۱۵ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۶:۵۱
کد خبر: ۶۷۷۵۲۷
آیت‌الله مبلغی تبیین کرد؛

اهمیت منحصربه‌فرد شهید صدر به عقل

اهمیت منحصربه‌فرد شهید صدر به عقل
فهم چیزی است که اگر نباشد نص قابل استفاده نیست؛ یعنی شما از نص، یک فهمی را به عمل می‌آورید و آن فهم حکم را برای شما آشکار می‌کند و فرق فقیه و غیرفقیه این است که فقیه فهم دارد. پس یک عنصری به نام فهم وجود دارد.

به گزارش خبرگزاری رسا،‌ نشست نوآوری‌های شهید صدر در فقه، شب گذشته،‌ ۱۴ فروردین با سخنرانی آیت‌الله احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری، به شکل مجازی برگزار شد؛ در ادامه مشروح این سخنان را می‌خوانید؛

بحث بنده پیرامون ابتکارات شهید صدر در زمینه روش‌شناسی و روش استنباطی است. البته آنچه روی آن تأکید می‌کنم، مربوط به روش‌شناسی است، هرچند جا دارد روش‌های استنباط ایشان را نیز مورد توجه قرار دهیم. در علم فقه و عمدتاً عمل استنباطی فقهی و نیز دانش اصول که دانش فقه و روش استنباط فقهی را پشتیبانی می‌کند؛ در این دو مقوله یعنی فقه و اصول همه تلاش‌ها بر مدار چهار مقوله دور می‌زند؛ یعنی چهار مقوله اساسی وجود دارد که تمام فعالیت‌ها بر مدار این عناصر شکل می‌گیرد. در اصول هم که می‌خواهد به استنباط خدمتی کند، این چهار مقوله محل استفاده اساسی و مرکزی قرار دارد که عبارت از نص، فهم، عقل و نقل هستند.

این چهار عنصر محور تمام فعالیت‌ها هستند. ابتکاراتی که شکل می‌گیرد نیز به یکی از این‌ها بازمی‌گردد. اصول نیز بر اساس همین‌هاست. البته استفاده‌ای که از این مقوله‌ها در اصول می‌شود، تأسیسی است. مثلاً در اصول، نقل را در قالب اجماع یا شهرت تئوریزه می‌کنند و پیرامون این مقولات در اصول، تأسیس اصل صورت می‌گیرد، اما وقتی این مقولات در استنباط محور قرار می‌گیرد به این صورت است که مثلاً خود نقل را مورد مطالعه قرار می‌دهند و یا منقولات نقل می‌شوند؛ بنابراین در اینجا بحث اصولی نیست که چه نقلی معتبر است، اما نقل در هر دو جا مطرح است.

پرداخت منحصربه‌فرد شهید صدر به عقل

وقتی عقل را در اصول مطرح می‌کنید، به یک قاعده می‌رسید، اما وقتی در فقه می‌آیید، آن قاعده را به‌کار می‌گیرید و یا می‌بینید صغرای آن قاعده چیست. پس وقتی می‌خواهید این چهار محور و مدار را محل توجه قرار دهید، تفاوت وجود دارد. اگر بخواهیم ابداعات شهید صدر را کشف کنیم، باید ببینیم در مورد این چهار مقوله، شهید صدر چه گفته است. البته که در این جلسه در مورد فهم تأکید می‌کنم، هرچند که ایشان در نص نیز ابتکاراتی دارد و می‌گوید که نص در تاریخ چه حرکتی دارد و اینکه تجمیع نصوص به قرائت شهید صدر را داریم.

در مورد نقل نیز به دیدگاه‌های ایشان نمی‌پردازم که خودش یک باب وسیع و مهم و اساسی است و اگر نگاه روشمند، هوشمند و علمی نسبت به آن نداشته باشیم، در نقل آراء گم می‌شویم و آنکه فایده دارد مغفول می‌ماند که بحث مستقلی است. در مورد عقل نیز نمی‌خواهم ورود کنم. در میان معاصرین، هیچ‌کس به اندازه شهید صدر به صورت دقیق و علمی نقش و جایگاه عقل را تبیین نکرده است. شهید صدر در باب عقل حرف‌های نویی زده و باب را گشوده است.

مطلبی که می‌خواهم روی آن متمرکز شوم، بحث فهم در عمل استنباط است. فهم چیزی است که اگر نباشد نص قابل استفاده نیست؛ یعنی شما از نص، یک فهمی را به عمل می‌آورید و آن فهم حکم را برای شما آشکار می‌کند و فرق فقیه و غیرفقیه این است که فقیه فهم دارد. پس یک عنصری به نام فهم وجود دارد. عمدتاً در تجربه اصولی و فقهی و اجتهادی ما، فهم جایگاه خود را پیدا نکرده است و در نص، هضم و گم شده است. فهم به مثابه یک عنصر مستقل محل توجه قرار نگرفته تا زوایای ناگفته و ابعاد ناشناخته و جنبه‌های علمی قابل پرداختن و تبدیل کردن به قواعد و فعال کردن آنها مشخص شود.

