۳۱ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۴:۴۵
کد خبر: ۶۷۸۶۷۷
بررسی یک پدیده منفی؛

رسانه‌ها چه نقشی در ایجاد دوقطبی دارند؟

رسانه‌ها چه نقشی در ایجاد دوقطبی دارند؟
مهمترین ویژگی انسان توانایی‌اش برای تصمیم‌گیری آگاهانه است؛ اینکه به‌صورت منطقی همه جوانب را بسنجد و انتخاب کند. اما برخی تاکتیک‌ها طوری طراحی می‌شوند که قدرت ارزیابی منطقی را از فرد بگیرند و به تصمیم‌گیری او جهت دهند.

به گزارش خبرگزاری رسا، «یا این، یا آن»؛ این گزینه‌ایست که دوقطبی‌ها پیش روی ما می‌گذارند و یک موضوع که ممکن است حالت‌های مختلفی داشته باشد را دو حالت، منحصر می‌کنند. پدیده‌ای که در موضوعات  مختلف اجتماعی، اعتقادی و این روزها سیاسی سرو کله‌اش پیدا می‌شود و روی جهت‌گیری‌های جامعه وهمینطور تصمیمات مهم افراد، تاثیر زیادی می‌گذارد. ماهیت دوقطبی چیست؟ چطور بر روی قدرت تصمیم‌گیری تاثیر می‌گذارند و چه راهکاری وجود دارد برای اینکه اسیر آن نشویم. این‌ها سوالاتی که در مورد آن با «محمد لسانی» پژوهشگر و کارشناس رسانه در مورد آن گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

* در ابتدا به این سوال بپردازیم که دوقطبی‌ها اصولا چگونه شکل می‌گیرند؟ 

اگر حالت‌های مختلف در باره یک موضوع را یک طیف درنظر بگیریم، دوقطبی‌ها عموما دو سر طیف هستند؛ یعنی حالت افراط و تفریط دارند و عموما به‌واسطه ناآگاهی یا جهل، غالب می‌شوند. برای همین است که می‌گویند انسان جاهل را یا در حال افراط می‌بینی، یا بر حال تفریط. این دوقطبی، ذهن انتخاب‌کننده یا مشاهده کننده را سمت و سو و جهت می‌دهد. به عبارت بهتر، افراد فکر می‌کنند که باید دست به انتخاب بین یکی از قطب‌ها بزنند. این در حالی است که «منطق انتخاب»، خیلی وقت‌ها طیف‌وارگی و حالت‌های متفاوتِ انتخاب را حکم می‌کند. اما در دوقطبی‌سازی، نگاه متفاوت می‌شود و این منطق، از اعتبار می‌افتد.

 

* این پدیده چطور عمل می‌کند و بر روی رفتار فرد تاثیر می‌گذارد؟

اصلی‌ترین مسئله در بحث دوقطبی‌ها، تکنیک‌های القایی و ترغیبی است که چه رسانه‌محور و چه اجتماع‌محور، باعث تغییر رفتار افراد می‌شود. یعنی فرد خودش در محیط ایزوله، رفتاری را بروز می‌دهد؛ اما زمانی که رسانه، اجتماع یا سیاست برای او یک دوگانه بسازد، فرد عموما به رفتار دیگران نگاه می‌کند و رفتارش با رفتار ایزوله متفاوت خواهد بود چون منطق انتخابش تغییر می‌کند. پس دوگانه سازی(Bipolarity) یا همان دوقطبی سازی، به سمت هدایت و تغییر انتخاب دیگران حرکت میکند. این عمل یک ریشه در روانشناسی اجتماعی دارد که روانشناسان معتقدند رفتار فرد در جامعه میتواند متفاوت و حتی ضد رفتار فرد در خلا باشد.

اگر در الگوی تحریک ذهنی، با تحمیل گزینه‌های متضاد مواجه بشوند، منطق انتخاب آنها عموما به سمت انتخاب احساسی و هیجانی ناشی از قیاس آن دو قطب خواهد بود.

 

* چگونه دوقطبی سازی قدرت تحلیل را از ذهن‌ها می‌گیرد؟

در مورد این سوال باید به تحریک ذهنی اشاره بکنیم. تحریک ذهنی بر اساس دو قطبی سازی باعث اختلال در منطق انتخاب می‌شود. افراد اگر در یک فشار اجتماعی و سیاسی قرار نگیرند و در یک حالت عادی دست به انتخاب بزنند، عموما بر اساس محاسبه سود و منفعت یا سایر ملاک‌های انتخاب اقدام به وزن کشی می‌کنند. اما اگر در الگوی تحریک ذهنی، با تحمیل گزینه‌های متضاد مواجه بشوند، منطق انتخاب آنها عموما به سمت انتخاب احساسی و هیجانی ناشی از قیاس آن دو قطب خواهد بود. یعنی آن دوقطب مخالف را با هم قیاس می‌کنند و بر اساس اینکه این گزینه الف چه چیزی دارد که گزینه ب ندارد دست به انتخاب میزند. اما وزن کشی مبتنی بر عدم قیاس گزینه ها، آزادی فکری بیشتری را به انتخاب کننده‌ها می‌دهد.

 

* با این اوصاف چه کنیم تا در دام دوقطبی‌ها نیفتیم؟

 مهمترین مسئله، محوریت نیاز‌ها است. سعی کنیم در انتخاب‌ها نیاز خودمان، نیاز جامعه، نیاز شرایط را لحاظ بکنیم و بر اساس نیاز سنجی، دست به انتخاب بزنیم. یعنی آن حالت و گزینه‌ای را انتخاب کنیم که نیازمان را تأمین می‌کند. اگر در دوقطبی‌ها بیفتیم و بر اساس بر تحریک ذهنی که طی آن اتفاق می‌افتد، دست به انتخاب بزنیم، رفتار احساسی و هیجانی از خودمان بروز خواهیم داد. لذا گام اول نیاز سنجی هست. گام دوم بر می‌گردد به کیفیت گزینه‌ها که بر اساس نیازی که احصا کردیم. گزینه‌های ارائه شده چه حدی از نیاز را پوشش می‌دهند؟ پس نگاه مبتنی بر پاسخگویی به نیاز‌ها  و مبتنی بر کیفیت سنجیِ گزینه‌ها می‌تواند راهکار موثری برای نیفتادن در دام دوقطبی‌ها باشد.

نگاه مبتنی بر پاسخگویی به نیاز‌ها  و مبتنی بر کیفیت سنجیِ گزینه‌ها می‌تواند راهکار موثری برای نیفتادن در دام دوقطبی‌ها باشد.

 

 

* رسانه‌ها چه نقشی در ایجاد دوقطبی دارند؟

 به نظر من عموما سیاستمداران و کنشگران سیاسی دست به تصویرسازی رسانه‌ای می‌زنند. و به همین‌خاطر، بیش از اینکه برای انتخاب رسانه‌ها، وزن قائل باشیم باید به اتاق فکر‌های سیاست توجه بکنیم. هرچند در دوره جدید رسانه‌ها آزادی عمل بیشتری را دارا شدند و سعی می‌کنند حتی به اتاق فکرها، سیاستمداران و کنشگران سیاسی سمت و سو بدهند.

من یاد فیلم سینمایی سگ را بجنبان ( wag the dog ) افتادم. فیلم سگ را بجنبان همان ابتدایش جمله قشنگی دارد. می‌نویسد که سگ دمش را تکان می‌دهد چرا که از دمش زرنگ تر است اما اگر دم زرنگ تر باشد چه اتفاقی میافتد؟ خب معلوم است، دم سگ را میجنباند. فیلم سگ را بجنبان راجع به اثرات رسانه‌ها بر جامعه و حتی فضای سیاست داخل و بین الملل هست. به این معنا می‌شود گفت که رسانه‌ها در دوره جدید امکان آزادی عمل بیشتری را در هدایت افکار عمومی دارا هستند.

*آیا امکان دارد دوقطبی کاذب بوجود بیاید؟ یعنی دومسئله‌ای که در واقع و منطق مقابل هم نیستند و دوسر طیف نیستند، مقابل هم قرار بگیرند و یک دوقطبی را بوجود بیاورند؟

قطعا دوقطبی کاذب را می‌شود با یک برنامه‌ ریزی رسانه‌ای و سیاسی ایجاد کرد. عموما بعضی رخداد‌های خواسته یا ناخواسته باعث فراهم شدن زمینه‌ای می‌شود تا جناج‌های سیاسی آرایشی بگیرند. که این آرایش در زمینه رسانه هم تداوم پیدا می‌کند؛ طی آن سعی می‌شود خودشان را محق و به طرفداری از صدای جامعه نشان بدهند و طرف مقابل را در لاک دفاعیِ غیرمردمی بودن و یا عدم حقانیت ببرند. مثلا شما میبینید که بعضی وقت‌ها جبهه انقلاب می‌آید و کار آمدی را اصل قرار می‌دهد. که چه مقدار از کاری که انجام شده، به نفع مردم بوده و توانسته رضایت مردم را جلب کند. اما جناح مقابل سعی می‌کند از دوقطبی‌های اجتماعی مثلا مبتنی بر آزادی‌های اجتماعی یا بحث دسترسی به رسانه‌های خارجی بهره ببرد. یک مثال بزنیم؛ روی رفع فیلتر یوتیوب، یک کار مفصل چند ساله انجام شده است. اما این را در آستانه انتخابات اعلام کردن، نشان می‌دهد که یک طیف سیاسی گویا مدافع آزادی دسترسی به رسانه‌های جهانی است؛ هرچند که در حوزه کارآمدی، مردم از آن انتقاد‌های جدی داشته باشند. برای همین دوقطبی کاذب خیلی راحت اتفاق می‌افتد و عموما جناح‌های سیاسی با آرایش رسانه ای، می‌آیند و این دوقطبی‌ها را تشدید و تعمیق می‌کنند.

 

*آیا دوقطبی سازی‌ها یکبار مصرف هستند؟ مثلا اگر یک دوقطبی در زمان انتخابات پررنگ شد و یک جریان سیاسی از آن استفاده کرد؛ آیا امکان دارد این دوقطبی بازهم مورد استفاده قرار بگیرد؟ با فرض اینکه این دو قطبی کاذب هم باشد چطور؟

بله تا وقتی که داغی و گرمای این قطب‌ها و این طیف‌ها در اجتماع وجود داشته باشد. که آن داغی و گرما هم پیامد وجود یک خلأ است. حالا این خلأ بعضی وقت‌ها خلأ واقعی است، بعضی وقت‌ها خلأ احساسی. خیلی وقت‌ها ممکن است که آن موجی را که در اجتماع شاهد هستیم، آن حمایت اجتماعی و آن عقبه اجتماعی، برای خلأ واقعی باشد. مثلا همین بحث کار آمدی و معیشت، یک خلأ واقعی است. اما بعضی وقت‌ها می‌بینیم دوقطبی‌هایی که ایجاد شده، ناشی از خلأ احساسی و تا حدی غیر واقعی است و این خطر وجود دارد که نیازها را به سمت این خلأ‌های غیر واقعی ببرند. همینطور که در سوالتان هم پرسیده بودید تا زمانی که این خلا‌ها وجود داشته باشد این دوقطبی‌ها میتواند دوره بازگشت (RETURN) داشته باشد. دوره بازگشت بر این اساس است که مردم احساس می‌کنند به نیازی که واقعی یا غیر واقعی داشتند، توجه نشده است.

گاهی دوقطبی‌هایی که ایجاد شده، ناشی از خلأ احساسی و تا حدی غیر واقعی است و این خطر وجود دارد که نیازها را به سمت این خلأ‌های غیر واقعی ببرند.

 

 

 

* در انتها، اگر کسی بخواهد که بیشتر راجع‌به پدیده‌های مانند دوقطبی و به‌طور کلی تاثیرات رسانه بر زندگی بداند، چه منبعی را برای مطالعه بیشتر معرفی می‌کنید؟

خب منابع متعددی هست که می‌توان به آن رجوع کرد. جدیدترین و جامع‌ترین منبعی که وجود دارد، کتاب سواد رسانه‌ای جیمز پاتر است که انتشارات جهاد دانشگاهی به چاپ رسانده است.  به‌خصوص بحث مربوط به هوش عاطفی در این کتاب به نظر من قابل استفاده است. در عین اینکه  این کتاب تفصیلی است و خیلی از ارجاعات مردم به فضای رسانه‌ای و این تلاقی‌ها و این مصرف‌های رسانه‌ای را پوشش می‌دهد. اما بحث هوش هیجانی و هوش عاطفی در مدیریت مصرف رسانه‌ای خیلی مهم است که در این کتاب به آن اشاره شده است.

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات