۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۹
کد خبر: ۶۷۹۵۸۳
یادداشت؛

سلیمانی هویت ماست

سلیمانی هویت ماست
خورشید عالمتاب قاسم سلیمانی و مالک اشتر نخعی قابل تخریب شدن نیست، اینها مدافع حرم بودند و دست و دل مدافع حرم همیشه به پای فیض علی بسته است. میدان، مزاحم دیپلماسی نیست، چون مرد میدان خود را طلبکار نمی‌داند.

به گزارش خبرگزاری رسا، حشمت‌الله قنبری در روزنامه وطن امروز نوشت: طی چند روز گذشته شبکه‌های معاند رادیویی و تلویزیونی بویژه تلویزیون وابسته به وهابیت و آل‌سعود به طرز معناداری مصاحبه طولانی آقای دکتر محمدجواد ظریف، وزیر محترم امور خارجه با آقای سعید لیلاز را به اشکال مختلف منتشر و منطبق با خواسته‌های خودشان تحلیل و در داخل کشور هم طبقات و صنوف مختلف در رابطه با علت انتشار این گفت‌وگو اظهارنظر می‌کنند و تا اطلاع ثانوی هم این شرایط ادامه پیدا خواهد کرد.


اساس و هدف از این گفت‌وگو نیز ثبت تاریخ شفاهی برای ضبط در سابقه دولت‌های یازدهم و دوازدهم عنوان شده و دستگاه مسؤول این کار هم کلیدی‌ترین بخش نرم‌افزاری دولت بوده است. من در ضرورت انجام چنین کاری اشکال وارد نمی‌کنم و نسبت به انتشار سخنان و مکنونات باطنی مهم‌ترین عضو دولت هم نه تنها حساسیتی ندارم، بلکه انتشار آن را با وجود آثار زیانباری که بر جا گذاشت، از الطاف خفیه الهی می‌دانم و چون شخصیت آقای دکتر ظریف را بشخصه دوست دارم، چند جمله‌ای را برادرانه برای خود ایشان صحبت و یادآوری می‌کنم تا در تاریخ هم ثبت شده باشد.


نکته ابتدایی و عمومی اول عرایضم این است که معمولا هر دولت و دستگاهی در پایان دوره خود گزارش عملکرد ارائه می‌کند و برای تبیین و ترسیم حسن عمل، وسعت و عمق اقدامات دولت‌ها نیازی به تاریخ‌سازی نیست، چرا که بخشی از تاریخ دولت‌ها همان عملکردهایی است که مردم کشور از مضار و منافع آن بهره‌مند بوده‌اند و بر اساس آنها در رابطه با رئیس و اجزای دولت قضاوت و اظهارنظر می‌کنند. تاریخ‌سازی محصول بی‌عملی یا بد عملی است. هنگامی که در شرایط طبیعی، واقعه و رخداد و عملکردی قابل دفاع نباشد، فرافکنی و تحریف و ناقص گفتن حقایق برای آیندگان در دستور کار قرار می‌گیرد. اما مطلب دوم این است که حضرت ایشان مفهوم جدیدی از دوگانه «دیپلماسی/ میدان» را در سپهر سیاست داخلی و بین‌المللی ایران به تعریف کشیدند و فرمودند در ایران برخلاف آموزه‌های علوم سیاسی و ‌روابط بین‌الملل، دیپلماسی در خدمت میدان قرار داده می‌شود و مرد میدان است که بر مقدرات کشور سایه‌افکن است و به طور مشخص سردار سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی بود که بر همه چیز و همه کس احاطه داشت و دیپلماسی رسمی کشور دستگاه مظلوم و معصومی است که بلاگردان مرد میدان است. این دوگانه‌پنداری اشتباه، ریشه در عجله‌کاری و تاریخ‌ناشناسی آقای وزیر دارد. اگر ایشان مثال معنادار مجری برنامه در رابطه با ابوموسی اشعری و عمرو عاص را بدرستی تحلیل و درک می‌کرد، هرگز در زمین بازی مردان مونتاژگر تاریخ نمی‌دوید. مجری محترم خواسته یا ناخواسته کلیدواژه خوبی را به آقای وزیر امور خارجه تقدیم کرد ولی آقای دکتر ظریف به هر علتی با سرعت و دستپاچگی از کنار آن عبور کرد اما این بنده ناقابل جهت استحضار ملت بزرگ ایران چند جمله‌ای را در رابطه با خرافه نکبت‌آفرین حکمیت عمرو بن العاص السهمی و ابوموسی اشعری عرض می‌کنم. محکم‌ترین مستندات تاریخی از عامه و امامیه شهادت می‌دهند که در ماجرای نبرد صفین مرد میدان به خیمه فرماندهی معاویه رسیده بود و غائله و فتنه بنی‌امیه در شرف خاتمه بود که مردان سیاسی‌کار و در رأس آنها اشعث بن قیس در یک تبانی رسوا با مستکبران شام ورق را برگرداندند. علی تنها ماند و مرد میدان با بغض در گلو و شمشیر برا ناچار شد تیغ را از سر معاویه بردارد و میدان را به مردان مذاکره بسپارد و سیاست‌مداران دین به دنیافروش بودند که با استفاده از جهل مردم، اراده خود را به امیرالمومنین تحمیل کردند.