بحث‌های مربوط به فهم نیز در اصول و فقه ماست که از جمله فهم عرفی است و اصول متأخر ما نیز یک مقدار پیش رفته و تحلیل فهم کرده است و نباید این را نادیده گرفت یا بحث‌های تنقیح مناط نیز تحلیل فهم عرفی است و اینها همه فهم است و نباید نفی کرد، اما سخن این است که فهم خیلی بیشتر از اینها جای تأسیس کردن و پرداختن دارد. اگر فهم را درست نکنیم به خطا می‌رویم و از نص نیز نمی‌توانیم استفاده کنیم. نباید لنگه دیگر کار که فهم است، مورد غفلت قرار دهیم.

فاصله گرفتن از فقها در بحث فهم

شهید صدر در مورد فهم، یک مقدار از فقها فاصله گرفته و یک ادبیات خاصی دارد. اولاً شهید صدر نسبت به فهم عرفی که یک امر جاافتاده در فقه و اصول ماست، ارزش افزوده‌هایی را داشته است. همچنین فقها ارتکازات عرفی را مطرح کردند و نسبت به این مقوله نیز شهید صدر ارزش‌های افزوده‌ای را اضافه کرده است. شهید صدر نسبت به فهم عرفی که فعلاً در اصول و فقه و عمل استنباطی ما فعال است، توانسته یک امتداد معقول را داشته باشد و یک ادبیات نو و جدید و قواعدی را نسبت به آن بحث‌ها ایجاد کند.

اما شهید صدر، چهار مقوله دیگر را در ارتباط با فهم مطرح کرده است؛ یکی فهم اجتماعی در استنباط است که اولین‌بار توسط شهید صدر مطرح شده است. آنجا یک نکته خوبی دارد و می‌گوید که باید مفرد فهم را جدا کنیم. فهم به نوعی پیوست نص بوده است و مباحث ناظر به فهم به مثابه پیوست‌ها و حاشیه‌هایی برای نص بوده است، اما شهید صدر می‌گوید که باید این عنصر فهم را جدا کنیم. البته بحث فهم اجتماعی حساس است و ایشان دریچه‌ای را گشوده است. چون تعریف شهید صدر از فهم اجتماعی ارجاع به همان ارتکاز عام است. ارتکاز نیز از آسمان نیامده، بلکه با تکیه بر یک خبرویت و مهارت عمومی شکل گرفته نزد عام و عموم و یک ذوق و مذاق یکسان‌شده و هم‌سطح شده شکل گرفته است.

ایشان این فهم اجتماعی را در برابر فهم لغوی می‌داند. ارجاع شهید صدر به ارتکاز عام است، اما هنرش این است که به آن ادبیات می‌دهد، اما می‌شود بحث را فراتر برد که وقتی فهم اجتماعی را مطرح می‌کنیم، گاهی به لحاظ فاهم و گاهی به لحاظ مفهوم و گاهی هم به لحاظ متعلَق مفهوم است. آنچه شهید صدر می‌گوید به لحاظ فاهم است؛ یعنی یک فهم جمعی است و ممکن است شما یک مفهومی را پیرامون یک قضیه اجتماعی ایجاد کنید، اما آیا این وصف اجتماعی به لحاظ فاهم است یا محتوا و ماهیتی است که فهم می‌شود و یا به لحاظ متعلق مفهوم؟ همه اینها ممکن است با هم باشد یا نباشد. وقتی شهید صدر مسئله‌ای را فهم می‌کردند، محتوای فهمشان اجتماعی است و اینکه مرتب گاهی در بحث‌های حوزوی بر این نکته تمرکز می‌شود که باید دانش اجتماعی را بدانیم، از همین‌رو است که باعث می‌شود فهم اجتماعی پیدا شود.

فهم اجتماعی شهید صدر در مورد موضوعات غیراجتماعی

فهم اجتماعی شهید صدر ممکن است در مورد یک موضوع غیراجتماعی هم باشد، چون ایشان به بحث آب و ارتکاز عامی که نسبت به آب است اشاره کرده است. این را باید حوزه‌ها مورد توجه قرار دهند و جلو ببرند. نباید از فقدان فهم اجتماعی خسارت ببینیم؛ لذا شهید صدر غیر از فهم عرفی به یک فهم اجتماعی هم توجه دارد که البته این فهم اجتماعی به معنای لباس فهم عرفی است، اما ایشان ادبیات جدیدی دارد. شهید صدر فهم علمی را نیز مطرح می‌کند که در تفسیر موضوعی چنین کاری کرده است.

همچنین شهید صدر مقوله فهم تاریخی را نیز گشوده است. در اینجا نیز بسیار بحث کرده و وقتی می‌خواهد فقها را در اقتصادنا نقد کند، به فهم تاریخی آنها اشاره می‌کند که این فهم در آنها دقیق نبوده است. سر و ته تاریخی یک قضیه را دیگران ندیدند که این موجب می‌شود فهم تاریخی مقطعی پیدا شود که ایشان نکته‌های بسیار بدیعی دارد. آخرین مرحله‌ای که گشوده است نیز عبارت از فهم‌شناسی است. روندی که فهم و فهمیدن دارد اینجا بسیار مهم است. چون این روند دربردارنده خطراتی است و اگر اشکالات را نشناسیم، نمی‌توانیم استنباط دقیق و مهمی را داشته باشیم.

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات