اشعار ولادت امام باقر و حلول ماه رجب
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا،نخستین روز از ماه مبارک رجب، همزمان با تولد پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، امام باقر علیهالسلام است. به مناسبت این دو رویداد آسمانی، اشعاری از شاعران آیینی کشورمان تقدیم میشود.
مرضیه عاطفی
دل ویرانم امشب آباد است/ لحظه با شکوهِ میلاد است
پنجمین ماه آسمانِ نبی(ص)/ نور چشم امام سجاد(ع) است
شده امشب پدربزرگ ارباب/ بیشتر قلب فاطمه(س) شاد است
سائلان لحظه لحظه میآیند/ بسکه حاجت به این و آن داده است
شعر لالاییاش شبانگاهان/ با نسیم است و نغمه باد است
معنیِ حکمت و نجوم رسید/ حضرت باقرالعلوم رسید
برکت سفره رجب آمد/ شهد و شیرینی رطب آمد
نور در نور، سیرتش علویست/ حضرتِ مرتضی(ع) نسب آمد
دشمنش لحظه مناظره باخت/ در دلش کینه و غضب آمد
مثل دلسوزیِ عمو حسنش(ع)/ رفت و با خنده روی لب آمد
بسکه پیمانه را لبالب کرد/ سائلش روز رفت و شب آمد
سرِ این سفره میشوم حاضر/ با عنایاتِ حضرت باقر(ع)
قلم آماده نوشتن شد/ وقت وصفش زبانم الکن شد
شد محمد(ع) برای پنج تن و/ نورِ چشم چهارده تن شد
باز هم یک حدیثِ عالی گفت/ باز هم چشم شیعه روشن شد
لحن گرم تلاوتش یک عمر/ دلبری کرد و صاحبِ فن شد
کارِ هر روز من شده مدحش/ شافع روز محشر من شد
باید آوایِ بر لبش باشم/ دانش آموزِ مکتبش باشم
مکتبش حیدری ست بسم الله/ از خیانت بری ست بسم الله
مکتبش بیعتی ست جانانه/ فاطمه(س)محوری ست بسم الله
عِلم او با عمل گره خورده/ علم نام آوری ست بسم الله
با ولایت پیِ شهادت باش/ در صدف گوهری ست بسم الله
مکتبش مردِ مرد می طلبد/ حرف ِ پیغمبری ست بسم الله
پیروانِ دو عالم افروزیم/ درس روشنگری می آموزیم!
مهدیعلی قاسمی و محمدجواد شیرازی
بی سبب نیست که دل واله و مجنون شده است
آمدی ماه رجب هم به تو مدیون شده است
نام تو اذن دخولم شده در ماه خدا
بندگی با شب میلاد تو مقرون شده است
اول ماه رجب تا سحر سیزدهم
از مدینه به نجف راه چه گلگون شده است
واژهها مست تو گشتند...همه جمله شدند
جملهها در اثر حب تو موزون شده است
شجرهنامهات از ربّ جلی آمده است
فضل در پیش سجایای تو مفتون شده است
خاندانت همگی اهل کرامت هستند
بینتان بنده نوازی است که قانون شده است
حوزهی علمیه یک گوشه ز الطاف شماست
شیعه تا روز قیامت به تو مدیون شده است
هر که از دست شما جام ولایت نگرفت
تا خود حشر در این میکده مغبون شده است
لعنت حق به کسی که به شما پشت کند
آن که از دایرهی عشق تو بیرون شده است
دور قبرت همه از ذریهی طاغوتاند
دل ما از غم این فاجعه محزون شده است
دل ما سوخت ولی از دل مهدی چه خبر؟
مطمئنا دل زهرایی او خون شده است
طبق فرمودهی ناب پسرت: «پیکرتان...
...در دل تک تک عشاق تو مدفون شده است»
کاش روزی برسد در حرمت سجده کنم
در حریمی که رفیع است و دگرگون شده است
حسین منزوی
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم
و آیینهدار طلعت خورشید پنجمم
چون کشتی سپرده به طوفان عنان خویش
ازموج موجِ جذبهی تو در تلاطمم
آن شمع کوچکم که بیفروزیَم اگر
فخر است با چراغ قبولت به انجمم
از آفتاب بیشترم با ولای تو
آیینهام، فروغ تو را در تجسمم
حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز
باریکْ بین فاجعهی آن تهاجمم
آری سلام بر تو اماما! که میپرد
از لب به یاد آن چه کشیدی تبسّمم
طفل چهارساله و طوفان کربلا؟
حیران این تداعیام و آن تألّمم
از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو
هم بر تو عرضه میکنم اینک تظلمم
گنج مراد خویش نجستم ز هیچکس
الا تویی که مدح تو را در تکلمم
هرچند لب به خنده گشایم برابرت
ز اندوه تو نشسته به خون است مردمم
ای علم را شکافته و رفته تا به عمق
حیران آنچه یافتی از این تعلمم
آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم
بر دوستیت و خصم تو را در تخاصمم/826/