و هنگامی که خط سازش و پیروان مذاکره با معاویه اراده خود را تحمیل کردند، امیر جهان و سردار میدان تنها ماندند. شما می‌دانید که برای آغاز فرآیند مذاکره، ابوموسی برگزیده علی نبود، او نماینده اشعث بن قیس بود و دست و دل و عقل اشعث در اختیار معاویه بود. وقتی مذاکرات آغاز شد ابوموسی به هیچ کدام از توصیه‌ها و رهنمودهای علی اعتنا نکرد و هماهنگ با عمرو عاص پیش‌نویس تفاهمنامه دومه‌الجندل را تدوین و امضا کرد.


و حق مطلق و سیاست‌گذاری الهی و حکیمانه علی و امارت او بر مؤمنان با فتنه معاویه و فضاسازی جریان نفوذ (توسط اشعث بن قیس) نادیده گرفته و به خورد مردم داده شد و این هم از زشتی‌های دنیاست که اراده اشعث بن قیس بر علی تحمیل شد. برادر ظریف عزیز باور کند که اگر میدان مذاکره و دیپلماسی دومه‌الجندل اسلامی و انقلابی بود و از کارکرد مطلوب برخوردار بود، سرنوشت تاریخ به گونه دیگری رقم می‌خورد؛ نه دلیلی برای قتل و شهادت مظلومانه مالک اشتر باقی می‌ماند، نه حوادث اسفناک بعدی تحقق پیدا می‌کرد، البته تاریخ از سیمای ابوموسی و مالک اشتر پرده‌برداری کرد و چهره کریه اشعث بن قیس و مظلومیت شگفت‌انگیز علی را به عنوان نقاط و نکات مهم تاریخ انسانیت به تصویر کشیده است.


خورشید عالمتاب قاسم سلیمانی و مالک اشتر نخعی قابل تخریب شدن نیست، اینها مدافع حرم بودند و دست و دل مدافع حرم همیشه به پای فیض علی بسته است. میدان، مزاحم دیپلماسی نیست، چون مرد میدان خود را طلبکار نمی‌داند. همه عمر را در میدان بود و می‌بینیم از آن همه عزت و رشادت و عظمت، سهم دنیا از پیکر او تنها یک دست بریده بود!


سرداران بی‌ادعای میدان به دیپلماسی معنا می‌بخشیدند و به مردان سیاست اعتبار می‌دادند. همان‌طور که خودتان فرمودید همان وزیر خارجه‌ای که در ضیافت و جشن برجامی شما حاضر نشد، ساعت‌ها دل خود را به قاسم سلیمانی داد و رئیس‌جمهوری که عده‌ای برای جواب سلام او غش می‌کنند، با همه وجود با منطق والای مرد میدان هماهنگ شد. امروز مانند روز ننگین حکمیت ابوموسی نیست، تاریخ اسلام و ایران به برکت مردان میدان، سمت و سوی دیگری پیدا کرده، علی تنها نمی‌ماند و ملت بزرگ ایران با تاریخ‌سازی و قصه‌پردازی گرفتار غفلت نمی‌شود. علی بود و علی هست و علی خواهد ماند و در روزگار ما برای جعده و قطام و محمد بن اشعث زمینه‌ای برای خلق کربلا وجود ندارد. امروز مالک و قاسم با همان ویژگی‌هایی که علی فرموده است در همه میادین مجاهده حاضر و آماده جانفشانی هستند، قاسم هویت ما را ساخت و رفت و بر قله‌های بلند نشست و اکنون ناظر ما است. امیرالمومنین شناسنامه مالک را امضا کرده است:


ألا إنَّ مالِکَ بنَ الحارِثِ قَد قَضی نَحبَهُ، وأوفی بِعَهدِهِ، ولَقِیَ رَبَّهُ
بدانید که مالک بن حارث، روزگار خود را به پایان برد و به پیمان خویش وفا نمود و به دیدار پرورگارش شتافت
فَرَحِمَ‌الله مالِکاً! لَو کانَ جَبَلاً لَکانَ فِنداً، ولَو کانَ حَجَراً لَکانَ صَلداً
خدا مالک را بیامرزد! اگر کوه می‌بود، قله‌ای دست نیافتنی و دور و بلند می‌نمود! و اگر سنگ می‌بود، صخره‌ای سخت می‌نمود!
للهِ مالِکٌ! وما مالِکٌ! وهَل قامَتِ النِّساءُ عَن مِثلِ مالِک! وهَل مَوجودٌ کَمالِک!


آفرین بر مالک! مالک که بود؟! آیا زنان، مانند مالک را می‌زایند؟! آیا در روزگار ما چون مالک هست؟!


برادر ظریف عزیز ما! نزدیک به ۸ سال است مهتران این دولت محترم در محافل و مجالس می‌فرمایند: اگر ما نبودیم قحطی تمام ایران را گرفته بود، اگر ما نبودیم ایران در بن‌بست هسته‌ای می‌ماند، اگر ما نبودیم وضع صد برابر بدتر از این بود، اگر ما نبودیم معلوم نبود چه بر سر ایران می‌آمد، اگر غیر از ما دولت دیگری بود کل ایران را از دست می‎داد.


به تعبیر وجود نازنین خودتان چطور و چگونه باید عدم را اثبات کرد؟


با ذره‌ای انصاف می‌شود براحتی دریافت که برای تحقق وعده‌های دولت و رئیس‌جمهور، میدان دیپلماسی باز بود و هیچ مانعی وجود نداشت و فکر نمی‌کنم از زمان خشایارشا تا به امروز کسی مانند جنابعالی و همراهان‌تان با همتایان‌شان در اقصی نقاط این عالم مذاکره و خوش و بش کرده باشند و اکنون هم حاصل همه وعده‌ها و عملکردهای دولتمردان عزیز ما در معرض قضاوت و در متن زندگی مردم جریان دارد. شما ادعا کردید با اعمال سیاست تنش‌زدایی احترام و عزت را به گذرنامه ایرانی بازمی‌گردانید اما گذرنامه دیپلماتیک را هم از اعتبار انداختید و در دوران شما بود که نماینده ایران در سازمان ملل تروریست نامیده شد و از ورود او به نیویورک جلوگیری کردند، دیپلمات‌های ایران را از هلند، آلمان و آلبانی اخراج کردند و بدتر از آن آلمان‌ها دیپلمات ما را به بلژیک تحویل دادند و زشت‌تر از آن آلمان از سوخت‌رسانی به هواپیمای شما خودداری کرد و از همه قبیح‌تر در ماجرای فاجعه منا که نزدیک به ۶۰۰ زائر مظلوم ایرانی به شهادت رسیدند، سعودی‌ها اجازه ملاقات به شخص شما را ندادند.

این بی‌احترامی‌ها بی‌عزتی افزون‌تری را به ارمغان آورد. رئیس دستگاه دیپلماسی کشور در فرازی از سخنان خود فرموده‌اند به خاطر پرواز هواپیمایی جمهوری اسلامی به لبنان مورد مواخذه آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها قرار گرفته‌اند، ایشان هم در مقام دلجویی، از شخص رئیس‌جمهور و وزیر راه و مدیرعامل هما پیگیر این خطای استراتژیک مردان میدان شده و در نهایت مقصر هواپیماسوار شناخته شد و معلوم شد این جرم بزرگ متوجه عالی‌ترین مرد میدان است.


من سوال می‌کنم آیا شما تعهدی سپرده بودید؟ آیا برای اینکه چه کسی از ناوگان حمل‌ونقل کشور خودش استفاده کند به آمریکایی‌ها التزامی سپرده‌اید؟


آقایان تاریخ‌نویس کشور را کجا برده‌اید؟ و برنامه‌های بعدی شما چیست؟!


۴۰ و چند سال پیش انقلاب شده است و مردم ایران ننگ دست‌نشاندگی را از سیمای سیاست ایران پاک کرده‌اند، شما از چه می‌ترسید؟


معلوم است که شما FATF و امثال اینها را برای چه می‌خواهید؛ خوب است کمی به سخنان اخیر اردشیر زاهدی گوش کنید شاید برای‌تان روحیه‌بخش باشد.


شما حق دارید از مرد میدان ناراحت باشید و ناراحت بمانید اما حق ندارید با سیاسی‌کاری و از ترس و خوف از تهدیدهای بی‌ارزش نظام سلطه حیثیت کشور را به تاراج بگذارید.


 شاخص‌ترین دستاورد دولت و دستگاه دیپلماسی در سالیان اخیر همنشینی با همتایان آمریکایی و اروپایی و امضای برجام بود، برجامی که همه جا ادعا می کنید سایه جنگ را از سر کشور برداشت، ما بالغ بر ۴۰ سال با این تهدیدها مواجه بودیم و به برکت مردان میدان دشمن جرأت هیچ عمل غلطی را پیدا نکرد.


برجام، چه برجامی بود؟!


در سایه برجام، شما مومنانه و با شتاب فراوان و موبه‌مو تعهدات هسته‌ای دولت ایران را اجرا کردید و ٩٧ درصد اورانیوم غنی شده را که حاصل سال‌ها تلاش دانشمندان کشور بود از کشور خارج کردید.٧٨ درصد کل سانتریفیوژهای فعال را اوراق کردید، ماهیت رآکتور آب سنگین اراک را تغییر دادید و قلب رآکتور را خارج کرده و از کار انداختید. در قبال این همه هزینه‌های سنگین، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بیش از ۱۵ بار صداقت عملی شما را در قبال نظام سلطه تأیید کرد اما در نقطه مقابل آمریکا و اروپا نه تنها به هیچ کدام از ۲۷ تعهد پذیرفته در برجام عمل نکردند، بلکه بر حجم و اندازه تحریم‌ها افزودند و برادران دموکرات بالغ بر ٧٠٠ نوع و اعزه جمهوری‌خواه بالغ بر ٨٠٠ نوع تحریم را بر مردم ایران تحمیل کردند و قوانینی مانند آیسا و کاتسا معروف به مادر تحریم‌ها و سیاه‌چاله تحریم علیه ملت مظلوم ایران وضع شد. در حالی که عمر دولت به انتها رسیده است اما دستاوردهای مهمی هم برای مردم و معیشت و اقتصاد مردم به جا مانده است که من چند نمونه از آنها را عرض می‌کنم تا در ساختن تاریخ از قلم نیفتد. در سال ٩٢ قیمت هر متر مربع مسکن در تهران ۳ میلیون و ۸۹۹ هزارتومان بود و در سال ٩٩ حداقل ۲۳ میلیون و ۱۰۷ هزار تومان، در سال ٩٢ هر دلار ٢٩٠٠ تومان می‌ارزید و در سال ٩٩ به ۲۴ هزار تومان رسید، یورو ۳ هزار و ۹۴۰ تومان بود و بر کرسی ۳۱ هزار تومانی نشست، در سال ٩٢ قیمت پراید ۱۷ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان بود و در سال ٩٩ به بهای ۱۲۰ میلیون تومان به فروش می‌رسید، در سال ٩٢ یک قطعه سکه ۹۲۵ هزارتومان ارزش داشت و در سال ٩٩ به ۱۳ میلیون تومان رسید.


قیمت نان و گوشت و مرغ و تخم‌مرغ هم که بماند.


اما بخش پایانی عرایضم را با زبان دیگری تقدیم می‌کنم. برای مرد میدان شدن خیلی چیزها لازم است؛ قلب بزرگ، دل شجاع، سر نترس، به سینه دشمن زدن، عشق بازی با تیر و ترکش، آشنا کردن رگ گردن با تیغ تکفیری، پشت به دنیا و رو به قیامت حرکت کردن، خستگی روز و شب‌های بلند را در کنار شنی تانک‌ها و روی خاک از تن به در کردن، بدن‌های قطعه‌قطعه شده را در آغوش کشیدن، از امام زمان جا نماندن و تسلیم محض ولایت بودن. غریبه بودن با میدان، مردان سیاست را به اشتباه محاسباتی می‌اندازد.

مرد میدان به درخواست‌های مقامات نظامی و امنیتی نظام سلطه بی‌اعتناست و مردان سیاست همنشینی با سیاستمداران مکار و غدار آمریکا را نشانه قوت و اقتدار می‌دانند. دور ماندن و فاصله گرفتن مردان دیپلماسی از مردان میدان مولد اینگونه گلایه‌مندی‌ها و قضاوت‌های غیرمنصفانه است.

اگر مردان دیپلماسی از میدان و مرد میدان شناخت درستی داشتند و عظمت میدان را درک کرده بودند، هر کدام‌شان یک هوذه بن قیس و یک رکن‌آبادی و یک غضنفر در بیشه ولایت بودند. الحمدلله ما در دولت و وزارت امور خارجه از این سرداران و سروران میدان کم نداریم اما مخاطب من آنهایی هستند که خودشان می‌دانند و عرصه را برای مردان میدان تنگ کرده‌اند.

مانند همه جای دنیا حرمت مرد میدان را حفظ کنیم؛ همان کسی که اگر داعش، جبهه‌النصره، احرارالشام و بقیه گروه‌های روسیاه تکفیری را مهار نمی‌کرد، امروز ساختمان و محوطه وزارت امور خارجه بازار برده‌فروشان دولت خرافی شام و عراق بود.

مرد میدانی که شما با بی‌مهری شخصیت بزرگش را دستاویز توجیه ناکارآمدی‌های دیپلماسی دولت کردید، مرد همه میدان‌های مبارزه با استکبار بود، هر جا ورود ‌کرد اقدام و عملش از جنس معجزه بود، حاج‌قاسم همان مردی بود که شما با سینه ستبر گفتی نباید او را تهدید کرد و آن کسی که از تهدید نمی‌هراسد، تخریب‌شدنی هم نیست و بدانید که اگر قلب و اخلاص و شجاعت و خودافکندگی و خداباوری سردار سلیمانی در سینه مردان سیاست و دستگاه دیپلماسی کشور بود، امروز نیازی به این قبیل تاریخ‌سازی‌های شفاهی نبود.

ناگفته نماند که بعد از این ماجراها جناب آقای دکتر ظریف در پیام توئیتری خود سخن عمیق و حکیمانه‌ای را مطرح کردند که بسیار قابل احترام و اعتناست. ایشان مرقوم فرموده بودند برای خدا و مردم کار کنید نه برای تاریخ. حالا که فرصت در اختیار شماست، برای خدا نگذارید با شما تاریخ تحریف شود.

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات