوم سبک زندگی در این سریال بیش از هر چیزی با مفهوم طبقه اجتماعی و شأن گره‌خورده است. به این معنی که سبک زندگی افراد رابطه مستقیمی با طبقه اجتماعی آن‌ها دارد. از میان طبقات اجتماعی هم دودسته نمود بیشتری در سریال دارند؛ دسته اول افراد ثروتمند که بالاشهرنشین‌های تهران هستند، ویلاهای آن‌چنانی، ماشین‌های لوکس و زندگی لاکچری دارند. نماینده این دسته در سریال که اهل زد و بند معرفی‌شده‌اند نیماست. او به همه‌چیز نگاه اقتصادی دارد حتی سیاست و حتی فرهنگ و این‌ها را ابزاری برای رشد بیشتر اقتصادی خود و چپاول بیشتر می‌داند. پدرش دکتر امیر بحری و بعضی از نیروهای نظارتی و امنیتی نفوذ کرده در قوه قضائیه از این دسته معرفی‌شده‌اند که در منطق ایشان‌همه‌ چیز و همه‌ کس قابل‌خرید و فروش است. این دسته از افراد تلاش دارند تا سایرین را به‌نوعی در استخدام خود داشته باشند چه با پول، رشوه و وعده و چه با ترساندن و زهره‌چشم گرفتن.

طبقه‌ای از افراد هنرمند نیز در این سریال به نمایش درمی‌آید که رفاه، ثروت و موقعیت خود را نیز از دسته اول دارند. نماینده این قشر و طبقه خانم تینا با بازیگری نیکی کریمی و استاد ارژنگ با بازیگری مسعود فروتن هستند. تینا یک موزیسین و نوازنده است و استاد ارژنگ کارشناس نقاشی که وام‌دار جریان خزنده قدرت و ثروت آقازاده‌ها و بازیچه دست امثال نیما معرفی‌شده‌اند.

در مقابل این افراد که دین و مفاهیم دینی در زندگی روزمره‌شان حضوری ندارد و یا دین‌داری ظاهری دارند، طبقه دیگری در سریال معرفی می‌شوند که معمولاً پایین‌شهر تهران زندگی می‌کنند و افراد دین‌دار جامعه سریال را تشکیل می‌دهند. نماینده نسل قدیم این دسته حاج رضا تهرانی و نماینده نسل حاضر این طبقه حامد است که گرچه منصب حکومتی هم داشته و دارند، اما روحیه‌ی انقلابی خودشان را حفظ کرده و نقطه تاریک اقتصادی در زندگی ایشان نمی‌توان یافت.

نشانه این قشر ساده‌دلی برآمده از دین است که در مواردی این آش دین‌داری و مثبت نگری شور می‌شود که مخاطب دین‌دار هم نمی‌تواند منطق این ساده‌دلی و خوش‌باوری را فهم کند. البته این ساده‌نگری و خوش‌باوری افراطی مختص این سریال نیست و نزدیک به ۳۰ سال است که این‌گونه بازنمایی را نسبت به افراد دین‌دار و سالم جامعه می‌بینیم. گویی باور سازندگان آثار سینمایی و سریال‌ها کلیشه‌ای جز این از دین‌دارها ندارند و شاید هم با این بیان توقع خود را از این قشر در مواجهه با مسائل اجتماعی بیان می‌کنند که به‌هرحال رویه‌ای نادرست و ناصواب است.

ساده‌انگاری مسائل، خوش‌باوری افراطی و انفعال در امور مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و … به بهانه خداترسی و رعایت شریعت که گاه به بی‌غیرتی و سکوت فرد مقید در برابر مفاسد می‌انجامد یا از سر نفهمیدن حقیقت دین است یا برداشتی کاریکاتوری از دین و دین‌داری که باید اصلاح شود.

اقتصاد؛ مبنای فرهنگ

یکی از اشتباه‌های فاحش سریال آقازاده این است که حتی انحرافات فرهنگی را نیز تحت تأثیر اقتصاد معرفی می‌کند. یعنی برای هر انحراف فرهنگی در سریال ریشه‌های اقتصادی معرفی می‌کند و اذعان می‌دارد که تحت تأثیر اقتصاد و جریان‌های اقتصادی هستند. تأثیر اقتصاد بر فرهنگ و حتی انحرافات فرهنگی را نمی‌شود نادیده گرفت، اما ولنگاری فرهنگی که امروز شاهدش هستیم یا جریان خزنده‌ای که می‌بینیم در جامعه وجود دارد همه‌اش ریشه‌ی اقتصادی و آن‌هم توسط یک عده افراد معلوم‌الحال داخلی و آقازاده ندارد.

سند ۲۰۳۰ و بعضی از اسناد بین‌المللی که از بیرون دارد تحمیل می‌شود دیگر تحت تأثیر جریان‌های موجود اقتصادی و عده‌ای ثروتمند تازه به دوران رسیده یا بالاشهرنشین‌های ملّاکِ پولدار نیست. این یک نوعی انحراف از واقعیت است و به فیلم‌سازان توصیه می‌کنم اگر نمی‌توانید همه‌ی حقیقت را نشان بدهید، آن مقداری را که نشان می‌دهید به شکل انحصار بیان نکنید تا مخاطب به‌گونه‌ای برداشت کند که این است و لا غیر. به‌بیان‌دیگر انحرافات فرهنگی را منحصر در ریشه‌های اقتصادی معرفی نکنید و حال که دارید بعضی ریشه‌ها را آن‌هم درشت بیان می‌کنید دست‌کم درست بیان بفرمایید تا آدرس غلطی به مخاطبان ندهید که باور کنند فرهنگمان وام‌دار یک عده زالو‌صفتِ آقازاده است که آن را به هر سو که بخواهند می‌کشند.

کفویت در ازدواج و خطای راهبردی سریال

پاشنه آشیل مفاهیمی دینی برای ازدواج مسئله کفویت است که متأسفانه پس از انقلاب رسانه تعریف درستی از آن ارائه نداده است. جدا از اینکه چه تعریفی تاکنون از این مفهوم در فیلم‌ها و سریال‌ها ارائه‌شده است، نگاهی است که سازندگان این فیلم دارند آن را عادی‌سازی می‌کنند. برای اینکه خواننده بی‌طرف پی به عمق ماجرا ببرد به چند نمونه مثال اکتفا می‌کنیم.

در فیلم سینمایی «دل‌شکسته» سازنده تلاش داشت تا بگوید اگر کسی ازنظر فکری مانند تو نبود به این معنا نیست که کفو تو نیست. به همین منظور ماجرای فیلم به‌گونه‌ای پیش می‌رود تا شخصیت‌های اصلی و جوان فیلم که دختر و پسری از دو اقلیم و خانواده مختلف بودند به سفارش استادشان که جانباز دفاع مقدس و از دوستان پسر بود، زیر یک سقف قرار بگیرند تا این همکاری مقدمه آشنایی بیشتر برای ازدواج گردد و در انتهای فیلم هم پسر دختری که دچار نوعی انحراف فکری و عقیدتی بود را راهنمایی و تا حدی با خود همراه می‌کند. سپس با تأیید و تشویق مادر این پسر پیوند ازدواج میان ایشان شکل می‌گیرد.

گسترش معنای کفویت به موردی که دارای انحراف از عقیده درست است و به‌نوعی توسعه دادن معنای عقیده درست اتفاقی بود که در فیلم دل‌شکسته افتاد و سازندگان این فیلم به بچه‌های مذهبی قبولاندند که انحراف عقیده ملاک در عدم کفویت نیست بلکه آن چیزی که مهم است همدلی و دوست داشتن یکدیگر است که می‌تواند به همفکری و اعتقاد مشترک بینجامد.

سازندگان سریال «پدر» در این مسیر قدمی جلوتر نهاده‌اند و در ماجرای سریال دختری را می‌بینیم که درگیر دوستانی ناباب است و علاوه بر اینکه اندیشه دینی ندارد رفتارهای نامناسب فراوان نیز دارد. لیلای فیلم پدر دچار مشکلات اخلاقی است، رفاقت و خوش‌گذرانی برایش اولویت اول را دارد، لذت طلبی، رفاقت بازی، دوستی با پسرها و دوستان نابابی که دارد، او را تا مرز هرزه نامیدن پیش می‌برد. بااین‌حال وقتی لیلا عاشق حامد سریال پدر می‌شود این پدر و مادر حامد هستند که او را تشویق به ازدواج با چنین دختری می‌کنند.

در این سریال هم باز شاهد بیان فوق هستیم که مهم عشق است و علاقه. مباحث دیگر در ادامه و به مدد این همدلی قابل‌حل هستند. با این تعاریف سریال پدر دایره مفهومی کفویت را ازآنچه در دل‌شکسته بود وسیع‌تر می‌کند و می‌گوید حتی دختر هرزه و بی‌هویت هم می‌تواند کفو فرد مذهبی شود به‌شرط آنکه این دو به هم علاقه داشته باشند و عیب‌های همدیگر را نبینند. بازگشت لیلا از مسیر سابق نیز مؤیدی است که سازندگان برای مدعای خود در سریال پدر می‌آورند تا مخاطب به این باور برسد که مشکلات اخلاقی دخلی در کفویت ندارند.

سریال «آقازاده» اما در این مسئله گوی سبقت را از همه رقبا ربوده و با اختلاف در جایگاه نخست قرار دارد. راضیه که برای کسب ثروت، شهرت و موفقیت حاضر می‌شود تن به هر کاری بدهد، حتی تبدیل به مانلی می‌شود و برای تخریب شخصیت فردی درحالی‌که از این صحنه فیلم می‌گیرد، تن به هم‌خوابگی با او می‌دهد. پذیرش چنین فردی که کارش فحشاست به‌عنوان کفو یک فرد مذهبی بدترین مسئله‌ای است که در سریال به چشم می‌خورد. جالب اینجاست که این دختر حتی بعد از ازدواج آگاهانه حامد با او نیز هنوز دست از همکاری با نیما برنمی‌دارد و توبه واقعی نکرده است بااین‌حال در موارد بسیاری حتی رگ غیرت حامد نیز نمی‌جنبد و در مقابل نیما از راضیه با عنوان همسر و ناموسش یاد می‌کند.

داستان فیلم به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که حامد درست ساعتی پیش از عقد متوجه حقیقت تلخ کیستی راضیه می‌شود اما نه‌تنها تن به این ازدواج می‌دهد بلکه حتی وقتی راضیه می‌خواهد از گذشته با او یا پدرش حرف بزند حاضر به شنیدن نیستند.

خطای فاحش فیلم درست همین‌جاست که خانواده حامد در امور اطلاعاتی و امنیتی هستند و بااین‌حال چشم و گوش بسته و به‌صرف اینکه مادر حامد راضیه را چند باری در مسجد دیده او را می‌پسندد و بدون هیچ تحقیقی به ازدواج پسر خود درمی‌آورد.

جدا از تضاد که نیاز درام است عادی‌سازی ازدواج افراد دین‌دار با افرادی که سابقه فساد و فحشای سیستمی دارند بزرگ‌ترین خیانتی است که رسانه می‌تواند در حق دین‌داران روا دارد. آن‌هم باوجود روایات فراوان به پرهیز از ازدواج با زیبارویانی که دین درستی ندارند و آیه شریفه که ملاک کفویت را پاک‌دامنی معرفی می‌کند و می‌فرماید:

«الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ. نور ۲۶-۲۴

زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصف‌اند و مردان زشت‌کار و ناپاک نیز شایسته زنانی بدین صفت‌اند و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونه‌اند، و این پاکیزگان از سخنان بهتانی که ناپاکان درباره آنان گویند منزه‌اند و بر ایشان آمرزش و رزق نیکوست.»

منبع: فکرت

ارسال نظرات